رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #پارت2 #سرنوشت🌱 زینب خانوم_ذلیل مرده چته باز تو بیدار شدی سر صبحی چرا لباس نپوشیدی بری
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#پارت3
#سرنوشت🌱
خونه حسن آقا دو تا اتاق خواب داره و یه هال که دو تا فرش ۱۲ متری جا میشه
با پنجره هایی که رو حیاط باز میشن
آشپزخانه با کابینت های قدیمی به رنگ سبز و کاشی های ریز ریز گل صورتی داره
یک حیاط کوچکم دارند
کاملاً نوستالژیک و از خونه های قدیمی هستش
هر دوتا دخترا از وضع زندگیشون ناراضی اند ولی زینب خانوم میگه خوداتون شکر کنین که تو این وضعیت جامعه این خونه رو داریم
خیلیا تو حسرت همین هستن
کیمیا تو راه مدرسه دختر دایی اش را دید
_ سلام لاله
_ سلام کیمیا خوبی
زبان رو خوندی؟؟
_ نه وقت نکردم
_مگه چیکار میکردی
کیمیا خنده بلندی کرد و گفت
_خوابیدم دیگه
لاله با تعجب گفت
_ یعنی هیچ کدوم از درساتو نخوندی
_ نه والا بعد از ظهر که نشستم پای تلویزیون
شبم دیدم خوابم میاد خوابیدم دیگه
_خسته نباشید
_خسته نیستم که
ولش کن بابا کی حوصله داره بشینه عوامر این معلم ها رو اجرا کنه
هر کدوم یه سازی میزنن
با لودگی و خنده های بی جهت کیمیا راه مدرسه کوتاه تر شد
چون مدرسه زیاد دور نبود
حسن آقا و زینب خانوم برای هیچ کدوم از بچه ها سرویس نگرفته بودن
مدرسه که رسیدن با اضافه شدن پریسا لیلا و ندا و دیگر دوستان که همگی به اصطلاح از تنبل های کلاس بودن خوشی و خنده های کیمیا شروع شد
این اکیپ همیشه در حال لودگی و خنده بودن
زرنگ ترینشون همین کیمیا خانم ما بود
کیمیا به زبان علاقه داره
برای همین هم خیلی راحت همون سر کلاس درس رو یاد میگیره
گاهی برای خاطر دلش نه به خاطر معلم ها و نمره زبان میخونه
در کل دختر باهوشی هستش ولی شیطنت هاش از اون یک شخصیتی ساخته که خانوادهاش از دستش راضی نیستند
ولی بین دوست داشت ارادت زیادی داره
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c