#تقاضای_همفکری
سلام فاطمه خانم ممنون از کانال خوبتون من همیشه خواننده هستم.
یه درد دل داشتم من رفتم داروخانه دارو بگیرم دیدم دوتا خانم کشف حجاب کردن خیلی ناراحت شدم مداهم داشتن نگاشون میکردن گفتم عکسشون بگیرم بدم جریمشون کنن ولی فهمیدن موهام کشید خواست چادرم در بیاره میگفت عکس حذف کن بلاخره کش مکش زیاد عکس درسیم نگرفته بودما ولی حذف کردم ولی اون ازم فیلم یا عکس گرفت گفت میزارم فضای مجازی یه لحظم ماسکم کشید کلا خیلی ترسیدم حالام نگرانم دل شوره دارم. 110 زنگ زدم گفت نباید عکس بگیرین خودم تو کانال دیدم گفتن عکس بگیرین بفرستین جریمه میشن
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
یه مشکلی دارم این که شوهر من یه اخلاقی داره وقتی از کسی خیلی ناراحت بشه از طرف کینه به دل میگیره الان با برادرم چند وقت پیش به خاطر یه موردی که در مورد بچه ها بود یه حرفی پیش اومد وازش ناراحته حالا برادرم خانواده رو دعوت کرده حالا شوهرم به من میگه نمیام .هر چی بهش میگم با هر زبونی راضی نمیشه که بیاد .شما ذکری دعایی میدونید که بخونم راضی بشه بیاد آخه بدون اون دوست ندارم برم .😔دوستان اگه راهکاری بلدید راهنمایی کنید.دعا گوتون هستم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام و وقت بخیر به شما ادمین عزیزو صبور،، وخواهرای گلم،، یه سوال داشتم از دوستان،، باهمسری که مغروره، و عادت داشته از بچگی بخاطره تربیت و محیط خانواده عصبیه و پرخاشگر و نمیتونه حرفشو اروم بگه نه تنها بامن،، بلکه سرکار، با همکاراش همش با طعنه و تیکه حرف میزنه،، این روزا سرکار ازش شاکین از رفتارش،، بهانه میاره، غر میزنه یه چی میگی با طعنه جواب میده،، غرور و اعتماد بنفس کاذب داره، من که شونزده ساله دیگه عادت کردم البته شاید ده درصد تونستم عوضش کنم بهتر شده، ولی بگین. چکار کنم رفتارش خوب شه مخصوصا بیرون با صاحبکار، همکاراش،، یا جایی مثلا دکتر بریم نوبتش دیر تر شه با منشی غر میرنه و سر و صدا،، من کلی خجالت میکشم بابت رفتارش،
نگین برو بابا اینم شد مشکل،، حتی نه ده سال پیش چند ماه درگیر اعتیاد شد،، با صحبت و سیاست و اینا تونستم کمکش کنم تصمیم گرفت و گذاشت کنار،، الان هشت نه ساله خوبه ازون نظر،، ولی رفتارش،،، اداب معاشرت بلد نیس،، کلی نصیحت میکنم مثال میرنم براش ولیی،،، لطفا هر کس مشکلی مشابه من داشته راهنمایی کنه،، تازگی رفتم واسش کپسول فلوکستین،، و قرص خواب اور گرفتم چون خوابش منظم نیس گفتم شاید چند درصد تاثبر داره بهتر شع، رفتارش یکم رو منم تاثیر داشته من که ادم فوق العاده اروم و ساکت بودم عصبی شدم، ولی اداب معاشرتو طرز رفتارم با مردم عالیه کاش اونم خوب شه
ممنون از همه تون دعاگوتون هستم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام فاطمه خانم گل و همراهان گرامی
یه دختر 22ساله دارم که خودش دیابت داره و یه مدت با یه پسری دوست بود و بعد فهمید خلافکاره الان یساله ولش کرده ؛دختر خیلی خوبیه ولی متاسفانه تو فضای مجازی گیر این پسره شیاد افتاد و چون دیابت داره پسره قبول کرده بود بخاطر اون گول حرفاشو خورد و فکر میکنه چون مریضه دیگه هیشکی شرایطشو قبول نمیکنه ؛حالا هر سال دوسه تا خواستگار براش میاد و تا حرف از خواستگار میشه دخترم گر میگیره و عصبانی میشه واصلا نمیزاره در موردش حرف بزنیم چه برسه که بیان خونه و صحبت کنن😔تو رو خدا اگه تجربه ای یا ذکری دارید بگید که ان شاءالله یه بخت خوب نصیبش بشه و به یکی از خواستگاراش جواب بده🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
#همفکری
#حرف_دل
#تقاضای_همفکری
آیدی ادمین: @Fatemee113
منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊
در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
#تقاضای_همفکری
سلام دیشب متوجه شدم زیر گلو پسرم دوتا دونه هس که با دست زدن بهشون به این آنطرف میرن خیلی نگرانم مال چی میتونه باشه زیر پوست هستن .بعد پسرم سرما هم خورده..
