رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#قسمت_بیستو_نه پتو رو روی موهاش تکون دادم و با خنده گفتم آره پس چی دارم میرم خواستگاری... ریحانه دا
#قسمت_سی
لیندا برای اطمینان به مادرش زنگ زد و صحبت کرد ..
با خیال راحت ناهار سفارش دادیم ..
چند ساعت واقعا خوش گذروندیم ..
ساعت چهار به سختی از هم خداحافظی کردیم و از خونشون خارج شدم ..
جسمم خارج شد ولی روح و قلبم پیش لیندا موند ..
کمی خرید کردم و به خونه برگشتم ..
ریحانه حرف میزد .. من به لیندا فکر میکردم .. ریحانه میخندید .. من با خنده ی زیبای لیندا مقایسه میکردم .. از پشت به اندام ریحانه نگاه میکردم .. اندام لیندا تو ذهنم نقش میبست
و از کاری که کرده بودم بیشتر خوشحال میشدم ...
من مستحقق خوشبختی بودم و این خوشبختی رو کنار ریحانه به دست نمی آوردم...
ولی نمیدونستم دارم با سرعت نور به سمت تباهی میرم....
تا آخر شب با لیندا چت میکردیم .. یکی دو بار ریحانه کنارم نشست و پرسید چقدر گوشی دستته بزار کنار دو دقیقه...
قیافه ی حق به جانبی گرفتم و گفتم کارمون دچار مشکل شده دارم با بچه های تیم صحبت میکنم شاید یه راه حل پیدا کنیم ...
با این حرف ریحانه ساکت شد ولی نمیدونم باور کرد یا نه....
در هفته چند بار به خونه ی لیندا میرفتم .. برام سخت بود .. همش استرس داشتم ..
اون روز بعد از شرکت با لیندا به یه کافی شاپ رفتیم و کمی صحبت کردیم .. لیندا ازم خواست که به مادرش معرفیم کنه.. تعجب کردم ...
+به چه عنوان میخوای معرفی کنی؟ شوهر؟ نامزد؟ دوست یا همکار...
لیندا کمی از قهوه اش خورد و گفت ببین امیر من تصمیمم رو گرفتم ... من به قدری عاشق تو ام که حاضرم برای همیشه همسر پنهونی تو بمونم ...
به مادرم معرفیت میکنم ولی فعلا نمیگم که متاهلی...
هنوز مات و هنگ بودم پرسیدم مادرت نمیگه این شوهرت چرا بی کس و کاره؟
لیندا خنده ی آرومی کرد و گفت نمیگم که شوهرمی میگم با هم اشنا داریم میشیم که راحت بتونی خونمون رفت و آمد کنی.. برای مامانم مهم علاقه ی ما دو تاس..
ریشم رو خاروندم و گفتم مادرت مشکل نداره نامحرم بیاد خونتون؟؟
لیندا چشمهاش رو گردوند و گفت امیر چه مشکلی؟
تو به عنوان خواستگارم میای و یه جورایی خودمون رو نامزد اعلام میکنیم تا بعد ببینیم چی پیش میاد ...
+در مورد من تا حالا چیزی به مادرت گفتی؟
لبخند زد و گفت آره .. حتی قبل از رابطمون ... گفتم که یه پسر خوشتیپ اومده شرکتمون ....
آخر اون روز تصمیم گرفتیم چند روز بعد به خونه ی لیندا برم و با مادرش آشنا بشم ....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام من ی مشکل دارم موهای زائد صورتم تند تند میان زیادم هستن مثلا پشت لبم همسرمم خیلی بدش میاد منم بلد نیستم خودم بردارم پولشم ندارم هر هفته آرایشگاه برم تو شهر غریب هیچ دوست وفامیلم ندارم بارها همسرم بهم میگه من خوشم نمیاد ب شوخی وجدی میگه تو ب خودت نمیرسی مث باقی خانما 😔 خیلی ناراحتم خواهرای عزیز اگ راه حلی بلدید بگید تو خونه انجام بدم برا مخصوصا پشت لبم خیلی زیادن 😔 وقتی میبینم خانمها همیشه صورتاشون تمیزه حسرت میخورم اخه بند اندازم دارم ولی اصلا خوب نیست مجبورم با ژیلت میزنم دعاتون میکنم ان شاءالله پیش حضرت زهرا رو سفید بشید. من همسرم مرد مومنیه نگاه ب نامحرم نمیکنع میگه دوست دارم وقتی نگات میکنم قشنگ باشی لذت ببرم ولی این موهای زائد صورتم مشکل بزرگی شده تو زندگیم 😢
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشید عزیزان اگه کسی ادرس یه بیمارستان واسه ترک اعتیاد توی شهر کرج رو داره برام تو کانال بزاره ممنون میشم اگه بادادن یه ادرس باهام ابراز همدردی کنین شوهرم گرفتاره میخواد ترک کنه میگن بیمارستان بهتره خیلی از لطفتون ممنونم مرسی
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ببخشید مزاحم شدم من استان کرمان هستم راستش برادرم ۱۶سالشه رفته یه خورده ازطرف میناب انبه اورده بعد فروش نرفتن نشستیم انبه هارو ترشی کردیم حالا توی شهر ما کسی نمیخره چون خودشون برای مغازه هاشون درست میکنن ازما کسی نمیگره شما توی شهرتون مغازه ها کسی میخره مااینجا ۷۰می فورشیم اگه شما خواستین ۶۰میدیم که ۷۰بفورشید اینا چون خونگی هست یه کم گرون تراز کارخونه هست اگه میشه توی گروه بزارید اگه کسی خواست بگه ممنون
