رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
بعد از فوت معصومه خانم محمود اقا حجره رو فروخت. بدهی هاشو پرداخت کرد و خونه نشین شد. وقتی دید داماد
حسن با محبت و متانت خاصی که در وجودش بود به نرگس نزدیک شد و بلافاصله گفت؛ سلام ، خوشحالم که شما را سالم و شاداب در لباس مقدس پرستاری میبینم.
نرگس که توقع چنین خوشامدگویی و تعارف را از حسن به این شدت نداشت.
به خاطر برخورد پدرش با حسن خیلی شرمنده بود و سرش را پایین انداخته بود و با حجب و حیای زنانه پاسخ داد سلام پسر دایی خوشحالم که شما را هم موفق و سرحال در کسوت مقدس پزشکی میبینم. حال مادر عزیزم منظر خانم چطوره؟
_ایشون هم خوبه سلام دارند خدمتتون. هروقت بهشت زهرا میریم سر خاک پدر مادر شما هم میریم.
+خدا سایه شون از سر شما کم نکنه خیلی بزرگوارند
تشکر کرد و از صمیم قلب عذرخواهی کرد
+امیدوارم که هر دوشون رو ببخشید
_مسئله ای نیست من هم تو گذشته بی تقصیر نبودم. باید فکر آینده رو هم می کردم
+شما خیلی بزرگوارید من هرگز نمیتونم این همه گذشته شما رو جبران کنم
_اختیار دارید دخترعمه. خداوند از اول من و شما را برای همدیگه آفرید ولی چیزی که بود خودمون کارها را خراب کردیم. ما مکمل هم هستیم باید دست به دست هم بدیم. برگ زندگی برگشته ، اینده ی بسیار خوبی برای خودمون بچه هامون بسازیم
+ببخشید یعنی شما داری به من پیشنهاد مجدد ازدواج میدی؟
_بله مگه اشکالی داره؟ می بینید که من هنوز ازدواج نکردم و به پای شما ایستادم
این خیلی بزرگ و باشکوهه این همه عظمت در خاطرم بسیار سنگینی میکنه
_نه عزیزم من و تو از این به بعد دوباره با هم پیوند زناشویی میبندیم ، البته اگر تو موافق باشی؟ فردا به اتفاق مادرم به دفتر خونه بریم تا عقد کنیم. فقط بگو فردا چه ساعتی؟
نرگس به کلی گیج و عاجز شده بود. پس از کمی فکر کردن سرش را بلند کرد و گفت پسر دایی خیلی غیرمنتظره است و در تحمل من نیست
_ولی من مادرم رو میفرستم با شما صحبت کنه میدونم که قانع میشی
پس از گفت و شنود صادقانه اون دوتا با هم همدیگر را ترک کردند. فردای آن روز منظر خانم به اتفاق حسن با یک دسته گل و جعبه شیرینی به من منزل نرگس رفتند. پس از سلام و احوال پرسی و درد و دل و حرفهای گذشته منظرخانم نرگس را بار دیگر برای حسن خواستگاری کرد
نرگس با سپاس و تشکر از محبتهای منظر خانوم در گذشته و بزرگواری هایش با خوشحالی قبول کرد. و روز بعد به اتفاق حسن به دفتر ازدواج رفتند و بار دیگه زندگی زناشویی شان را با مهر و محبت آغاز کردند و عشق پر فروغشون سرانجامی نیکو و شایسته داشت.
