eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.4هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
6هزار ویدیو
7 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن در چشم هایش نگاه کردم غم داشت. از این که آرامشمان به هم ریخته بود ناراحت بودم. از این که مژگان اصرار دارد آرش باید مشکلاتش را حل کند خوشم نمی‌آمد ولی کاری هم نمی توانستم بکنم. اخم و تخم و غر زدن من فقط باعث میشد اوضاع بدتر شود. دلم نمی خواست کارهایم باعث شود با من بودن برای آرش استرس زا بشود. مژگان دوباره به آرش زنگ زد و گفت که نمی تونسته در خیابان بایستد، رفته در کافی شاپی نزدیک شرکت نشسته است و منتظر آرش است. «خدایا کی این مژگان و شوهرش دست از سر زندگی ما بر می دارن، حالا با شوهرت دعوا کردی آرش چیکار کنه، چرا هی به این زنگ میزنی» آرش من را تا ایستگاه مترویی که توی مسیرش بود رساند و دوباره عذر خواهی کردو رفت. دل من هم شور میزد. یعنی چه شده که مژگان آن طور گریه می کرد. آرش گفته بود در اولین فرصت زنگ میزند و برایم توضیح میدهد. سعی کردم تا زنگ زدن آرش به این موضوع فکر نکنم و از وقتم بهترین استفاده را بکنم. زنگ زدم به سوگند و گفتم که میروم پیشش. دلم نمی خواست فکرم مشغول کسی باشد که اصلا هیچ ارزشی برای وقت و برنامه ریزی دیگران نمی‌گذارد. حتی دلم نمی خواست از دستش حرص بخورم و به خودم آسیب بزنم. به نظرم رفتار این زن و شوهر خیلی بچه گانس، تا وقتی می توانند باهم حرف بزنند چرا اینقدر پای این و آن را وسط دعوایشان می کشانند. وقتی به خانه‌ی سوگند رسیدم، برق خاصی در چشم هایش دیدم. به خودشم هم خیلی رسیده بود. با لبخند نگاهش کردم و پرسیدم: –خبریه سوگند؟ لبخندی زدوبی مقدمه گفت: –یکی از مشتریهامون من رو به همسایشون معرفی کرده، که برای پسرش دنبال دختر می گشته، حالا امروز خانمه میخواد بیاد که باهم آشنا بشیم. با خوشحالی گفتم: –مبارکه عزیزم. بغلش کردم و بوسیدمش. سوگند خنده اش گرفت. –چی مبارکه، هنوز که خبری نیست شاید اصلا ازم خوشش نیومد یا برعکس. –انشاالله که هر چی خیره برات پیش بیاد. یک ساعتی به دوخت و دوز مشغول بودیم. سوگند از خانواده‌ایی که ندیده بود طبق گفته های مشتری‌اش تعریف می کرد. بعد از این که کارم تمام شد و خواستم به خانه برگردم سوگند نگذاشت و گفت: –راحیل میشه توام بمونی و باهاش آشنا بشی، می خوام نظرت رو بدونم. –آخه شاید درست نباشه که من باشم. سوگند اخمی کرد و رویش را برگرداند. –اگه واسه من وقت نداری، بهونه نیار. چاره ایی نداشتم جز ماندن. –پاشو اینجارو یه کم مرتب کنیم، می خوای همین اول کاری لو بره که چقدر شلخته ایی؟ اخم هایش تبدیل به لبخند شدوذوق زده بلند شدو باهم همه جا را مرتب کردیم. مادر و مامان بزرگش هم که برای خرید بیرون رفته بودند امدند. بعد از ناهارو نماز و من و سوگند میوه‌ها و وسایل پذیرایی را روی میز چیدیم و منتظر نشستیم. با صدای زنگ در سوگند از جا پرید و باعث شد که همگی بخندیم. پشت در، خانم مانتویی که حجاب معمولی داشت ایستاده بود. با تعارفهای مادر سوگند واردخانه شد. بعد از احوالپرسی و خوش بش، نگاه خریدارانه ایی به من انداخت و این از چشم مادر بزرگ سوگند دور نماند. برای همین فوری من را معرفی کرد و پشت بندشم تاکید کرد که نامزد دارم. خانمه لبخندی زد و آرزوی خوشبختی برایم کرد ونگاهش را به سوگند دوخت وبا لبخندی، فوری سر اصل مطلب رفت. رو به مادر بزرگ سوگند گفت: –راستش حاج خانم من سه تا پسر دارم که دوتا بزرگها ازدواج کردن، مونده این آخریه که خودش ازم خواست که همسر