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@baharakjan
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#داستان_اشنایی ❤️😍
من اولین بار خانمم و تو دانشگاه دیدم داستان آشنایی خاصی نداشتیم همو دیدیم و خوشمون اومد دوست شدیم دو سال دوست بودیم سال سوم دانشگاه بودیم که گفت خواستگار داره خانوادش اصرار داشتن با یکی از فامیلهاشون ازدواج کنه منم که نمیتونستم از دستش بدم به زور خانوادم و راضی کردم بریم خواستگاری. از نظر خانوادم من وقت ازدواجم نبود تو مراسم خواستگاری که بیشتر شبیه مراسم قرآن خونی بالا سر مرده بود هیچکس با هیچکس حرف نمیزد همه دلخور بودن
خانمم به زور تهدید و خودکشی و هزار مکافات خانوادش و راضی کرد که ما بریم خواستگاری اونا هم انگار قصد کرده بودن که با رفتارشون خانواده من و بپرونن که موفق هم شدن حتی از ما پذیرایی هم نکردن فقط چایی دادن پدرش گفت میخواید ازدواج بکنید ولی من هیچی نمیدم نه جهیزیه نه خرید نه مراسم بابای منم گفت ااا اینجوریه منم هیچ کمکی نمیکنم. این شد مراسم بله برون ما، خودم و خانمم رفتیم دوتا حلقه بدلی خریدیم دست کردیم تا درسمون تموم بشه
هیچوقت نه خانواده اون راجع به من حرف زدن نه خانواده من راجع به اون، فقط پدرخانمم پیام داد اگه این دختر و میخوای بیا دستش و بگیر ببر وگرنه همه چی کنسله. خودمون دوتا رفتیم محضر و رزرو کردیم از سمت اونا فقط پدرش اومد که امضا کنه از این سمتم برادر بزرگم اومد که شاهد باشه ما حتی لباس نو هم نداشتیم خانمم یه روسری سفید داشت اونو سر کرد همینجوری عقد کردیم دو هفته بعدشم چمدون هامونو برداشتیم رفتیم تو یه سوییت سی متری که اجاره کرده بودم تازه پول همونم از برادرم قرض گرفته بودم
شاید باور نکنید ولی تنها وسایل ما یه گاز پیکنیکی یکم ظرف و ظروف یه تیکه موکت و یه دست رختخواب بود حتی تی وی هم نداشتیم. شب اول جفتمون از بی مهری خانواده هامون گریه کردیم خانواده من خیلی مرفه بودن پدرم بازاری بود پدر اونم خیر سرش استاد دانشگاه بود ولی ما از هر یتیمی یتیم تر بودیم.
من رفتم سربازی خانمم سرکار میرفت یه درآمد بخور نمیر داشتیم خیلی شبا یه تی تاب و نصف میکردیم میخوردیم این شاممون بود ولی خوشحال بودیم بارون میومد میرفتیم قدم میزدیم شبا حوصلمون سر میرفت باهم کتاب میخوندیم بازی میکردیم حرف میزدیم. خیلی طول کشید تا روپا شدیم تونستیم بعد دوسال یه یخچال بخریم. هیچکس کمکمون نکرد حتی یکبار خانواده ها نیومدن سر بزنن ببینن ما زنده ایم یا مرده. خداروشکر الان وضعمون خیلی خوبه خونه ماشین همه چی هست باهم کار کردیم همه چیو ساختیم
من قدردان خانمم هستم که پابه پای من اومد. جالبه هنوز بعد این همه سال با سه شنبه بچه پدر مادرامون ازدواج مارو قبول نکردن. هیچ دلیلی هم برای مخالفتشون ندارن
خانواده زنم میگن چرا با اونی که ما گفتیم ازدواج نکردی خانواده منم گفتن اونا تو خواستگاری به ما بی احترامی کردن
ولی خداروشکر رو پای خودمون وایسادیم و همه چیو درست کردیم.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا ❤️ سلام من ی مشکل دارم موهای زائد صورتم تند تند میان زیادم هستن مثلا پشت لبم همسرمم خیل
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام درپاسخ به اون خانمی که سوال پرسیدندکه موهای زاإدپشت لبشون زیادهستش لیزربهترین روش هست پیش دکترپوست بروندتحقیق کننددستگاههای لیزردارندصورتشون سوال کنندچقدرمیگیرندده جلسه ماهی یکباربرند.موهاازبین میرودخیلی ازخانم هاجدیدااین موهای زاإد که هرروزهم رشدمیکنندپوست هم مثل پوست مرغ میشددارند.هیچ روشی مثل لیزرجواب نمیده.من خودم پایین چونه ام همین طوربودانجام دادم خوب شد.امابعدازاتمام جلسات بایدشش ماه یکباربری .بعدهم یکسال یکبار😊موفق باشید
❤️❤️❤️❤️
سلام برای اون خانمی که موی زائد داره این خمیر رو درست کنن و ب جاهایی از صورت که موی زائد داره بزنن👇
یک چهارم پیمانه شیر
یک چهارم پیمانه آرد نخودچی
2 قاشق چایخوری زردچوبه
1 قاشق چایخوری نمک