پایان.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا 💚
سلام لطفا اونایی که در این زمینه آگاهی دارن و تجربه دارن جواب بدن ممنون میشم
من ۱۷ سالمه و چند وقتیه انگار حساس تر و دقیق تر شدم نسبت به نماز و روزه و وضو و غسل
قبلا نماز خون بودم الان تنبلیم میاد یهو علاقه ام رفت
همش داره قضا میشه مثلا آدم مذهبی هستم اصلا این حالت رو دوس ندارم
بهم گفتن وسواس ولی نیستت
فقط دقیق تر شدم
این دقیق شدن خوب نیست
قبلا میگفتم اسلام آسون ولی نیست
سخت میگیره بعضی جاها
این نظر منه ولی بیشتریا میگن سخت گیر نیست
❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣
سلام دوستان
بنده میخواستم یه موضوعی که واسم دغدغه شده رو بگم و از شما عزیزان راهنمایی میخوام
بنده ۱۹سالمه و و دختر باحجاب و اهل دین هستم و خواستگار زیادی دارم
من از ازدواج میترسم
از اینکه شاید بعد از ازدواج همسرم منو دوست نداشته باشه و از من خوشش نیاد
یا شاید بهم محبت نکنه چون من خودم آدم احساساتی هستم
و اینکه شاید در دوران مجردی با دختری دوست بوده باشن (چون خودم اهل دوستی با پسر نیستم)
یا اینکه شاید به من خیانت کنه
یا شاید زیر قولش بزنه بعد از ازدواج
خواهش میکنم دوستان منو راهنمایی کنید که از بلاتکلیفی بیرون بیام
و بتونم درست تصمیم بگیرم
پیشاپیش از پاسخ شما ممنونم🌹
❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣
سلام ستاره بانو.
چند وقت پیش دعوت شدیم به مراسمی.
ما هم شاد و شنگول پا شدیم رفتیم.
و از اونجا که میدونستیم مراسم بدون کادو نمیشه خب کادو هم بردیم(مبلغی پول داخل پاکت)
بعد از صرف غذا و میوه ، هنوز از گلومون پایین نرفته بود سه تا خانم پاشدن.
یکیشون سینی بدست.
یکیشون دفتر بدست.
یکیشون یک نایلون بدست.
دیدیم شروع کردن به جمع آوری کادوها.
یکیش پاکتها رو میگرفت میذاشت داخل سینی.
یکیش داخل دفتر مینوشت هرکسی چقدر کادو داده.
یکیش غیرپولی ها رو میذاشت داخل نایلون.
من بهم برخورد.
چون مجبور شدم بخاطر اینکه بلندبلند اعلام میکنن ، به مبلغ کادوئی که قرار بود بدم ، اضافه کنم.
انگار تو عمل انجام شده قرارم دادن.
شماها با این کار موافقید؟
اصلا این کار رسمه؟
شاید کسی نخواد بفهمه چقدر داره کادو میده؟
بنظرم موضوع خوبی هست واسه چالش
ایدی ادمین❣👇🏻
@baharakjan
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پاسخ_اعضا 🌸
سلام دختر خوب اول رنگ پوستت نگفتی از کی متوجه شدی آیا وزنت بالا یا اگه مدتی است رنگ پستت زرد شد حتماً حتما برو برای کبدت آزمایش بد ببخشید اگه یبوست داری باید میوه مصرف کنید ازروغن شکم گاو استفاده کنید چیپس سوسیس و کالباس وبرنج خارجی مصرف نکنید
🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡
سلام دختر ۱۶ ساله ای که گفتن پوستشون زرد هست
عزیز اگر ارثی نباشه ممکنه از صفرای بالا باشه یا از کم خونی
بعضی بیماریها هم میتونن باعث بشن مثل هپاتیت یا همون زردی باشه خدایی نکرده .یا از پر شدن کیسه صفرا که برای شما بعیده حتما بلافاصله به طبیب اسلامی مراجعه کنید ،نگران نباشید شاید هم چیزی نباشه
🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡
سلام
به اون دختر عزیزمون که خواستگار نظامی دارن ...عزیزم تحقیقاتشون راجب اینه که شما ملیتتون ایرانی باشه واگه پدرتون سابقه داشتند این سابقه ربطی به زندانی سیاسی بودن نداشته باشه ...من همسرم جزو همین کسانی هستند که ازدواج و تایید میکنند زیاد نگران نباش هرچه خیر هست همان میشه
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
این هم می گذرد!
