eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
37.1هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
4.3هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
☘☘☘☘ ﻛﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﺍﻻ‌ﻍ ﭘﯿﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﯾﻚ ﺭﻭﺯ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﯾﻚ ﭼﺎﻩ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﺏ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﻛﺸﺎﻭﺭﺯ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺳﻌﯽ ﻛﺮﺩ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﻻ‌ﻍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﭼﺎﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ.  ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺯﯾﺎﺩ ﺯﺟﺮ ﻧﻜﺸﺪ، ﻛﺸﺎﻭﺭﺯ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﭼﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﺎﻙ ﭘﺮ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﻻ‌ﻍ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻣﺮﮒ ﺗﺪﺭﯾﺠﯽ ﺍﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﻋﺬﺍﺑﺶ ﻧﺸﻮﺩ. ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﺳﻄﻞ ﺭﻭﯼ ﺳﺮ ﺍﻻ‌ﻍ ﺧﺎﻙ ﻣﯽ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﻻ‌ﻍ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺧﺎﻙ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﯼ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻜﺎﻧﺪ ﻭ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺎﻙ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﺶ ﺑﺎﻻ‌ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ، ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﻛﺮﺩ ﺭﻭﯼ ﺧﺎﻙ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺴﺘﺪ. ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﻻ‌ﻍ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻻ‌ﻍ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ‌ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﻟﺒﻪ ﭼﺎﻩ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﯿﺮﺕ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﭼﺎﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ ... ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺧﻼ‌ﻗﯽ : ﻣﺸﻜﻼ‌ﺕ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﻠﯽ ﺍﺯ ﺧﺎﻙ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﺎ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻧﺪ ﻭ ﻣﺎ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺩﺍﺭﯾﻢ: ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﻣﺸﻜﻼ‌ﺕ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺍﺯ ﻣﺸﻜﻼ‌ﺕ ﺳﻜﻮﯾﯽ ﺑﺴﺎﺯﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﻌﻮﺩ! ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ❣پول نوشابه‌ای که یک دعوتگر ساخت! 🌼🍃 اگر غم و اندوه ما دعوتگران برای الله متعال بود حالمان الان اینگونه نبود. آخ که چقدر وقتمان را بیهوده صرف کرده و ایاممان را بدون هدف گذرانده‌ایم ... ❣دکتر "عبدالرحمن السمیط" رحمه الله ، دعوتگر مشهور کویتی اينگونه تعریف میکند: 🌼🍃در آن روز هنگامیکه در مکانی توقف کرده بودم یک خانم آفریقایی را دیدم که در حال گریه و زاری است و از یکی از دکترهای مسئول کمک و درمان اطفال درخواست کمک می‌کند. 