اول همه مواد خشک رو با هم مخلوط کنید تا کاملا یکدست بشه، بعد شیر را اضافه کرده و خوب هم بزنید تا خمیر تقریبا شُل و یکدستی بدست بیاد، بعد با قلم مو یا دست، خمیر رو ب جاهایی که موی زائد داره بصورت یک لایه بزنید و صبر کنید تا خشک بشه، وقتی کاملا خمیر روی صورت خشک شد، با انگشت بکشه روش تا پودری بشه و بریزه، بعد هم صورتش رو بشوره، موها راحت میریزن، انجام بدن ان شاء الله نتیجه میگیرن و موهای زائدشون کم کم از بین میره با تکرار اینکار
راستی عرق رازیانه و یا دمنوش رازیانه، هر شب یک لیوان بخورن بجز موقعی که پریود هستن که تو پریودی نباید استفاده بشه، مصرف مداوم دمنوش و عرق رازیانه هم سینه رو فرم میده و سفت میکنه، هم موهای زائد رو ب مرور نازک و کم میکنه
❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشید
خانومی که موهای زائد صورتشون زیاده،،،،،میتونن موم مخصوص صورت بگیرن و استفاده کنن....البته فاصله ی استفاده شون ،،تا استفاده ی بعدی،، کمتر از چهارماه نباید باشه.بقیه ی مواقع با همون بند انداز میتونن بردارن..اگر صورتشون جوش میزنه کرم یا ژل بعد از اصلاح بگیرن وبزنن ..تا یکساعت بعدشم صورتشونو آب نزنن...و بعدش میتونن از کمپرس یخ استفاده کنن روی صورتشون..هم پوستشون براق و درخشان میشه،،،هم شفاف میشه...چروکشم کم میشه
❤️❤️❤️
سلام در مورد خانمی که موی زاید پشت لب دارند من خودمم زیاد آرایشگاه نمیرم یا با ژیلت تمیز میکنم یا با موچین. با موچین خیلی تمیز میشه بعدش ژیلت روش بکش.موفق باشی.
❤️❤️❤️❤️
سلام .خانم عزیزی ک گفتن موهای صورتش زیاده ، عزیز دستگاه شمع بخر دیر ب دیر هم میاد کلی هم تمیز میشه صورتت
❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد موهای زائدصورت
برای تهیه روغن #رازیانه
صدگرم رازیانه رو اسیاب میکنیم تو قابلمه یه لیوان روغن زیتون یا کنجد و یه لیوان اب میریزیم پودر رازیانه رو هم اضافه میکنیم هم میزنیم میذاریم رو شعله ملایم تا اب کامل بخار شه و فقط روغن بمونه بعد میتونن بریزن تو شیشه دو روز تو کابینت بزارن بعد از صافی رد کنن و تو یخچال بزارن البته همون لحظه هم میشه استفاده کرد چون جوشونده شده ودرواقع عصاره گیری کردیمش ☺️
☘ این روغن و بعد هراصلاح بزنن به موهای زائد بعد یه مدت دیگه موها رشد نمیکنه
☘ تاثیر فوق العاده ای روی چروک های صورت داره
استفاده کنین لذتشو ببرین برای منم دعا کنین
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درمورد اون خانمی که گفتن موهای صورتشون زیاده واز این موضوع رنج میبرن عزیزم منم مشکل شما رو دارم وتو خونه مرتب خودم وکس میکنم میری مغازه لوازم بهداشتی وارایشی میگی شمع مخصوص صورت هزینش زیاد هم نیست تو یک ظرف اب میکنی خودت انجام میدی به مرور موهای پشت لبت نازک میشه
❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب خانمی که صورتشون موهای زائد داره،باید بگم عزیزم منم مثل شما بودم صورتم تا روی گونه ها پشت لبم حتی تا قسمت گردنم پر از موهای زائد بود،همه راههای خونگی امتحان کردم جواب نگرفتم،عزیزم با بند کردن یا با موچین برداشتن ،شرایط بدتر میشه چون پیاز مو تقویت میشه،باید بری پیش دکتر غدد علتش مشخص بشه بهت دارو میده مصرف کنی همزمان با مصرف دارو برو لیزر ،جلسه اول لیزر و رفتی شاید دفعه بعدش سه ماه یا چهار ماه بعد بشه ،بعد از اون هم سالی یک بار میشه تا طول درمانت کامل بشه ،حتما این کار بکن راحت میشی،ولی برای لیزر حتما پیش متخصص پوست برو،به این آرایشگاهها اعتماد نکن ،چون چند نفر از اطرافیانم رفتن صورتشون داغون شد و اینکه هر ماه میرفتن جواب هم نگرفتن ،ببخشید طولانی شد ،ان شا ا... موفق باشی عزیزم
❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد اون خانمی که پشت لبش موی زائد در اومده.اولا با ژیلت نزن چون ژیلت مورو کلفت تر میکنه بیشتر هم بیشه به مرور زمان جاش سیاه میشه خیلی بدتر میشه،اگر یادبگیری با بندخودت پشت لبت بگیری دیگه نیازی به ارایشگاه نیست،البته یه فنرهم هست بهش میگن فنر اصلا ممکنه قیمتش ده هزارتومن باشه از مغازه هایی که لوازم آرایشی دارن بگیر من خودمم با فنراصلاح صورتمو تمیزمیکنم.