🔹 مردی با لباس و کفش های گرانقیمت به دیواری خیره شده بود و می گریست.
نزدیکش شدم و به نقطه ای که خیره شده بود با دقت نگاه کردم، نوشته شده بود: این هم می گذرد!
علت اش را پرسیدم، گفت: این دست خط من است که چندین سال پیش در این نقطه هیزم می فروختم، حال صاحب چندین کار خانه ام.
پرسیدم: پس چرا دوباره اینجا برگشتی؟ گفت: آمدم تا باز بنویسم، این هم می گذرد.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دل_نوشت ❣
ما همیشه در سختی ها بی وقفه یادت کردیم
هروقت که داشته هایمان در برابر نداشته هایمان سپر انداخت و تسلیم شد
با زاری و التماس به سویت دست دراز کردیم
روز های شادیمان غرق لحظه ها بودیم
و صدایت نکردیم
جز اندکی ”خدایا شکرتِ“ ناقابل.
وقتی چیز با ارزش خواستیم
تا وقتی به آن نرسیده بودیم سر افکنده در برابر درگاهت بودیم
تا که به آن رسیدم سرمان را همچون مغروران بالا گرفتیم
و سپاسگزاری از تورا فراموش کردیم.
هزار بار هم که راه گم کردیم
به راه درست هدایتمان کردی
اما باز سرکشی کردیم و بر راه اشتباهمان پافشاری
به هزار و یک شیوه دل هایمان را در مواقع غم و اندوه شاد نمودی
ولی ما در هر زمانی دل بندگانت را شکستیم
ستار و بخشنده بودنت،کریم بودنت را دیدیم
و باز نا امید گشتیم از بازگشت به سوی تو
خدایا از تو میخواهم
امید را به دل هایمان بازگردانی
امید به زندگی کردن
امید به جبران اشتباهاتمان
امید به بازگشت به سویت
از تو میخواهم که در افکارمان
بذرِ ساختن و کامل کردن خود و سازندگی این زندگی را به جای افکارمخرب ما بکاری.
باشد که اگر دستمان را گرفتی کمی قدردان باشیم
و گره ای از مشکل بندگانت باز کنیم
آمین
پ.ن:
ایمان داشته باش
به فردایی
که بعداز یک شب تاریک می آید
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا 💚 سلام لطفا اونایی که در این زمینه آگاهی دارن و تجربه دارن جواب بدن ممنون میشم من ۱۷ س
#حرف_اعضا ❤️
واقعا این چه کاریه، کادو ها رو اعلام کنید کی داده ،جقدر داده ،چی داده
شاید کسی اون موقعه نداشت کادو بده،یادر حد توانش کادو بده،
واقعا چرا یه نفرو جلو جمع اینقدر خورد میکنید،خیلیا بخاطر این رسمای مزخرف
مجبورن مراسمانرن،تاجلو بقیه خورد نشن
خواهش میکنم این رسمای الکی رو بزارید کنار🙏
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
سلام دوست عزیزی که گفتن کادو میدادن و یادداشت میکردن
عزیزم من نمیدونم شما کدوم شهر زندگی میکنید
تو شهری که ما زندگی میکنیم خیلیا این رسم و دارن
کادو میدن و یادداشت میکنن،
