eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.1هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 عقل میگفت که دل منزل و ماوای من است عشق میگفت که یا جای تو،یا جای من است. داستان زندگی اعضا... شوهر شکاک 🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #قسمت_سوم اولین بار برای چیدن جهاز به خونه ای که خریده بود رفتم.لوکس و زیبا بود اما پسن
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 قسمت چهارم گفت پاشو شام درست کن خواهرام شاغلن خسته میشن.. روی گاز از نهار کلی غذا مونده بود.گفتم دیگه نمیخوام با خواهرات تو یه سفره بشینم.بگم بیان این وضعمو ببینن و به بدبختیهام پوزخند بزنن؟؟از خدا میخوام دامادتون مثل خودتون باشه ببینین چقدر سخته با یه همچین آدمی زندگی کردن. دوباره بلند شد و چندتا سیلی دیگه زد.اما دیگه درد دیروزو نداشت. فریاد میزد:طلاقت نمیدم فقط انقدر زجرت میدم تا خودکشی کنی... به نکته جالبی اشاره کرد.من که روی برگشتن به خونه پدر رو نداشتم.خودکشی بهترین گزینه بود.اما به خدایی که سالها براش خم و راست شده بودم چی میگفتم؟پس پدرم چی؟؟؟به محض تصور پدرم سرقبرم برای همیشه از این فکر کثیف که مرد کثیف تو ذهنم انداخته بود خداحافظی کردم.هنوز هم تصورش مو رو به تنم راست میکنه...(من با اون همه مشکل و داشتن مردی که تمام رذایل اخلاقی رو داشت از این فکر منصرف شدم نمیدونم کارد به کجای استخوان بعضیها میرسه که...).تصمیم گرفتم زندگی کنم و بجنگم با افکار مردی که ادعای فرهنگی میکرد.اینکه پدرم از مشکلات خانوادگیم بدونه عذابم میداد.مادرم عین خیالش نبود.همش میگفت همه تو زندگی مشکلات دارن.مردی که معتاد نیست عیاش نیست،زنش غلط بکنه حتی غیبتشو بکنه..😔😔 اگه به خونه پدر برمیگشتم و ادعاهای پوچشو بیان میکردم،مادرم با تکرار حرفام پیش کس و ناکس؛آبروی من بیگناه و جوان بیگناه(برادرزاده شوهرم)رو میبرد..آبروی پدرم... نزدیکای غروب که رفت بیرون،منم غذای روی گازو برداشتم و رفتم پایین پیش خواهرشوهرام و ازشون خواستم که دیگه برای شام و نهار بالا نیان.ناراحت که نشدن هیچ تازه حس آزادیشون هم بیشتر شد.هرچه اونا خودسر و آزاد بودن من بدبخت و دربند بودم. بگذریم که به خاطر شام جدا خوردن اون روز یه بار دیگه به جونم افتاد.. آخرین ترمم بود.پایان نامه هم داشتم.از طریق پدرم که دوست صمیمیش استادمون بود از استاد خواهش کردم که به خاطر عدم حضور تو کلاسها از نمره ام کسر نکنه.پدر به مشکلاتم پی برده بود اما به روم نمیاورد.خیلی کم به خونه پدر میرفتم.خواهرم ۱۸ سالش بود.غرق زیبایی و کنکور و...خودش بود.مادر که اگه زنگ نمیزدم ماه به ماه سراغمم نمیگرفت.برای خواهر کوچکم هم همینطوری بود.اگه بابا پیگیرش نمیشد حتی عین خیالش نبود که دختر جوونش ساعتها بعد غروب بیاد😐 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️🌺 سلام خواهر محترم درمورد اون خواهری که کلیپی در مورد گریه های برادر زاده اش ارسال کردن خواستم بگم که خواهر زاده ی من هم دقیقا گریه هاش همینجوری بود و هر دکتری میبردش فایده ای نداشت تا اینکه دکتری بهش گفت کولیک روده داره و تا ۶ یا ۷ ماهگیش خوب میشه و طی روز یک بار زیره و رازیانه و عناب دم میکرد و بهش میداد شکر خدا شکر خدا الان خوب شده و غذا هم میخوره و اصلا گریه های بیقرار نداره انشاالله سلامتی همه بچه های گلمون اللخصوص برادر زاده ی این خواهر عزیز من هم اسمم باشه خاله ی دلسوز ❤️ 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🌷 🌷 🌷حدود چهار ماه از حضورم در جبهه گذشته بود که در ٢٢ فروردین ٦٢ به همراه دیگر نیروهای لشکر ٤١ ثارالله کرمان در عملیات والفجر یک شرکت کردم. عملیات آغاز شد و بچه‌های لشکر ثارالله از خط نخست که توسط نیروها پاکسازی شده بود، عبور کردند و به خط دوم رسیدند. 🌷در لشکر ٤١ ثارالله فرماندهی داشتیم که دایی مجتبی صدایش می‌کردیم و زمانی که به خط دوم رسیدیم، چند تا نیروی عراقی بودند که بچه‌ها می‌‌خواستند آن‌ها را هدف قرار دهند، اما دایی مجتبی اجازه نداد! زمانی که بچه‌ها به دایی مجتبی اعتراض کردند که؛ چرا اجازه نمی‌دهی اين بعثی‌ها را بزنیم؟ 🌷...وی گفت: ما که نمی‌دانیم، محور دوم که به صورت تله و پر از مین است در کجا قرار دارد، اما عراقی‌ها می‌ دانند، باید اجازه بدهیم، نیروهای عراقی از مسیر اصلی بروند تا راه را پیدا کنیم. نیروهای لشکر ٤١ ثارالله کرمان درحالی در محور دوم پیشروی می‌‌کردند که بچه‌های اصفهان و شیراز که در دو جناح ما بودند، نتوانستند جلو بیایند. 🌷زمانی که وارد محور دوم شدیم، گرچه انتظار داشتیم از روبرو به ما شلیک شود، اما از دو جناح هم تیر به سوی ما می‌‌آمد. ساعت حدود یک نیمه شب بود که معاون گردان به قرارگاه بی‌‌سیم زد و با رمز گفت: ما سر سفره هستیم و از آن طرف پیام آمد که دور تا دور شما پر از عقرب است و ما متوجه شدیم در محاصره هستید. 🌷بچه‌‌ها تا صبح مقاومت کردند، نماز صبح را پوتین به پا اقامه کردیم و بعد از نماز زمانی‌که می‌‌خواستیم از کانال پایین بیاییم، تعدادی از نیروها شهید شدند، من هم از ناحیه پهلو مجروح شدم و سینه‌ خیز روی زمین حرکت می‌‌کردم. دایی مجتبى در حین جابجایی شهدا به شهادت رسید و فقط ٢٢ نفر از نیروها توانستند به عقب برگردند و من به همراه تعدادی دیگر از بچه‌ها توسط عراقی‌ها اسیر شدیم و ما را به پایگاه هلی‌‌کوپتری بردند.... : آزاده سرافراز محمدحسین ضیاءالدین 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 : نفر اول بودن در عشق : قاعده ازدواج سالم در اینه که شما قبل از اینکه ازدواج کنید باید پدر و مادرتونو از نظر روانی و احساسی بدین. وقتی کسی در 30 سالگی هنوز به مادرش وابسته است و نتونسته بند ناف روانی خودشو از مادرش پاره کنه معلومه که مثل بچه 8 ساله نمیتونه هیچ کس رو در جایگاهی بالاتر از مادر ببینه. بذارید رک و راست بهتون بگم ❣اگه شما هنوز تو مرحله مثلا به پدر و مادرموندید به هیچ عنوان به هیچ عنوان توانایی عشق ورزیدن سالم رو ندارید و اصولا کالای عشق و ازدواج نیستین 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🔵فراموش نکنید که شما ملکه ی همسر خود هستید پس همواره مثل یک ملکه رفتار کنید بگذارید مردتان از اینکه مالک شماست به خود ببالد.👑 🔵یک ملکه هیچ احتیاجی به ندارد .هیچ گاه عیب و ایراد رفتاری و... خانواده همسرتان را به وی نگویید نه بخاطر اینکه آنها هیچ ایرادی ندارند بلکه بخاطر اینکه شما والاتر از این است که وقتتان را به عیب جویی از بقیه اختصاص دهید. 🔵هر گاه مردتان نکته ی مثبتی درباره ی خانواده ی خود گفت سریع گارد نگیرید .لبخند بزنید و حرفش را سریعا کنید و مطمین باشید چیزی را از دست نمیدهید بلکه روز به روز نزد عزیز تر میشوید.👑 🔵در مورد خانواده همسرتان همانگونه برخورد کنید که دارید همسرتان در مواجه با خانواده شما برخورد کند.👍 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