❤️❤️
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا ❤️ سلام من ی مشکل دارم موهای زائد صورتم تند تند میان زیادم هستن مثلا پشت لبم همسرمم خیل
#پاسخ_اعضا ❤️
اختن یادبگیری به این صورت ک جلوآینه وامیستی بعد یه نخ به انگشت شست پای راست(ترجیحا راست)ببند و بادست راست چهارتا یا مثلا پنج تا پیچ بده و شروع کن پشت لبتواصلاح کن.من که واسه صورتم اصلا آرایشگاه نمیرم فقط ابرومو میدم آرایشگر.پشت لبم کارخودمه دردشم خیلی کمتره
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
درمورد اون خانمی که پشت لبشون همش مو درمیاد میخواستم بگم ایشون اگر از ژلت استفاده بکنن موهاشون نسبت به قبل بیشتر میشه درسته ژیلت کامل تمیز میکنه اما موهارو بیشتر میکنه
من پیشنهاد میکنم از موم استفاده بکنن موم هم باعث میشه موها دیر رشد کنن هم باعث میشه پوست رو شاداب نشون بده موم اصلاح تو لوازم آرایشی ها پیدا میشه اگر موم بندازن وبازم ژیلت استفاده کنن هیچ فرقی نمیکنه یه مدت دائمی از موم اصلاح استفاده کنن تا بهتر بشن
❤️❤️❤️❤️
در مورد موی صورت...خواهر گلم چرا ژیلت میکشی😱😱میخوای مردونه رشد کنه😱عزیزم یک دونه موچین خوب بخر نهایتش ۲۰ هزار تومن هست بعدش آینه دستت بگیر بشین درشون بیار😊😊پوست مرغ هم اگه میخوری،دیگه نخور که موجب سفتی موها میشه مثل پر مرغ😁
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ستاره جون ،در رابطه با اون خانمی که میگفت پشت لبم مو داره و شوهرم همیشه معترضه،بگم ،عزیز تو گوگل ،که من بهش میگم گوگل خانم😉سرچ کن اصلاح صورت فیلمش هست ،،که اینطوریه یه نخ به اندازه نیم متر دو طرفش و بهم گره میزنی وبه حالت ضربدری، درست میکنی وخیلی راحت خودت میتونی پشت لبتو برداری حتی به اینه هم احتیاج نداری منکه اینقدر این کارو انجام دادم آینه هم نمیگیرم هرروز یا دوروز یه بار اینکار انجام بده خیلی راحته ،،،کاش همه مشکلات به این راحتی حل میشد ،،،التماس دعا
❤️❤️❤️❤️
سلام.
واسه اون خانم که پشت لبش زود رشد میکنه :ببین عزیزم هم میتونی کرم موبر مخصوص صورت از داروخانه بگیری هم میتونی بندانداختن یادبگیری به این صورت ک جلوآینه وامیستی بعد یه نخ به انگشت شست پای راست(ترجیحا راست)ببند و بادست راست چهارتا یا مثلا پنج تا پیچ بده و شروع کن پشت لبتواصلاح کن.من که واسه صورتم اصلا آرایشگاه نمیرم فقط ابرومو میدم آرایشگر.پشت لبم کارخودمه دردشم خیلی کمتره
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
دوست عزیز بهتره برایه مشکل اعتیاد همسرتون مراکز کنگره 60در کرج یا تهران را پیدا کنید تا ان شاءالله همسرتون درمان بشن نه اینکه ترک کنن
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#قسمت_سی لیندا برای اطمینان به مادرش زنگ زد و صحبت کرد .. با خیال راحت ناهار سفارش دادیم .. چند
#قسمت_سیو_یک
چند روز بعد از شرکت به خونه ی لیندا رفتم .. سبد گل قشنگی گرفتم و همراه لیندا وارد خونه شدم ...
