eitaa logo
خبرگزاری رسا
34.2هزار دنبال‌کننده
39هزار عکس
10هزار ویدیو
135 فایل
..:: ما صدای رسای حوزه ایم ::.. با جدیدترین اخبار #مراجع و #حوزه_های_علمیه و همچنین خبرهای بروز ایران و جهان همراه #خبرگزاری_رسا باشید. 💠ادمین: @Admin_it_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸جزئیاتی از نحوه دستگیری و امام خمینی به ترکیه در 13 آبان 43 🔹بعد از سخنرانی مهم امام خمینی در 4 آبان 1343، اعتراضات‌ گسترده‌اي‌ در میان مردم شکل گرفت. این وقایع منصور كم‌ ظرفيت‌ و ناتوان‌ را سخت‌ به‌ وحشت‌ انداخت‌. 🔹سرلشكر فردوست‌ معاون‌ وقت‌ ساواك‌ نقل‌ مي‌كند كه‌ شب‌ 13 آبان‌ منصور با عده‌اي ‌ديگر مهمان‌ شاه‌ بود. منصور نيم‌ ساعت‌ با محمدرضا شاه‌ صحبت‌ كرد. شاه‌ فردوست‌ را صدا زد و گفت‌: ببين‌ نخست‌وزير چه‌ مي‌خواهد؟ منصور گفت‌: هر چه‌ سريع‌تر آيت‌الله ‌خميني‌ باید به‌ تركيه‌ تبعيد شود. فردوست‌ با سرلشكر پاكروان‌ رئيس‌ ساواك‌ تلفني‌ صحبت‌ كرد. آن‌گاه‌ پاكروان‌ تلفني‌ با شاه‌ صحبت‌ كرد و دستور تبعيد امام‌‌خميني‌ را گرفت‌. 🔹همان‌ شب‌ به‌ سرهنگ‌ مولوي‌ رئيس‌ ساواك‌ تهران‌ مأموريت‌ دادند تا به‌ همراه‌ نيروهايي‌ از هوابرد به‌ قم‌ برود و ايشان‌ را دستگير و به‌ تهران‌ آورده‌ و صبح‌ فردا با هواپيما به‌ تركيه ‌تبعيد نمايند. 🔹بديهي‌ است‌ كه‌ سخنان‌ فردوست‌ نمي‌تواند دقيق‌ باشد؛ زيرا دستگيري‌ شخصيتي‌ مانند حضرت‌ امام‌ به‌ اين‌ راحتي‌ نيست‌ كه‌ شب‌ تصميم‌ بگيرند و نيمه‌ شب‌ عمل‌ كنند و صبح‌ با هواپيما به‌ يك‌ كشور بيگانه‌ تبعيد كنند. لااقل‌ براي‌ هماهنگ‌ كردن‌ با دولت‌ تركيه ‌چند روزي‌ فاصله‌ نياز بوده‌ است‌. 🔹به‌ احتمال‌ زياد شب‌ 13 آبان‌ نخست‌وزير گزارش‌ پيشرفت‌ كار را مي‌داده‌ است‌ و به‌ دليل‌ مخفي‌كاري‌، فردوست‌ را در جريان‌ امر قرار نداده ‌بودند. 🔹طبق‌ اسناد موجود، رژيم‌ پهلوی در مورد دستگيري‌ امام‌‌خميني‌ در 13 آبان‌ بر اساس‌ تجربيات‌ گذشته‌ دو اصل‌ را مبناي‌ كار قرار داد: 1ـ اقدامات‌ احتياط‌آميز براي‌ پيشگيري‌ از بحران‌ 2ـ اصل‌ مخفي‌كاري‌. 📚 گزیده ای از کتاب «سه‌ سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران» 🆔 @rasanews_agency
💢 نامه اعتراضی علامه حسن‌زاده و جمعی از فضلای حوزه علمیه قم در اعتراض به تبعید امام به نجف 👈 عارف انقلابی؛ اسناد کم‌تر دیده شده از مواضع انقلابی مرحوم علامه حسن‌زاده/٢ ? متن نامه فضلا و محصلان حوزه علمیه قم به امام در پی انتقال معظم له از ترکیه به نجف اشرف بسم الله الرحمن الرحيم 🔹 محضر مقدس بزرگ مرجع عالم تشیع حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی متع الله المسلمين بطول بقائه هرچند انتقال حضرت عالی از به از جهتی مایه خرسندی است ولی ادامه آن مرجع عالیقدر که به خاطر دفاع از قرآن و حقوق ملت اسلام و حمایت از استقلال و تمامیت ارضی کشور اسلامی ایران صورت گرفته است، بسی موجب تأثر و تنفر عموم ملت ایران است. 🔹 ملت شریف مسلمان ایران و حوزه علمیه قم که از منویات مقدس آن قائد عظیم‌الشأن پیروی می‌کنند و برای تأمین و اجرای آن از هیچ‌گونه فداکاری دریغ ندارند، انتظار دارند که به زودی موانع برطرف شود تا با مراجعت حضرت‌عالی به حوزه علمیه قم و با تدبيرات خردمندانه و رهبری‌های ارزنده آن زعیم عالیقدر، مصالح عالیه اسلام و ایران و حقوق از دست رفته ملت تأمین گردد. ادام الله ظلكم على رؤس الانام (مهر١٣۴۴)(اسناد انقلاب اسلامی، ج٣، صص١٧٣) 🆔 @rasanewsagency