جایی که دست گذاشتم هستن
صدا ش گرفته بینی شم همش کثیفه
این دوتا همینجایی که دورش خط کشیدم هستن
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
#همفکری
#حرف_دل
#تقاضای_همفکری
آیدی ادمین: @Fatemee113
منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊
در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
انتشار قسمت های 43 و 44
داستان 《کف خیابون》
👈رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🟢 شبی که امام هادی(ع) بساط میگساری متوکل را به هم ریختند
◾️سالروز شهادت حضرت امام علی النقی الهادی(ع) تسلیت باد!
🔹متوکل یک شب بیخبر و بدون سابقه، عدهای از دژخیمان خود را فرستاد به خانه امام هادی علیه السلام که خانهاش را تفتیش و خود امام را هم حاضر نمایند. متوکل این تصمیم را در حالی گرفت که بزمی تشکیل داده مشغول میگساری بود. مأمورین سرزده وارد خانه امام شدند و امام را به حضور متوکل بردند.
🔹وقتی که امام وارد شد، متوکل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول میگساری بود. دستور داد که امام پهلوی خودش بنشیند. امام نشست. متوکل جام شرابی که در دستش بود به امام تعارف کرد. امام امتناع کرد و فرمود: «به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار».
🔹متوکل قبول کرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار محفل ما را رونق ده». فرمود: «من اهل شعر نیستم و کمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم». متوکل گفت: «چارهای نیست، حتما باید شعر بخوانی».
🔹امام شروع کرد به خواندن اشعاری که مضمونش این است:
👈 «قلههای بلند را برای خود منزلگاه کردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانی میکردند، ولی هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد».
👈 «آخرالامر از دامن آن قلههای منیع و از داخل آن حصنهای محکم و مستحکم به داخل گودالهای قبر پایین کشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودالها فرود آمدند!».
👈 «در این حال منادی فریاد کرد و به آنها بانگ زد که: کجا رفت آن زینتها و آن تاجها و هیمنهها و شکوه و جلالها؟».
👈 «کجا رفت آن چهرههای پرورده نعمتها که همیشه از روی ناز و نخوت، در پس پردههای الوان، خود را از انظار مردم مخفی نگاه میداشت؟».
👈 «قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهرههای نعمت پرورده عاقبة الامر جولانگاه کرمهای زمین شد که بر روی آنها حرکت میکنند!».
👈 «زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همانها که خورنده همه چیزها بودند مأکول زمین و حشرات زمین واقع شدهاند!».
🔹نشئه شراب از سر میگساران پرید. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشکهایش مثل باران جاری شد. به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت و نور حقیقت توانست غبار غرور و غفلت را، ولو برای مدتی کوتاه، از یک قلب پرقساوت بزداید.
📝 استاد مطهری، داستان راستان، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۳ (با تلخیص)
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
4_5861578435649866091.mp3
3.81M
🌹ویژه شهادت امام هادی علیه السلام
♦️استاد عالی
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
#کف_خیابون 43
قشنگ مشخص بود که دست راستش که تو جبش هست، مسلحه و حتی انگشتش هم روی ماشه هست... حسابی غافلگیر شدم... نمیدونستم چیکار کنم... فقط به چشماش زل زده بودم... اصلا حساب اینو نمیکردم... فکر کردم راننده اول با اون چهار نفر رفته بالا... اما حدسم اشتباه بود...