🌼🍃در آن روز که یکی از سفرهایم به آفریقا بود با دیدن این صحنه و اصرار بسيار شديد آن مادر که بدنبال تحقق خواسته‌اش بود بسیار متأثر شدم ، به همین خاطر با دکتر حرف زدم و دلیل را جویا شدم ، دکتر به من گفت: فرزند شیر خوارش در آستانه‌ی مرگ است و امیدی به زنده ماندنش نیست و او از ما طلب میکند که کودکش را در لیست کودکانی که کمکهای بشر دوستانه دریافت میکنند قرار دهیم ، در حالیکه فرزندش از شدت مرض غیر از چند روز دیگر زنده نخواهد ماند و کودکانی دیگر هستند که از او مستحق‌تر هستند و آنها در اولیت هستند و نمیتوانیم به فرزند این خانم کمک کنیم. 🌼🍃آن مادر و دکتر با نگاههای لطف‌آمیز و معصوم به من نگاه میکردند ، پس به مترجم خود گفتم از او سوال بپرس هزینه روزانه فرزندش چقدر است و آن زن مبلغی گفت که دریافتم که در کشورم هزینه خریدن یک نوشابه گازدار است ، پس به او گفتم مشکلی نیست من این مبلغ را از پول خود پرداخت میکنم و به او اطمینان خاطر دادم ، بسیار خوشحال شد و خواست دستم را ببوسد که به او اجازه ندادم و به او گفتم بفرمایید این هزینه یک سال فرزند شما است ... و در همین حال به منشی خود اشاره کردم و گفتم از این پس او مبلغ مورد توافقمان را به تو پرداخت می‌کند. 🌼🍃ماهها و سالها گذشت و من آن کودک را بنا بر کلام دکتر مرده پنداشته بودم و آن مبلغ را برای دلداری آن مادر که تازه مسلمان بود انجام دادم و این موضوع را به کلی فراموش کرده بودم. بعد از گذشت ۱۲ سال در دفتر کارم بودم که یکی از کارمندانم در دفترم حاضر شد و به من گفت که یک خانم آفریقایی خیلی اصرار میکند که شما را ملاقات کند و چندین بار برای دیدار شما تلاش کرده است و موفق نشده است.. به کارمندم گفتم که اجازه بده آن خانم داخل شود. 🌼🍃هنگامیکه آن خانم آفریقایی داخل شد همراهش پسری زیبا با چهره‌ای آرام و معصوم بود. او به من گفت این پسرم عبدالرحمن است که حفظ قرآن را به اتمام رسانده است و بسیاری از احادیث پیامبر صلی الله علیه و سلم را نیز حفظ نموده است و آرزو دارد که همراه شما یک دعوتگر به دین اسلام باشد. 🌼🍃تعجب کردم و به آن زن گفتم چرا همچنین درخواستی از من می‌کنید؟ و از حرف زدن و زبان آن زن چیزی نفهمیدم و به آن پسر نگاه کردم و او را دریافتم که با زبان عربی بسیار فصیح و خوب حرف می‌زند ... سپس آن پسر به من گفت: اگر اسلام و رحمتش نبود مرا اکنون اینگونه زنده در کنار خود نمی‌دیدید. مادرم داستان شما را را برایم بازگو کرده است که چگونه به ما کمک کرده‌اید و هزینه من را در زمان کودکیم پرداخت کرده‌اید ... 🌼🍃میخواهم تحت نظر شما باشم و من لغت آفریقایی را به کاملی بلد هستم و با آن سخن میگویم و دوست دارم همراه شما کار کنم و یک دعوتگر بسوی الله باشم و چیزی از شما نمیخواهم فقط طعام من را تامین کنید ... و دوست دارم کمی از آیات قرآن را برای شما تلاوت کنم ... 🌼🍃سپس او با صدایی زیبا و غمگین شروع به تلاوت آیاتی از سوره بقره کرد و با چشمان زیبایش با نگاهی معصومانه به من خیره شده بود که میخواست او را به عنوان داعی در نزد خود قبول کنم ... 🌼🍃در این لحظه به یاد آوردم و گفتم این همان کودکی است که از کمک به او سر باز زدند؟ و آن پسر گفت بله من همان کودک هستم و برای همین مادرم اصرار داشت که من با شما کار کنم و اسم شما را نیز برایم انتخاب کرده است ، عبدالرحمن ... 