eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.1هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 فضیلت ماه رمضان 🔰 قال رسول الله صلى‌الله‌ علیه‌ وآله: «إِنَّ أَبْوَابَ السَّمَاءِ تُفَتَّحُ فِي أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَا تُغْلَقُ إِلَى آخِرِ لَيْلَةٍ مِنْه». 🔰 درهاى آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده مى‌شود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد. ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•♥️🌱• یٰا عافیاً عَنِ المُجرِمِینْ... ای‌بخشنده‌جنایات‌کاران🤍 🌙 🌸 💛 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 ♨️ عمار سکوت کرد... زل زده بودم به چشماش و میدونست که منتظر جوابم... سکوتمون یه کم طولانی شد... تا اینکه عمار لب باز کرد و گفت: «آره!» گفتم: پس حدسم درسته! حدسم درسته که آرمان از مژگان برای اونها خطرناکتره و یا بهتره بگم که: آرمان را میخوان... نه مژگان... مژگان فقط واسه نفیسه خیلی مهم هست! عمار گفت: آره... اونها با آرمان کار دارن... اصلا به خاطر همین هم بود که فرید اومده بود و داشت منو میکشت! گفتم: نه! قطعا اونها تو را نمیکشتند! چون بهت نیاز دارن... باید زنده باشی تا بتونند به آرمان برسند... شاید مژگان خانم را میکشتند اما تو را نه! ... راستی... جای آرمان امن هست؟! عمار گفت: آره ... خیالت راحت...حتی مژگان هم اطلاع نداره که آرمان کجاست؟! از عمار خدافظی کردم... سوار ماشین شدم و رفتم خونه... قبلش یه کم میوه خریدم و رفتم... دوس داشتم همه ذهن و تن و روان و روحم مال زن و بچه هام باشه... اما نمیشد... فکرم مشغول بود... باهاشون میخندیدم و شوخی میکردم و با هم کلی تلوزیون نگاه کردیم و... اما از اون دسته از آدمها هستم که تا فکرم برطرف نشه، حتی اگر وسط بهشت هم باشم، اما فکرم دنبال سوژه ام هست... فقط خدا را شکر میکردم که هنوز سراغ کمالی نرفتم... کمالی، ضلع سوم پازلی بود که طراحی کرده بودم... مثل اینکه پای کمالی بیشتر از اینها در این پرونده گیر هست... نباید الکی در بره و یه آب هم روش... باید اجازه میدادم که خوب مدارکم درباره کمالی کامل بشه بعد برم سراغش... صبح شد... هنوز همه خواب بودند که پاشدم رفتم شاهچراغ... حدودا تا یک ساعت بعد از نماز صبح اونجا بودم و دعا و نمازهای قضا و توسل و... بعدش یه سر رفتم کله پاچه ای میدون ولی عصر و از خجالت خودم دراومدم... رفتم اداره... باید ظرف مدت یک روز کاری... ینی حدودا 10 ساعت... دل و جیگر اعترافات مژگان و نفیسه را درمیاوردم... اول رفتم سراغ دستنوشته های مژگان... مژگان نوشته بود: «بعد از اون دوشبی که مثلا گم شدم... اما بیمارستان و بعدش هم خونه نفیسه بودم... رابطه ما با نفیسه خیلی عمیق شد... تا جایی که وابستگی شدید پیش اومد و نمیتونستم بدون اون زنده باشم و زندگی کنم... ماهی یک روز هم که کلا غیبش میزد اما داشتم با همین هم کنار میومدم... بهم گفته بود که خوشش نمیاد از این مسئله سوال کنم... منم با اینکه داشتم میمردم از فضولی، اما اذیتش نمیکردم... تا اینکه یه روز در ماه محرم، بحث پیش اومد و بعد از کلی کلکل کردن... قرار شد به خونه خانم کمالی بریم... خونشون را بلد نبودم... اما بعدا فهمیدم که قبلا هم یه بار اونجا رفتم... اما چون حالم خوب نبوده و بیهوش بودم متوجه نشدم... جلسه فوق العاده ای بود... اما اون موقع، از یه چیزی خیلی تعجب کردم... دیدم اتاق هایی وجود داره که دختر و پسرها، دو تا دو تا میرن داخلش و بعد از یه ربع بیست دقیقه میومدند بیرون... وقتی از نفیسه پرسیدم اینها میرن اونجا چیکار؟! گفت: میرن که با هم باشن... همین... کم کم این مسائل برای منم عادی شد... مخصوصا وقتی در یکی از جلسات، یه خانم آورده بودن که میگفتن متخصص «پورنوگرافی» هست... خیلی جذاب و علمی حرف میزد... اسمش دکتر گلشیفته بود... بچه ها عاشقش بودن... میگفتن مدرکش را از دانشگاه انگلستان گرفته... گلشیفته میگفت: ((دردسر آورترین احساس موجود در انسان ها، میل جنسی است... شمایی که دور هم جمع شده اید، راستگوترین افراد روزگار هستید... چرا؟ چون نتونستید به این احساس دروغ بگید... و خیلی آزادانه دارید با این احساس زندگی میکنید... وضعیت کنونی ایران متاسفانه جوری هست که حکومت، به اسم اسلام داره حقوق بشر را محدود میکنه و نادیده میگیره... اما شما دارید شجاعانه و منتخبانه به این احساس نیاز واقعیتون جواب میدید و سطح فکریتون بالاتر از کسانی است که مدام دم از محرم و نامحرم میزنند! ... به امید روزی که بتونید با هم قانونی زندگی کنید و از اینکه شریک زندگیتون، همجنس یا غیر همجنس هست، و یا اینکه مال من یا مال یکی دیگه هست، احساس شرمندگی نکنید!!)) تا اینکه نفیسه، پای آرمان را هم به این مسائل باز کرد و بعد از مدتی فهمیدم که آرمان با فرید داره به قهقرا میره... جوری که آرمان، که گنده ترین خلافش خودارضایی بود، به همجنس بازی افتاد و یه شب نفیسه برام گفت: از بس آرمان برای بچه ها جذابه، فرید گفته که دارن سرش شرط بندی میکنند!!!!» ادامه دارد... :محمدرضا حدادپور جهرمی ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
🌱 سلام به ادمین محترم واعضای گروه . یه پسر ۳ساله ونیمه که بچه ی طلاقه ودر ۶ ماهگی والدینش جدا شدن . این پسر تا ۳ سالگی فقط چند کلمه حرف زد و مادرش اونو پیش روانشناس کودک برد که تشخیص دادن در گفتار مشکل داره و الان پیش گفتار درمان میره و نسبتا پیشرفت کرده و به جمله دو یا سه کلمه ای رسیده ولی از نظر هوشی وبازیهای هوش خیلی خوبه ، الان مشکلش اینه که خیلی لجبازه و برای بدست آوردن هرچیزی خیلی لجبازی و گریه میکنه به حدی که مادر و مادربزرگش بعضی وقتا به شدت عصبانی میشن .اما تو پارک یا مهمونی بهتره ، ولی خیلی دوست داره بچه ای خونشون بیادولی نمیزاره با وسایلش بازی کنن واونا رو میزنه .همش مو ی بقیه رو میکشه و با جیغ وداد ، رو اعصابه . روانشناس بردن گفته زوده که بگیم بیش فعاله ، یه مدت به گریه اش اهمیت ندین درست میشه .ساعت ۱۲ شب به زور میخوابه وصبح ۹ بیدار میشه .مبل وکمد و کابینت و در ودیوار همه از دستش داغونه همش در حال پریدن وخراب کردنه تاشب فقط یکی دوتا برنامه کارتونی هست که میتونه اونو ده دقیقه یجا نگه داره خواهشا کسی تو اطرافیان بچه اینقدر شلوغ داره مارو راهنمایی کنه ؟ هوشش خوبه همه چی رو میفهمه ولی فضوله به حدی که خانواده رو دیونه کرده حتی پیش گفتار درمان حتما با لجبازی باید روی صندلی مربی بشینه پشت میز مربی وخانم گفتار درمان بیاد روی صندلی مخصوص مراجعین بشینه😂 آیا دعایی هست که بشه بچه ی فضول رو آرام کرد . روانشناس بردن گفته به مرور خوب میشه ولی ماشک داریم .اگه میتونین بانظراتتون کمک کنین ؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ آیدی ادمین: @Fatemee113 منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊 در این ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔆حکایت بازدید سه مسافر از رم 🌳روزی سه مسافر به شهر رم مسافرت کردند. آنها با پاپ ملاقات نمودند. پاپ از مسافر اول سوال کرد: «‌چند روز قرار است که در اینجا بمانی؟»‌ مسافر اولی گفت: ‌«سه ماه.» 🌳پاپ گفت: «‌پس خیلی از مکانهای دیدنی رم را می توانی ببینی» 🌳مسافر دوم در پاسخ به سئوال پاپ گفت:‌ «من هم شش ماه می مانم.» 