آینده اش رو من براش پیدا کنم. برعکس دوتا پسرهام که خودشون با همسرشون آشنا شدند و بعدشم ازدواج کردن، کلا نظر این پسر من فرق داره، کاملا به آداب و رسوم اعتقاد داره و دوست داره همه چی همونجوری پیش بره. پسرم استاد دانشگاهه، البته تازه شروع به کار کرده، توقعی هم که از همسر آینده اش داره اینه که بیرون از خونه کار نکنه، ولی این به این معنی نیست که کلا نباید کاری انجام بده، مثلا کاری مثل خیاطی، یا تدریس خصوصی، یا هر کاری که توی خونه بشه انجام داد موردی نداره. حرفش که به اینجا رسید سکوتی کرد ونگاهش را از صورت تک تک ما گذراند تا نتیجه ی حرفهایش را از چهره ها برداشت کند. در آخر نگاهش روی سوگند ثابت ماند. سوگند سر به زیر با گوشه‌ی بلوزش مشغول بود. خانمه این بار روکرد به مادر سوگند و ادامه داد: –راستش من قبل از این که اینجا بیام قبلا جاهای دیگه هم رفتم برای پسرم خواستگاری، ولی همین که مورد کار نکردن دختر رو بیرون از خونه مطرح کردم، بهم جواب رد دادند، برای همین قبل از هر چیزی اول رک و راست این رو میگم، که اگه مخالفتی هست گفته بشه و من بیشتر از این مزاحم نشم. خب بعضی دخترها براشون مهمه، میگن ما درس نخوندیم که بشینیم گوشه‌ی خونه. دیگه هر کس با توجه به برنامه‌ایی که داره زندگی میکنه. پسرم میگه زن مثل گل میمونه، حیفه که با کار کردن طراوتش رو از دست بده. البته با فعالیتهای اجتماعی زن مخالفتی نداره ها. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسیرزمان شده ایم!مرکب شهادت از افق می آید تا سوار خویش را به سفر ابدی کربلا ببرد؛اما واماندگان وادی حیرانی هنوز بین عقل و عشق جامانده اند! ساعت ۱:۲۰ به وقت حاج قاسم ❤️ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت فتح 🌹سبکباران خرامیدند و رفتند ....مرا بیچاره نامیدند و رفتند... 🔸حاج صادق آهنگران @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان @ranggarang
❤️ بيخود اَز خويشَم و دور اَز تـو ڪَسےٖ نيسْٺ مَـرا بہ تـ♥️ـو اِے عِشـــق اَز ايـنٖ فـٰاصلہ ے دور، سـَلاٰم ✋🍃 🌺 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ السلام علیک یا ابا صالح المهدی علیه السلام ✋ السَّلاَمُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ... 🌱سلام بر مولایی که زمینیان، عطر خدا را از وجود او استشمام می کنند؛ سلام بر او و بر روزی که حکومت خدا را روی زمین برپا خواهد کرد. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴بہ امـــام زمــان عجل الله بگو میخوام ســرباز ویژه‌ی شما باشم... 🤲خدایاماراازسربازهای واقعی امام زمان عجل الله قرار بده... 🌸سلامتی وتعجیل درفرج مولاصاحب الزمان عجل الله صلوات بفرست 🌸 @ranggarang
nodbeh mirdamad.mp3
12.07M
🌹 دعای ندبه روز جمعه» بخوانیم.. @ranggarang
4_5773834826477997347.mp3
1.51M
💔 با همه لحن خوش آواییم در به در کوچه تنهائیم یا صاحب الزمان ادرکنی. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام صبحتان بخیر زندگیتون شاعرانه. روزی سرشاراز عشق ،عاطفه،محبت وصداقت برایتان آرزومندم دنیاتون پرازشادی ولبریزازلطف خدا @ranggarang
🖤 قدّس‌سرّه: 🍃بدان که هر چه مراقبت و حضور عندالله كامل‌تر باشد ، و مزاج انسانی به اعتدال ممكن نزدیک‌تر باشد ، و قوه خیال و دستگاه وی قوی‌تر و صحیح‌تر باشد ، تمثلات در لوح نفس صاف‌تر و سالم‌تر است. استادم علامه طباطبائی - قدس سره - در خلوتی به من فرمود: ➖آقا هر روز که مراقبتم قوی‌تر است ، در شب تمثلاتم صافي‌تر است @ranggarang