مادرش زن پنجاه ساله ی فوق العاده شیک و با کلاسی بود.. پیش من حجاب نداشت و بلوز و دامن پوشیده بود .. دستش رو به سمتم دراز کرد و من چون محرمم بود به راحتی باهاش دست دادم ..
خیلی مودبانه رفتار میکرد .. از خودم پرسید و پدر و مادرم ...
دروغی بهش نگفتم فقط به خواست لیندا در مورد تاهلم چیزی نگفتم..
اون شب شام رو اونجا موندم و به ریحانه گفتم خونه ی دانیالم ....
از شخصیت مادر لیندا خیلی خوشم اومده بود و بعد از اون روز من اکثرا بعد از شرکت به خونشون میرفتم .. احساس میکردم یه خانواده ی دیگه هم پیدا کردم ...
دو سه روزی بود احساس میکردم لیندا ناراحت و نگرانه... وقت ناهار تو شرکت کنارش نشستم و پرسیدم لیندا چته؟ چی شده؟
قاشقی از غذا به دهنش گذاشت و سرش رو تکون داد و گفت هیچی .. چرا این سوال رو پرسیدی؟
+لیندا از صد کیلومتری مشخصه یه چی ناراحتت کرده .. من که کنارتم .. معلومه میفهمم...
قاشق رو روی بشقابش گذاشت و نگاهم کرد و گفت چند روزه یکی اعصابم رو ریخته بهم...
+خوب اینو که خودم فهمیدم .. اون یکی کیه؟ چیکار کرده؟
_خودمم نمیدونم کیه ولی هر ساعت بهم پیام میده ... بلاکش میکنم دوباره با یه شماره ی دیگه این کار رو میکنه ...
چشمهام رو ریز کردم و پرسیدم چی میخواد ازت؟؟
بغض کرده بود .. دستمالی برداشت و چشمهاش رو پاک کرد و گفت نمیگه چی میخواد ... فقط یه سری چرت و پرت میگه...
+گوشیت رو بده ببینم ...
گوشیش رو که کنار دستش بود به سمتم هول داد ...
برداشتم و گرفتم به سمتش .. رمزش رو بزن..
با عشق نگاهم کرد و گفت تاریخ روزی که برای هم شدیم .. روز.. ماه.. سال...
عجیب بود که تاریخ اون روز رو حفظ بودم ... گوشی رو روشن کردم و وارد پیامها شدم ...
_هرزه با مرد زن دار میگردی....
_آدرس خونه ی پدر شوهرت رو میخوای بری دست بوسی...
با دیدن پیامها عرق سردی روی پیشونیم نشست .. این کی بود که از رابطه ی ما خبر داشت ... چطور همه چیز من رو میدونست و آدرس دقیق خانواده ام رو برای لیندا فرستاده بود...
خشکم زده بود ... حتی نمیتونستم حرفی به لیندا بزنم ...
با نشستن دست دانیال روی شونم به خودم اومدم...
_چیه امیر .. کشتیهات غرق شده.. چرا تو فکرید جفتتون...؟
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا ❤️
#پرسش
سلام لطفا سوال منم بزار نیاز به کمک دارم
خودم ۲۹ سالمه زنم ۲۳ سالشه
خانم من سه ماهه که قهر کرده رفته خونه پدرش علتش هم دخالت های خواهر خانممه مثل اینکه به خانمم میگفته با مادرشوهرت تو یه خونه زندگی نکن وگرنه بیچاره میشی تا همیشه باید اونجا بمونی
آخه من نمیدونم کدوم عروسی از زندگی با مادرشوهرش بیچاره شده که خواهر خانمم این حرفو زده زن کم عقل منم به حرف خواهرش گوش کرد و نشست پای ما که جابه جا بشیم منم یه مقدار پول داشتم میخواستم ماشینو عوض کنم ولی با پولم نمیشد تو همون محل خونه کرایه کرد ولی خانمم حاضر نبود محله پایین تر بریم هرچی میگفتم نمیشه پولم نمیرسه انگار متوجه نمیشد خلاصه یه روز کفرمو درآورد با کتک فرستادمش خونه باباش چون واقعا کفرمو درآورده بود انگار جادوش کرده بودن هرچی میگفتم نره میگفت بدوش،
حالا بعد سه ماه پدرش میگه از خر شیطون بیاید پایین و برید سر زندگیتون
منم به پدرش گفتم باید مهریشو ببخشه بعد بیاد
حالا سوالم از دوستان اینه که آیا پای شرطم سفت ولی سخت وایسم یا کوتاه بیام؟
❤️❤️❤️❤️❤️
مشکل درباره خودم نیست درباره برادرم هست. برادرم ۲۳ سالش هست. هیچ هدفی در زندگیش نداره. میگیم برو سر کار نمیره. یه حرفه ای یاد بگیر میگه بروبابا. درستو ادامه بده میگه کی حوصلع داره. حتی برای خرید خونه هم دیگه زورش میاد تا سر کوچه بره نون بگیره. تازگی هم مورد اخلاقی داشته و داره بدتر و بدتر میشه. رفتیم دعا گرفتیم تغییری ندیدیم. حرف زدیم باهاش تغییری ندیدیم. هر کاری کردیم از سر جاش تکون نخورد. حرف های چرت و پرت هم زیاد میزنه تازگی ها انقدر که شرمم میشه بگم. جرئت ندارم خواهرم رو باهاش تنها بزارم. اگه میشه مشکل من رو هرچه سریعتر داخل کانال بزارید چون واقعا هممون رو عاصی کرده.