هر وقتی شما مراسمی داشتین اون خانواده بیشتر از مبلغی که شما دادید به شما برمیگردونن
اینطوری میخوان جبران کنن که یوقت کمتر از کادوی شما کادو ندن
تو شهر ما با این رسم هر دفعه کلی کادو گیرشون میاد
مثلا برای کادوی عروسی ممکنه تا ۷۰_۸۰ میلیون یا جدیدا بیشتر هم هدیه گیرشون بیاد
این مبلغ که جمع میشه بخاطر کادوهاییه که قبلا کم کم هدیه دادن خیلی بیشتر بهشون برمیگرده
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
سلام
خانم ۱۹ ساله که از ازدواج میترسه
دخترم حقیقت اینه که خیلی از مسائل رو هیچوقت نمیشه درست تشخیص داد و عاقبت هیچ کاری رو نمیشه دقیق حساب کرد
به خوبی یا بدی هیچکس هم نمیشه پی برد
آنچه خداوند از ما خواسته اینه که در هر مسئله ای همه جوانب کار را تا اونجا که از عهده ما برمیاد بررسی کنیم
بعد از عقل و تجربه کمک بگیریم
بعد مشورت کنیم
و در آخر به خودش توکل کنیم
این توکل آخری برای اینه که عقل و تجربه و مشورت لازمه اما کافی نیست چون صلاح و مصلحت هر چیزی رو فقط خود خدا میدونه و بس و برخی مسائل ظاهرش خوبه ولی عاقبتش شر و بدبختیه
شما هم عقل و تجربه و مشورت رو بکار ببر و در نهایت بر خدا توکل کن و تصمیم بگیر
انشاءالله موفق باشی
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#داستان_آشنایی 😍❣
سلام زهرا هستم. خواستم داستان آشناییمو با همسرم بگم.
یه روز تو خونه نشسته بودم حوصلم سررفته بود. یه سیم کارتی داشتم به قول خودمون بی ننه بابا بود😅 از کشوی خونه پیدا کرده بودم. تو خونه تنها بودم نشستم به شماره گرفتن،بچه بودم عقلم نمیرسید گفتم مزاحم تلفنی بشم بخندم🤦🏻♀
شانسی به اولی زنگ زدم پیرمرد بود قطع کردم. دومی یه خانم بود قطع کردم. خلاصه به چند تا شماره زنگ زدم دیدم جالب نیس یکی پیرمرده گوشاش سنگینه دو ساعت میگه الو یکی پیرزنه یکی جواب نداد. خلاصه گوشیو گذاشتم کنار تا بخوابم دیدم گوشیم داره زنگ میخوره جواب دادم یه خانومی بود گفت ببخشید تماس گرفتین کاری داشتین گفتم نه اشتباه شد قط کرد.
دوباره یکی زنگ زد جواب دادم یه آقایی بود با یه صدای دلنشینی گفت سلام خانم خوب هستین شما تماس گرفته بودین گفتم بله گفت در خدمتم بفرمایید امرتون... شانسی یه فامیلی گفتم آقای حسینی؟ گفت بله خودم هستم. به تته پته افتادم😅 گفتم ینی شششما آقای حسینی هستین؟ گفت بله خودمم. گفتم خخخخخببب اسمتون چیه؟گفت شما کار دارین من اسممو بگم؟ گفتم خب اسمتون علی هست؟ گفت خیر خانم اشتباه گرفتین من احسان هستم گفتم آها ببخشید پس من اشتباهی گرفتم خداحافظ و سریع قطع کردم.
