eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.4هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
6هزار ویدیو
7 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فرو ریختن برج های دو قلوی تجارت جهانی در آمریکا شد، یک شرکت جلسه ای ترتیب داد و از بازماندگان شرکت های دیگری که افرادش از این حادثه جان سالم به در برده بودند، دعوت کرد تا کسانی که از این مهلکه جان سالم به در برده و در آن انفجار غایب بوده اند، دلیل خود را ذکر کنند. در صبح روز ملاقات ، مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد و داستان همه آدم ها یک نقطه مشترک داشت : همه در اثر یک اتفاق کوچک جان سالم به در برده بودند! - مدیر شرکت آن روز نتوانسته بود به برج برسد؛ چرا که روز اول کودکستان پسرش بود و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت. - همکار دیگر زنده ماند؛ چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد. - یکی از خانم ها دیرش شد؛ چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزد. - یکی دیگر نتوانست به اتوبوس برسد. - یکی دیگر غذا روی لباسش ریخته بود و به خاطر تعویض لباسش تاخیر کرد. - اتومبیل یکی روشن نشده بود. - یکی دیگر درست موقع خروج از منزل به خاطر زنگ تلفن مجبور شده بود برگردد. - یکی دیگر تاخیر بچه اش باعث شده بود که نتواند سروقت حاضر شود. - يکی دیگر تاکسی گیرش نیامده بود. - ...و یکی که مرا تحت تاثیر قرار داده بود، کسی بود که آن روز صبح یک جفت کفش نو خریده بود و با وسایل مختلف سعی کرد به موقع سرکار حاضر شود. اما قبل از این که به برج ها برسد، روی پایش تاول زده بود و به همین خاطر کنار یک دراگ استور ایستاد تا یک چسب زخم بخرد و به همین خاطر زنده ماند! ...به همین خاطر هر وقت: در ترافیک گیر می افتم. آسانسوری را از دست می دهم. مجبورم برگردم تا تلفنی را جواب دهم. و همه چیزهای کوچکی که آزارم می دهد. با خودم فکر می کنم که خدا می خواهد در این لحظه از من محافظت کند . دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است، بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند، نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید، با چراغ قرمز روبه رو می شوید، عصبانی یا افسرده نشوید. 👌بدانید که خداوند حافظ و مراقب شماست❣ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر اهل کارهای خوب و نیک باشیم اما فقط نماز نخونیم، خدا با ما چجوری حساب میکنه؟ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آیت الله العظمی جوادی آملی ...خيلی از ماها بايد درس سكوت بخوانيم كه چه وقت ساكت باشيم، چقدر حرف بزنيم، چطور حرف بزنيم.به ما گفتند: كم حرف بزن، وقتی هم كه مي‌خواهی حرف بزنی هم خوب حرف بزن، هم حرفِ خوب بزن برای اينكه همه اينها را مي‌نويسند تو داري املا مي‌كنی ﴿إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ، كِرَاماً كَاتِبِينَ﴾ @ranggarang
