تندخوانی جزء بیست و هشتم قرآن کریم 🎙 استاد معتز آقایی 🌱ثواب قرائت هر جزء هدیه میڪنیم به مولا و سرورمان حجت بن الحسن🌱 #خلوتی_با_معبود🕊 #ماه_رمضان 🌙 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

🤲دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان🤲 اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ واکْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیکَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین. خدایا زیاد کن بهره مرا در آن از اقدام به مستحبات و گرامى دار در آن به حاضر کردن یا داشتن مسائل و نزدیک فرما در آن وسیله ام به سویت از میـان وسیله ها اى آنکه سرگرمش نکند اصرار و سماجت اصرار کنندگان. ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

❌آقایون حواستون باشه .... مواظب باشید به خانمتون چی میگید ☺️ روحش شاد و یادش گرامی 😁😁 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

⁨📞 021-4327 حتما حتما حتما اطلاع رسانی کنید تا اطرافیان از این امکان آگاه شوند! خیلی ها بی خبرند! پخش کردنش ثواب دارد! ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

#همفکری 🌷 سلام برای خواهر عزیزی که سکه و هاردشون گم شده، تجربه شخصی یکی از نزدیکان این بود که بعد از کلی بحث روی جن و جن گیری و کلی پول صرف این کارها، طی یک اتفاق متوجه شدن در عین ناباوری کار شوهرشون بوده و طلاها و چیزهای باارزش رو میفروخته، نمیخوام به اعضای خانواده بدبین بشید ولی در این رابطه بیشتر دقت کنید. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 دوست عزیزی که از گرمسار خواستگار دارین بهتره همین الان توافق کنید یا کل مراسمات هردوطرف اجرا بشه ویا اینکه کلا اصلا رو رسم ورسومات پیش نرن اینجوری سخت میشه کار.به هر حال از اول با هم کنار بیاین یکی شما قبول کنید یکی خانواده داماد. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 سلام دوست عزیزی که اجنه وسایلشون میبرن اصلا پیش دعا نویس لازم نیست برین چون هیچکس این کار را بطور کامل از علمش خبر نداره واستفاده از اون به هر ترتیبی گناه محسوب میشه چه بسا شما دچار مشکلات سنگین تری بشید خدایی نکرده بهترین راه همراه کردن حرز امام جواد هست و. دعای ابو دجانه .دود کردن اسفند فراوان وخواندن سوره جن وچهارقل هم زیاد بخونید. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 سلام عزیزی که گفتن برنجشون رو چیکار کنن جوجو نزنه اولا جای گرم نزارید بعدم توکیسه های ده کیلویی بزارید بعد کیسه های مشمایی ه محکم نه از این مشما زباله ها بگیرید بعد کیسه ها رو تو کیسه مشمایی بزارید درشو سفت گره بزنید ترجیحا دوسه تا مشما کنید تا هوا نره داخلش و حشرات خفه بشن 👌 توی سطل برنج دم دستی تونم که برنج میریزید برای مصرف روزانه و ماهیانه تون میتونید یه روشی که خودم ابداع کردم رو انجام بدید چون این موجودات وقتی هوا بهشون میخوره دوباره تخمهاشون شروع میکنه به رشد و سطل های دم دستی رو هم نمیشه برنجشو بریزید تومشما هی درشو باز کنید ببندید من این کارو میکنم سطلم رو تا سرش پر نمیکنم یکم سرخالی میزارم بعد دورتا دور سطل برنجمو عسل یا شربت فوقالعاده غلیظ به غلظت عسل میزنم که اگر خواستن بیان بیرون جوجو ها به عسل می‌چسبند و دیگه کل آشپز خونه رو پر نمیکنن سطل برنجم ۵کیلویی کن که زود به زود برنج تموم بشه ودوباره پرش کنی راه کار خوبیه 👌امتحانش کن التماس دعا 🙏🌺🌺🌺 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 یک خانمی در مورد روغن مار گفته بودن نجس است!! عزیزان دقت کنید.... رو غن مار نجس نیست ولی خوردن آن جایز نیست و غیر خوراکی مانعی نداره...