دوباره دیدم گوشیم زنگ خورد همون شماره بود وصل کردم گفت خانم شما با برادر بنده کار دارین؟؟ گفتم نه چرا باید با برادر شما کار داشته باشم؟؟ گفت آخه اسم داداشم علی هس گفتم نه من با یه علی دیگه کار داشتم خندید گفت شماره شانسی گرفتی ؟؟گفتم چی؟ نخیر چرا باید شانسی بگیرم مگه کرم دارم😠 گفت شاید😎 گفتم نخیر کرم از شماست خداحافظ😐
گفت خیلی خب ناراحت نشو اسمت چیه منم یه اسم از خودم گفتم خلاصه باهم یکمی حرف زدیم البته میدونم کارم درست نبود دعوام نکنید عقلم نمیرسید🙈
. یه مدت گذشت قرار گذاشتیم که همو ببینیم وقتی دیدمش شوکه شدم😧 پسر همسایمون بود چند دفه تو محلمون دیده بودمش وای که چه افتضاحی به بار آوردم خواستم برگردم چون هنوز متوجه نشده بود که منم رفتم از جلوش رد شدم که برم دیدم زنگ زد به گوشیم و گوشیم زنگ خورد جواب ندادم سریع خواستم رد شم یهو گفت چرا گوشیتو جواب نمیدی ؟
دوباره لکنت زبون گرفتم گفتم بله؟ اشتباه گرفتین😧 گفت نخیرم اگه راست میگی دوباره زنگ میزنم اگه گوشیت زنگ خورد جواب بده. دیگه هیچی نگفتم ...گفتم فکر نمیکردم پسر همسایمون باشی😑 گفت منم اولش تعجب کردم اما خب الان برام سوال شده شماره منو از کی گرفتی؟ گفتم شانسی. گفت دروغ میگی گفتم نه به جون مادرم راستشو میگم شانسی گرفتم گفت باشه اصن تو خوبی.
خلاصه ما روز به روز بیشتر عاشق هم میشدیم و احسان رفت سربازی و اومدن خاستگاری ما ازدواج کردیم.
هنوز که هنوزه بهم میگه تو شماره منو تو محلمون از کسی گرفتی😂😂
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#دردو_دل_اعضا ❤️ #پرسش سلام به همگی ۲۵ سالمه و۶ ماهه ازدواج کردم. ۲ماه از ازدواجم گذشته بود که ما
#پاسخ_ارسال_کننده_سوال ❣
اول اینکه با همسرم صحبت کردم خیلی ام دلم پر بود کلی گریه کردم و حرفامو زدم. هیچی نمیگفت فقط پکر شده بود اولش. بعد که رفت سرکار بدون اینکه بش بگم یه ساک لباس برداشتم رفتم خونه بابام ولی به اونا نگفتم برای چی الکی گفتم همسرم ماموریت کاری داره
شب که اومد خونه دید نیستم تماس گرفت بش گفتم اومدم خونه بابام دیگه هم برنمیگردم خسته شدم دیگه از درک نشدن فکر میکردم تو بیشتر از هرکسی درکم میکنی اما نکردی گفت میام دنبالت حرف میزنیم خونه گفتم حرفای بی نتیجه نمیخوام نمیام
خلاصه کنم راضیم کرد برگردم و به خانوادم گفتم ماموریت کنسل شده بعد زنگ زدم به جاریم که باهاش از بقیه صمیمی ترم بش گفتم خسته شدم لطفا خواهری کن برام و با همسرت صحبت کن گفت باشه
با برادرشوهرم اومدن خونه پدرشوهرم بقیه رو هم گفتن بیان اونجا برادرشوهرم گفت دستت درد نکنه این مدت خیلی رسیدگی کردی ولی ازین به بعد همه باید سهیم و شریک باشن میخوایم تقسیم وظایف کنیم
همون اول جاریام به جز همسر خودش گفتن ما خودمون زندگی داریم کاری نمیکنیم حتی نمیایم غذا درست کنیم نمیتونیم و همسراشونم پشتشون بودن حسابی و حتی یکی از برادرشوهرام به طرفداریه زنش به من گفت تو اینجایی وظيفته کار کنی تمام کارا هم با خودت باشه به کس دیگه ربطی نداره
(این در حالیه که این واحد مال همسرمه مال پدرشوهرم نیس که مثلا بگیم خونه در اختیارمون گذاشتن پس من بیشتر وظیفه دارم)
اینو که گفت شوهرم یهو گر گرفت و ناراحت شد توپید به برادرش گفت حرف دهنتو بفهم زن من هرکاری کرده از لطفش کرده نه از وظیفش. جای تشکرت میگی وظیفه بود؟ کسی بخواد توقع بیجا کنه ماهم از اینجا میریم جای دور تا دیگه صدای کسی درنیاد
خلاصه که کسی کارو گردن نگرفت و رفتن خونه هاشون. من موندم و جاریم که باهاش تماس گرفته بودم و برادرشوهرم.
