یازده جرعهی ناب از یَمِ حیدر خوردهاست
خوب پیداست که بر غیرتِ او برخوردهاست
چند باری به زمین خورد ولی باز دوید
تا که زهرا به زمین خورد، علی باز دوید...
خیره چشمانِ تَرَش رو به همان «منظره» بود
دورِ گودال فقط دایره در دایره بود
همه با خاطرهی بغضِ علی جمع شدند
حلقه در حلقه به یک نقطه ؛ ولی جمع شدند..