همه عملیات را لو رفته میدونستم... دیگه خبری از دفاع از حیثیت کاری و جنم زنونگی و... نبود... چون الان یه مسلح در فاصله کمتر از یک متر، خیلی حساب شده بهت زل زده و فقط یا باید هلش بدی و در بری... یا باهاش درگیر بشی... که البته این دو حالت، دقیقا باید قبل از این باشه که یکی دو تا گلوله توی بدنت خالی کنه!
بعضی وقتا حتی توسل هم یادمون میره... مثل من در اون لحظه... فقط فکر میکردم چطوری از دست اون خلاصه بشم؟ حالا گیرم فرار کردم، خب چلاق که نیست! میدوه و میاد دنبالم و اینجوری هم به چشم دوربین های خیابون میاییم و هم کلا همه چی میره رو هوا!
نفهمیدم چی شد... فقط بهش زل زده بودم... منتظر معجزه بودم... نباید اونجوری و در اون لحظه و در اون خیابون، یکی از مهم ترین پروژه های امنیت ملی به خاطر رو دست خوردن من میرفت هوا!
گفتم که... اصلا نفهمیدم چه شد... فقط فهمیدم که یهو مردی که جلوم ایستاده بود، یه تکون خورد... مثل اینکه یه چیزی از پشت بهش برخورد کرده باشه! ... مرد خشکش زد... چشمام داشت میپرید بیرون... دیدم که چشمای مرد راننده خمار شد و سفیدیش معلوم شد... داشت میفتاد روی زمین... یهو یه دست قدرتمند از پشت سرش، زیر بغلشو گرفت...
داشتم میمردم از هیجان... هنوز نمیدونستم چه اتفاقی داره میفته... یکی پشت سر مرد راننده بود که از پشت گرفتش تا مرد راننده ولو نشه روی زمین... من فقط یه صدایی شنیدم ... صورتش پشت سر مرد راننده بود... با حالتی که انگار داشت زور میزد و سنگینی تن و بدن راننده را تحمل میکرد گفت: «برو بانوی من! ... برو گفتم... به مسیرت ادامه بده... حتی میتونی دوباره برگردی به طرف کوچه 31... این تن لشو به من بسپار... برو... یاعلی!»
صداشو شناختم... خودش بود... با لحن پاکستانی-افغانستانی خاصی که داشت... خود «جواز عبدالله» بود! کل اون مدت منو مد نظر داشته و اون لحظه تا دید در خطر هستم، با یه اقدام سریع و به موقع، هم منو نجات داد و هم عملیاتو...
من قیافش را از پشت دیدم... قیافه جواز عبدالله را از جلو ندیدم... حتی اون لحظه هم روی خرابه های بدن اون راننده داشت تحمل میکرد تا من اونجا هستم، نیفته روی زمین و کسی به من مشکوک نشه...
نمیدونم بعدش چی شد و جواز عبدالله چه کرد و چطوری از شر اون راحت شد... اما من به راهم ادامه دادم... دوست داشتم بمونم و کمکش کنم... اما حتی اگر جواز عبدالله باهاش درگیر میشد و در معرض شهادت هم قرار میگرفت، از نظر حرفه ای نباید کمکش میکردم و به خاطر عملیات، باید ازش عبور میکردم.
الحمدلله خیلی تمیز کار صورت گرفت... جوری که نه تنها کسی نفهمید بلکه مثل کسی که توی بغل کسی غش میکنه، راننده افتاد توی بغل جواز عبدالله. جوری که نه مردم، نه پلیس، نه دوربین ها ونه هیچ مشکل و مزاحمی سر راهم قرار نگرفت!
یه دور زدم... از عرض خیابون رد شدم و رفتم پیاده روی اون طرف... ینی دقیقا همون پیاده رویی که کوچه 31 در اون طرف قرار داشت... این بار مصمم تر به طرف کوچه 31 رفتم... میدونستم که باید یه سر نخ دندون گیر به دست بیارم و برم... چون دیگه بعیده بتونم تا همین جا هم برم و اطراف کوچه 31 ولگردی کنم...