اهل دنیا به این علت، خودمحور هستند 🔸️[در این حدیث نورانی ذکر شد که:] اهل آخرت، افرادی با حیا هستند که کارهای احمقانه نمی کنند. در ادامه می فرماید:«کثیر نفعهم، قلیل مکرهم؛ منفعتشان زیاد و مکر و حیله‎شان اندک است.»(بحارالأنوار، جلد۷۴، صفحه۲۸) این‎ها نفعشان زیاد به مردم می رسد. 🔸️اگر، فردی در جامعه نیازی، مشکلی یا غم و غصه ای داشته باشد و آدمی دلش را شاد کند، غم از دلش بردارد، کمکی کند، این کار بر اساس بسیاری از روایات، ثوابش از صدها حج و عمره مقبوله بیشتر است. یعنی به این میزان، اسلام برای خدمت کردن به دیگران، و ارزش قائل شدن به دیگران، اهمیت داده است. 🔸️اما در مقابل، [حضرت] در مورد اهل دنیا، [می فرماید:] «قلیل نفعهم؛ منفعتشان کم است.» این بر چه اساسی است؟ [این یعنی اگر] آدمی واقعا قائل به آخرت و معنویتی نباشد، خدمت و دلسوزی به دیگران برایش توجیه عقلانی ندارد؛ «ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی؛ و ( مشرکان که معاد را منکرند ) گفتند: زندگی جز همین زندگی دنیای ما نیست که همواره می میریم و زنده می شویم...»(جاثیه، ۲۴)، [آن‎ها چنین باوری دارند که] همین است دیگر، آدم متولد می شود، چند روز زندگی می کند و بعدش هم خاک می شود و تمام. 🔸️منطق این دیدگاه اقتضای همین را دارد [که روایت اشاره کرد، یعنی طبیعتاً نفعشان باید به دیگران کم شود.] هر اندازه ادم بیشتر معتقد به عالم دیگر و پاداش و کیفر باشد، آن وقت آدم مراقبت می کند که به دیگران ظلم نکند که مبادا، آخرت، در جهنم بسوزد. آن وقت مراقب است که به دیگران ظلم نکند. 🔸️پس این که اهل دنیا طبیعت فکر و بینششان این است که فردگرا، لذت‎‌گرا و خودمحور باشند، [نتیجه آن است که باوری به معاد و پاداش جزا وجود ندارد.] امروز می بینید هر جای دنیا این فرهنگ الحادی بیشتر رواج پیدا می کند این رفتارها بیشتر می شود. 🔸️هر چه شخص به دنیاگرایی، اصالت دنیا و اصالت مادیت بیشتر معتقد باشد، لذت‎گراتر، فردگراتر و خودمحورتر می شود. برعکس، هر چه آدمی اعتقاد بیشتری به قیامت و حساب و کتاب داشته باشد، آن وقت مراقب است که از لذت‎های زودگذرش صرف نظر کند برای این که صدها برابر...، [عبارت] صدها برابر نیز، چیزی است که در زبان می گوییم و الا در واقع نسبت [مقایسه قابل شمارشی] میان پاداش های اخروی و این پاداش های زندگی دنیایی ما وجود ندارد. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴ادب و حیا در برابر خداوند 🌸از امام جواد علیه السلام سوال شد: یابن‌ رسول ‌الله، ادب با خدا چگونه است؟ 🌹امام(علیه السلام) فرمودند: قرآن را تلاوت کند آن گونه که نازل شده است. 🌹احادیث ما را روایت کند آن طور که ما گفته‌ایم 🌹و خدا را بخواند بدون اینکه از خدا طلبکار باشد. ♻️ روایت شده است خداوند متعال در بعضی کتاب‌های آسمانی‌اش می‌فرماید: 🔹ای بنده من! آیا سزاوار است وقتی با من سخن می‌گویی به چپ و راست نگاه کنی، ⚡️در حالی که اگر بنده‌ای مثل خودت با تو سخن بگوید و این گونه رفتار کند رهایش میکنی! پس رواست با من این گونه باشی؟ 🔵روایت شده است که روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به طرف گوسفندانش که به همراهی چوپانی به بیابان فرستاده بود رفت. ▪️ چوپان، بی خبر از آن حضرت، لباس‌هایش را در آورده بود، به محض اینکه متوجه آمدن حضرت رسول شد لباس‌هایش را پوشید. 🌹پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: برو ما نیازی به چوپانی تو نداریم، 💐ما خاندانی هستیم که کسی را که حتی در خلوت با خدایش رعایت ادب نکند، استخدام نمی‌کنیم... 📒آداب سلوک علامه حسن زاده آملی @ranggarang