داستانی بسیار قابل تامل مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند. هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند . ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن. روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . پس این نصیب توست ... صدقه را بنگر که چه چیزیست! !! صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است @ranggarang
بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فرو ریختن برج های دو قلوی تجارت جهانی در آمریکا شد، یک شرکت جلسه ای ترتیب داد و از بازماندگان شرکت های دیگری که افرادش از این حادثه جان سالم به در برده بودند، دعوت کرد تا کسانی که از این مهلکه جان سالم به در برده و در آن انفجار غایب بوده اند، دلیل خود را ذکر کنند. در صبح روز ملاقات ، مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد و داستان همه آدم ها یک نقطه مشترک داشت : همه در اثر یک اتفاق کوچک جان سالم به در برده بودند! - مدیر شرکت آن روز نتوانسته بود به برج برسد؛ چرا که روز اول کودکستان پسرش بود و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت. - همکار دیگر زنده ماند؛ چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد. - یکی از خانم ها دیرش شد؛ چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزد. - یکی دیگر نتوانست به اتوبوس برسد. - یکی دیگر غذا روی لباسش ریخته بود و به خاطر تعویض لباسش تاخیر کرد. - اتومبیل یکی روشن نشده بود. - یکی دیگر درست موقع خروج از منزل به خاطر زنگ تلفن مجبور شده بود برگردد. - یکی دیگر تاخیر بچه اش باعث شده بود که نتواند سروقت حاضر شود. - يکی دیگر تاکسی گیرش نیامده بود. - ...و یکی که مرا تحت تاثیر قرار داده بود، کسی بود که آن روز صبح یک جفت کفش نو خریده بود و با وسایل مختلف سعی کرد به موقع سرکار حاضر شود. اما قبل از این که به برج ها برسد، روی پایش تاول زده بود و به همین خاطر کنار یک دراگ استور ایستاد تا یک چسب زخم بخرد و به همین خاطر زنده ماند! ...به همین خاطر هر وقت: در ترافیک گیر می افتم. آسانسوری را از دست می دهم. مجبورم برگردم تا تلفنی را جواب دهم. و همه چیزهای کوچکی که آزارم می دهد. با خودم فکر می کنم که خدا می خواهد در این لحظه از من محافظت کند . دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است، بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند، نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید، با چراغ قرمز روبه رو می شوید، عصبانی یا افسرده نشوید. 👌بدانید که خداوند حافظ و مراقب شماست❣ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر اهل کارهای خوب و نیک باشیم اما فقط نماز نخونیم، خدا با ما چجوری حساب میکنه؟ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آیت الله العظمی جوادی آملی ...خيلی از ماها بايد درس سكوت بخوانيم كه چه وقت ساكت باشيم، چقدر حرف بزنيم، چطور حرف بزنيم.به ما گفتند: كم حرف بزن، وقتی هم كه مي‌خواهی حرف بزنی هم خوب حرف بزن، هم حرفِ خوب بزن برای اينكه همه اينها را مي‌نويسند تو داري املا مي‌كنی ﴿إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ، كِرَاماً كَاتِبِينَ﴾ @ranggarang
