✨پرتوی از زندگینامه مقام معظّم رهبری
از زبان سردار سرتیپ پاسدار جعفر اسدی
#شامی_در_جمع_بسیجیان
⭕ در زمان جنگ ایران و عراق ،آیة اللّه خامنه ای به محل استقرار نیروهای لشکر فجر که در پنج کیلومتری اهواز واقع شده بود ،آمدند تا با رزمندگان شیرازی دیدار داشته باشند.ایشان در آن روز، پس از سخنان مبسوطی که ایراد کردند ،مدّتی بعد فرمودند: امشب خسته ام و می خواهم در همین پادگان بخوابم. پیشنهاد معظّمله برای ما خیلی خوشحال کننده بود. ایشان را به دفتر لشکر بردیم و بعد از مدّتی آقا فرمودند: شام می خواهید به ماچی بدهید؟ گفتم:چلو کباب.گفتند:نه! ما از غذایی که پادگان می خورند می خوریم .گفتم: ما به میمنت ورود حضرت عالی به پادگان برای همه چلوکباب تدارک دیده ایم. فرمودند: کارخوبی کردید.معظّم له فرمودند: میشود در جمع برادران بسیجی و سپاهی غذا بخوریم؟ گفتم: در جمع همه بچّهها که مقدور نیست .امّا میتوانیم به برادرانی در حسینیه،که از پرسنل قرارگاه و از مجموعه فرماندهی میباشند پیوندیم. آقا گفتند:بسیار خوب ما به همان جا می رویم.به اتّفاق معظّم له، در جمع رزمندگان غذا خوردیم و سفره گسترده ای پهن شده بود. آقا فرمودند: آفرین بر شما! سفرهٔ بسیار خوبی بود. عده ای خیال میکنند که پاسدار و بسیجی باید همیشه نان و پنیر بخورد! بعد از شام،آقا پس از تجلیل از سفرهٔ شام لشکر،گفتند: شیرازی ها با ذوق و سلیقه هستند.این سفرهٔ امشب هم از ذوق و سلیقه شیرازی ها بود.
#سردار_سرتیپ_پاسدار_جعفر_اسدی