‌‌‌ 🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️🌺 سلام عزیزم حالت خوبه؟🙂💛 سلام🌱من یه دختر هفده ساله و کلاس یازدهم هستم که مشکلم پدرمه! خلاصه بخوام بگم، اون اعتیاد داره، فراتر از حد تصور عصبی و بددهنه، دست بزن داره، عقایدش فوق‌العاده پوچ هستن و ... ولی چیزی که بیشتر از هر موضوعی داغونم میکنه تنفریه که نسبت به من داره و این واقعا ثابت شده‌ست و فقطم حرف من نیس🥲 دلیلشو خودمم نمیدونم! خیلی سعی میکنم خودمو قوی نشون بدم و خدا کمکم میکنه که موفقم و هیچکدوم از رفیقام از زندگیم و زخمهام چیزی نفهمیدن؛ ولی بعضی از شبا به وضوح حس میکنم قلبم نمیزنه، پا میشم میشینم تا دردش کم بشه ... یه مدته که هم خودم فهمیدم و هم دیگران بهم میگن که ازدواج راه فرارمه!🙂 ولی از اونجایی که بخاطر رفتارای بابام خیلی‌ معاشرت نداریم، منم زیاد خواستگار ندارم! ازتون میخواستم اولا لطفاا واسم دعا کنین، چون واقعا دارم له میشم🥲 دوما ممنون میشم اگه توسلی یا دعایی واسه ازدواج سریع و موفق سراغ دارین بگین🌱 احتیاج دارم💔 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی 🍃🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی #سرنوشت 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🌱 داداش گلایه نکردم که معذرت خواهی بشنوم شما چه تقصیری داری فقط ازت خواهش می‌کنم دیگه هیچ حرفی در این باره نباشه کیمیا مثل مادرش روحیه حساسی داره تو که یادت مادرش چه جواهری بود خودتون که دیدین چه بلاها سرم اومده و بعد چشماش خیس شد و گفت _ الان هم رضا... امیر با تعجب گفت _ رضا چی شده _هیچی بابا سر همین دیر اومدن‌هاش با حسن آقا حرفش شد از خونه زده بیرون نمی‌دونم تو چه کاری افتاده که شنیدیم میگن کار می‌کنه ولی من مطمئنم کار خلاف می‌کنه _نه خواهر به دلت بد راه نیار و بعد دستاشو رو جفت چشماش گذاشت و گفت _ چشم به روی دو چشمم تو فقط ناراحت نباش من خودم باهاش صحبت می‌کنم زینب خانم نگاهی به ساعت انداخت و گفت _من دیگه باید برم مزاحمتون شدم زیبا جان عمه یادت نره ها زیبا با خجالت گفت _ چشم عمه بعد از خداحافظی و تعارف‌های همیشگی که ناهار بمون و این حرف‌ها زینب خانوم به خونه برگشت کیمیا در حال آبکش کردن برنج بود که مادرش رسید یک چایی برای مادر ریخت و رفت کنار مامانش نشست و گفت _چی شد مامان صحبت کردی باهاشون ناراحتت که نکردن _نه زیبا قول داد با رضا صحبت کنه قضیه تو رو هم گفتم دایی ازت خواهی کرد ولی مریم انگار طلبکار بود _ ولش کن اون دفعه که با هم رفته بودیم خونشون ندیدی چقدر رسوایی به بار آورد اون مثل بچه‌ها حسودی من رو می‌کنع _حسین و زهرا نیومدن _هنوز نه _ هنوز زنگ هم نزدن، _ توکل به خدا ببینیم چی میشه دیگه قربون مصلحتش برم طفلک زهرا چه سنی داره که الان باید مطلقه بشه خدا ذلیل کنه اون عماد _مامان خواهش می‌کنم دیگه حرص نخور کاریه که شده باور کن زهرا پیش خودمون باشه جونش در امانتره تا پیش اون مرد زهرا الان دنیایی از تجربه داره می‌تونه با همین تجربه‌ها یک زندگی جدیدی شروع کنه و انتخاب بعدیش آگاه‌تر باشه زینب خانوم آهی کشید و گفت _حیف پیش فامیل سرافکنده شدیم _ مامانی بیا یه چایی بخور الان حسین و زهرا هم می‌رسن 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ ۚ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴿۹۰﴾ 🔸 همانا خدا (خلق را) فرمان به عدل و احسان می‌دهد و به بذل و عطاء خویشاوندان امر می‌کند و از افعال زشت و منکر و ظلم نهی می‌کند و به شما پند می‌دهد، باشد که موعظه خدا را بپذیرید. 🔅 وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ وَلَا تَنْقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا ۚ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ ﴿۹۱﴾ 🔸 و چون با خدا (و رسول و بندگانش) عهدی بستید بدان عهد وفا کنید و هرگز سوگند و پیمان را که مؤکّد و استوار کردید مشکنید، چرا که خدا را بر خود ناظر و گواه گرفته‌اید؛ همانا خدا به هر چه می‌کنید آگاه است. 