#حدیث_روز
إنَّكُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بأموالِكُم، فالْقُوهُم بِطَلاقةِ الوَجهِ وحُسْنِ البِشرِ؛ [الكافي: ج 2، ص 103، ح 1]
پيامبر خدا صلی الله عليه و آله: شما نمى توانيد، با مالتان، همه مردم را بهرهمند سازيد، پس با آنان با روى خوش و گشاده برخورد كنيد
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
#حدیث_روز
مِن دُعاءِ فاطِمَةَ الزَّهراء عليهاالسلام: بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ. بِسْمِ اللّه ِ النُّورِ بِسْمِ اللّه ِ نُورِ النٌّورِ بِسْمِ اللّه ِ نُورٌ عَلى نُورٍ بِسْمِ اللّه ِ الَّذى هُوَ مُدَبِّرُ الأُمُورِ بِسْمِ اللّه ِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَاَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ فىكِتابٍ مَسْطُورٍ في رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ عَلى نَبِىٍّ مَحْبُورٍ... [مهج الدعوات: 7]
يكى از دعاهاى معروف حضرت زهرا عليهاالسلام: به نام خداوند بخشنده مهربان، به نام خدايى كه نور است، به نام خدايى كه نور نور است، به نام خدايى كه نورى بالاى نور است، به نام خدايى كه تدبير امور به دست اوست، به نام خدايى كه نور را از نور آفريد. ستايش و سپاس خدايى را كه نور را از نور آفريد و نور را بر كوه طور فرود آورد، در ـ درون ـ كتابى نوشته شده، در طومارى گسترده بر پيامبرى برخوردار از نعمتها
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🌸🍃
گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز....
🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸
#داستان_زندگی_واقعی ❤️
به قلم #یاس
به یکباره دوباره گریم گرفت
_یک هفتس رفتی هیچ خبری از من گرفتی؟؟
اصلا مگه برا تو مهمه که من کجام و چیکار میکنم
مهمه زندم یا مردم
مهمه درو قفل کردم یا نه
_اوووووی زبونت باز شد آمارتو دارم به تو که بد نگذشته صب رفتی شب برگشتی دیگه
_خوب پس جای امیدواریه که آمار میگرفتی من گفتم به کل یادت رفته من زنتم واینجا تنهام
وقتی به اینجاش رسیدم گریم شدت گرفت
_من خستم میخوام بخوابم حوصله ی داستان گویی تورو ندارم ...
برو کنار
جاش همون جای همیشگی انداخت و دراز کشید
با هق هق گفتم ولی باید جواب بدی
_الی خستم
پشت به من کرد و خوابید
دوباره تو جای خودم دراز کشیدم
معلوم بود که ابراهیم خیلی خستس چون خیلی زود صدای نفس های عمیقش خبر از به خواب رفتنش میداد
به سمت ابراهیم برگشتم قد وهیکلشو نگاه کردم
خیلی خیلی جای شکر است اگه وقتی میخوابی صدای نفس های یکی دیگرو هم بشنوی
خصوصا اگه مرد باش
صدای مرد خصوصا تو شب وقتی که از تنهایی وتاریکی میترسی عین امنیت و آرامشه
حس کردم دلم میخواد که بغلش کنم
ولی وقتی اون به من بی اعتناس چطوری بهش نزدیک بشم چطوری بگم هنوزم میترسم میشه بغلم کنی
دوباره برگشتم عقب و آه کشیدم
یه مرد چقدر میتونه نامرد باشه وقتی پای زن دیگری در میان باشه
چشمامو بستم و دوباره خوابیدم
صدای میو میو بلند گربه ها باز هم از پشت بوم اومد
ولی دیگه این بار نترسیدم
و دلیل نترسیدن هم کاملا مشخص بود
صبح که شد منم مثل ابراهیم تا دیر وقت خوابیدم
نزدیکای ساعت ده و نیم بود که از خواب بیدار شدم
و تازه یادم افتاد که فاطمه به من گفته بود زود برم
چون مشتری وقت گرفته برای ۱۰ صبح