🌼🍃دکتر عبدالرحمن السمیط میگوید: با شنیدن این حرفها پاهایم سست شد و دیگر توان تحملم را نداشتند و بر زمین نشستم و در حالیکه از شدت خوشحالی و تعجب مانند فلج‌ها شده بودم سجده‌ای کردم و در حالیکه گریه میکردم گفتم: هزینه یک نوشابه یک انسان را از مرگ نجات میدهد (بإذن الله) و یک دعوتگر که امت اسلامی به آن نیاز دارد به ما هدیه می‌دهد! 🌼🍃این کودک الان از بزرگترین و مشهورترین دعوتگران در بین قبایل آفریقا و همگی او را قبول کرده‌اند. ❣چقدر زیباست بهشت الله متعال و چقدر نزدیک شدن به آن آسان است ... 🌼🍃چقدر از صدقه‌های ناچیز تغییرات بسیار بزرگی در زندگی مردم به وجود خواهد آورد و آنان را خوشبخت می‌سازد ... ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
13.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۳ نوشیدنی ساده برای پاکسازی ریه در روزهای آلوده هنگام بالا رفتن سطح آلودگی هوا با مصرف برخی نوشیدنی‌ها میتوان سموم را از ریه‌ها پاکسازی کرد ▫️دمنوش لیمو، عسل و زنجبیل: زنجبیل دارای خواص ضد التهابی است که می‌تواند سرفه و احتقان را کاهش دهد. عسل از سرفه‌های متوالی جلوگیری کرده و لیمو به دلیل دارا بودن ویتامین سی سیستم ایمنی را تقویت می‌کند. نوشیدن این دمنوش ریه‌ها را به طور طبیعی پاکسازی می‌کند. ▫️چای سبز: این دمنوش علاوه بر آن که به کاهش وزن کمک می‌کند، حاوی آنتی اکسیدان است که مواد سمی را از بدن دفع کرده و گوارش را بهبود می‌دهد. ▫️نوشیدنی زردچوبه و زنجبیل: خواص دارویی زردچوبه در کنترل سرفه، احتقان و سرماخوردگی تایید شده است. کورکومین موجود در زردچوبه خواص ضد التهابی، آنتی‌اکسیدانی و ضد سرطانی دارد. زنجبیل حالت تهوع را برطرف کرده و احتقان را کاهش می‌دهد. ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💎روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید:چرا منو دوست...نفس روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید:چرا منو دوست داری؟چرا عاشقم هستی …؟پسر گفت:نمی توانم دلیل خاصی رو بگم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …دختر گفت :وقتی نمی تونی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چطوری عاشقمی؟؟؟پسر گفت… :واقعا دلیلشو نمی دونم اما دختر اصرار کرد که اللا و بللا باید دلیل بگی, پسر هم با بی میلی گفت :خب …من تو رو دوست دارم …چون …زیبا هستی…چون…صدای تو گیراست …چون …به من توجه و محبت می کنی …تو را به خاطر لبخندت …دوست دارم …به خاطر تمامی حرکاتت…دوست دارم …دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد…چند روز بعد …دختر تصادف کرد و به “کما” رفت…پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت…نامه بدین شرح بود …:عزیز دلم …تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …اکنون دیگر حرف نمی زنی …پس نمی تونم دوستت داشته باشم …دوستت دارم …چون به من توجه و محبت می کنی …چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…نمی تونم دوستت داشته باشم…تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …آیا اکنون می توانی بخندی …؟می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟پس دوستت ندارم …اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…در زمان هایی مثل الان…هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…آیا عشق واقعا به دلیل نیاز داره؟نه هرگز…و من هنوز دوستت دارم!!! ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌱🌻 حضرت فاطمه سلام الله علیها مَن أصعَدَ إلَى اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، أهبَطَ اللّهُ عز و جل إلَيهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ. هر كه عبادت خالصانه خود را به درگاه خدا فرا برد، خداوند عز و جل بهترين كارى را كه به صلاح اوست برايش فرو فرستد. عدّة الداعي : ص ٢١٨ ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌱 عروس خواهرم چند مدت بود به خونه ما رفت اومد میکرد به بهانه های مختلف شب و روز می‌اومد راحت با منو همسرم شوخی بی جا میکرد و میخندد همسرم خیلی مرد سربه زیری و متینی بود هیچ نگرانی راجب همسرم نداشتم بیچاره ساعت ها اتاق می‌نشست تا عروس خواهرم سارا بره ولی برای پسر جونم خیلی نگران بودم حس خوبی نداشتم به این رفت اومدها مخصوصا که سارا هیچ حرمتی رعایت نمی‌کرد یه روز اتفاقی متوجه شدم سارا تو اتاق منه با کسی تلفنی حرف میزنه نمیخاستم گوش کنم ولی وقتی اسم پسرمو شنیدم همه وجودم گوش شد باورم نمیشدج سارا چه بلایی سرمون اورده همونجا پشت در خشکم زده بود تا سارا مکالمه کوفتیش تموم شد اومد بیرون منو دید هول شد زبونم قفل شده بود با لکنت گفتم چکار کردی افریته رنگ سارا به وضوح پریده بود دستش گرفتم کشون کشون بردم سر جواهراتم هیچ کدوم نبود نمیدونم از کی کارشو شروع کرده بود همه طلاها فدای یه تار موی پسرم ولی چطور پسرمو معتاد کرده بود حالم بد گرفته بود سارا هم از فرصت استفاده کرد منو محکم هول داد افتادم سرم خورد به میز از هوش رفتم وقتی چشامو باز کردم فرید همسرم بالا سرم بود پرسید چی شده ؟ دزد زده؟؟میخاستم دزدی سارا قایم کنم گفتم نه گفت بعضی وسایل عتیقه خونه و طلاهات نیست ک سرتم شکسته دیگه بغضم شکست با گریه گفتم کار ساراس ولی نتونستم بگم که فرزان هم معتاد کرده هنوز شک داشتم تا شب منتظر فرزان بودم خبری نشد که نشد زنگ زدم‌ به خواهرم ماجرا رو گفتم بیچاره خواهر زاده ام از خجالت و شرمندگی رنگش کبود شده بود گفت سرم مشغول به کار بود نفهمیدم چی شده گفتم تو تلفن میگف فرزان حسابی گرفتار مواد شده همه طلاهای مادرشو داده بهم فعلا دستمون پره چند شب گذشت از فرزان خبری نشد که نشد با تموم خجالت جریان مفصل به همسرم گفتم هم جارو گشت تا یه هفته بعد فرزان لرزون ضعیف اومد خونه سارا بهش گفته بود مادرتو هول دادم فهمیده تو طلاها رو دزدی اینم از خجالت نیومده چند شب آواره کوچه ها بود تا از درد خماری نتونسته دوم بیاره برگشته خونه فرزان کمپ بستری کردیم از سارا خبری نشد بعد چند ماه وقتی که داشته با یه غریبه از مرز قاچاقی خارج می‌شده گرفتن الان هم زندان سارا این مدت پسرمو معتاد کرد بود از خونه من مادرشوهرش و شوهرش و برادر خودش دزدی میکرده وقتی ازش پرسیدم چرا گفتم منو دوست مجازیم که رابطه پنهانی داشتم آلوده کرد بعد فهمیدم یه مواد فروش هست ولی من دل باخته اش شدم بخاطر همون دزدی میکردم تا از این جا بریم گفتم چرا به فرزان قرص و مواد دادی گفت فرزان اولش میخاست شبا بیدار بمونه درس بخونه انرژی زیاد داشته باشه منم کمکش کردم خودش خواست مصرف کنه خودش میگفت وابسته نمیشه ولی شد منم از فرصت استفاده کردم تهدیدش کردم به شما میگم معتاد شده اونم طلاها و پولای حسابش داد تا ساکت باشم نمیدونم چرا ایقدر سرگرم روزمرگی شدم پسرم زندگیم اینجوری بهم خورد ولی خداشکر فرزان حالش داره بهتر میشه توروخدا دعا کنید براش😔😔😭 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#تقاضای_همفکری #حرف_دل_اعضا سلام فاطمه خانم میشه لطفا این پیام رو در کانال قرار بدین تا دوستان ه
