eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.1هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 😍😋 سینه مرغ یک عدد ماست یک قاشق غذا خوری پیاز رنده شده یک عدد کوچک یک قاشق چایخوری پودر پاپریکا یک قاشق چایخوری پول بیبر نصف قاشق چایخوری نمک نصف قاشق چایخوری فلفل سیاه آویشن یک قاشق چایخوری سه قاشق غذا خوری روغن مایع ۴ تا ۵ عدد سیب زمینی برای سس: ماست یک پیمانه سیر یک حبه نمک به مقدار لازم برای سس قرمز: دو تا سه قاشق غذا خوری کره یک قاشق چایخوری پول بیبر 👩‍🍳 یک هنره,کدبانوی هنرمندخونت باش😌 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✔️فوروارد واسه کدبانوها یادت نره 😍
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 دلانه ای دختری رنج کشیده به نام بخشی از ... 🍃🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 دلانه ای دختری رنج کشیده به نام #گندم بخشی از #زندگی_اعضا ... 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 خداحافظی کردم وبراش ازصمیم قلب ارزوی خوشبختی کردم شب روستاخوابیدیم وصبح زودبرگشتیم شهر تابستون ازراه رسیدعموهرروزپیغام میده که پول ماشینم می خوام اسایش ازمون گرفته شده وگوشش به هیچ حرفی بدهکارنیست چک هایی که ازدوست باباتوخونه لابه لای کاغذهادیدم وپرسون پرسون بردیم پیش صاحبش اول نگفتیم چک داریم ویک جوری وانمودکردیم که یعنی خبرداریم شمابدهکاری زرنگ ترازاین حرفهابوداصلازیربارنرفت حتی تعارف نزدواردخونش بشیم اینوروانورپرس وجوکردیم وگفتن ادم بدذاتیه وبه اسونی پول نمیده باهاش تماس گرفتم وگفتم ازت چک داریم گفت هرکاردوست داری بکن چکش به اجراگذاشتم وروشون اقدام کردم این تنهابرگ برنده ی مابود وبایدپول عموروپس میدادیم وکیل گرفتم چندماه طول کشیداگرلباس نومی پوشیدیم زن عموپیغام میداداگرغذای خوب می خوردیم پیغام می داداگرمجلس شادمی رفتیم پیغام می دادکه ماشین مارودرعوض طلبشون دادن وککشون نمی گزه روزهاهمش توفکرشب هاخواب به چشمم نمیاد دایی دهنش تکون میده اماصداش درنمیاد خیلی تلاش می کنه اماخسته می شه زن دایی امدباهاش سرسنگین شدم انگارزیادبراش اهمیت نداره پوشش هم کلافرق کرده حتی حرف زدنش خیلی بدشده روی سینه دایی روفشاردادیکباره صدای دایی روشنیدم جیق کوتاهی زد همه مون ازشنیدن صدای جیق دایی شوکه وذوق زده شدیم دایی روراحت نمی گذاریم ویکسره باهاش حرف می زنیم وتشویقش می کنیم حرف بزنه بی تاثیرنیست وکلمه به کلمه جوابمون میده هرشب باویلچرمی بریمش بیرون سرحال ترشده روحیه اش بهترشده وزنش سنگین ترشده وجابجاییش سخت تر پدربزرگ بردش دکتروبرق دادن دست و پا روپیشنهاددادچندجلسه بردیمش ودست وپاش برق دادیم هریکسره دست وپاش نرمش می دادیم زمان برداماقدم به قدم مثل بچه هایی که تازه به راه میرن قدم به قدم برمی داره همینم برای مالذت بخش وشیرین و امیدوارکننده هست مادربزرگ بازن دایی صحبت کردوقتی خودش هم وضعیت دایی رودید یک اتاق کوچک داخل یک اردوگاه گرفتن ووسایل خریدن وهرچی مادربزرگ کمکشون کردوشروع به زندگی کردن چندروزی گذشت به دیدن دایی رفتم گفت دیگه اینجانمی مونم وهمراهت منوببر هرچی دلیلش پرسیدم چیزی نگفت دایی بهت قول میدم هرروزبیام دیدنت توهم می تونی بیایی نه دایی منوازاینجاببرنمی خوام اینجا بمونم به هزارمکافات قانعش کردم ولی برام مهمه که بدونم چرادایی نمی خواد اینجابمونه... 