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@baharakjan
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
تا نگه کردم به چشمانت،نمیدانم چه شد
تا که دیدم روی خندانت،نمیدانم چه شد
عشق بود آیا ؟ جنون ؟ هرگز ندانستم چه بود
تا سپردم دل به دستانت،نمیدانم چه شد
تا که افتادم به دامت،رشته ی صبرم گسست
تا که خوردم تیرِ مژگانت،نمیدانم چه شد
تا گرفتی دستهایم را،دلم دیوانه شد
تا نهادم سر به دامانت،نمیدانم چه شد
گم شدم چون قایقی کهنه،میان موجها
در شبِ زلفِ پریشانت،نمیدانم چه شد
بی وفا...رفتی و من با خاطراتت مانده ام
آن قرار و عهد و پیمانت...نمیدانم چه شد
گفته بودم تا ابد عاشق نخواهم شد،ولی
تا نگه کردم به چشمانت،نمیدانم چه شد۰ 💍
◍⃟💛◍⃟💜◍⃟💚💚💚
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
روز بخیر 🌻🌞
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨
⎾@ranjkeshideha ⏌
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#دردو_دل_اعضا ❤️ #پرسش سلام لطفا سوال منم بزار نیاز به کمک دارم خودم ۲۹ سالمه زنم ۲۳ سالشه خانم
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام جواب اون اقا که میگن خانومشون به تحریک خواهرشون میگن از خونه مادرشوهر برن
این حرف درسته که بعضی از مادر شوهرا اذیت کنن ولی همه اینطور نیستن.
اصرار خانومتون واسه رفتن ،احتمال داره از ناراحتی ای باشه که از جانب خانوادتون بوده ونگفته بهتون وشایدنپرسیدید .یا میدونستیدوبها ندادیدبه ناراحتیش.
واشتباه دومشون اینکه یا کنار میومدن باصبر وصحبت یا به خونه مستقل با پول کم راضی میشدن.
واماشما:خیلی خیلی خیلی اشتباه کردید.عصبانیت دلیل بر کتک زدن نمیشه، عقل ادم پس کی قراره به کار گرفته شه.برید ازش عذر خواهی کنید.محبت کنید.صددر صد اونقدددر خوبی هست درزندگیتون که بخواید بخاطر هم کنار بیاید؛ حیفه خوبیاتون نیس؟!
پدر خانومتون اقایی کردن،واقعا ادم با فکری هستن،بد حرف زدید باهاشون،خودتونم بودید قبول نمیکردید همچین شرطی رو،بهشون بگید بابت شرطتون منصرفید
دخترشونو دوست دارید.راضیش کنن یا همونجاخونه پدرتون باشید یا خونه ای که به اندازه پولتون هست اجاره کنید.بگید من قصد اذیت ندارم فقط شرایطی که دخترتون میخوان رو ندارم.مطمئنا راضیش میکنن.شما هم مهربون باشید لطفا.ادم اگه همیشه خودش رودرپیشگاهه خدا ببینه، بایکی ضعیف تر از خودش زور ازمایی نمیکنه.سو استفاده نمیکنه از شرایط.بخاطرتربیت خودتونم شده دیگه این کارو نکنید .بزرگ منش باشید
❤️❤️❤️❤️
به اون آقایی که خانمشو با کتک فرستاده خونه باباش بگین: شما آقایون چقدر پرروییدواقعا! کتکش زدین خونه باباشم فرستادین درحالی که خودتون باید از خونه خارج بشید الانم میگین مهرتو که لازمه ی هر زنه ببخش؟ لابد فردا با یک خانم دیگه طرح دوستی میریزین و این خانمتونم بره به درک؟ اصلا هیچ مردی حق نداره فیزیکی با خانمش برخورد کنه . همسر شما خیلی فهمیده و خانمه که بعد از کتک شما طلاق نگرفته .ولی"به هیچ عنوان به خواهرخانمتون بی احترامی نکنید بعدا خودتون اذیت میشید - با یک شاخه گل و یک هدیه کوچولو برین و از دل خانمتون دربیارین و منطقی باهاش حرف بزنید " اگه قانع نشد برین پیش مشاور *شاید واقعا همسرتون با مادرتون اذیت میشن و همه اینارو جامع و کامل بپرسید بعد شروع کنید کتک کاری. ممنون🌹
❤️❤️❤️❤️
سلام درباره اقایی ک گفتن به خانمم گفتم مهریه ات روببخش.ایاهمسرشماغیرمهریه پشتوانه دیگه ای هم داره