آدمیـزاد پیـر می شـود و دو چیـز از او جـوان میشـود... حـــــرص مـــال ... حـــــرص عمـــر ... 📃حضـرت محمــد (صلی الله علیه و آله ) ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ‏یادمان نرفته او چگونه دغدغه مردم را داشت... یادمان نرفته ‎قطعی برق و گاز نداشتیم @ranggarang
♨️ قطع برق منازل مردم خط‌قرمز او بود بویژه که زجر مردم را در خاموشی‌های طولانی و بی‌برنامه تابستان ۹۹ و ۴۰۰ دیده بود. هفتگی از وزیران نیرو و نفت گزارش نیروگاه‌ها، ذخایر سوخت و پروژه‌های جبرانی را پیگیری می‌کرد. ✍️ همین حالا برق جایی که هستم رفت. نارضایتی شدید در کلام مردم آشکارست. اما من ... ! @ranggarang
خدایا! اينان از من خسته اند و من از آنان خسته؛ آنان از من به ستوه اند و من از آنان دل شکسته؛ پس بهتر از آنان را مونس من دار و بدتر از مرا بر آنان بگمار خطبه ۲۵ @ranggarang
پزشکیان قبل و بعد انتخابات.... @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شاهزاده ای در خدمت قسمت هشتادو یک🎬: امام علی (ع) رو به سلمان فرمود: او شیطان بود!! پیامبر(ص) به من خبر داد که ابلیس ،رؤسای یارانش در روز عید غدیرخم، شاهد منصوب شدن من به امرخداوند بودند و این که من صاحب اختیار آنان هستم و پیامبر هم به جمع دستور دادند تا حاضران به غائبان اطلاع دهند. در این هنگام شیاطین و بزرگان آنها به سوی شیطان روی آوردند و گفتند: این امت مورد رحمت خداوند قرار گرفته واز گناه دور خواهند بود، ما دیگر بر اینان راه نخواهیم یافت و نتوانیم که آنها را از مسیر رسیدن به خدا باز داریم ،آنها امام و پناهگاه امن خود را بعد از آخرین پیامبر شناختند ، و وای برما وای بر ما که کار از دستمان بیرون شده و در این زمان ابلیس بسیار محزون و درهم شده بود!!!! امیرالمؤمنین(ع) فرمود : پیامبر (ص) به من خبر داده است که : ای علی(ع)،ای اولین ولی خدا پس از من ، بدان که بعد از من ، مردم در سقیفه بر سر حق ما، اختلاف پیدا می کنند و با دلیل ما استناد می کنند ،بعد به مسجد می آیند و اول کسی که بیعت می کند شیطان است که به صورت پیرسالخورده ای جدی در عبادت ،خواهد بود که این حرف ها را خواهد گفت و بعد خارج شده و شیاطین خود را جمع می کند، آنها در مقابلش سجده می کنند و می گویند: ای رئیس و بزرگ ما، تو همان کسی هستی که آدم را از بهشت راندی.... او هم می گوید : کدام امت بعد از پیامبرش گمراه نشد؟!خیال کرده اند من دیگر راهی بر آنان ندارم؟! هان ای شیاطین؛ نقشه ی مرا چگونه دیدید؟ وقتی که به حیله ی من ،آنان امر خداوند را مبنی بر اطاعت از علی و امر پیامبر را راجع به همین مطلب ترک کردند،چگونه است این فکر؟ واین بی شک همان گفته ی خداوند است «همانا شیطان حدسی که درباره آنان زده بود به مرحله ی عمل رسانید ، سپس او را پیروی کردند جز گروهی از مؤمنان» «سوره سبأ، آیه ۲۰» آری ، فضه با چشم خود میدید که آنچه نباید اتفاق بیافتد، اتفاق افتاد و صحابه ی رسول الله به گفتار و کتابی که ایشان آورده بودند ،استناد کردند و به حقی که از آنِ آنان نبود تجاوز کردند و بعد از اتمام سر سپردگی و دنیا طلبیشان تازه یادشان افتاده بود که پیکر پیغمبر(ص) هنوز بر زمین است. آنها دسته دسته وارد اتاق می شدند و درحالیکه روح ناپاکشان جای دیگر سیر می کرد ، ظاهرا بر پیکر پیامبر(ص) نماز خواندند. علی (ع) پیکر پیامبر (ص) را در قبر نهاد ، انگار روح زهرا(س) در این لحظه به آسمان رفت ، زهرای مرضیه ، این تک دختر رسول ، این مادر پدر ، این سرور زنان دو عالم از دیده خون می بارید و خوب می دانست که رفتن پدر همان و ظلم های فراوان همان.... عروج پدر همان و غربت دختر همان ، پرواز محمد (ص) همان و تنهایی علی (ع) همان....و فشه که این غم بزرگ قلبش را سخت میفشرد باید مراقب خانمش بود تا مبادا این سوگ عظیم او را از پا بیاندازد. آن روز غم انگیز به شبی غم انگیزتر گره خورد... دارد.... @ranggarang
شاهزاده ای در خدمت قسمت هشتاد و دوم🎬: آسمان و زمین تیره و تار بود از ناله ای که سکوت شب را می شکست، هق هق دختری در فراق پدر و واگویه های زنی جوان که هنوز نفحات روح پدر را در کنارش داشت اما به یغما رفتن یادگار و راه او را با چشم خود می دید و خون جگر می خورد ، تمام دردها با هم شده بود و این ناله محزون تر از همیشه بر آسمان می رفت، صدای ناله از طرف مسجد می آمد.... نه از مسجد و نه از منزل پیامبر(ص) بلکه از منزل علی و زهرا ، همان خانه ای که زمانی پیامبر (ص) مسجد را بنا کرد ،دستور داد تمام درهایی که به مسجد باز می شوند ، به جز درب این خانه بسته شود. آخر حرمت این خانه و اهلش با بقیه ی مردم ،توفیر داشت... آخر ساکنان این خانه ، ذریه ی رسول الله بودند و حکم رسول خدا، بنا بر حکم پروردگار بود که خوابیدن کسی جز علی و فرزندانش در مسجد نهی شود . تنها منزل علی و محمد بود که در مسجد خدا قرار گرفت تا فرزندان این بزرگواران ، فرزندان مسجد باشند و خداوند اینگونه برتری این خاندان را بر همگان فریاد زد . یعنی بدانید که حرمتِ منِ پروردگار، حرمت این خاندان است ،همانطور که خانه ی من ،خانه ی این خاندان است. فضه بارها و بارها این حکایت را از زبان اطرافیان شنیده بود ، حکایت واقعی که ریشه در عشق خداوند به علی اعلی داشت. همگان به این امر خداوند واقف شدند و حتی وقتی عُمر نزد پیامبر(ص) آمد و گفت : اجازه دهید درب خانه ی من شکافی به اندازه ی یک چشم به مسجد باز باشد... پیامبر (ص) مانع شد و فرمود : خداوند به موسی دستور داد تا مسجد طاهر و پاکیزه ای بنا کند که غیر از او و هارون و دو فرزندش، کسی در آن سکونت نداشته باشد، به من هم امر کرده که مسجد طاهری بنا کنم که جز خودم و برادرم علی(ع) و فرزندانش کسی در آن سکنی نگزیند.... و این یک اشاره از سوی پروردگار بود ، اشاره ای که آشکارا همگان را به وجوب احترام این خاندان مطهر امر می کرد... حالا در این لحظات پر از التهاب و غم ناله ی زهرای مرضیه در رسای پدرش و در مظلومیت دینی که پدرش آورد و در غربت ولیِّ بلافصل بعد از پدرش ، بلند بود و فضه در التهاب این غم عظیم ، مانند پروانه به دور بانویش می گشت تا اندکی او را آرام کند ، اما چه آرام کردنی ؟!