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ملتِ بی سواد ، زاده نمی شود ، ساخته می شود ... ! بی سوادی یعنی ؛ شبکه ی محبوبِ اجتماعی را که باز می کنی ؛ تمامِ صفحات ، پر باشد از روزمرگیِ آدم معروف ها ، و مسخره بازیِ معروف نماها ... نه از مطالبِ آموزشی خبری باشد ، نه از چهار کلام حرفِ حساب ... ! بی سوادی یعنی ؛ تویِ صفحه و روی پروفایلت بنویسی ؛ "به بهشت نمی روم اگر مادرم آن جا نباشد ... " و کمی آنطرف تر ، مادرت از بی توجهی ات بغض کرده باشد ... بی سوادی یعنی ؛ مسیرِ تمامِ لباس فروشی و آرایشگاه هایِ شهر را از حفظ باشی ، اما حتی یک بار هم گذرت به کتابفروشی نیفتاده باشد ... این بی سوادیِ مدرن دارد فرهنگمان را از ریشه می خشکانَد ... حواستان هست ؟! 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 گوشه ای از زندگی اعضا.... بعضی از دوستان در مورد میگفتن مگه پدر مادری میشه این مدلی باشه..... 🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 گوشه ای از زندگی اعضا.... بعضی از دوستان در مورد #ایل_آی میگفتن مگه پدر مادری میشه
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️🌺 گوشه ای از زندگیم... سلام میدونی فاطمه جان ، من پس انداز جدا ندارم تا حالا با شوهرم مسافرت دوتایی نرفتیم ، دوست دارم محبت کنه ابراز کنه ولی فقط بلده ساعت رند بگه که دیگه بدم میاد ازینم . بچم نصف شب که بیدار میشه اسم مادربزرگشو میگه یعنی ببین چقدر اونو میخواد و از من حتما متنفره . دلم اتیش میگیره و گریم درمیاد . من یه سری مامانم گفت ما تو رو نمیخواستیم و حتی بابات گفت سقطت کنیم اما دیگه من باهاش حرف زدم و راضی شد . حتی گفت موقعی که بدنیا اومدی اینقدر درد داشتم که گفتم بندازین اونور ازش بدم میاد . که بابات بهت ابمیوه داد تا گریه نکنی . از اشتباهات بابام همیشه پیش ما گفته ، از اینکه بخاطر ما میرفته پرستاری بچه های مردمو میکرده ولی کو کجا این کارا برا چی بوده مگه نه اینکه ادم برای سرافرازی بچش کار میکنه پس چرا باعث سرافکندگیم شد چرا همه پولاشو واسه پسرای دردونش خرج کرد  . باور کنین از بچگیم که معدلم ۲۰ میشد از اداره بابام کمک هزینه میگرفتم و پس انداز میکردم بعد که بورسیه شدم بعدم که تربیت معلم قبول شدم توی این سالا همش لباسای ابجیام رو بپوشم ، اگر برام خرجی میکرد هی میگفت فلان کردم و ال کردم . کلا به ابجیای دیگه هم میگه اما اینقدر که خردم کرده حتی الانم فکر میکنم بچه واقعیش نیستم چون توی دوتا زایمانم سر جمع ۱۵ روزم نبوده کنارم . بچم حالش خوب نبود زنگ میزنه که بحساب حالشو بپرسه اخرش میگه اگه قطره اهن اضافه داری بده ابجیت که بیاره بدم به مرغا تقویت بشن .  