سریع پاشدم لباس پوشیدم ولی با دیدن ابراهیم آه از نهادم بلند شد
باید به ابراهیم صبحانه میدادم
ابراهیم چشماشو باز کرد و طبق معمول هر صبح بعد کلی گوشی بازی از جاش بلند شد و به دسشویی رفت
سماور روشن کرده بودم و چای با میخک دم کرده بودم
همه وسایل صبحانه را آماده کرده بودم که سریع بعد از دادن صبحانه ی ابراهیم خودمو به آرایشگاه برسونم
وقتی ابراهیم از سرویس بیرون اومد با دیدن منی که لباس پوشیده بودم با تعجب گفت
_ کجا
سعی کردم لحن آرامی داشته باشم
_ آرایشگاه
امروز قول داده بودم ساعت ۱۰ صبح برم الان ساعت یازده
میشه برم
_ول کن آرایشگاه میخای چیکار
_خواهش میکنم بزار برم سرم گرم میشه
_صبحونم بیار
زود سفررو باز کردم صدای زنگ گوشی ابراهیم که نزدیک من بود بلند شد
سریع نگاهی به صحفش کردم
نوشته بود عشقم
ابراهیم گوشیو با لبخند برداشت و درحالی که زیر لب پدرسوخته ای میگفت رفت سمت سفره
از حرف زدناش معلوم بود میترا
بغض بزرگی به گلوم چنگ زده بود که راه نفس کشیدنمو بسته بود
به معنای واقعی کلمه در حال خفه شدن بودم
سریع با دستای لرزونم لیوان پر آب کردم وخوردم
مکالمه ی ابراهیم زیاد طول نکشید وبرای من به اندازه ی جان دادن یک جاندار طولانی شد
چون ناشتا آب سرد خورده بودم حالت تهوع گرفتم وعق زدم انگار معدم یخ کرده بود
از بچگی عادت داشتم ناشتا چای کمرنگ با قند یا اگه بود با خرما بخورم و هر وق آب میخوردم حالم بد میشد
ابراهیم با بیخیالی داشت صبحانه و چاییشو میخورد انگار هیچی ندیده و نشنیده تو حال خودش بود
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸 #تقاضای_همفکری ❓ سلام دوستان ،دست پسرم چند روزه اینجوری شده یه توده روی مچ دستش بیرو
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری ❤️🌺
سلام وقت بخیر درمورده اون خانم که پسرشون بعد روش وطناب زدن توده دراومده نگران نباشید دخترمنم دستش اینطوری شده بودازفشارکاروبچه داری .پسرشماهم به دستش فشارآورده توورزش کردن من تواین کانال خوندم نوشته بودن دوستان که سکه بزارین روش ببندیدبادستمال همین کار کردم بادست دخترم خوب شد شماهم امتحان کنید.ممنون ازادمین محترم وکانال خوبتون❤️
🍃🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃🍃
سلام به شما عزیزان و دوستان گرامی
برا مادری که گفتن دست پسرشون موقع طناب زدن بیرون زده
عزیزم پارسال هم این اتفاق برا من افتاد خیلی هم درد داشت گفتن باید عمل بشم
اما دوستی بهم گفت سکه روش بزار وببندش اولش دردش زیاد میشه اما بعد چند روز خوب میشه اصلا نگران نباش😘😘😘
🍃🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃🍃
سلام درجواب خانومی ک توعقدداره جدامیشه وشوهرش اهل مشروب ومواد چراخودتوگول میزنی شوهرت داره بازبون خودش میگه بعدتو هنوزتوفکری ک جدابشی یانه.عزیزم بی شوهری شرف داره ب زندگی باذلت منم ۳۲سالمه اصلاخواستگارندارم فقط دعامیکنم اهل نمازوواجباتم هستم هیچوقتم ب ازدواج با ادم سیگاریم نیستم چ برسه ب مشروبخوریامعتاد دورازجون مگه دیونه شدی
بعدشم کارمندی چ عجله ای داری ک خودتوبدبخت میکنی
🍃🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃🍃
سلام فاطمه جان ممنون ازکانال خوبتون من خیلی افسرده بودم اما با خواندن دل نوشته های دوستان حالم فرق کرده خواستم بگویم در مورد دوستی که دست پسرش استخوان در امده ان از کار زیادی دست خواهر من هم ان طوری شده بود یک سکه ۲۵ تومانی را بزار رو استخوان وببند چند روزه خوب میشه به امید خدا