چرا که خود عمق این درد را می فهمید و غم دل پنهان می کرد.. علیِ مظلوم ، مأمور بود برای عمل به وصیت پیامبرش ، وصیت اول را که همان غسل وتدفین وخواندن نماز بر پیکر او ،توسط امیرالمؤمنین علی (ع)، عمل نمود و حالا نوبت اجرای دومین سفارش بود. پیش بینی پیامبر(ص) از اقدامات قریش پس از ارتحالش ،مانند تمامی سخنان ایشان ،درست از کار درآمد و حالا نوبت دومین سفارش بود و صدای محمد(ص) در گوش او می پیچید : اگر یارانی پیدا کردی ،برای احقاق حق خود و اجرای حکمی که خداوند به عنوان ولایت برمسلمین، به تو عطا کرده ،قیام کن .... و چه سخت بود برای این مردترین مرد دوران ، چه طاقت فرسا بود برای این ولیِّ تنها....چه نفس گیر بود برای این نَفسِ عالمِ خلقت.... فضه از ورای پرده شاهد بود که علی ، نزد زهرایش زانو زد ، اشک از دیدگان یارش پاک نمود، او با مهربانی نگاهش ،با شرم در حرکات و مظلومیت سیمایش ، با زبان بی زبانی حرفش را زد و زهرا(س) ،این همسر و همزبان علی(ع)، ناگفته های مردش را شنید ، به خاطرسنگینی باری که در شکم و غمی که در دل داشت ، دست علی (ع) را تکیه گاه نمود و از جا برخاست . فضه که حالا میدید عمق مظلومیت این خانواده را...با اشک چشم کودکان را آماده کرد... حسن و حسین که کودکانی بیش نبودند،پشت سر مادر برخاستند و علیِ مظلوم هم در پی آنان روان شد. اینان می بایست، می رفتند تا تصویری از غربت و مظلومیت را خلق کنند ، می رفتند تا بهانه ای به دست بهانه جویان ندهند...میرفتند تا حجت را تمام کنند....تا در روز رستاخیز برای کسانی که ادعای دوستی شان را داشتند روزنه ای نباشد که بگویند....نیامدی...نگفتی....روشن نکردی....سکوت کردی و ما سکوتت را علامت رضایت دانستیم....علی و زهرا و حسنین باید حجت تمام می کردند...هر چند که دلشان داغدار بود....هرچند که هنوز عروج پدر را باور نکرده بودند....هر چند که هنوز کسی برای عرض تسلیت نزدشان نیامده بود...هرچند.... دارد.... 🖊به قلم :ط_حسینی @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨وزارت دفاع ترکیه : به دلیل حمله به کشتی تجاری آناتولی اس، 6 ناو جنگی برای درگیری و سرکوب حوثی های یمن اعزام می کنیم ناو گروه نیروی دریایی ترکیه به زودی وارد عمل می شود وزارت امور خارجه ترکیه : حمله حوثی های یمن به کشتی تجاری آناتولی اس به شدیدترین الفاظ ممکن محکوم می کنیم به زودی پاسخ جبران ناپذیری به یمنی ها خواهیم داد، تا درس عبرت برای کشورهای دچار توهم ذهنی هستند باشد. پ ن : اردوغان منافق برخلاف ظاهرسازی ها بیشترین کمک  رو‌ به صهیونیست های جنایتکار می‌کنه و‌دستش تا مرفق به خون کودکان بیگناه غزه آلوده هست .  دم رزمندگان یمن گرم که هم حسابی رسواش کردند و هم هشدار جدی بهش دادند. آمریکا و انگلیس با چندین ناو هواپیمابر و موشک های بالستیک و اف ۳۵ و.... نتونستند غلطی بکنند اون وقت این مردک متوهم با چندتا قایق انصارالله رو‌ تهدید می‌کنه و میخواد پاسخ جبران ناپذیر بهشون بده😏 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه صحن حضرت زهرا (س) در نجف چیست آیت الله سیستانی خواب حضرت زهرا رو میبینن و در مورد حاج قاسم صحبت میکنن😭 @ranggarang