قرار شد که هیچ کدوم به نظافت خونه دست نزنیم کارگر بیارن برای نظافت برای غذاهم ناهار پدرشوهرم رو جاریم بپزه براش. شامش رو هم من بفرستم براش پایین یا گاه گداری با همسرم کنارش شاممون رو بخوریم.
در مورد بچه هم بگم برادرشوهرم دوباره بهم گفت از کی میتونی بچه رو نگه داری؟ گفتم بعید میدونم بتونم
دیگه نه اون ادامه داد من ولی همسرم هنوز برای نگهداری بچه پافشاری میکنه میگه گناه داره نه نگو
فعلا ۶۰ درصد مشکلم حل شد مونده بچه که هنوز تکلیف روشن نیست با اینکه نه گفتم فکر نمیکردم به یک روز نکشه که همسرم بیاد دنبالم و چشمش بترسه از رفتنم و پشتم وایسه. اما خب تصمیم دارم برای بچه محکم و قاطع دوباره بگم نه.
از همه دوستای عزیزی که راهنمایی کردن خیلی خیلی ممنونم
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا 🌱
من 36سال دارم صاحب دو فرزند هستم دوقلو هستن همسرم راننده ماشین سنگین است خونه دارد درامد خوبه
امابسیار خسیس است و مارو اذیت میکند اکثر تنهاییم یه خواهر دارم تهران همسر دوم یه اقا شده که اونم از همسرش
چهار بچه دارد بهتر بگم مثل کلفته
پدرم معتاد مردم کمکش میکنن مادرم فوت شده
من تا کلاس اول راهنمایی درس خواندم بعد مغازه فروشنده بودم تا باهمسرم اشنا شدم
روزاول ازمن بچه خواست اما چون وضع مالی خوبی داشتیم ازدواج کردم همه فکرم این بود زندگی دارم خونه دارم بچه دارم اما بعد چن سال فهمیدم همین نیست زن خرج داره تنها شکم سیر کلفتی نیست ولی همسرم روز به روز خسیس ترمیشد درحدی مگفت برو خونه همسایه نزدیک نهار بتد اسرار میکنن نهار بخورید برگردیدالان بچه هام کلاس اولن اما برای تامین لباس میرم پیش دوست اشنا میگم واسه یه خانواده فقیره اما بعد میگم بچه ها خوشش اومد درنمیارن.... از لخاظ خوراکی هیچ نداریم بچه ام خیلی ضعیف هستن میرم خونه هرکس یه چیزی برمیدارم گوشت قیمه... غذای ما سیب زمینی تخمه مرغ.. بچه هام هفت سالشون کباب ندیدن..
اگرم بگم بهمون پول بده اینقد کتکم میزنه خدا بدونه حتی گوشی نداشتم امسال درس انلاین بود تبلت الان دستمه خواهرشوهرم بهمون دادهرکسی باهام اشنایی داره بهم لباس میده اما میگم غذامون خوبه...