🍃🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃🍃
سلام خانم عزیز که گفتن دست پسرشون بعد ورزش این طور شده چند روز پیش پسرمنم بعد ورزش سنگین تو کشاله ران رو به بالا بود چیزی شبیه کیست سفت شده بود نگران شدیم درد هم داشت رفت دکتر وسونو گرافی کردن غده های لنفاوی بود خودش جذب میشه
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #ارسالی_اعضا ❤️🌺 سلام برای خانمی که شوهرش میگه بی غیرت. خانم من فقط طبق اظهار ات شما ن
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸
سلام برای خانمی که شوهرش میگه بی غیرت. خانم من فقط طبق اظهار ات شما نظر میدم اگر واقعا این درست باشه چرا ازش جدا نمیشید ؟!طلاق بد عرش خدا به لرزه درمیاد ولی خدا طلاق برای فرار از بن بست گذاشته .چرا منتظری پدرت پشتیبانت بشه فکر کن دور ازجون نداری تو که ده سال خودت کار کردی الانم برو یه اتاق کرایه کن با بچه هات برو یه گوشه بی دردسر زندگی کن وقتی ریشه مشکلاتت رو اعصابت نباشه مطمئن باش حال روحیت هم خوب میشه قرصهات ومیذاری کنار .شاید خودکشی برا شما خوب باشه ولی برابچه هات نه .شما الان میگی پدرومادر وحامی نداری تنها حامی بچه شما تو مادر هستی چرا میخای این حامی وازش بگیری ؟برو یه گوشه بی دردسر زندگی کن شما که آرایشگری بلدی برو توی سالن ها کارکن یارانه ت هم که داری بعدهم میتونی بری زیر پوشش کمیته اونجا هم کمکت میکنن .خانم خدا غیور هست خدارو باسم غیورش صدا بزن بگو میخای پاک باشی خدا دستت ومیگیره. خانواده ت پشتت نیستن ما ائمه وامامها رو داریم چرا غیرت الله(حضرت عباس )صدا نمیزنی توسل نمیکنی تا برات هم برادر باشه هم پدر هم عمو هم دایی.یه قدمی خودت بردار و سرت به سمت خدا بکن وصداش بزن دستت رو میگیره .هروقت شوهرت با کسی اومد سریع به حضرت عباس توسل کن مطمئن باش آقاجان سریع کنارت حاضر میشن 😭😭😭
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#پندانه
#کاریزما
افرادی كه انرژى مثبت دارند،
اغلب مهربان و با عاطفه هستند،
به زمين و زمان مهربانی مي كنند،
غصه دارند اما آن را قصه نمی كنند،
تا خُلق مردم را تنگ نکنند،
اغلب افرادى خوش خُلقند،
دنبال نقاط مثبت هستند،
در برابر نا ملايمات زندگی،
خم به ابرو نمی آورند.
اين افراد در بلند مدت يك نيرویی
بدست می آورند كه از همه لحاظ
مورد قبول اطرافيان هستند،
و به قول روانشناسان "شخصیت كاريزماتیک" دارند.
#کاریزماتیک_باشید
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#همسران_لجباز
بدانید فردی که لجبازی می کند معمولا خودش می داند که حق با او نیست اما هیچ وقت نمی خواهد این را به زبان بیاورد، پس شما نیز اصراری نداشته باشید که او به لجباز بودنش اعتراف کند.
همیشه اشتباهات همسرتان را با احتیاط و مهربانی با او در میان بگذارید چرا که اگر او احساس کند، دارید تحقیرش می کنید یا انتقادتان را توهین آمیز به او منتقل می کنید ممکن است با شما لجبازی کند و رفتارهای اشتباهش را نپذیرد و رویه اش را تغییر ندهد
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
دلانه ای دختری رنج کشیده به نام
#گندم
بخشی از #زندگی_اعضا ...