رسیدم سر کوچه 31... خیلی معمولی پیچیدم توی کوچه... سه تا در وجود داشت... دو تاش که یکی مشروب فروشی بود و یکی هم کتابخونه... رفتم به طرف مشروب فروشی... در را باز کردم و رفتم داخل... من فقط تا همین جاش نقشه ریخته بودم... یه لحظه موندم که باید الان چی بگم؟ با چه زبونی باید باهاش حرف بزنم؟ خب حالا گیرم زبون هم بلدم، چی باید بپرسم؟
فقط گفتم: «can you speak …?» تا اینو گفتم، هنوز جملم ناقص بود که تاییدم کرد و تونستم یه کم انگلیسی باهاش حرف بزنم. هم اون زور میزد که انگلیسی حرف بزنه و هم من خودمو کشتم تا بتونم از زیر زبونش بکشم که ساختمون رو به رویی کجاست و چه خبره؟!
ادامه دارد...
#نویسنده:محمدرضا حدادپور جهرمی
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#تقاضای_همفکری سلام خوبین ببخشید چند وقته که گره به زندگیمون خورده و هرکار میکنیم مشکلاتمون کم نمی
#همفکری
سلام.برای خانمی که گفتن کماچ سهن چطوری بپزم..
من کرمانیم وعاشق کماچ سهن که خیلی هم مقویه.من خودم نصف ارد سهن(که همون اردجوانه گندم هست)میریزم بانصف اردگندم.
اگه بخواهیم نرم بشن باید اندازه یه گردو خمیرترش بهش اضافه کنیم بعداز یه ساعت که استراحت دادیم بپزیم.مواد میانی هم میشه ازخرمایی که هسته گیری کردیم وله کردیم باگردو یاهرمغز دگه ای که داشتیم مخلوط کنیم برامیان کماچ اسفاده کنیم.البتن باید از رازیانه کوبیده شده برای تو خمیر ومواد میانی استفاده کنیم که خیلی خوش عطر میشه.پخت هم داخل فرمیشه کن باید اول سینی فر رو روغن بریزیم بعدیه لایه خمیر پهن کنیم ومواد میانی رابریزیم بعد دوباره یه لایه خمیر قشنگ رویه خمیر وصاف میکنیم ازطرفین هم مواظبیم که خرماها نزنه بیرون وبعد روی کارو لوزی لوزی با کارد برش مینیم که وقتی پخت راحت تر شکل داده بشن.
یه روش دیگه هم اینکه از خمیرمون به اندازه گردو بداریم بعدازمواد میانی داخلش بذاریم بعدن توی دست نازک کنیم وتوی روغن سرخ کنیم.این روش خیلی چرب تر میشن.
دراخر درهردوروش قند ساییده شده روی کماچ ها میپاشیم.
#ادمین:لطفا بعد پخت با ی عکس نتیجه رو هم اعلام بکنید😍😍😋😋
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سلام در مورد خانمی که خواستگارشون پسرعموشون هستن واز آینده که بچه ی مریضی داشته باشن میترسن بگم که من هم با پسرعموم ازدواج کردم و خدا رو شکر ۲ تا بچه سالم دارم بسپار دست خدا و پیش برو در ضمن پدر و مادر همسرم هم دختر عمو و پسر عمو بودن و مادر و پدر خودم پسر عمه دختر دایی یعنی کلا فامیل پیچیده ایی هستیم موقع بارداری دوم پیش دکتر ژنتیک رفتیم آزمایشی ننوشت فقط گفت ماه سوم اگه خیلی حساس هستی آمینو سنتز کن که من نرفتم در ضمن پیش دکتر فرهود برای ژنتیک رفتم
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سلام فاطمه خانم گل و همراهان گرامی
یه دختر 22ساله دارم که خودش دیابت داره و یه مدت با یه پسری دوست بود و بعد فهمید خلافکاره الان یساله ولش کرده ؛دختر خیلی خوبیه ولی متاسفانه تو فضای مجازی گیر این پسره شیاد افتاد و چون دیابت داره پسره قبول کرده بود بخاطر اون گول حرفاشو خورد و فکر میکنه چون مریضه دیگه هیشکی شرایطشو قبول نمیکنه ؛حالا هر سال دوسه تا خواستگار براش میاد و تا حرف از خواستگار میشه دخترم گر میگیره و عصبانی میشه واصلا نمیزاره در موردش حرف بزنیم چه برسه که بیان خونه و صحبت کنن😔تو رو خدا اگه تجربه ای یا ذکری دارید بگید که ان شاءالله یه بخت خوب نصیبش بشه و به یکی از خواستگاراش جواب بده🙏
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سلام خانمی که گفتن اسم دیگه شغاب یاشغال چی هس سنگ قلیاب ازعطاری بگیرین
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سلام خانمی که حلقه اش گم شده سوره یاسین بخونه پیدامیشه اگه پیداش کردی برای من وبچه هام دعاکن
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سلام فاطمه خانم
(اون عزیزی که گفتن پنجشنبه شب آرزوهاست برای فرج امام زمان و حاجت خودتون زیارت عاشورا بخونید)
بله بنده هم موافقم
ان شاالله پنج شنبه همین هفته راس ساعت ۹شب یه زیارت عاشورا و یه تسبیح صلوات بفرستیم
دوستان شماها مجبور نیستیدا
ولی اگر میتونید بخونید
حالا ساعتش جا به جا هم بشه و یه موقع دیگه هم باشه اشکالی نداره