اگر هرروز آب کشمش بنوشید، چه اتفاقی در بدنتان روی می‌دهد !؟ 👇 اگر هر روز آب کشمش بنوشید، بعد از گذشت ۳۰ روز جوش‌های صورتتان از بین می‌رود و پوست شما شفاف خواهد شد همچنین آب کشمش تصفیه کننده خون است و کلسترول بد را از بین می‌برد و فشار خون را نیز تنظیم می‌کند 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 سلام عزیزم دخترخانمی ک جوش زده عکس صورتشو گذاشتن زالو درمانی براش خوبه با پاکسازی بدن 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 درجواب این دوستمون می خواستم بگم که از کرم ژل رویال استفاده کنن حتما جواب میده من خودم استفاده کردم و جواب داد انشالله زود تر بهبود پیدا کنه جوش های صورتشون 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 سلام فاطمه جان میخواستم به دختر خانم عزیزی که 19 سالشه و صورتش جوش زده بگم صابون مراغه ای که به شکل مربع هستش هرشب بزنن هم برای جوش خوبه هم برای جای جوش دختر منم اینجوره وقتی استفاده میکنه خیلیییی بهتر میشه ممنون از کانال خوبتون برا سلامتی صاحب الزمان عج صلوات
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 بسم الله الرحمن الرحیم «کف خیابون» نوسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی دلیل این همه حساسیت را میتونستم درک کنم. به قول قدیمیا: «بچه دیشب که نیستم!» میتونستم بفهمم که داره اتفاقاتی میفته که نمیشه چندان پرس و جو کرد. چون هنوز هیچی معلوم نبود و مدرک مستدلی در دست نبود و بولتن های خبری اداره هم خیلی کلی مینوشتند و نمیشد ازش چیز دندون گیری درآورد. تا اینکه روز 8 فروردین 88 ... اولین روز کاری من در سال جدید... توی راه آیت الکرسی خوندم و یه کمی هم صدقه دادم ... رفتم اداره... بعد از دیده بوسی ها و سلام و علیک های معمولی، رفتم توی اتاقم و سیستمم را روشن کردم... نامه ای روی کارتابلم ظاهر شد که ازم خواسته شده بود، صبح شنبه راس ساعت 8 در جلسه ستادی اداره حتما شرکت کنم... بدون هیچ توضیحی! به ساعتم نگاه کردم... ساعت 7:58 بود... ینی فقط دو دقیقه وقت داشتم تا سه طبقه برم بالا و بشینم رو به روی کسی که همیشه آنتایم هست و نمیشه باهاش شوخی کرد... فقط یادمه پاشدم کتم را برداشتم و حتی منتظر آسانسور هم نشدم و مثل جت خودمو به طبقه سوم رسوندم... تا هماهنگ کردن و رفتم داخل، دیدم 6 نفر دیگه هم هستند و فقط من سه چهار دقیقه در روبوسی با همکاراها وقت تلف کردم و... حالا ولش کن... خلاصه تا نشستم، دیدم همشون دارن میخندن... خب شما جای من... وقتی نشستین توی جلسه ای که تا وارد شدی و نشستی، همه نگات کنن و خنده بکنن، چه حالی بهتون دست میده؟! با اینکه نه میدونین موضوع چیه و نه میدونین چجوری باید جمعش کرد؟! گرفتم داشتن به چی میخندیدن! دقیقا از وقتی کارتابلم را چک کردم تا وقتی رسیدم پشت در اتاق جلسات رییس، هفتاشون داشتن از طریق مانیتور دوربین منو میدیدن و با هم شرط بندی میکردن ببینن میرسم یا نه؟! خداوکیلی بچه های ما را باش! فقط یکی از بچه ها تونسته بود درست حدس بزنه که من سر ساعت 8 و 20 ثانیه میرسم پشت اتاق جلسات!! اینم از شیوه شادی بچه های ما! خدا این شادی را ازشون نگیره! راستی اسم سازمانی همین کسی که درست حدس زده بود داوود هست و بچه اقلید فارس... یا بهتره بگم داوود بود... خلاصه... وقتی جلسه به