🍃🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 دلانه ای دختری رنج کشیده به نام #گندم بخشی از #زندگی_اعضا ... 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#ادامه...
#گندم.
به نورامبولانس بدنم شروع به لرزیدن کرد
به طرف زن باباودخترعمه وعمه نگاهی کردم
ودیدم اشک ازچشمانشان جاری شده
دیگه طاقت نداشتم
وشروع به دویدن کردم
وای خدای من چه جمعیتی نزدیک
که شدم پدربزرگ رادیدم که
دونفرازاشناهازیربغلش گرفتن ومادربزرگ
سرش راباپارچه مشکی بسته بود
وجیغ می زد
تابوتی رادیدم روی دست مردان وصدای
لااله الاالله به گوش می رسید
هرکسی که درتابوت ارمیده
بودانگارپاهایش بیرون بود
چشمم به زن دایی بزرگه افتاد ناله
می کردومی گفت نفسم ازدستم رفت
وای خدای من پس دایی امیرم کجاس
شروع کردم به جیغ زدن ودایی امیرصدا
می زدم
تابوت رادرماشین گذاشتن وبردن
دلم به حال دخترسه ساله وپسرشش
ماهه دایی کباب بود
زن دایی بیچاره بیست وچهارسال بیشتر
نداشت ومهربیوه ای روی پیشونیش
زده شده بود
فهمیدم که دایی بادوستانش دوروزمیره
بیرون وبعددوروزباپرسه جوکردن
جسددایی رودرخونه خرابه ای پیدا
می کنن
می گفتن مادربزرگ نزدیک به نیم ساعت
بالاسردایی نشسته
وخیره شده بوده به جسدش
دل اهالی روستاکباب بوددوتامرگ جون
پشت سرهم شب خونه بابابزرگی خیلی
شلوغ بودتاصبح
که خورشیدطلوع کردکسی نخوابید
ازهرطرف صدای ناله ودادوبیدادمی امد
صبح زودبلندگوهاروشن شدن
وصدای قران همراه شده بود
باصدای زجه های زن دایی و
مادربزرگی دایی کوچکه روحیاط
نشسته بودوسرش راپایین
انداخته بودوگریه می کرد
اوتنهامانده بود
وخواهروبرادرش درطول سه سال ونیم
ازدست داده بود
وسخت این بودکه
حتی نمی دونست که بابرادرش
چنین کاری انجام داده
همه از...
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
یک شب مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دكان نجاری شد، عادت نجار اين بود كه موقع ترک کارگاه وسايل كارش را روي ميز بگذارد.
🐍
آن شب، نجار اره اش را روی ميز گذاشته بود. همينطور كه مار گشت مي زد بدنش به اره گير کرد و كمي زخم شد. مار خيلي عصبانی شد و برای دفاع از خود اره را گاز گرفت. این کار سبب خون ريزی دور دهانش شد و او که نمی فهمید كه چه اتفاقی افتاده،
🐍
از اينكه اره دارد به او حمله مي كند و مرگش حتمي است تصميم گرفت برای آخرين بار از خود دفاع كرده و هر چه شديدتر حمله كند. او بدنش را به دور اره پيجاند و هي فشار داد. صبح كه نجار به کارگاه آمد روي ميز به جای اره، لاشۀ ماری بزرگ و زخم آلود ديد كه فقط و فقط بخاطر بی فکری و خشم زياد مرده است. ما در لحظۀ خشم می خواهیم به ديگران صدمه بزنیم ولی بعد متوجه مي شويم که به جز خودمان كس ديگری را نرنجانده ايم و موقعی اين را درك می کنیم كه خيلي دير شده. زندگی بيشتر احتياج دارد كه گذشت و چشم پوشی كنيم، از اتفاقها، از آدمها، از رفتارها، از گفتارها و به خودمان يادآوری کنیم، گذشت و چشم پوشی.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df