ان شاالله خداوند بحق شب آرزوها
و بحق دعای تک تک شما عزیزان
فرج امام زمان رو برسونه
و بحق لیله الرغائب شب آرزوها،
حاجت دل همهمون رو برآورده بخیر کنه و بده
الهی آمین🤲
منم از همهتون التماس دارم. یاعلی.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🖤زیارت نامه امام هادی
علیه السلام🖤
☘السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ الزَّكِيَّ الرَّاشِدَ النُّورَ الثَّاقِبَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَفِيَّ اللَّهِ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سِرَّ اللَّهِ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبْلَ اللَّهِ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا آلَ اللَّهِ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللَّهِ
☘السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَفْوَةَ اللَّهِ
☘السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَقَّ اللَّهِ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللَّهِ
☘السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ الْأَنْوَارِ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا زَيْنَ الْأَبْرَارِ
☘السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَلِيلَ الْأَخْيَارِ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عُنْصُرَ الْأَطْهَارِ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ الرَّحْمَنِ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رُكْنَ الْإِيمَانِ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ
☘السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ الصَّالِحِينَ
☘السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلَمَ الْهُدَى
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَلِيفَ التُّقَى
☘السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَمُودَ الدِّينِ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ،
☘السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ
☘السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْأَمِينُ الْوَفِيُّ
☘السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الرَّضِيُّ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الزَّاهِدُ التَّقِيُّ
☘السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْحُجَّةُ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا التَّالِي لِلْقُرْآنِ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُبَيِّنُ لِلْحَلالِ
مِنَ الْحَرَامِ
☘السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ
☘ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الطَّرِيقُ الْوَاضِحُ
☘السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّجْمُ اللائِحُ
أَشْهَدُ يَا مَوْلايَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بَرِيَّتِهِ وَ أَمِينُهُ فِي بِلادِهِ وَ شَاهِدُهُ علی عباده
وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ بَابُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ الْمُبَرَّأُ مِنَ الْعُيُوبِ وَ الْمُخْتَصُّ بِكَرَامَةِ اللَّهِ وَ الْمَحْبُوُّ بِحُجَّةِ اللَّهِ وَ الْمَوْهُوبُ لَهُ كَلِمَةُ اللَّهِ وَ الرُّكْنُ الَّذِي يَلْجَأُ إِلَيْهِ الْعِبَادُ وَ تُحْيَا بِهِ الْبِلادُ وَ أَشْهَدُ يَا مَوْلايَ أَنِّي بِكَ وَ بِآبَائِكَ وَ أَبْنَائِكَ مُوقِنٌ مُقِرٌّ وَ لَكُمْ تَابِعٌ فِي ذَاتِ نَفْسِي وَ شَرَائِعِ دِينِي وَ خَاتِمَةِ عَمَلِي وَ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ وَ أَنِّي وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلانِيَتِكُمْ وَ أَوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي
☘ [وَ السَّلامُ عَلَيْكَ ] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🔆 قابل تامل
مغازهدار محل، هر روز صبح زود ماشین سمندش را در پیاده رو پارک میکند، مردم مجبورند از گوشه خیابان رد شوند.
سوپرمارکتی نصف بیشتر اجناس مغازهاش را بیرون چیده، راه برای رفت و آمد سخت است.