🌳پاپ گفت:‌ «پس تو بیشتر از همسفرت می توانی مکانهای دیدنی رم را ببینی» 🌳مسافر سوم گفت: «ولی من فقط دو هفته می مانم.» 🌳پاپ به او گفت:‌ «‌پس تو از همه خوش شانس تری. چون می توانی همه مکان های دیدنی این شهر را ببینی.» 🤔مسافرها تعجب کردند زیرا متوجه پاسخ و منطق پاپ نشدند.   🌳تصور کنید اگر هزار سال عمر می کردید،‌ متوجه خیلی چیزها نمی شدید ‌زیرا خیلی چیزها را به تاخیر می انداختید. اما از آن جایی که زندگی خیلی کوتاه است، نمی توان چیزهای زیادی را به تاخیر انداخت. با این حال، ‌مردم این کار را می کنند. تصور کنید اگر کسی به شما می گفت فقط یک روز از عمرتان باقی است، چه می کردید؟ ‌آیا به موضوعات غیر ضروری فکر می کردید؟ نه، ‌همه آنها را فراموش می کردید. عشق می ورزیدید، مراقبه می کردید‌ زیرا فقط بیست و چهار ساعت وقت داشتید و موضوعات واقعی و ضروری را به تاخیر نمی انداختید. بدبختی همه ادم ها این است که فکر می کنند فرصت خیلی زیادی دارند ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
16.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️ اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرآنَ♥️ یک ماه قرار هست مهمان خدا باشیم ماه رمضان مبارک:)))♥️ ‌┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 تدابیر ماه رمضان (۲) ‼️کی گفته ۸ لیوان آب ضروری است ؟! ⁉️زمان افطار و سحر زیاد آب بنوشیم؟! 💢مطلب دوم : چقدر باید آب بنوشیم ؟ به طور کلی منابع طب سنتی ، مقالات علمی و از همه مهمتر روایات دائما توصیه به زیاد نخوردن و زیاد ننوشیدن دارد ماه رمضان هم باید با همین مبنا پیش بریم و تفاوتی ندارد زیاد نوشیدن آب مشکلات زیادی در پی دارد کما اینکه در روایات علت طولانی شدن بیماری ها یا علت اصلی برخی بیماری ها ذکر شده است لذا توجه داشته باشید مبنا و خط کش مشخص شده چیه؟! اینکه اسراف نکنیم ، یعنی زیاده روی نشه یعنی بیش از نیاز نباشه پس زمان افطار به قدری که رفع تشنگی بشود بنوشید ، بین افطار و سحر به قدری که احساس نیاز میکنید بنوشید و همچنین زمان سحر هم بیش از نیاز و به سختی آب میل نکنید (به این تصور که ذخیره میشود برای فردا 😊) ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 #تب_مژگان♨️ عمار سکوت کرد... زل زده بودم به چشماش و میدونست که منتظر جوابم... سکوتمون ی
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 ♨️ سر درد گرفتم... خط به خط مطالب مژگان را که میخونم، میسوزم از اینکه چقدر بچه های معصوم مردم را با چهار تا مغالطه و دروغ، به جون دین و اسلام و نظام میندازند... مژگان و آرمان، همین بچه های دور و بر ما هستند... هر کسی نقطه ضعفی داره اما این بچه های نوجوون و جوون، هنوز بلد نیستند که نقطه ضعفشون را چطوری کنترل کنند تا آتو دست یه مشت گرگ ندهند... رفتم اتاق نفیسه... گفتم قبلش هماهنگ کنند و بهش اطلاع بدهند که قراره با من صحبت کنه... وقتی رفتم پیشش، دیدم هم روسری سرش کرده و هم یه کم رفتاراش آرومتر شده... اما خیلی لاغرتر شده بود... معلوم بود که داره فشارهای درونی بسیاری را تحمل میکنه... بهش گفتم: از روند مکالمات دیروزمون خیلی راضی بودم... امیدوارم تا آخرش هم همینطور ادامه پیدا کنه... کجا بودیم؟! ... آهان... تا جایی گفتی که دو سه روز اول آشناییتون بود و کمالی گفته بود که تو دیگه باید همیشه با مژگان باشی! ... خب؟ میشنوم... نفیسه نفس عمیقی از روی غم و اندوه کرد و گفت: «اتفاقا بزرگترین مشکل من هم همین جا بود... کسانی که به خونه کمالی رفت و آمد داشتند خیلی آدم های باسواد و تیزی بودند... منو متقاعد کرده بودند که بزرگترین مشکلم، با مژگان حل میشه... اما باید کمک کنم تا میکلات بقیه را هم حل کنم...» گفتم: متوجه نمیشم نفیسه خانم! ینی چی؟ از نظر مالی؟ نفیسه گفت: «نه بابا! اونها که اگر مشکل مالی داشتند که اینجوری هر هفته خرج نمیکردن و شام های رنگارنگ و انواع نوشیدنی و الکل و حتی پول تو جیبی هفتگی و... نمیدادند!» با تعجب پرسیدم: ینی حتی پول تو جیبی هم میدادند؟ خیلی معمولی گفت: آره... به هرکدوممون حداقل هفته ای 150 هزار تومان میدادند!! من یه بار حسابش کردم... همینجوری واسه خودم حساب میکردم... سرانگشتی فهمیدم که هر هفته، هر جلسه ای که میریم و پولی که میگیریم و شام و پذیرایی و... واسه حدودا 100 نفر دختر و پسری که اونجا بود، حدودا 30 تا 40 میلیون تومان خرج میکردن!! گفتم: عجب! خب؟ بقیه اش؟ راستی در جلسات فقط کمالی حرف میزد؟ نفیسه گفت: نه! خانم کمالی هر هفته چیزهایی را برامون از محبت و حقوق بشر و احترام به هم نوع میگفتد اما کسان دیگری هم بودند که چرخ میخورد و هفته ای حرف میزدند! گفتم: مثلا میشه اسم چندتاشون را بگی؟ و اینکه در چه موضوعاتی؟1 گفت: مثلا یه آقای روان شناس برای دخترها آورده بودند به نام آقای شروین! ... و یا مثلا یه خانم روان شناس آورده بودن واسه پسرها که اسمش دکتر گلشیفته بود... و یا یه پیرمرد میومد که خیلی باحال بود و اسمش یادم نیست اما درباره احترام به پدر و مادر و مسائل خانوادگی حرف میزد... و چند تای دیگه... گفتم: عجب! .. بسیار خوب... راستی داشتی از بزرگترین مشکلت حرف میزدی... دنبالش را درست متوجه نشدم... چند ثانیه سکوت کرد و سرش را انداخت پایین و گفت: من در جمعی قرار گرفته بودم که درکم میکردن و دوسم داشتن و کلی چیز یاد میگرفتم... چیزای خوب و مفیدی که واقعا به درد زندگیم میخورد... اما جوری شده بود که دیگه درباره هیچ چیز حساسیت نداشتم... نه درباره خانوادم... نه درباره تحصیلم... و نه درباره مسائل مادی... حتی آبروم هم برام یه چیز مسخره شده بود... ینی چندان دغدغه ای برای آبروم نداشتم... به راحتی پروفایل فیس بوکم را با سوتین و لباس های باز و... میذاشتم... گفتم: خب این مشکلش چی بود برات که گفتی یه مشکل داشتی؟! گفت: من لارج بودم... لارج تر شدم... اما همین که مژگان را در اختیار من قرار داده بودن و جیبم را هم پر پول میکردن و کلاس و برنامه و تفریح و هدیه و... همه اش سر جاش بود... اما بزرگترین مشکلم این بود که مدام یادم میومد که من یه چیزی نیستم اما دارم میشم... من یه چیزی نباید بشم اما داره حساسیتم نسبت بهش کم میشه... و اون چیز، «فاحشگی» بود... من شده بودم زاپاس کسانی که اونها برام مقرر میکردن... و این همیشه منو آزار میداد... ادامه دارد... :محمدرضا حدادپور جهرمی ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
AUD-20221007-WA0007.mp3
1.78M
هر روز با امام زمان عج عهد ببندیم🌱 📝 من گناه می‌کنم، تو جورش را می‌کِشی سندش؟ «طولانی شدن غیبتت» 😔 🎧 با نوای استاد فرهمند =صَــــدَقِہ جاریِہ ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🤲دعای روز دوم ماه مبارک رمضان🤲 بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الی مَرْضاتِکَ وجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ ونَقماتِکَ ووفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین. خدایا، مرا در این ماه به خشنودی‌ات نزدیک کن و از خشم و انتقامت برکنار دار و به قرائت آیاتت موفق کن، ای مهربان ترین مهربانان. ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سلام امام زمانملحظہ ها را متوسل بہ دعاییم بیا سالیانے است ڪہ دل تنگ شماییم بیا آسمان خواهش یڪ جرعہ نگاهت دارد نہ ڪہ ما فاطمہ(س)هم چشم بہ راهت دارد 💚☀️ ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