#همفکری 🌷 فاطمه این پاسخ منو حتما برای اونایکه ارتوروزه پا وگردن کمر دارند تو کانالتونم بابت ثوابشم شده بذارید که خانومی گفته بودن به پادرد شدیدی گرفتار شدن خوب نشدند بهشون بفرمایید دکتری به اسم سید شوکت الله مهاجرزاده با سن ۷۰ الی ۸۰ سال با سابقه کاری ۵۰ الی ۶۰ ساله اش که جزو اساتید معتبر یکی از دانشگاه های دولتی مشهد هستش کارش وقت درمان ارتوروز پاها گردن و دست دردها پاشنه دردها کمر دردهاست که مطب این دکتر با سابقه به اسم سید شوکت الله مهاجر زاده که دستشون خیلی سبوک خیلی بیمار از تمام شهرهای ایران حتی از خارج دارند تو استان خراسان رضوی شهرستان مشهد تو خیابان احمد آباد نرسیده به خیابان تقی آباد ساختمان پزشکان ۱۷۳ روبروی بیمارستان قائم هستش ایشون اینترنتی نوبت نمیدهن حضوری نوبت می‌دهند از ساعت ۸ تا ساعت ۲ بعداز ظهر از ساعت ۴ غروب تا ساعت یک بامداد بیمارهاشون میبینن که باید بیمارهاشون یک ساعت جلوتر بصورت حضوری برند تومطبشون نوبت برای خودشون بگیرن در ضمن ایشون یک پسر دکتری به اسم سیدمسعود مهاجر زاده هم دارند که با پدرشون سیدشوکت الله مهاجرزاده تویک طبقه هستن که کار پدرشون از کار پسرشون که تجربه ۵۰ الی ۶۰ ساله دارند بهتره پس سعی کنید حتما برای درمان درد ارتورزو پاهاتون دست دردهاتون کمر دردهاتون پاشنه پاهاتون به پیش این پدر ژپتوی دوست داشتنی مون😊 سید شوکت الله مهاجر زاده تشریفتون ببرید که در اصل دکتر اصلی همه ماها اول خداست بعدهم امام رضاع مهربونمون بعدهم شهداهامون به اسم شهید حاج علی محمدی پور که شفا به بیمارها میده اونم به یک شرطی که برای شفای خودتون از این شهید بزگوارمون چله خوندن زیارت عاشورا را بردارید هدیه بکنید به روح این شهید والامقام جمیع شهداهامون شهداهای کربلا آن اشالله که تواین شب های اخرماه مبارک رمضون هممون حاجت روا بشیم آن اشالله ....الهی آمین یارب العالمین🙏🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 سلام خدمت فاطمه خانم عزیزوهم گروهی های گلم در مورد خواهرمون که زود عصبانی می شه می خوام بگم خیلی از ماها زندگیهای سختی داشتیم مثلا من خودم 44سالمه از روزی که به دنیا آمدم تا الان توی سختی بودم پدرومادرم از هم جدا شدن، 7خواهر وبرادر بودیم،. بدبختی ونداری از یک طرف، اخلاق تند ووحشتناک مادرم از طرف دیگه زندگی را برامون جهنم کرده بود. برای فرار از دست مادرم ازدواج کردم همسرم از مادرم صد بدتر ولی من هیچ وقت نه جواب مادرمو دادم، نه جواب همسرمو همیشه سعی کردم آروم باشم وخدا را شکر موفق بودم الان هم اطرافیانم ازم راضی هستن وسعی کردم با اخلاقیات تندهمسرم کنار بیام شما هم سعی کن از زندگی گذشته ای که داشتی عبرت بگیری خدا راشکر کنی به خاطر همسر مهربونی که داری. هر وقت می بینی چیزی ناراحتت می کنه سعی کن اون مکان را ترک کنی بیرون برو، یه مقدار آب بخور، به گذشته بدت فکر نکن آینده را به خاطر گذشته تلخ نکن اگه به این فکر کنی که همه از شما بهترن همیشه در عذابی سعی کن هر موقع چیزی عصبانیت کرد به این فکر کنی که خیلی از ادما هستن که در حسرت زندگیه شما هستن اونوقت شما به خاطر چیزای الکی وزود گذر اعصاب خودتو همسرتو داغون می کنی چیزایی که هیچ ارزشی نداره. بگو،بخند،شاد باش،بخر،بخور،بگرداونقدر خودتو مشغول کن که زمانی برای عصبانی شدن پیدا نکنی خواهر گلم اینو از روی تجربه می گم زندگی هیچ ارزشی نداره روی دیوار خونتون بنویس «این نیز بگذرد »اگه به عمق این جمله فکر کنی به حرف من می رسی انشاالله موفق باشی🌹🌹

