12.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما حسرت و دلتنگی و تنهایی عشقيم
يعقوب پسر ديد، زليخا که جوان شد
جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بِسِتان! بوسه بده! گفت: گران شد
يک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم، #رمضان شد!
🔎@rasadnama1