چراشمااقایون تکون میخوریدمیگیدمهریه ات روببخش😒اگرزمانی برسه شماصاحب همه چی بشیدخونه وماشین وویلاوزمین ایاهمه رومیبخشیدبه همسرتون.بعدش هم خدابه انسان زبان داده تاصحبت کنی وبه نتیجه برسی ن اینکه کتک بزنی😐بنظرم این کمی اخلاق غیرانسانیه.بنظرم همسرشمابیشتردلگرمی میخوادبهتره بریدسراغش وازدلش دربیاریدتابه زندگی برگرده ن اینکه ازش بخوادمهریه ببخشه ک هرگزاین کارنمیکنه
امیدوارم عاقلانه تصمیم بگیرید🌺
❤️❤️❤️❤️❤️
در پاسخ اون آقایی که گفتن به همسرشون گفتن مهریه اش رو ببخشه برگرده سر زندگی اول اینکه چرا آقایون همش زور بازو شون رو به خانمشون نشون میدن وکتک میزنن .و دوم اینکه چرا باید مهریه اش رو ببخشه .مهریه پشتوانه هر زنه که شرع و عرف اونو قبول داره و سوم اینکه عروس ومادر شوهر تویه خونه نباشن بهتره الان مثل قدیم نیست که مادرشوهر هر بلایی که درجوانی مادر شوهر خودش سرش آورده حالا عروس دار شده سر عروسش بیاره .اگه تو یه خونه باشن ممکنه حریم ها شکسته بشه .شاید زنت بخواد برای تو لباس باز بپوشه یا دلبری کنه ولی جلوی مادرشوهر خجالت بکشه ...بهتره بری از خانمت بخاطر کتکهایی که زدی دلجویی کنی وباهم یه خونه ی نقلی اجاره کنی و زندگی کنی .بدون که هیچ زنی دلش نمیخواد مهریه اش رو ببخشه حتی اگه اصلا هیچ وقت بفکر گرفتنش نباشه .مهریه برای خیلی از زنها یه چک است که هیچ وقت پاس نمیشه وما زنها اینو میدونیم
❤️❤️❤️❤️
سلام
درمورد سوال آقای ۲۹ ساله
یه نکته ای که هست اینکه بهترررررره که خونه زندگییتون جدا باشه
شاید خانمتون تحت تاثیر خواهرش این تصمیم رو گرفته باشه ولی به هرحال خواسته نابجایی نداره ، البته اینم باید درنظر گرفت که به هرحال یه سختی هایی در زندگی رو باید تحمل کرد و زندگی رو باید درکنار هم ساخت .
شما به عنوان مرد زندگی وظیفه دارین خونه ای در شان همسرتون برا زندگیتون بگیرید .
به نظر اعمال فشار و .....اصلا درست نیست پس سعی کنید یک باردیگه با محبت و منطق با خانمتون صحبت کنیدکه به خونه پایین تر راضی بشه
شاد و پیروز باشید .
❤️❤️❤️❤️
سلام درمورد اقایی که میخاد بگه مهریه روببخشه زنش خدا قهرش میگیره مردکاری کنه که زن مهریه اش رو ببخشه ببنید اقا من خودم 9ساله پیش مادرشوهرمم اره من بدبخت شدم چون تو غذا خوردنمم دخالت میکنن هنش میگن بیا کلفتی فرق میزارن نوه پسری ودختری وهزار چیز دیگه شما اعتماد زنت رو جذب کن بگو زندگیم باتو برام ازهمه چی مهمتره بخدا مشاوره مذهبی رفتم گفتن یک اصلی هست به اسم دوری ودوستی جدا شو
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#قسمت_سیو_یک چند روز بعد از شرکت به خونه ی لیندا رفتم .. سبد گل قشنگی گرفتم و همراه لیندا وارد خون
#قسمت_سیو_دو
هر دو پریدیم ... فکر نمیکردم اینقدر حالم بد شده که دانیال متوجه شده باشه...
دانیال عقبتر رفت و با خنده گفت ببخشید فکر نمیکردم بترسید... حالا چی شده ؟ چرا پکرید؟؟
قبل از من لیندا گفت هیچی امیر از بیماری مادرش میگفت ناراحت شدم ...
دانیال صندلی کناریم رو عقب کشید و گفت امیرکاری از دستم میاد.. چرا به من چیزی نگفتی ...
دستی به صورتم کشیدم و گفتم نمیخواستم به کسی بگم الانم یهویی قفل زبونم باز شد ...
لیندا هم بلند شد و گفت به هر حال کمک خواستی در هر مورد به ما بگو...
گفت و رفت .. دانیال هم بلند شد دوباره چند باری زد به شونم و گفت قوی باش امیر .. میگذره..
