eitaa logo
🇵🇸 Ranyaa | رانیا
1.6هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
150 فایل
• گـروه‌فرهنگی‌رانــیا🌱 • هیئت‌دختـرانه‌بنات‌الزهـرا • استان البرز، پایگاه شهیدان پناهی ‌ جزتویاری‌نگرفتیم‌ونخواهیم‌گرفت برهمان‌عهدکه‌بستیم،برآنیــم‌هنوز(: جهت ارتباط با ما ، کانال شرایط رو مطالعه بفرمائید🦋: @ranyaa_313_shorot
مشاهده در ایتا
دانلود
🇵🇸 Ranyaa | رانیا
🌿• مُدارا، فوت کوزه گری رفاقت هست چون که هیچکس بی عیب نیست اگر قرار باشه با کوچکترین مشکلی بزنیم زیر میز، دیگه از رفاقت اثری نمی مونه.. @ranyaa313
•• ‏همین شورای نگهبانی که سال ۹۲ روحانی رو تایید کرد سال ۸۸موسوی رو تایید کرد سال ۸۴ کروبی رو تایید کرد سال ۷۶ خاتمی رو تایید کرد حالا تشخیص داده که طبق قانون بعضی از نامزدها صلاحیت ندارن امسال در انتخابات شرکت کنن... چطوره اون موقع تصمیمشون فرمایشی نبود ولی الان فرمایشی شده؟ "کمی‌بیندیشیم! @ranyaa313
دوستان؛ وظیفه ی شورای نگهبان ایجاد شور انتخاباتی نیست! وظیفه اش دقت در تایید صلاحیتهاست که به بهترین نحو انجام داد گویا دو موضوع را برخی با هم خلط کرده اند! تایید یا عدم تایید صلاحیت وظیفه ی شورای نگهبان است و برپایی پر شور انتخابات وظیفه سایر ارکان و بدنه ی نظام از جمله ما @ranyaa313
(:🎥
🇵🇸 Ranyaa | رانیا
(:🎥
جهـــان‌معرکه‌ی‌امتحان‌است‌برادر...)
• من رای میدم چون...! +عکس‌مطالعه‌شود!") @ranyaa313
🇵🇸 Ranyaa | رانیا
اینم‌فرمت‌برای‌استوری‌هاتــون(🌱 -روشنگری‌کنیم #انتخابات @ranyaa313
‌‌: جامعه‌ای صالح می‌شود؛ ڪِ افراد صالح بر آن حاڪم شوند ..!! _حاج‌قاسم [ @ranyaa313 ]
‌‌• جوانان عزیز! دشمن روی شما سرمایه‌گذاری‌هاۍ زیادۍ مۍڪند؛ حواستان جمع باشد. عده‌اۍ را به مۍڪشاند و عده‌اۍ را و مۍڪند. یأس، بزرگترین آفت جوان است. جوانها بدانند ڪه متأسفانه یأس به روح جوان زودتر راه پیدا مۍڪند؛ همچنان ڪه امید این‌گونه است. در مقابل یأسۍ ڪه دشمن مۍ‌خواهد به جوانها تلقین و تزریق ڪند، خودتان را بدهید. -مقام‌معظم‌رهبری
بریـــم‌به‌ این هفتمون برسیــم🌻 -قبول داریـد کتاب آرامبخش ذهن هاست..؟! چقدر خوبه که هست✨🙂
کتاب «تو جای همه آرزوهایم» داستانی از زندگی شهید نعمت الله نجفی شهید لشگر فاطمیون است، وی در اولین روز از بهار سال ۱۳۶۲ در شهر هرات افغانستان متولد گردید. قسمتی از این کتاب : بعد از نماز صبح دردش کمی فروکش کرده بود. ثریا صبحانه نعمت‌الله را آماده کرد که بخورد و برود سر کار؛ بیشتر از این نمی‌توانست در خانه بماند. نعمت‌الله چایی را که برد سمت دهانش، با ثریا چشم در چشم شد. لحظه‌ای مکث کرد. چایی را گذاشت روی سفره و گفت: «ثریا دیشب برای یه لحظه فکر کردم امشب رو دیگه صبح نمی‌کنم. پیش خودم گفتم تموم شد. داشتم فکر می‌کردم که باید از همه‌چی دل بکنم. به همه فکر کردم، دیدم می‌تونم از همه دل بکنم، حتی بچه‌ها، ولی از تو نه؛ دیدم چقدر محاله بتونم از تو دل بکنم...» اشک گوشه چشم ثریا جمع شد؛ زبانش از شوق آنچه می‌شنید بند آمده بود، فقط با چشم‌هایش به نعمت‌الله فهماند که او هم... @ranyaa313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا