°•°•°
لذت آنچه را که امروز داری
با آرزوی آنچه نداری
خراب نکن...
روزهایی که می روند
دیگر باز نمی گردند...♡ ♡
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #شنود ۱۲ #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🌸🍃
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
بیت المال
✔️ دوازده روز در بیمارستان و ده روز در بخش مراقبتهای ویژه بودم. بارها ماجرای خروج روح و تجربه نزدیک به مرگ برایم اتفاق افتاد.
✔️ من حداقل روزی یک بار از بدنم خارج میشدم و بر می گشتم! توصیف آنچه دیده ام کار ساده ای نیست. اینکه برخی دوستان و بستگان خودت را به گونه ای مشاهده کنی که باورش برایت بسیار سخت است.
✔️ مثلا یکبار به سراغ دوستان دوران نوجوانی ام رفتم. دو نفر از آنها در یک اداره مشغول به کار بودند. خب وقتی کسی تعهد می دهد که در یک اداره به میزان ساعتی مشخص، کار مفید انجام دهد، باید نهایت دقت را بنماید که مشکل حق الناس و خصوصا در ادارات دولتی به مشکل بیت المال گرفتار نشود. این گرفتاری ها، انسان را دچار مال حرام کرده و نتیجه مال حرام در ذُریّه و فرزند انسان نمایان می شود.
✔️ به اتاق یکی از دوستانم رفتم. در زمان اداری مشغول کارهای شخصی شده و ارباب رجوع را پشت در معطل کرده بود! با یک نگاه فهمیدم که این کار هر روزه اوست؟ با اینکه ایشان نمازخوان و اهل رعایت حرام و حلال بود، اما من قیامت او را دیدم که به دنبال مردم می گشت تا از آنها حلالیت بطلبد.
✔️ دوست دیگرم در یکی دیگر از قسمت های آن اداره مشغول بود. او همان لحظه برای کاری وارد اتاقی شد که من حضور داشتم. با دیدن او خیلی وحشت کردم. باطن او شبیه زنان عریان شده بود! وقتی بار دیگر به او نگاه کردم فهمیدم که این دوستم، تا لحظاتی قبل و در محل کار و با اینترنت بیت المال، مشغول تماشای فیلم های مستهجن بوده! عمل حرام، آن هم در وقت اداری؟! من دیدم که این دوستم به چه سرنوشتی در دنیا و آخرت دچار می شود. او به خاطر این کارهای زشت و گناهان این گونه و عدم رعایت حق الناس، با بی آبرویی از همان اداره اخراج شد و دچار گرفتاری های شخصی گردید. در آخرت هم گرفتاری او شدید بود.
✔️ البته بعدها و پس از مرخص شدن از بیمارستان، بار دیگر به این دو عزیز سر زدم. به خاطر وظیفه همگانی امر به معروف و نهی از منکر، به همین دوستم گفتم: فلانی اگر چشمت را حفظ نکنی گرفتار می شوی و حدیثی برایش خواندم.
✔️ من در آن لحظات، یکی از همکاران فعلی خودم را که خیلی گرفتار مشکلات بود مشاهده کردم. دوست داشتم بدانم چرا این قدر در زندگی با مشکلات مواجه است. متأسفانه این رفيق من هم در زمان بیت المال به کارهایی مشغول می شد که گفتنی نبود. این مشکلات در نتیجه کارهای خودش ایجاد میشد.
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#حزب_بعث_یکی_از_چهرههای_کریه_تاریخ!
🌷در اردوگاه ۱۱ تکریت یکی از صحنههایی که بچهها را بسیار تحت تأثیر قرار داد و چهرهی خونخوار و کریه حزب بعث را بیش از پیش نمایان ساخت، شکنجه و قتل یک نوجوان بسیجی پانزده ساله بود. بعثیها ابتدا اسرا را به صف کردند. بعد نوجوان بسیجی را با ضرب و شتم به وسط محوطه اردوگاه آوردند درحالیکه سر و صورت او غرق در خون شده بود. بعد آب جوش روی بدنش پاشیدند و او را به زور روی خرده شیشه و نک غلتاندند و آنقدر....
🌷و آنقدر این شکنجه ادامه پیدا کرد تا اینکه در صورت آن بسیجی معصوم حالت عروج به ملکوت اعلی هویدا شد. سرانجام، آن رزمنده به لقاء الله پیوست و صفحهی ننگین و دهشتزای دیگری بر پروندهی سیاه خونخواران بعثی افزوده شد. بعد از این عمل جنایتکارانه، پیکر مطهر شهید نوجوان را روی سیم خاردار انداختند و به گلوله بستند تا چنین وانمود کنند که وی در حین فرار کشته شده است.
#راوی: آزاده سرافراز کریم
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
❌❌ امنیت اتفاقی نبوده و نیست!
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#اینجا_زنونه_مردونه_نداریم
برای اقایون عزیز👇🏻
به خانومتون بگید تو واقعا تحسین برانگیزی ،به نظرتون این جمله شیرینترین تحسینی نیست که بتونی به خانومت بگی؟؟
چرا خجالت میکشید،بهتره در یک زمانی که لبخند میزنه و یا چیزی عالی براتون آماده میکنه این کارو انجام بدین،با این تحسین بهش حس شاهزاده بودن میدین
برای آقایون و خانوم های عزیز👇🏻
به همسرتون بگید نمیتونم بهت فکر نکنم
این جمله مخصوصا وقتی همسرتون ازتون دوره بسیار موثره،این جمله ی کوچولو غوغا به پا میکنه و بهش،،کانال مشاوره ریحانه بهشتی،،میفهمونه که چقدر دلتنگش هستید.لازم نیست دائم بهش بگید «دلم برات تنگ شده» تا بهش بفهمونید
همین یه خط همه چیزها را درست میکنه،،
حالا یه چیزه دیگه میگم، میخواید قند تو دلش آب کنید
بهش بگید
«اخه تو با من چه کردی؟؟
نمیتونم بهت فکر نکنم.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 🥀ـ﷽ـ🥀 #شنود #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ بیت المال ✔️ دوازده روز در بیمارستان و ده روز در بخش م
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۱۳
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
آن دو پرستار
هربار که روح از بدنم خارج می شد، با حقایق بیشتری آشنا می شدم. حقایقی بعضأ تلخ و وحشتناک، اما آموزنده. من میدیدم که برخی اعضای کادر درمانی بیمارستان، چقدر خالصانه فعالیت انجام می دادند و به خاطر رسیدگی به مشکلات انسانها و دعای خیر مردم، چقدر رشد می کنند، اما برخی دیگر...
در یکی از دفعاتی که روح از بدنم بیرون آمد و میخواستم از بیمارستان خارج شوم، یک دختر و پسر پرستار وارد اتاق من شدند. دختر خانم همین طور که با آن پسر پرستار صحبت می کرد، رفت سراغ سرم من و مشغول بررسی شد. آقا پسر هم پرونده مرا نگاه کرد تا ببیند چه دارویی و در چه ساعتی باید داخل سرم تزریق شود. آنها به ظاهر کار و وظیفه خودشان را انجام میدادند. اما به محض اینکه به این دو نفر خیره شدم، وحشت سراپای وجودم را گرفت! من نه تنها باطن افکار آنها، بلکه نتایج فکر و عمل آنها را به خوبی می دیدم! من حتی اسم و مشخصات و محل تولد و پدر و مادرشان را به اسم میدانستم! این دختر خانم تلاش می کرد دل این پسر را به خود جذب کند، در حالی که قبلا با پنج پسر دیگر رابطه داشت! من حتی می توانستم بفهمم که چه کسانی قبلا با او دوست بودند. این پسر هم با چندین دختر دیگر ارتباط داشت و به بسیاری از آنها قول ازدواج داده بود. او تلاش می کرد تا این دختر را هم برای مقاصد شهوانی، با خود همراه کند. حتی میدیدم که وقتی ساکت می شدند، فکر می کردند که الان چه بگوییم!؟ دختر فکر می کرد چه تیکه ای بیندازم و او چه جوابی به من خواهد داد و... من می دیدم که شیاطین بین آنها قرار گرفته و همین طور آنها را به ادامه این گفتگو تحریک می کنند؟ وقتی یک ظرف آتش قرار داشته باشد و یک لیوان بنزین در آن بریزیم، این آتش شعله ور می شود. من دقیق همین را میدیدم. در بین این دو پرستار، آتشی ایجاد شده بود که هر کلامی که گفته می شد، مانند یک لیوان بنزین عمل می کرد؟ برایم عجیب بود که همان زمان، گوشی تلفن این دختر خانم زنگ خورد. من حتی می فهمیدم که چه کسی پشت خط است و چه می گوید و چه نیتی دارد؟ شخص پشت خط، یکی از دوست پسرهای قدیم این خانم بود. کمی با او صحبت کرد و دختر خانم سريع خداحافظی کرد تا در راهرو به این جوان پرستار برسد. از طرفی می دیدم که گرفتاری آنها به همین مسئله و ارتباط ختم نمی شود. این خانم پرستار، بعد از اینکه کمی با آن جوان در راهرو صحبت کرد، به اتاق مجاور رفت. یک پیرمرد بیهوش روی تخت خوابیده بود. این خانم عجله داشت که زودتر سرم را قطع کند و به سراغ همان پسر برود. چنان با سرعت، سوزن سرم را از دست پیرمرد درآورد و چسب روی دست را کند، که از دست این پیرمرد خون جاری شد. او یک چسب دیگر روی زخم زد و با خودش گفت: اینکه بیهوش است و چیزی نمی فهمد. بعد هم سریع بیرون رفت.
من اذیت شدنهای آن پیرمرد را مشاهده کردم. دیدم که این پیرمرد، خانم پرستار را نفرین کرد. تمام اینها حق الناس هایی بود که باید یک روزی جواب داده می شد و متأسفانه کسانی که دستورات خداوند برایشان اهمیتی ندارد، به حق الناس هم بی تفاوت اند. من دیدم که مادر و پدر این دختر جوان خیلی برایش دعا می کردند، اما بیشترین چیزی که عاقبت این دختر را تباه کرد، مسئله حق الناس بود. جالب بود که تا پایان عمر هر دوی آنها را دیدم! دیدم که هر کدام آنها با چه کسی ازدواج کرد.
اما مشاهده کردم که هیچ کدام در زندگی شخصی و مشترک آینده خود، روی آرامش نخواهند دید و زندگی مشترک آینده آنها با همسرانشان گرفتار همین ارتباطهای حرام دوران جوانی خواهد شد و به سرانجام نمی رسد؟ بعدها به یکی از دوستانم گفتم: بیمارستان، یکی از محل های معراج ارواح انسان هاست. به ما گفته اند در هنگام جان دادن محتضر، دور او را خلوت کنید. گفته اند افراد بی نماز یا نجس، بالای سر محتضر نباشند. صدای حرام شنیده نشود. سوره یاسین یا برخی ادعیه برای محتضر خوانده شود تا ملائک به سوی او بیایند. که متأسفانه این موارد در بیمارستانها رعایت نمی شود. برعکس بارها دیده ایم که صدای حرام، نگاه حرام، بدحجابی و بی دینی در این مراکز رواج دارد. اینها در لحظه مرگ انسان اثر منفی دارد و نمی گذارد انسان، لحظات آخر را در آرامش و با یاد خداوند سپری کند. و چه وضعی دارند کسانی که در حین گناه و در محل گناه آلود از دنیا می روند؟ نه فرصت توبه ای و نه کسی که آنها را به یاد خدا بیندازد. حتی فرشتگان الهی هم برای کمک به او نمی توانند به محل گناه وارد شوند.
