eitaa logo
راشِدون
172 دنبال‌کننده
1هزار عکس
178 ویدیو
13 فایل
اگردنیاراغاری‌تصورکنیم‌وماهمان‌انسانهای‌اولیه‌باشیم که‌کمی‌رشدکرده وصاحب‌تکنولوژی‌شده‌ایم، هنوزهم‌برای‌بقاواثرگذاری،به‌«نوشتن‌»نیازداریم. مهمان اتاق عملی ومعمارنویسنده‌‌ای هستیدکه جهان معمولی وفهم ناکاملش رابه کلمه تبدیل می‌کند. شیعه‌ی‌مولاعلی|همسر|مادر
مشاهده در ایتا
دانلود
کفتارها کم کم از لونه هاشون بیرون میان تا بر سر پیکر بی جان مظلومین شاهچراغ زوزه بکشن و مرده خوری کنن...
از روی حافظان امنیت اینقدر راحت رد نشید.. روزانه حملات تروریستی مختلفی شناسایی و خنثی میشن .. درسته که باگ امنیتی وجود داره و باید شناسایی بشه مخصوصا وقتی از قبل هشدارها و آماده باش ها داده شده بود و پیش بینی ها اتفاق افتاده بود اما اینقدر راحت همه چیز رو زیر سوال نبرید و برای سربازان گمنام امام زمان دعا کنین..
به قول مریم شاید گره میخوره که طلب بشه.. اصلن طلب، اربعینو اربعین می‌کنه... ما هم به گره نیاز داریم که به خودمون بیایم و سائلانه و خاضعانه طلبش کنیم... آقاجون ما رو هم ببر...
49.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش میشد یه روزایی از زندگی رو همینجوری گذاشت روی دور تند تا فقط بگذره بره.. :) امیدمون به این قول مولا علیست که: دَوامُ الحالِ مِنَ المَحال.. پس بیش از حد غصه نخور یا شاد نباش که هیچ حالی دائمی نیست.. روز ۱۷۵ ام.
وقتی که من منشی میشم، این صندلی میشه صندلی مشاوره. درباره ی چی صحبت میکنن؟ مسئول اتاق عمل میشینه درباره‌ی فساد های موجود در سیستم و مقابله هایی که اتفاق میفته و خستگی هاش میگه و راهکار میخواد برای اینکه به آرامش بیشتری برسه. بهیار میشینه درباره‌ی درصد های کنکورش و ترازی که گرفته میگه و بابت رشته های دانشگاهی مشورت می‌کنه. همکارِ طرحی میشینه از غم و غصه ها و درد های روحی و جسمی شغلمون و درک نشدن هاش توی خونه صحبت می‌کنه و میبینم که چقدر نیاز به همدلی داره. جراح میشینه از مهاجرت گسترده‌ی پزشکان و کمبود تجهیزات صحبت می‌کنه. و این داستان ادامه دارد.. و باز با خودم تکرار میکنم که یا واسع الاوقات به من صبر و وسعت بده.... روز ۱۷۶ ام. + حالا چرا منشی؟ چون نیرو کم داریم و منشیمون رفته و این سمت روزانه بین بچه ها می‌چرخه تا منشی جدید برسه و چون بنده تسلط بیشتری دارم روی جزییات ثبت پرونده ها، چند روزی رو در این سمت مشغولیم به لطف خدا 🚶🏻‍♂
KiseKise.mp3
2.02M
اون کی دهه تی جانا مستی بهارانا لسی خومارانا کی سه؟ :)
با خنده بهش میگم: ببین بیا و این یه هفته منو ول کن بذار برم اربعین قول میدم زود برگردم :( با خنده‌ی مهربونی میگه: نه نمیشه تو آچار فرانسه‌ی منی :/ - دارم میرسم به اینکه راست میگن این سینیورهای ما که اینقدر ظرفیت های خودتونو توی کار بروز ندید. به ضررتون میشه :/ حالا خوبه دوستش دارم و حقیقتا نسبت بهش ارادت دارم و میبینم که خودش چقدر زحمت میکشه و چه فشارهایی رو تحمل می‌کنه. اصن وقتی آخر شیفت میرسه و خسته و له میشم، سرمو برمیگردونم. نگاش میکنم. صداش میزنم و میبینم همچنان هم با ارامش و محبت جوابمو میده انرژیش بهم میرسه... امروز می‌گفت: همیشه من دارم به بقیه انرژی میدم. هیچکس نیست که بتونم ازش انرژی بگیرم. گفتم: میفهممت اما فکر میکنم تنها کسی که میتونی ازش انرژی بگیری، خداست. عبادت کردن و صحبت با خدا، حالتو بهتر می‌کنه. که گفت: آره بخاطر شلوغی ها و خستگی های کار، خیلی کم شده معنویتم.. - یاد دهه ی اول محرم افتادم که آخرای مراسم دم در هیئت دیدمش. گفتم: عه چرا اینجایی؟ گفت: باورت میشه دو ساعته دارم با دکتر فلانی صحبت میکنم که راضی بشه فردا جا و نیرو و CRM ندارم برای عملش ولی زیر بار نمیره؟ اصلا نفهمیدم روضه کی شروع شد و کی تموم شد.. + دستاویز ماست به وقت فشارهای دنیا