و اون هم خارج شد...
سرم رو بین دستهام گرفتم .. داشتم سکته میکردم .. کی بود که از همه چی خبر داشت.. به همه مشکوک شده بودم .. به تک تک همکارها... حتی ... شاید ریحانه فهمیده بود و میخواست بدون درگیری با من لیندا رو از سر راه برداره...
نمیتونستم تمرکز کنم و کارم رو انجام بدم ... دانیال که وضعم رو دید اشاره کرد که میتونی بری...
سریع لباسم رو پوشیدم و از شرکت خارج شدم .. دو ساعتی سرگردون توی شهر میگشتم ... حتی جرات نداشتم به خونه خودم برم .. به لیندا پیام دادم ..
(یه مدت کمتر همدیگر رو ببینیم تا این مسئله روشن بشه )
لیندا سریع تماس گرفت ...
الو امیر... یعنی چی همدیگر رو نبینیم؟
+لیندا ... برای منم سخته ندیدنت .. ولی اون پیامها میتونه منو بدبخت کنه... فقط چند روز ... چند روز .. صبر کنیم .. شاید فهمیدیم کار کیه..
_اگه نفهمیدیم چی؟...
+اون موقع یه فکری میکنیم...
به هر طریقی بود لیندا رو راضی کردم و به سمت خونه راهی شدم.. یه جعبه از شیرینی مورد علاقه ی ریحانه خریدم و به خونه رفتم ...
ریحانه هم از زود برگشتنم ، هم از شیرینی توی دستم تعجب کرد .. روی کاناپه دراز کشیده بود و فیلم تماشا میکرد..
بلند شد و گفت آفتاب از کدوم طرف در اومده .. زود برگشتی...
شیرینی رو باز کردم و دو تا براش آوردم و روی میز گذاشتم...
+یهو امروز هوس شیرینی کردم گفتم بزار اونی که تو دوست داری بگیرم ....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
با سلام خدمت دوستان
مشکل من مربوط به خواهرم است الحمدالله دختری با ایمان مذهبی اجتماعی خوش اخلاق و بسیار خوش برخورد و همچنین دارای زیبایی خدادادی است بطوریکه در دانشگاه و یا مراسم های مختلف و یا از فامیل و دوستان دائما خواستگار های عالی دارند ولی هیچ کدام به سر انجام نرسیده حتی با یکی از این خواستگار ها داشت به نامزدی میرسید و با تمام توافقات بی دلیل بهم خورد و بعد این قضیه خواهرم به شدت سختگیر تر شده و دائم به فکر آن آقا پسر مانده و به خواستگار های دیگر جواب سر بالا میدهد و دارد به لجبازی میرسد خدا رو شکر خانواده خوشنام و خوبی هم داریم بنظر دوستان ممکن است بختش را بسته باشند ویا ... پدر و مادرم خیلی نگران حال و وضع بی قرارش هستن
تروخدا پسر ها وقتی قصد ازدواج ندارند الکی به خواستگاری نروند و وعده های شیرین ندهند و در لحظه آخر پا پس بکشند مخصوصا برای دختر های مذهبی که به دلیل اعتقادات و دیانت با جنس مخالف ارتباطی نداشته اند بسیار سخت تر است خواهشا اگر میتوانید راهنمایی کنید
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جان.
راستش تا حالا فقط داستان های شمارو خوندم
ولی دلم خیلی گرفته میخوام یکی واقعا کمکم کنه حال روحی خیلی بدی دارم لطفا پیاممو بزارید 😔
من وقتی هفت سالم بود مامان و بابام از هم جدا شدن. دوتا بچه بودیم. داداشم به خاطر سرطان از دست دادیم 😔 6ماه بعد از فوت داداشم مامانم مجبوری با یه مرد ازدواج کرد و من نمیدونستم. تا چند سال با مامانم حرف نزدم. بعد سه سال از فوت داداشم بابام زن آورد و بچه دار شدن. تو این شرایط من پیش مادربزرگم و عمم و بابام بودم 😔یعنی عمم و مامان بزرگم منو بزرگ کردن. بعدش مامانم بچه دار نمیشد منم چون خیلی دلسوز مامانم بودم باهاش دوست شدم 😔که ای کاش حرف نمیزدم باهاش. چن وقته به خاطر من با شوهرش دعوا داره 😔خیلی عذاب وجدان دارم کار هر شب و روزم شده گریه 😭 نمیتونه هم طلاق بگیره چون پناهی نداره. خیلی بع خاطر مامانم ناراحتم
چن روزه من مامانمو ندیدم دارم میمیرم از بی تابی 😔😭چون اون یه شهر دیگه هست.
به نظرتون من اگه از زندگیش برم بیرون دوباره با شوهرش خوب میشه؟ چون من تحمل ناراحتی مامانمو ندارم. تورو خدا کمکم کنید. 😔ببخشید که زیاد شد
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@baharakjan
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••