بزرگی میگفت؛ زنده بودن حرکتی است افقی، از گهواره تا گور. اما زندگی کردن حرکتی است عمودی، از فرش تا عرش. زندگی یک تداوم بی نهایت اکنون هاست ... ماموریت ما در زندگی " بی مشکل زیستن " نیست، " با انگیزه زیستن " است ... " سلطان دلها " باش، اما دل نشکن ... پله بساز، اما از کسی بالا نرو ... دورت را شلوغ کن، اما در شلوغی ها خودت را گم نکن ... " طلا " باش، اما خاکی @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 از کویر خشک بر دریا سلام هر نفس بر زاده ی زهرا سلام 🌼 بازمی گویم به تو از راه دور یا حجت ابن الحسن آقاسلام... ✋ ❤ 🕊🌼 الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَ الْفَـرَج 🌼🕊 التماس_دعای_فرج 🤲💚 غروب جمعه دلتنگی‌هایش @ranggarang
از پاهایی كه نمی توانند ما را به ادای نماز ببرند ، انتظار نداشته باشیم كه ما را به بهشت ببرند ... به یاد نماز های عارفانه و عاشقانه شهدا🌷 هر چه داریم از شهدا داریم یادمان نرود التماس دعا م @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن –من دختر شمارو بیرون از خونه دیدم، دقیقا همون چیزیه که پسرم می پسنده، از لحاظ مالی هم پسرم اونقدری داره که بتونه تامین نیازهای معقول همسر آینده اش روبکنه، حالا اگه سوالی دارید بپرسید تا جواب بدم. بعدگوشی‌اش را از کیفش در آورد وعکس مورد نظرش را پیدا کرد وگوشی را به مادر سوگند داد و گفت: –این عکس پسرمه، البته ظاهر به نظر من و پسرم جزء اولویتها نیست، ولی خب نظرها متفاوته. وقتی نوبت من شد که عکس را ببینم گوشی را جلوی صورت سوگند گرفتم و هر دو نگاه گذرایی به صفحه‌ی گوشی انداختیم. پسری با قد متوسط و لاغر اندام و خیلی خوش تیپ، کنار مادرش ایستاده بودو باهم عکس گرفته بودند. لبخند دندان نمایی هم روی لبش بود که به نظرم جذابترش کرده بود. گوشی را به خانمه دادم و زیر چشمی نگاهی به سوگند انداختم. فقط من می دانستم که الان چه قندی در دلش آب میشود. مادر بزرگ سوگند بعد از کمی مقدمه چینی قضیه ی نامزد قبلی سوگند را مطرح کرد و دلیل به هم خوردنش را هم توضیح داد. خانمه گفت که می دونسته و این رو هم به پسرش گفته و برایشان اهمیتی ندارد. نیم ساعتی گاهی خانمه و گاهی مادر سوگند حرف زدند. بعد خانمه چند تا سوال از سوگند در مورد درس و دانشگاهش پرسید و خداحافظی کردو در آخر هم تاکید کرد که دو روز دیگر برای گرفتن جواب زنگ میزند. که اگر جواب مثبت بود با پسرش برای آشنایی بیشتر بیایند. از این حرفش معلوم بود خودش پسندیده و حالا می‌خواهد پسرشم هم با سوگند آشنا بشود. بعد از رفتن خانمه، نیشگونی از سوگند گرفتم و گفتم: –از کی تاحالا تو اینقدر خجالتی بودی من نمی دونستم. حداقل کمی سرت رو بالا می گرفتی. سوگند جای نیشگون را ماساژ دادو گفت: –وای راحیل درد گرفت، خب چیکار می کردم. بعد توی گوشم گفت، از خوشحالی بود. آخه من همیشه دلم می خواست بعد از ازدواجم کار نکنم و بشینم توی خونه و خانمی کنم، از کار کردن خسته شدم. قربون خدا بشم که صدام رو شنید. –واقعا؟ –باور کن، آخه کار نکردی، نمی دونی چه دردسریه. –آخه اصلا بهت نمیاد، شاید کار خیاطی خستت کرده، اگه یه کار اداری باشه چی؟ صورتش را جمع کرد. –صد رحمت به این خیاطی، کار اداری که همش زیر آب هم دیگه رو زدنه. یعنی ازش متنفرم. بوسیدمش وبلند گفتم: –پس دیگه مبارکه. مادر و مادر بزرگش برگشتند طرف ما و با لبخند گفتند: –چه عروس هولی، حداقل صبر می کردی طرف از در خونه پاش رو بزاره بیرون دختر... 🍁به‌قلم‌لیلا‌فتحی‌پور🍁 @ranggarang