خبرگزاری رسا
📸 ایرانشهر، بهار ۵۷؛ مقام معظّم رهبری در کنار فرزندان (آقامصطفی، آقامجتبی، آقامسعود، آقامیثم) و آقای
💢 آقای خامنه‌ای پروندۀ قطوری در ادارۀ ساواک داشت؛ پرونده‌ای مملو از شنودهای تلفنی، خبرهای خبرچین‌ها، متن سخنرانی‌ها، و حکم‌های بازداشت. برگۀ تلگرافِ تسلیتِ حاج‌آقا مصطفی، سندی جدید بود که به دست ساواکی‌ها رسید و برگی جدید بر پرونده افزود. کوچک‌ترین بهانه‌ای کافی بود تا ساواکی‌ها، بریزند و بزنند و بگردند و بگیرند و ببرند؛ اما بااین‌همه، دستگیری نیمه‌شبِ ۲۳ آذر، وحشیانه‌تر از دستگیری‌های قبلی بود. و به‌قدری تلخ بود که یکی از خاطرات فراموش‌نشدنیِ همسر آقای خامنه‌ای را رقم زد؛ همسر مقاوم و محکمی که از سال ۴۲، و از هفده‌سالگی، همراه و هم‌قدم و هم‌اندیشِ همسر مبارزش بود و هیچ‌گاه در این راه دشوار، خم به ابرو نیاورد. 🔹 همسر مقام معظّم رهبری: خاطره‌ای دارم از آذر سال ۵۶ که هرگز فراموش نمی‌کنم. من خواب بودم، از صدای شکستن شیشه‌های در و فریاد ساواکی‌ها که می‌گفتند: «تسلیم شو، وگرنه آتش می‌کنیم»، بیدار شدم. دیدم پسر بزرگم، مصطفی، توی رختخوابش نشسته و با کمال وحشتزدگی می‌گوید: مامان! بابام رو کشتن. 🔹 آن‌وقت من متوجه شدم قضیه چیست. از پشت شیشۀ در، دیدم مأمورین دست‌های ایشان را دستبند زده‌اند و چند نفری دارند ایشان را کتک می‌زنند، و ایشان هم در همان حال از خودشان دفاع می‌کردند. من زود چادرم را سرم کردم. مأموری وارد هالی که ما خوابیده بودیم شد و اسلحه‌اش را روی سر من گرفت و اجازه نداد حرکت کنم. در همان حال، برادرم که آن شب منزل ما بود، از خواب پریده بود و دوید داخل هال و گفت: چه خبر شده؟ من گفتم: خبری نیست، کار همیشگی‌شان است! مأمور از حرف من عصبانی شد. 🔹 میثم توی گهواره گریه می‌کرد. بعد از گذشت مدت زمانی، به اتاق کتابخانه که ایشان و مأمورین آنجا بودند، رفتم. آنها مشغول گشتن کتاب‌ها بودند، با چند مرتبه رفت‌وآمد یواشکی، کاغذ و نوشته‌هایی را که ایشان خیلی روی آنها زحمت کشیده بودند از اتاق بیرون آوردم. اذان صبح شد، ایشان با مراقبت مأمورین وضو گرفتند و نماز خواندند. بعد آمادۀ رفتن شدند. من بقیۀ بچه‌ها را که خواب بودند، بیدار کردم و برای اینکه خیلی ناراحت نشوند، گفتم بابا می‌خواهد به مسافرت برود، ولی وقتی‌که بچه‌ها ساواکی‌ها را با آن اسلحه‌هایشان دیدند، قضیه را فهمیدند. 🔹 آقای خامنه‌ای خداحافظی کردند و با مأموران رفتند. وقتی‌که هوا روشن‌تر شد، دیدم که روی زمین خون ریخته، نفهمیدم چی شده تا اینکه بعدازظهرِ همان روز، ایشان را ملاقات کردیم و آنجا من فهمیدم که بر اثر کتک مزدوران ساواک، پای ایشان زخمی شده است. 📚 کتاب برتبعید ⭕️ ایرانشهر، بهار ۵۷؛ مقام معظّم رهبری در کنار فرزندان (آقامصطفی، آقامجتبی، آقامسعود، آقامیثم) و آقای علی خجسته (برادرِ همسر) 📆 به مناسبتِ ایام سالروز تبعید رهبر معظم انقلاب 🆔 @rasanewsagency
✍️ آن تبعیدی که «ناجی» تبعیدگاه شد! 🔹 ۲۸ آذر سال ۱۳۵۶ شمسی، آیت‌الله خامنه‌ای به ایرانشهر تبعید شدند؛ پس از ۶ بار دستگیری، «تبعید» به‌نظر ساواک مجازاتی بزرگ بود ولی به‌خواست خدا «سیر آفاق و انفس» بود. متن کامل این یادداشت را در اینجا بخوانید. 🆔 @rasanewsagency