میخوام بگم این حرفاش روحمو نابود کرده نمیخوام الان با کارام روح بچم رو نابود کنم نمیخوام بگین با خود لعنتیم چکار کنم . ابجیم هم توی کانال هست ، تو فقط گوشه ای از منو میدونی دیگه نمیدونی از خیلی چیزا . من هرگز از مادرمون چه در این دنیا و چه ان دنیا نمیگذرم . حق من تا همیشه به گردنش هست 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 امام حسین(علیه السلام): همانا من مرگ را جز سعادت نمی‌بینم و زندگی در کنار ظالمان را جز ننگ و عار نمی‌دانم. 📚بحار؛۴۴:۱۹۲ ‌ 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 حرفهای زنانگی خودمونی سلام فاطمه جونم شبتون بخیر🥰 خانمی که همسرشون صفره و خیلی دلشون بچه‌میخواد و راهکار خواستن من میخواستم یه موردی که مربوط به خواهرزاده من هست رو بگم خواهرزاده من 13سال پیش ازدواج کرده چند سالی بچه نخواستن و زمانی که اقدام به بارداری کردن باردار نشد خیلی دکتر و دوادرمون کرد ولی نشد وآخر هردوآزمایش دادن و متوجه شدن شوهرشه که مشکل داره شروع کردن به دوادرمون شوهرش آخر دکترش گفت پسرجان هیچوقت به فکر بچه نباش تو نمیتونی بچه دار بشی وای که چقدر این طفلک ناامید شد و یه جورابی شرمنده بعد گفتن دیگه هر چی خدا بخواد و زندگیشونو میکردن و خواهرزاده من بااینکه خیلی بچه دوست داشت اصلا بروز نمیداد که شوهرش ناراحت نشه وهمش میگفت مگه قراره همه بچه داشته باشن؟مابدون بچه هم خوشبختیم دیگه کلا قید بچه و دوا و درمون و زده بودن که بعد چند سال خواهرزادم باردار شد و واقعا این بچه هدیه خدا بود چون کسی که اسپرمش صفر بود و مشکل داشت حالا بدون هیچ دارویی خدا بهشون یه بچه داد الان دخترش دوسال و نیمه و یه تیکه ماهه اینقدر که خوشگله حالا این دوست عزیزمون هم توکلشون به خدا باشه نه غر بزنن نه غصه بخورن فقط بسپرن به خدا مطمئنن خدا قادر مطلقه و اگه صلاح باشه یه بچه گل هم به این خانم هدیه میکنه ان شاءلله🙏 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 *
🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی‌ پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی‌ پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸
_واااای ابراهیم نه ماه !!! خیلی زیاده اصلا تو چه جوری گیر افتادی من سه ماه دیگه فارغ می شم پس من چی کار کنم تا اسم بچه اومد ابراهیم دوباره عصبی شد و روی میز کوبید و گفت ،_ گفتم این بچه رو نمیخوام گفتم بچه یعنی دردسر حالا میخوای تنهایی به اون بچه چیکار کنی و من بدتر از اون عصبی شدم و گفتم _ اینقدر نگو بچه رو بنداز بچه رو بنداز نمیخوام این بچه تمام دارایی منه تو که تا به الان هیچ چیز کاری نداشتی از این به بعدم هیچ مشکلی نیست خودم بزرگش می کنم خدای همین بچه بود که گیر افتادی اگه مثل پدرای دیگه ازش حمایت می کردی مطمئن باش خدا هم هوای تو رو داشت پا شدم و به سمت در خروجی رفتم آرام خسته و ناامید گفت _باشه مواظب خودت باش و من خسته تر و ناامید تر از خودش گفتم _ تو هم مواظب خودت باش خداحافظ به کمک داماد مهری خانوم تونستم کارت پول ابراهیم از قسمت امانات زندان بگیرم پول زیادی توی کارتش نداشت نمیدونم این همه پول شهاب که بخاطر آوردن مواد بهش داده بود رو خرج کی کرده شاید خرج اون زنه سونیا کرده بوده شایدم خرج بساط و دوستاش که هر روز دور هم جمع