کارمند اداره وسط ساعت کاری یا صبحانه میل میکند، یا به ناهار و نماز میرود و یا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند.
بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور میبیند، لولهها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب میزند در حالی که پولش را پیشتر گرفته است.
کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره میزند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیوفتد!
استاد دانشگاه، هر جلسه بیست دقیقه دیر میاد و قبل از اتمام ساعت، کلاس را تمام میکند، جالبتر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را به نام خودش چاپ میکند.
دانشجو پول میدهد، تحقیق و پایان نامه را کپی شده میخرد و تحویل دانشگاه میدهد تا صاحب مدرک شود.
پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمیکند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند، و یا به همکار دیگر خود پاس میدهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود.
همه اینها شب وقتی به خانه میآیند، هنگامی که تلگرام را باز میکنند از فساد، رانت، بیعدالتی، تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پستهای روشنفکری را لایک میکنند.
همه هم در ستایش از نظم و قانونمداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند، اما وقتی نوبت خودشان میرسد، آن میکنند که میخواهند.
جامعه با من و تو، ما میشود، قبل از دیگران به خودمان برسیم.
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
تفاوت معانی جهل و نادانی
معلمی از شاگردان کلاس پرسید " چه کسی از شما میتواند نقش یک جاهل را بصورت نمایشِ گفت و شنود بازی کند؟
یکی از بچه ها بنام عارف بلند شد و دستش را بالا گرفت
معلم پرسید فرق میان جاهل و نادان چیست؟
عارف گفت:آقا فرقی نداره جاهل همان نادان است
معلم گفت:دلیلی برای گفته خودت داری؟
عارف گفت: چه حسن _کچل " چه کچل _حسن _ یعنی فرقی نداره
معلم گفت: یعنی هر حسن نامی کچل است و هر کچلی حسن است
عارف گفت:شباهت موجب تجسم واقعیت میشه
معلم گفت : میتونی مثالی در این زمینه بیان کنی
عارف گفت :مثلاً زیبائی را به ماه تشبیه میکنیم تا واقعیت زیبائی معلوم بشه
معلم گفت: آیا واقعاً ماه زیباست
عارف گفت: چون گفته اند زیباست " حتماً واقعیت دارد
معلم گفت: آیا هر گفتاری اگر چه غلط باشد واقعیت دارد
عارف گفت:برای کسی که " نداند" واقعیت دارد
معلم گفت:آفرین این گفت و شنود تفاوت جاهل و نادان را معلوم کرد
یعنی جاهل نمیداند ولی سعی میکند با دلایل بی ربط حرف خود را به کرسی بنشاند ولی نادان نمیداند که هر ادعائی را قبول میکند
پس نادان را می توان آگاه کرد ولی جاهل مانند بیماری سرطان ریشه می دواند برای تخریب و نابودی..
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
#کیک_مثلثی
#کیک_میکری
مواد لازم:
ارد دو لیوان
شکر 12 قاشق غذاخوری
روغن چهار قاشق غذاخوری
شیر یک لیوان
بیکینگ پودر یک قاشق غذاخوری
وانیل یک قاشق چایخوری
کاکائو یک قاشق غذاخوری
تخم مرغ دو عدد
طرز تهیه :
تمامی مواد بالا را به غیر از کاکائو با هم مخلوط کنید تا همگی مواد با هم به خوبی مخلوط شوند، سپس ساندویچ ساز را فقط چرب کنید و سیم آن را به برق بزنید وقتی به اندازه ی کافی گرم شد، با قاشق داخل مثلثی های ان را پر کنید، بین یک تا یک و نیم قاشق برای هر مثلثی کافی است، برای اینکه با طعم کاکائو هم کیک داشته باشید از مواد برداشته و به آن کاکائو اضافه کنید و ماتند قبل داخل ساندویچ ساز بریزید.
با این مقدار مواد 24 عدد کیک مثلثی درست می شود و تقریبا زیر نیم ساعت برای پخت آن زمان صرف می شود، برای هر دفعه که مثلثی ها را پر می کنید بین دو تا سه دقیقه زمان پخت آن می شود.
#آشپزی
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
24.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهار شنبه های امام رضایی،التماس دعا🙏🙏
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"