💭 سوره: نحل 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ ۚ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ﴿۶۴﴾ 🔸 این زندگانی چند روزه دنیا (اگر نه در پرستش حق و سعادت آخرت صرف شود) افسوس و بازیچه‌ای بیش نیست، و زندگانی اگر مردم بدانند به حقیقت‌دار آخرت است (که حیاتش جاوید و نعمتش بی‌رنج و زوال است). 💭 سوره: عنکبوت 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🔆ترور توسّط جيره خواران مزدور معاويه براى ولايت عهدى فرزندش يزيد؛ و گرفتن بيعت از مردم ، امام حسن مجتبى عليه السلام را در برابر سياست شوم خود، همچون سدّى محكم مى دانست . به همين جهت دسيسه اى را براى ترور آن حضرت تنظيم كرد، تا توسّط مزدورانى چون عمرو بن حريث ، اشعث بن قيس ، حجر بن حارث ، شيث بن ربعى و... امام مجتبى عليه السلام غافل گير و ترور گردد. و به آنان گفت : هر يك از شما او را ترور نمايد كه كشته شود دويست هزار درهم و فرماندهى يكى از لشكرها را به او واگذار مى نمايم ؛ و همچنين يكى از دخترانم را نيز در اختيارش قرار مى دهم . و چون گزارش چنين توطئه اى به حضرت رسيد، بعد از آن براى آمدن به مسجد و اقامه نماز، زره و كلاه خُود مى پوشيد و مسائل احتياطى و أ منيّتى را رعايت مى نمود. وليكن آن دشمنان و مخالفان دين ، از مكر خويش دست برنداشته و در اثناء نماز سر مبارك حضرت را مخفيانه هدف تير قرار دادند، ولى تيرشان به خطا رفت و اثرى نكرد. و روزى ديگر با خنجرى مسموم بر آن حضرت حمله بردند؛ در اين حمله بدن عزيز امام مجتبى عليه السلام مجروح گرديد. و پس از آن كه حضرت را به منزل آوردند، حضرت در جمع اصحاب كه آن منافقين مزدور نيز حضور داشتند، چنين فرمود: همانا معاويه به آنچه وعده داده است وفا نمى كند؛ و جوائزى را كه براى كشتن و ترور من تعيين كرده است ، پرداخت نخواهد كرد. سپس حضرت افزود: من مطمئن هستم كه اگر تسليم معاويه شوم ، باز هم او بهانه اى ديگر خواهد گرفت و مانع از عمل كردن به دين جدّم خواهد شد. و من مى بينم كه در آينده اى نزديك فرزندان شما مزدوران ، در خانه بنى اميّه از گرسنگى و تشنگى گدائى نمايند و آن ها دست ردّ بر سينه آن ها گزارند؛ و نااميدشان كنند. و در پايان فرمايش خود فرمود: زود باشد كه ستمگران جزاى اعمال و كردار خود را دريابند.(1) همچنين آورده اند: پس از آن كه اميرالمؤ منين امام علىّ عليه السلام به شهادت رسيد؛ و مسلمان ها با - فرزند بزرگوار آن حضرت - امام حسن مجتبى عليه السلام بيعت كردند. و چون معاويه از اين جريان آگاه شد، يك نفر را به نام حمير به شهر كوفه فرستاد تا جاسوس معاويه باشد و ضمن ايجاد تفرقه و جوّسازى ، مردم را بر عليه حضرت مجتبى عليه السلام شورانده و تحريك نمايد. همچنين شخصى را به همين منظور نيز به شهر بصره فرستاد. چون امام مجتبى عليه السلام از دسيسه معاويه آگاه شد، دستور داد تا حميرى را از شهر كوفه اخراج كرده و سپس او را در خارج شهر كوفه گردن زنند. و پس از آن دوّمين خراب كار معاويه را كه از طايفه بنى سليم بود، نيز دستور داد تا از شهر بصره اخراج نمايند؛ و او را پس از آن كه اخراج كردند در بيرون شهر بصره محكوم به اعدام ؛ و گردن زنند.(2)) 1-بحارالا نوار: ج 44، ص 33، ح 1. 2- بحار الا نوار: ج 44، ص 45، به نقل از ارشاد شيخ مفيد. 📚منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c