#حدیث 🌙 روزه مومنانه و امیدوارانه 💚پیامبراکرم صلوات الله علیه: 🌙ماه رمضان ، ماهى است كه خداوند ، روزه آن را بر شما واجب ساخت . پس هر كس آن را از روى ايمان و به اميد پاداش الهى روزه بدارد ، از گناهانش بيرون مى آيد ، همچون روزى كه مادرش او را زاده است»💐 📙 تهذيب الأحكام ج ٤ ص ١٥٢ ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

پيامبرخداﷺ: عبرت بگيريد كه در ميان پيشينيان شما درسهاى عبرت هست. (كنز الفوائد: ۲/۳۱) #حدیث #روستای_شترک ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

#حدیث 💚نبی گرامی اکرم(ص) 🌙در این ماه، نفس‌های شما تسبیح، خواب شما عبادت و دعایتان مستجاب است.🌹 📙امالی؛4:84 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

#تقاضای_همفکری❓ #درد_دل_اعضا 🌱 سلام فاطمه خانم 🌹میشه لطفا این پیام رو در کانال قرار بدین مشکل دوستم هست از زبان خودش نوشتم ممنون میشم راهنمایی کنید مادر من با اینکه من 19 ساله هستم نمیزاره تنها جایی برم بادوستام برم بیرون همیشه و همه جا بامن میاد،شاید بگید خطایی ازت سرزده نه واقعا من هیچ کار اشتباه یا بدی انجام ندادم که خدایی نکرده آبروی خانوادم بره نمیدونم چرا همش مادرم بهم گیر میده نمیزاره برم تنها بیرون یا حتی حق انتخاب لباس با رنگ و مدل دلخواه خودم رو ندارم خسته شدم ازبس که مادرم به سلیقه ی خودش لباس برام می گیره که اکثرا هم مناسب خانم ها هست طرح و رنگش و مناسب دختر جوان اصلا نیست درضمن بگم مانتویی باحجاب هستم بعد این مدل لباسهایی که مامانم می‌خره برام نمیزاره خودم انتخاب کنم واقعا خجالت می کشم از این مسئله و اصلا حالم خوب نیست خسته شدم من احترام پدرو مادرم رو دارم مخصوصاً مادرم رو اما اون اصلا بامن دوست و صمیمی نیستش باهم مثل مادر بقیه ی دوستام نیمریم کافه یا مثلا باهاش نمیتونم دردو دل کنم همش دعوا آره بامن و رفتار درستی اصلا باهام نداره نمیدونم چرا،پدرم هم صد برابر بدتر از مامانم همش دعوا داره بامن، مثلا میگم باباجون میخوام امروز برم خونه ی دوستم میگه نه حق نداری بری، یا مامانم میگه منم باید باهات بیام، بعد پارسال تولد دوست صمیمی من بوددعوتم کرده بود ولی من نمیخواستم برم چون مامانم اجازه نداد یه وسیله ی آرایشی برای خودم بگیرم که اونجا همه دخترا بودیم کلا جمع دخترونه بود دوست داشتم آرایش کنم و موهامو درست کنم، خلاصه که هیچ لوازم آرایشی برام نخریده خودم هم حق ندارم بخرم چون مادرو پدرم میگن باید شوهر کنی بعدابروآرایش کن،بعدآماده شدم داشتم میرفتم مامانم گفت کجا گفتم تولد زهرا، گفت حق نداری تنها بری منم باید باهات بیام منم دیگه چاره ای نداشتم زشت بود نرم تولد بهترین دوستم، رفتیم اونجا همه ی دوستان خودشون اومده بودن تنها وفقط من اونجا با مامانم رفته بودم خلاصه که خیلی مسخره شدم با مامانم رفتم، این یه طرف بعد همه ی دوستام موهاشون رو درست کرده بودن آرایش کرده بودن اینقدر قشنگ شده بودن که نگو حوشبحالشون،فقط من اونروز خوشحال نبودم کلی هم اومدم خونه گریه کردم چون طبق معمول مامانم لباسی که خودش میخواست رو من پوشیدم وحتی یه رژ هم نداشتم بزنم تو مهمونی دخترونه وکادورو دادم و زودتر از همه اومدیم، خیلی خجالت کشیدم از اون روز دیگه هیچ جا نرفتم که مسخره بشم هم مامانم هم بابام میگن حق نداری آرایش کنی لوازم آرایشی بخری حق نداری پشت لبت رو برداری ببخشید میگن هروقت شوهر کردی برو هرکاری خواستی بکن بامهربونی به مامانم گفتم که من واقعا نمیتونم اینطوری برم بیرون اگر بزاری