حالت جدی تر برگشت، رئیس شروع کرد به تشریح موضوع جلسه... بذارین یه کم از شیوه اداره کردن جلسات توسط این آقاهه واستون بگم یه کم کفتون ببره تا بعد... گفت: «با سلام و صبح بخیر! خدا کنه سال خوبی داشته باشیم. جلسه را شروع میکنم. موضوع: ابلاغ ماموریت! زمان: 21 دقیقه که هر کدومتون 2 دقیقه برای سوالات جانبی فرصت دارین که با 7 دقیقه من میشه 21 دقیقه.» بعدش هم شروع کرد به تشریح ابلاغ ماموریت های ما هفت نفر... گفت : «شما هفت نفر که از رده های درون و برون مرزی هستید، تمام ماموریت های سال 88 شما حداقل به مدت شش ماه کان لم یکن هست و باید به ابلاغ جدید عمل کنیم. فکر نکنین شما تنها و در استان فارس اینطوری هستید. بلکه طبق اولین ابلاغیه سال جاری، همه استان ها موظف به چینش در جدول ارسالی هستند و به استان های مختلف اعزام دارند.» این ینی ماموریت ترکیه من پرید... خب الهی شکر... خیلی هم خوشم نمیومد برم ترکیه... ذاتا از ترکیه خوشم نمیاد... حالا اگر کشورهای عربی مثل عربستان و امارات و بحرین بود یه چیزی... ادامه داد و گفت: «قرار شده نیروهای استان ها به خاطر اهمیت موضوع با استان های دیگر تبادل بشن و احکام ماموریت دریافت کنند.» بعد دونه دونه اسم بچه ها را خوند و اسم شهر مدنظر برای ماموریتشون را بهشون گفت... تبریز... گرگان... قائم شهر... خمینی شهر... بندر عسلویه... زابل... تا رسید به من... گفت: «و محمد! تهران!» بعدش دونه دونه ماموریتمون را تشریح کرد... تا رسید به من! گفت: «محمد تو باید بری تهران! حکم 4 ماهه برات تعیین شده. اگه تونستی زودتر تمومش کنی که هیچ! اما اگه تا چهار ماه تموم نشد تمدید میشه. مجرد و با میزان دسترسی 50 درصد با اداره کل...» من فقط پرسیدم: «از کی شروع میشه! تاریخ و ساعت معرفیم کی هست؟» نگاه به ساعت دیواری دفترش کرد و گفت: «ساعت 11 پرواز چارتر از شیراز به تهران دارن. بلیطش را از دفترم بگیر. به نام خودت صادر شده. تو همین پاشو برو! پاشو که دیرت میشه. بالاخره تا بری وسایلت را جمع کنی و بری فرودگاه، دیرت میشه ها!» ادامه دارد... 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 لطفا نظرات در مورد این مستند با ما میان بگذارید🙏🌺 @Fatemee113 :آیدی ادمین
. سلام خوب هستید لطفا پیام منو بزارید کانال من یه دختر ۱۵ساله و۱۲ساله دارم هردوتاشون ترک پوستی زدن رنگ ترک پوستی هم قرمز و بنفشه لطفا راهنمایی کنید که خودشون میرن یا باید از دارو استفاده کنم؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ . سلام خدمت خواهرای گلم،یه سوال داشتم ،ممنون میشم اگر کسی تجربه داشته راهنمایی کنه: دختر ۸ سالم رو موهاش و کوتاه کردم و میخام به موهاش برسم تا هم زودتر رشد کنن و پر پشت بشن،الان راهنمایی میخاستم ببینم چه چیزایی استفاده کنم،اگر روغنی باشه بهتره چون از حنا وو خوشش نمیاد و اجازه نمیده.ان شاالله حاجت روا بشید با ذکر یک صلوات🤲🌺 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ . سلام، تورو خدا این سوال رو زود بذارید،کانال ۴تا دختر دارم ۳سال پیش لوله هام رو بستم الان ۴روزی هست پریودم عقب افتاده توروخدا چکار کنم پریود شم میشه احتمال بارداری باشه؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام عزیزم خوبین خانم های گل خواستم سرم حنا کنم می خوام رنگش قرمز بشه چون من موهام خیلی مشکی هستش و تا حالا حنا گذاشتم زیاد موهام رنگ قرمز نشد آیامیشه از حنا اندی با حنا قاطی کنم و استفاده کنم؟ ممنون میشم