در همین جا باید بگویم که شهدا عجب معراج زیبایی داشتند و دارند. هریک سر بر زانوی آقا اباعبدالله (علیه السلام) نهاده و با استقبال رفقای شهیدشان به زیبایی این دنیا را ترک می کنند. به یاد پیرغلامان آقا اباعبدالله (علیه السلام) افتادم که لحظات آخر را با سلام بر ارباب سپری کرده و به دیدار مولایشان می روند. آری لحظات آخر زندگی انسان بسیار مهم است.
🍃🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ ۚ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۹﴾
🔸 الا ای اهل ایمان، مبادا هرگز مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازند، و البته کسانی که به امور دنیا از یاد خدا غافل شوند آنها به حقیقت زیانکاران عالمند.
🔅 وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۰﴾
🔸 و از آنچه روزی شما کردیم (در راه خدا) انفاق کنید پیش از آنکه مرگ بر یکی از شما فرا رسد و در آن حال (به حسرت) بگوید: پروردگارا، چرا اجل مرا اندکی تأخیر نینداختی تا صدقه و احسان بسیار کنم و از نکوکاران شوم؟!
🔅 وَلَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا ۚ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۱﴾
🔸 و خدا هرگز اجل هیچ کس را از وقتش که فرا رسد تأخیر نیفکند و خدا به هر چه کنید آگاه است.
💭 سوره: منافقون
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿۱۰﴾
🔸 این عذاب آتش به سزای همان اعمال زشتی است که با دست خود پیش فرستادی و این که خدا هرگز کمترین ستم در حق بندگان نخواهد کرد.
💭 سوره: حج
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی #سرنوشت 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#سرنوشت🌱
خوب راستش حرف زیادی نزد
و قسمم داد که به رضا راجع به تماسش چیزی نگم
نترسین احتمال زیاد رضا تو کار خلاف افتاده
نگران نشید من فردا میرم تا پرسجو کنم ببینم چه خبره
زینب خانم محکم روی گونهاش زد و گفت
_میدونستم آخرش بچهمو به راه خلاف میکشن
بدبختش میکنن
چند بار گفتم این بچه حساسه باید رعایتش رو بکنیم
حسن آقا با تشر به زینب خانوم گفت
وقتی این کره خر داره جفتک میپرونه چه کاری از دست ما ساخته است
اون ۲۰ سالشه الان باید بتونه خوب و بدو از هم تشخیص بده
فکر کرده پول علف خرسه که همینجوری بهش بدن
میخواد ره صد ساله رو یک شبه بره
زینب خانوم لحنشو نرمتر کرد و گفت
_باشه اون بچه است سرش هوا داره ما باید به زبون بگیریمش
نباید که از خونه بیرونش میکردیم
حسین مادر دستم به دامنت فردا برو باهاش صحبت کن
برگردونش خونه
معلوما اون دوستهای نابابش میبینن تنهاست از خونه بیرونش کردیم دورهاش میکنن
من خیلی از عاقبت رضا میترسم
_خانوم بدت نیاد ها
همه این آتیشا از گور برادر زاده تو بلند میشه
بگو تو که عاشقی بلدی باید بتونی با کم و زیاد طرفت بسازی
تحریکش میکنی برای پول بیشتر دست به خلاف بزنه
حالا چه خلافی کرده
خبر داری؟؟
نکنه مواد فروش شده یا از دیوار خونه ها بالا رفته
زینب خانم هینی کشید
_نمیدونم چیز زیادی نگفت
فقط گفت بهتره کمی بیشتر مواظب رضا باشیم
فکر کنم از رضا میترسید
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
#داستان_آموزنده
🔆مرد مال باخته و کریم خان زند
مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند. مرد به حضور خان زند می رسد.
خان از وی می پرسد که چه شده است این چنین ناله وفریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید دزد ، همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم.
خان می پرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو کجا بودی؟
مرد می گوید من خوابیده بودم.
خان می گوید خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟
مرد در این لحظه پاسخی می دهد آن چنان که استدلالش در تاریخ ماندگار می شود و سرمشق آزادی خواهان می شود .
مرد می گوید : چون فکر می کردم تو بیداری من خوابیده بودم!!!
خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند. و در آخر می گوید این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c