پشت لبم رو بردارم چون خیلی معلوم هست گفت نه واسه چی، حالا دوستم هم سن من هست مادرش آرایشگر هست کامل صورتش رو بند انداخته بعد انواع لوازم آرایشی برای تولد دوستم گرفته بود چه تولدی هم گرفته بود داخل کافه همه ی دوستای دخترش رو دعوت کرده بوداینقدر مادر دوستم مهربونه بادخترش رفیق هست خیلی دخترش رو دوست داره  دخترش رو سوپرایز کرد باخودم میگم ای کاش یه ذره مادر منم اینطوری با من مهربون بود من خیلی کمبود محبت دارم خیلی ولی اصلا درظاهر نشون نمیدم مجبورم اینطوری باشم حتی خالم یبار بهم گفت چرا پشت لبت رو بر نداشتی خیلی معلومه زشته برات، جلوی مامانم گفت مامانمم گفت شوهر کرد بعد خالم و دخترخاله هام همه خندیدن بهم 😔دخترخاله هم هم سن من هستن ابروهاشو رو برداشتن لباس های رنگارنگ قشنگ با انتخاب و به سلیقه ی خودشون می خرن و می پوشن لوازم آرایشی هم که انواع رو دارن تو اتاقشون حالامن نمیدونم چرا مامانم اینطوری بامن رفتار میکنه خیلی ناراحتم خسته شدم از دستش من فقط دوست دارم خودم به انتخاب خودم لباس بخرم و بپوشم بعد توی خونه آرایش کنم برای خودم موهام رو درست کنم خودم برم بیرون با دوستام برم کافه همین فقط نمیدونم از نظر شما بد هست اینکار؟؟ ببخشید خیلی طولانی شد خواهش میکنم یه راهکار بهم بدین کمکم کنید ممنون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ #همفکری #حرف_دل #تقاضای_همفکری آیدی ادمین: @Fatemee113 منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊 در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀 #داستان_آموزنده 🔆عذاب برزخى ✨حضرت آيت الله العظمى اراكى (قدس سره ) فرمودند: 🌱آقاى سيد مهدى كشفى پسر آقا سيد ريحان اله كشفى و نوه آقا سيد جعفر كشفى - كه از بروجرد بودند و در كوچه ما منزل داشت - نقل كرده است آقا سيد مهدى با دايى ، يا دايى زاده ، آقاى طالقانى به نام سيد محى الدين پيش ‍ بنده مكاسب مى خواندند. او در اواخر عمر از ياران خاص آقا ميرزا جواد آقا شد. به درس او خيلى علاقه مند بود و رفت و آمد زياد با ايشان داشتند و به او اخلاص و مودت مى ورزيد. 🌱ايشان نقل كرد كه يك شب در خانه خودم در اتاق خوابيده بودم ، ديدم كه يك صداى حزين و جگر سوزى از حياط مى آيد. از بس محرق القلب (دلسوز) بود، هراسان از خواب برخاستم كه چه خبر است ! رفتم در را باز كردم ديدم در اين حياط ما (كه به اين كوچكى است ) يك كاروانسراى بزرگ است و دور تا دورش حجره مى باشد و صدا از يك حجره مى آيد. 🌱دويدم پشت حجره هر كار كردم در باز نشد! از شكاف در نگاه كردم . ديدم يكى از رفقاى ما كه اهل بازار تهران است افتاده و سنگ آسياب بزرگى روى او چيده اند و يك شخص بدهيبت از آن بالا توى حلقوم دهان او عمليات مى كند و او از زير سنگ بلند فرياد زد! ناراحت شدم ، هر چه فرياد كردم در باز نشد. هر چه التماس كردم به آن شخص كه چرا با رفيق ما اين گونه رفتار مى كنى ! اصلا جواب نداد و حتى نگفت تو كه هستى ؟!! 🌱آنقدر ايستادم كه خسته شدم . برگشتم خيلى وضع بدى بود. آمدم توى رختخواب ولى خواب از سرم به كلى پريد. نشستم تا اينكه صبح شد. 🌱حال نماز خواندن نداشتم ، با عجله رفتم در خانه ميرزا جواد آقا و در زدم به آقا گفتم : من همچون چيزى ديدم . آقا ميرزا جواد فرمودند: شما مقامى پيدا كرده ايد؛ اين مكاشفه است آن شخص در آن ساعت نزع روح مى شد. 👈من تاريخ آن روز را يادداشت كردم . بعد نامه آمد كه آن رفيق در همان ساعت فوت كرده است ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