اهل دنیا به این علت، خودمحور هستند 🔸️[در این حدیث نورانی ذکر شد که:] اهل آخرت، افرادی با حیا هستند که کارهای احمقانه نمی کنند. در ادامه می فرماید:«کثیر نفعهم، قلیل مکرهم؛ منفعتشان زیاد و مکر و حیله‎شان اندک است.»(بحارالأنوار، جلد۷۴، صفحه۲۸) این‎ها نفعشان زیاد به مردم می رسد. 🔸️اگر، فردی در جامعه نیازی، مشکلی یا غم و غصه ای داشته باشد و آدمی دلش را شاد کند، غم از دلش بردارد، کمکی کند، این کار بر اساس بسیاری از روایات، ثوابش از صدها حج و عمره مقبوله بیشتر است. یعنی به این میزان، اسلام برای خدمت کردن به دیگران، و ارزش قائل شدن به دیگران، اهمیت داده است. 🔸️اما در مقابل، [حضرت] در مورد اهل دنیا، [می فرماید:] «قلیل نفعهم؛ منفعتشان کم است.» این بر چه اساسی است؟ [این یعنی اگر] آدمی واقعا قائل به آخرت و معنویتی نباشد، خدمت و دلسوزی به دیگران برایش توجیه عقلانی ندارد؛ «ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی؛ و ( مشرکان که معاد را منکرند ) گفتند: زندگی جز همین زندگی دنیای ما نیست که همواره می میریم و زنده می شویم...»(جاثیه، ۲۴)، [آن‎ها چنین باوری دارند که] همین است دیگر، آدم متولد می شود، چند روز زندگی می کند و بعدش هم خاک می شود و تمام. 🔸️منطق این دیدگاه اقتضای همین را دارد [که روایت اشاره کرد، یعنی طبیعتاً نفعشان باید به دیگران کم شود.] هر اندازه ادم بیشتر معتقد به عالم دیگر و پاداش و کیفر باشد، آن وقت آدم مراقبت می کند که به دیگران ظلم نکند که مبادا، آخرت، در جهنم بسوزد. آن وقت مراقب است که به دیگران ظلم نکند. 🔸️پس این که اهل دنیا طبیعت فکر و بینششان این است که فردگرا، لذت‎‌گرا و خودمحور باشند، [نتیجه آن است که باوری به معاد و پاداش جزا وجود ندارد.] امروز می بینید هر جای دنیا این فرهنگ الحادی بیشتر رواج پیدا می کند این رفتارها بیشتر می شود. 🔸️هر چه شخص به دنیاگرایی، اصالت دنیا و اصالت مادیت بیشتر معتقد باشد، لذت‎گراتر، فردگراتر و خودمحورتر می شود. برعکس، هر چه آدمی اعتقاد بیشتری به قیامت و حساب و کتاب داشته باشد، آن وقت مراقب است که از لذت‎های زودگذرش صرف نظر کند برای این که صدها برابر...، [عبارت] صدها برابر نیز، چیزی است که در زبان می گوییم و الا در واقع نسبت [مقایسه قابل شمارشی] میان پاداش های اخروی و این پاداش های زندگی دنیایی ما وجود ندارد. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴ادب و حیا در برابر خداوند 🌸از امام جواد علیه السلام سوال شد: یابن‌ رسول ‌الله، ادب با خدا چگونه است؟ 🌹امام(علیه السلام) فرمودند: قرآن را تلاوت کند آن گونه که نازل شده است. 🌹احادیث ما را روایت کند آن طور که ما گفته‌ایم 🌹و خدا را بخواند بدون اینکه از خدا طلبکار باشد. ♻️ روایت شده است خداوند متعال در بعضی کتاب‌های آسمانی‌اش می‌فرماید: 🔹ای بنده من! آیا سزاوار است وقتی با من سخن می‌گویی به چپ و راست نگاه کنی، ⚡️در حالی که اگر بنده‌ای مثل خودت با تو سخن بگوید و این گونه رفتار کند رهایش میکنی! پس رواست با من این گونه باشی؟ 🔵روایت شده است که روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به طرف گوسفندانش که به همراهی چوپانی به بیابان فرستاده بود رفت. ▪️ چوپان، بی خبر از آن حضرت، لباس‌هایش را در آورده بود، به محض اینکه متوجه آمدن حضرت رسول شد لباس‌هایش را پوشید. 🌹پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: برو ما نیازی به چوپانی تو نداریم، 💐ما خاندانی هستیم که کسی را که حتی در خلوت با خدایش رعایت ادب نکند، استخدام نمی‌کنیم... 📒آداب سلوک علامه حسن زاده آملی @ranggarang
آدمیـزاد پیـر می شـود و دو چیـز از او جـوان میشـود... حـــــرص مـــال ... حـــــرص عمـــر ... 📃حضـرت محمــد (صلی الله علیه و آله ) ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ @ranggarang