چندتا خواهش از دوستانِ عازم به زیارت اربعینِ سیدالشهدا: اول. فرهنگِ اجتماعی و مردم شناسیِ ما با عراقی ها متفاوته. اگه رفتید اونجا و چیزی دیدید که با زندگیِ شما متفاوته به میزبانِ بنده خدا اخم و تَخم نکن! اگه میتونی بمون و نمیتونی محترمانه عذری بتراش و جدا شو. اگه قرار هست که بری دلِ نصفِ اهلِ طریقِ نجف تا کربلا رو با سوسول بازیات بشکنی، نه سفر رو میفهمی، نه هدفِ سفر و نه نیتِ سفر رو درک میکنی. قبول دارم برخی مسائلِ بهداشتی شون به ما سازگار نیست اما اگه بگید که ایرانی هستید و یه سری شرایط رو با زبانِ گرم و نرم توضیح بدید حتما نتیجه یِ بهتری می بینید و اگر هم بابِ میل تون نبود خیلی محترمانه و دوستانه یه عذری برایِ رفتن بیارید. دوم. همیشه که نباید غذاهایِ چرب و چیل و موکب هایِ بزرگ رفت! هوایِ این موکب هایِ کوچیک و نذری هایِ ساده مثلِ ندریِ آب رو هم داشته باشید و بهشون توجه کنید. اون ها هم موردِ توجهِ امام حسین هستن. یادم میاد که از قصد می‌رفتیم سراغ اون بچه یا پیرمردی که یه گوشه نشسته بودن و دو سه تا چایی عراقی جلوشون بود و کسی نمی‌رفت سمتشون. یا اون کسی که غذایی میداد که شاید زیاد باب میل بقیه نبود. برید سراغ اینا خیلی عجیب تر میچسبه. سوم. یه عادتِ زشتی که خیلی از ما ایرانی ها داریم به خصوص در آقایون شایع تر هست اینه که وقتی از سرِ سفره بلند میشیم تشکر نمیکنیم که هیچ هی چپ و راست ایراد هم میگیریم! اگه رفتید جایی و ازتون پذیرایی کردن، کم ایراد بگیرید و بخاطرِ مهمان نوازی و وقت و محبتی که بی دریغ و به خاطرِ سیدالشهدا به شما دارن مرتب ازشون تشکر کنید. لیوانِ آب هم از دستِ کسی گرفتی در این سفر ازش تشکر کن! چهارم. عزیزانی که عازمِ اربعینِ اربابِ باوفا هستید واسه کربلا رفتن لباسِ نو نَخَرید! "میخوام برم زبارتِ کربلا اما قبلش یه لباسِ نو بخرم اونجا بپوشم!" دستور امام صادق هست که برایِ زیارتِ کربلا لباس نو نپوشیم، بلکه "لباسِ تمیز" بپوشیم. لباس تمیز، نه لباسِ نو... البته که برای اربعین میگن همون‌جوری خاکی و خسته پاشید بریم زیارت و حاجت بگیرید.. کربلا میرید کفن نخرید و روضه یِ مُصَوَر به پا نکنین! پنجم. وقتی رسیدید دست از سرِ دوربینِ گوشی تون بردارید و دوتا عکس و فیلم گرفتید بسه! به زیارت و خلوتِ دلی با ارباب و عزاداری هم مشغول بشید نذارید مِدیا این فرصت رو ازتون سلب کنه. تویِ راه موسیقی حتی الامکان گوش ندیم، اونجا بلند حرف نزنیم، بلند نخندیم، بداخلاقی نکنیم، آرایش نکنید، تَبَرُّج نکنیم. یه سفرِ عادی باید ما رو نسبتِ به قبل رشد بده این که دیگه سفرِ اربعین هست و انتظارِ رشدِ بیشتری میره. یادمون باشه این سفر، سفرِ یه عزادار برایِ سرسلامتی دادن و دلداری به خونه یِ مادرِ شهید حضرت زهراست، نه سفرِ عادی...
یکی از عُلَما میگفت: یکی از سال ها که اربعین مشرف شدم برایِ پابوسیِ ارباب، با یکی از موکب دارانِ عراقی هم صحبت شدم. گفت من گاریچی هستم و از راهِ گاریِ دستی پول در میارم، در طولِ سال، هر روز، درآمدِ روزانه م رو نصف میکنم و نصفی رو برایِ خرجِ کنار میذارم و نصفی هم برایِ خرجِ خودم برمیدارم... + ما چیکار میکنیم؟
4_5938120194588148668.mp3
15.65M
برید و خبر کنید آقامو من چقدر بیچاره ام..
من کانَ لله کانَ الله لَه.. خیلی حرفه ها.. دوباره بخونش