واقعا هیچ حرفه ای هم بلد نیستم کار کنم دوتابچه دارم ضعیف هروقت باباشون باشه کتک میخورن تورو خدا راهنماییم کنید بچه هام خیلی مظلوما بقران دیروز صبح دو تا نیمرو بهشون دادم الان یکم نون خشک با اب خوردن چیکار کنم وقتی گریه میکنن میگن دلمون کیک میخادیاشیر یا... توان ندارم دارم میمیرم این خوراکی های ساده که داریم پول یارانس وگرنه اونم نداشتیم
( خانوماکه خیانت میبینید لااقل از لخاظ مادی تامین هستید توروخدازندگیتون خراب نکنید اون زنا که باشوهراتون هستن واقعایه میان وعده هستن،حداقل شوهراتون خرج زندگیتونو میدن😔
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا 🌸
سلام خدمت اعضای کانال ازتون کمک می خوام چون واقعا نگرانم من دختر 19ساله ای هستم که از کلاس پنجم عادت ماهیانه شدم از همون سال اول عادت ماهیانه ام نامنظم بود ولی هر ماه میشدم هیچ وقت نشد که چند ماه نشم هر ماه میشدم اما دیر 28روز باید عادت ماهانه شد برای من نزدیک سی و پنج روز میشد که بعد میشدم
سال 96یا97 سونوگرافی دادم و خدا رو شکر مشکلی نداشتم
آزمایش تیروئید و ویتامین دی و آهن هم دادم اما مشکلی نداشتم
تا آبان ماه 1400شد و من دوباره سونوگرافی رفتم که تو سونو گفتن هر دوتا تخمدانم کیست هموراژیک داره و حدود 3میل هستش دکتر زنان رفتم و گفتش اندازه اش کوچیکه و چون کیست خونی هست ممکنه رفع بشه حتی بدون دارو برام آزمایش هورمونی نوشت که انجام دادم گفت هورمون هام خوبه و مشکلی نیست برای منظم شدن عادت ماهانه بهم قرص ال دی دادن که من مصرف نکردم
از شروع این عادت ماهانه به مادرم گفتم می خوام شروع کنم بخورم و الان ده روزه دارم مصرف می کنم و همیشه هفت روزه میشدم این دفعه که قرص مصرف کردم بعد هفت روز تا روز نهم لکه بینی داشتم ولی خیلی کم بود گفتم شاید به خاطر مصرف قرص باشه چون ادرار من هم از بعد مصرف قرص خیلی پر رنگ شده
می خوام بدونم کسی چنین مشکلی داشته خوب شده باشه من نگران این هستم که بعد از ازدواجم نتونم باردار بشم و به مشکل بخورم 😞و اصلا هم تو خانواده کسیو نداشتیم که بخواد کیست تخمدان یا نامنظمی داشته باشه تو ژنتیکمون نیست
لطفا کمکم کنید خیلی نگران آینده ام 😞میترسم نتونم بچه دار بشم خواهش می کنم هر کی این مشکل داشته کمکم کنه
❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣
سلام وقتتون بخیر
منم یه مشکلی برام پیش اومده گفتم از دوستان مشورت بخوام
راستش همسایه ما اصلا مراعات نمیکنه خیلی اذیت میکنن سرو صدا دارن بچش روهم دیگه نگو😢
چند بارهم تذکر دادیم ولی متاسفانه اصلا گوششون بدهکار نیست بلکه طلبکارهم شدن به خدا آرامشم رو ازم گرفته هر لحظه میترسم دعوا بشه
نمیدونم چطوری بهشون بگم که بفهمن😐😐😐😐
تورو خدا مراعات حال همسایه رو بکنید به خاطر بچه تون که ناراحت نشه خودتونو مدیون نکنین🙏
ایدی ادمین❣👇🏻
@baharakjan
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#شاعرونگی 🍁
احوال دلم یک سَره باران شده بی تو
دیوانه در این شهر فراوان شده بی تو
یک لحظه تو را دیدم و عمری دل زارم
چون موی تو در باد پریشان شده بی تو
بی بال و پری در هوس وصلِ تو دائم
پابند غمی گوشه ی زندان شده بی تو
با مهرِ کسی جان به هم ریخته دیگر
هرگز نشد آباد که ویران شده بی تو
بیخانه زیاد است ولی قلب من عمری
آواره تر از کوچه خیابان شده بی تو
جان دادن اگر سختترین کار جهان است
آسان شده آسان شده آسان شده بی تو
گفتند که پرسیده ای از حال من انگار
احوال دلم یک سَره باران شده بی تو
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
روز بخیر 🌻🌞
#حدیث_عشق🌱
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨
⎾@ranjkeshideha ⏌
••-••-••-••-••-••-••-••