شما همتون برید
یا همتون بمونید،
فرقی به حال اسلام نمیکنه.
ما مکلف به انجام وظیفه ایم.
شهید حسن باقری
+ مایهی آرامشم در وقت بی معرفتیها، همراهی نکردنها و تا نیمه راه بودن ها..
و تلنگری جدی...
May 11
همه در آخرالزمان به خطا می افتن!
و جدا جدا میشن!
جز اون گروهی که
بر جَدم اباعبدالله الحسین گریه میکنن!
امام جعفر صادق
اولا توصیه میکنم برایِ ورودتون به محرم
به حضرت مسلم توسل کنید
برای ایشون خوب گریه کنید..
و از او بخواید محرم و صفرِ متفاوت و پر رزق و پربرکتی رو رقم بزنه...
نامِ مادرِ حضرت مسلم حَلیّه یا عَلیّه بود.
پدرِ ایشون عقیل، پسرِ ابوطالب بود
یعنی مسلم بن عقیل برادرزاده یِ مولاعلی بود.
جنابِ عقیل خودش شخصیتِ والایی داشت
بر خلافِ چیزی که برخی منبری ها میگن
و این شخصیتِ عظیم رو پایین و تنزل میدن.
اینقدر شریف بود که در ازدواجِ مولاعلی با حضرت ام البنین،
مولا در انتخابِ همسر به عقیل اختیار داد
و امر کرد تو شخصِ مناسبی رو برام پیدا کن.
این یعنی عقیل، علی شناس بود!
او هم همسری پاکدامن رو پیدا کرد
که وقتی واردِ خانه یِ مولا شد
پرسید اتاق و حُجره یِ حضرت صدیقه کدوم اتاق بود؟
وقتی نشونش دادن، حضرت ام البنین از اتاقِ مادرجان عَتبه بوسی و آستان بوسی کرد...
این نشان از شناختِ دقیقِ عقیل بود..
وقتی که مسلم مامور به رفتن به سویِ کوفه بود،
اومد خدمتِ سیدالشهدا و عرض کرد:
میدونم که دیگه شما رو زیارت نمیکنم
و اومدم تا برایِ بارِ آخر زیارت تون کنم...
آقاجان هم مسلم رو به آغوش کشید
و مسلم گوش به فرمانِ آقا
با همراهیِ دو نفر راهیِ کوفه شد
اما برایِ حفظِ جانش از بیراهه به کوفه رفت.
در اوایلِ راه یک آهویِ مُرده ای رو دیدن
که جایِ زخم بر بدنش نبود.
یکی از اون دو نفر گفت که
این آهو بر اثرِ تشنگی جان سپرده.
اتفاقا اون دو همراه هم بر اثرِ تشنگی در بینِ بیراهه جان دادن!
مسلم رو فقط عشق در اون جهنم زنده نگهداشت...
همسرِ مسلم، دخترِ مولاعلی رقیه نام داشت
یعنی فرزندانِ او خواهرزاده یِ سیدالشهدا میشدن.
پسران حضرت مسلم، محمد (عبدالله هم ذکر شده) و ابراهیم نام داشتن که
یک سال بعد در کوفه کشته شدن
و نقلِ دیگه ای هم هست که میگه
دو پسرِ جنابِ مسلم در عاشورا
در رکابِ سیدالشهدا به شهادت رسیدن...
من چی بگم در مقامِ جنابِ مسلم؟
وقتی که سیدالشهدا بعد از خبرِ شهادت مسلم و هانی فرمود:
بعد از مسلم و هانی زندگی وجود نداره!
اصن چه شخصیتی باید آدم داشته باشه که
به این درجه برسه که کسی مثلِ سیدالشهدا
بعد از مرگش این جمله رو عنوان کنه...
در منزلِ قَطقَطانیه خبرِ شهادت به سیدالشهدا رسید
و آقا همونجا امر کرد همه یِ کاروان بشینن
و عزایِ مسلم رو برپا کنن
و اولین عزادارِ مسلم خودِ آقاجان بود
و حمیده دخترِ مسلم رو رویِ زانوش نشوند.
این دختر بچه یِ مظلومه هم در عاشورا
در اثرِ حمله و غارتِ حرامی ها
زیرِ سُمِ اسبان به شهادت رسید...
حضرت رقیه همسرِ مسلم هم بعد از عاشورا دِق کرد
و دِق مرگ شد و اینطور شهیده شدن...
مسلم بن عقیل برایِ سیدالشهدا هم خودش رو فدا کرد و هم خانوادش رو فدا کرد.
مسلم و هانی رو از پا آویزان کردن..
اولین کسی که سرشو بریدن
و در شهر گردوندن و اولین نفری هم که
سیدالشهدا در عاشورا صداش زد
خودِ مسلم بن عقیل بود...
این هم قابلِ توجهِ مخالفانِ جاهلِ جنابِ مختارِ ثَقفی که حضرت مسلم قبل از خروج به سمتِ کوفه از سیدالشهدا پرسید وقتی که به رسیدم به نزدِ چه کسی برم؟ آقا امر کرد که برو پیشِ مختار پسرِ ابوعبیده ثقفیِ کوفی که او
مُوَثَق ترینِ مردم در نزدِ ماست!
وقتی مختار دستگیر شد حضرتِ مسلم به ناچار منزل به منزل جاش رو عوض میکرد تا محلِ اختفا لو نره و مشکلی پیش نیاد.
مسلم تشنه شهید و ۳ روز بدنش رویِ زمین موند و دفن نشد و بعدش یه غلام در غربت بدنش رو کشید و بر پیکرش نماز خوند و او رو پشتِ مسجد دفن کرد...
مسلم سرافراز شد در نزدِ مولاعلی
خدا کنه ما هم مثلِ او موفق و سرافراز باشیم در یاریِ فرزندش حسین بن علی...