بودن توی راه همش فکرم درگیر این بود حالا که تا نه ماه دیگه ابراهیم نمیتونه بیرون بیاد چطوری میتونم هزینه زایمان رو پس انداز کنم وسایل مورد نیاز بچه رو بخرم خورد و خوراک و نیازهای روزمره خودم رو تهیه کنم و کرایه خونه رو بدم با پول کارت ابراهیم فقط میتونستم به اندازه چند ماه کرایه خونه رو بدم نمیدونستم این همه هزینه را چطوری مدیریت کنم مهری خانوم همش بهم امیدواری می‌داد و می‌گفت باید زن مقاومی باشم ولی واقعیت این بود که کار زیادی هم ازش بر نمیومد به هر حال اون هم یک زن بیوه بود که خرج و مخارجش رو بچه هاش می دادن به فکرم زده بود که برگردم و توی خونه قدیمی ثریا خانم زندگی کنم ولی وقتی یادم افتاد که فاطمه دیگه اونجا نیست و اون پسره مزاحم محله هست منصرف شدم و با خودم گفتم _ باز اینجا مهری خانم رو دارم که حواسش بهم هست اگه اونجا برم توی اون خونه ویلایی من میترسم اینجا آپارتمان در و پنجره محکم تره چند تا همسایه هم دور و برم هستند که دشمن ما نیستند حتی اگه دوستم نباشند دشمنم هم نیستند چند روزی بعد از برگشتن از زندان حال و حوصله هیچی رو نداشتم مهری خانوم همش می گفت که برگردم سر کارم زیاد به اتفاقات پیش آمده فکر نکنم ولی مگر می‌شد این همه مشکلات رو فراموش کرد حرکت ها و لگد زدن های بچه بیشتر شده بود گاهی از اینکه نگه داشته بودمش پشیمون شدم از زایمان و مشکلات بچه داری ترسی به دلم افتاده بود که خواب راحت را از من گرفته بود دو روز بعد از برگشتن از زندان دوباره زنگ خونه زده شد و این بار این ساسان بود که میخواست از آب گل آلود ماهی بگیرد ولی من حتی اجازه صحبت هم بهش بهش ندادم و تهدیدش کردم اگه یکبار دیگه این طرفا پیداش بشه به جرم مزاحمت به پلیس زنگ میزنم و اون با پوزخندی رفت همیشه این طور بوده این رسم جامعه ماست همه زن را در کنار مرد می بینند و اگر زنی تنها بماند هیچ کسی نیست که از شما حمایت کند همه میخوان به نحوی سرکوبش کنن یا ازش سواستفاده کنن
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام فاطمه جون من و دوستام خیلی وقته کانالتون دنبال میکنید و هیچوقت فکر نمیکردم بخوام خودم روزی از خاطراتم بگم ولی وقتی دیدم چقدر معجزه ها قشنگ قشنگ گذاشتن😍 گفتم منم بی نصیب نمونم و میخوام یک معجزه که واقعا اشک همه رو درآورد😢😍 تعریف کنم البته مال دوستمه بریم سر اصل مطلب.... دوست من 14 سال بود ازدواج کرده بود و خیلی عاشق هم بودن و هستن 😍 از همون ابتدا که رفتن سر خونه زندگیشون اقدام کردن به با.ر.داری🤰 ولی متاسفانه هرجی تلاش کردن نتیجه نداد😔 بعد اقدام کردن به مداوا کردن دکتر رفتن کلی قرص و دارو دادن که بی فایده بود و دکتر میگفت شما سالم هستین تعجبه چطور تا حالا بچه دار نشدین😔 حتی تصمیم گرفتن عمل انجام بدن شاید نتیجه داد ولی بازم بی نتیجه بود😔 دیگه خسته شدن چون این مداوا کردن بار اولشون نبود و بارها و بارها تحت نظر دکتر قرار گرفتن بقدری قرص شیمیایی و گیاهی مصرف کردن که ناراحتی معده گرفتن آخر دیگه به این نتیجه رسیدن حتما خواست خداست و نباید به زور ازش چیزی بخوای هروقت خودش صلاح بدونه میده و اخر بی خیال شدن چون زیر دست دکترا واقعا عذاب کشیدن کسانی که این شرایط گذروندن میدونن چقدر سخته خلاصه چندسال گذشت و اینا اقدام کردن که یک بچه به فرزندی قبول کنن ولی بقدری شرایط سخت کردن که اونجا هم تیرشون به سنگ خورد 😞 دیگه به زندگی بدون بچه عادت کردن که باید قیدش بزنیم و به زور از خدا چیزی نخوایم گذشت و گذشت تا اینکه خانواده همسر بهشون فشار آوردن که برای پسرمون زن میگیریم و دوست من واقعا تو شرایط خیلی بدی قرار گرفت کارش شده بود گریه و زاری طوری که بیماری قلبی گرفت و یک روز در میون زیر سرم میرفت ولی همسرش همیشه کنارش بود و آرومش میکرد و دوستش داشت میگفت هیچکس نمیتونه مارو از هم جدا کنه🥰☺️ ولی مادرشوهر جان نوه👼 میخواست اینقدر حرف و حدیث ها زیاد شد که زندگی اینا به مو بند شد... از قرار روز تولد امام رضا من مشهد بودم و بخاطر ویروس لعنتی کرونا نتونستم حرم برم ولی واسش از راه دور خیلی دعا کردم و از امام رضا یک معجزه خواستم گفتم اگه دختر بدی اسمش میزاریم آهو اگه پسر میزاریم رضا ته دلم لرزید و احساس می‌کردم من حاجت گرفتم ولی دوستم همچنان گریه میکرد و ناراحتی و خودشم دست به دامن آقا شد که همونطور که ضامن آهو شدی ضامن زندگی منم شو نذار زندگیم نابود بشه چون هم شوهرش دوست داشت هم زندگیش رو...خلاصه تولد امام رضا تموم شد و من فرداش آمدم شهرمون همون روز دوستم زنگ زد و گررریه دست و پاش میلرزید از خوشحالی و تو شوک بود بهم گفت تست زدم مثبت شده 😍😍😍😍اونجا بود که انگار دنیارو به ما دادن و ما از خوشحالی فقط اشک میریختیم 😭 اصلا باورمون نمیشد امام رضا قربونش بره ضمانت مارو پیش خدا کرده و زندگیشون نجات داد الان بعذ 14 سال سه ماهه بارداره خداروشکر میکنیم و ناگفته نماند مادرشوهر و برادرشوهر و خواهرشوهرش اصلا باورشون نشد و فکر میکردن دروغه و از خجالت شون حتی زنگ نزدن تبریک بگن یا خوشحالی کنن... میخوام بگم اگه واقعا قلبت بشکنه و با قلبی شکسته از خدا و اعمه درخواست کنی محاله جواب نگیری خدا خیلی بزرگه خیییییلی اگه صد نفر هم کمرببندن به نابودی زندگیت ولی خدا پشت تو و زندگیت باشه تمومه پیروز این میدان تو هستی فقط از خدا بخواین هیچوقت شمارو به حال خودتون وانگذاره.... ببخشید اگه طولانی شد حیفم آمد تعریف نکنم خیلی دوستتون دارم ❤️💋 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 *
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 منم ی ایده دارم ‏ ولی ایندفعه برای جذب خانواده شوهر و جذب محبت پدر بزرگ و مادر بزرگ خودتون ایده اینکه گاهی بهشون زنگ بزنید و حال احوال پرسی کنید و اگر کاری از دستتون برمیومد حتما با دل و جون براشون انحام بدید یا ‏سر بزنيد بهشون با ی کیکی که خودتون درست کردید فرتی میوفتید تو دل قوم شوهر😉 مخصوصا مادر شوهر که خیلی جواب میده به قول خانم پرتو اعلم بگید مااادددر جووووون عاشقتم خیلی ماهی جقدددر شما خوش ‏سلیقه ای احسنت به این مادر که همچین پسری تربیت کرده شما نمونه اید حتی اگه رودررو حالتون بد میشه پشت تلفن چشاتون ‏ببندید بگید اینا حرفای خانم روانشناس بود😉 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 *