🌼🍂
🍂
•• در جبہهـهرݕارڪهـازمريمسهـسالہ
•• وعلےسهـماههـاشصحبتمےشد
•• مےگفت:
•• آنهاراݕهـاندازهـاےدوستدارم
•• ڪهـ #جـاےخڋا رادردلمتنگ
•• نڪنند.
#شہید_احمد_ڪشورے ♥️
#زندگے_بہ_سبڪ_شہدا🥀
°√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
🖇🖤🍂••
• خوݩاستڪهـروےخاڪخشت فتادهـ است🩸
داغاستبهـقلبسرنوشتافتادهاست💔
خیزیدوفرشتهـرابهـبیرونببرید
آتش🔥بهـدرباغبهشتافتادهـاست🥺
#اےواےمادرم💔
°√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری🥀
میخواسترخشپیشعدو زردنباشد
اےکاشیکےبود درآنکوچهومیگفت
آنڪسڪهبهزنحملهڪند،مردنباشد|🔥|
#فاطمیه💔
°√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
.
.
ʕ♥️💎ʔ
.
⸤ وخدایـےکهـ؛ ازتاروپود #چادرم ـبھمننزدیکـتراستـ🌿' ! ⸣
.
¦#شهدشهادت¦
.
.
°√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
.
🥀✨
منخوردهامزمینکہ
زمینخوردهاتشوم...
نوڪربدونِاذنِشمآ
_پا،نمیشود💔!
#الایاایهاالمحبوبقلبمیاحسینـ🍃
°√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
رسمـِ شیـــدایـے پروفایل استوری بیو عاشقانه مذهبی عشق رمانstory prof roman
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹#رمان _مذهبی🌹 💞#بچه_مثبت💞 #قسمت_87 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 ولی ... با صدای در اتاق هر دو سا
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
🌹#رمان _مذهبی🌹
💞#بچه_مثبت💞
#قسمت_88
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
یه کم سرخ شد و با پررویی گفت:
- مگه گفته نامزد داره؟
- نه، ولی خب ...
مائده وسط بحث پرید و گفت:
- ملیسا، می دونستی مجبوری تا صبح بیدار بمونی؟
- واسه چی؟
- واسه این که باید جوونا تا صبح بیدار بمونن و سمنو رو هم بزنن تا ته نگیره.
- چه جالب!
باز سحر گفت:
- یعنی شما شب این جا می مونید؟
اومدم بگم "مشکلیه؟ جای شما رو تنگ کردم؟" که مائده زد به بازوم و رو به سحر گفت:
- جرات داره بره، می کشمش. خودش بهم قول داده دو روز دیگه هم پیشم بمونه، واسه تولدم.
"ای خاک بر سرم! مگه تولد مائده دو روز دیگه س؟" به روی بزرگوارم نیاوردم و فقط لبخندی به مائده زدم. "ای تو
روحت حاال من تا دو روز دیگه چه غلطی بکنم؟"
به تلفن های پشت سر هم شقایق و یلدا جواب ندادم و آخر سر هم موبایلم رو خاموش کردم، چون اصال حوصله ی این
که واسشون توضیح بدم کجام و واسه چی اومدم این جا رو نداشتم. تقریبا ساعت حول و حوش دو نصفه شب بود که
به قول سحر پیر و پاتاال رفتن بخوابن، البته بماند که چندتا از جوونا هم هی خمیازه کشیدن و آخر سر هم جیم زدن.
به خودمون که اومدیم، نُه نفر بیشتر تو حیاط و کنار پاتیل نمونده بودن.
به کوروش اشاره زدم که نمی خواد بره خونشون؟ اما اون بی توجه به من فقط به مائده خیره شده بود.
"با این کاراش آخر سر خودش رو به باد می ده."
مائده که از بودن کوروش کامال معذب بود گفت:
- ملیسا این پسره نمی خواد بره خونشون؟
- وا، مائده؟ این همه آدم، تو دوباره گیر دادی به این بیچاره؟
- آخه ...ببخشید.
هر دوتامون به سمت کوروش که سرش رو پایین انداخته بود و کنارمون مظلومانه ایستاده بود نگاه کردیم.
- بفرمایید؟
- در مورد سمنو، مواد اولیش چیه؟
خاک بر سر با دست بهم اشاره زد برم گمشم تا با مائده هم کالم شه. اطراف رو پاییدم. متین که بی توجه به اطرافش
داشت سمنو هم می زد و دعا می خوند و رفته بود تو حس. سحر هم که تو یه قدمیش وایستاده بود و یه کتاب دعا
دستش بود و همه ی نگاش به متین بود، ای دختره ی چشم سفید! بقیه هم که مشغول حرف زدن بودن و یکی دوتا
هم نشسته چرت می زدن و سهراب خان هم که زوم کرده بود روی من. مائده ی بیچاره هم در حالی که از خجالت
سرخ شده بود، درباره ی گندم جوونه زده سمنو می گفت و کوروش هم همچین تو حرفاش غرق شده بود که انگار می
خواد خودش فردا شب گندم بذاره واسه سمنو پختن. باز نگاهم رفت پی سحر. حاال داشت با متین حرف می زد و
متین هم در حالی که تموم نگاهش به سمنو بود، جوابش رو می داد.
"من امشب حال این دختره رو نگیرم ملیسا نیستم، دختره ی پررو! "
بیخودی کلید کردم روی اون بیچاره و با حرص بهشون نزدیک شدم و کوروش و مائده رو با طرز تهیه ی سمنو تنها
گذاشتم. بی توجه به این که مائده بهم گفت:
- کجا؟
و واسم چشم و ابرو اومد که یعنی "بتمرگ سر جات" گفتم:
- تو باش، من برم یه کم سمنو هم بزنم و بیام.
کنار پاتیل رسیدم.
- متین جان.
جوری بلند گفتم که هم سحر بشنوه هم سهراب.
متین بدون این که نگاهم کنه گفت:
- امری داشتید؟
"ای بمیری! این همه از جونم مایه گذاشتم، می مردی بگی جانم یا حداقل بگی بله؟"
- میشه منم هم بزنم؟ تازه یادم اومد چندتا از آرزوهام رو نگفتم.
مالقه ی بزرگ رو دستم داد و گفت:
#ادامه_دارد...
رفتن به پارت اول👇
https://eitaa.com/Rasme_SheYdaei/1588
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
🥀حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند :
✨بهترين شما
ڪسانىاند ڪه
با مــــــــردم نرمترند
و زنان خويش را بيشتر گرامى مىدارند.
📚دلائل الامامه ص ۷۶
°√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
🌷 رسول اکرم (صلیالله علیه وآله) :
✍ یا فاطمة ! مَنْ صَلَّى عَلَیْکِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّة
☘ اى فاطمه ! هر کس بر تو صلوات بفرستد ، خداوند او را مى آمرزد و در هر جاى بهشت که باشم ، وى را به من ملحق میسازد.
🤲 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَاَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَ سِرِّالمُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ
📖 کشف الغمة في معرفة الأئمة ج 1، ص 472
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
°√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
هدایت شده از #پیشنهاد_ویژه 👇
تست_هوش...😱
مشکل نقاشی کجاست؟؟
15ثانیه =نابغه
30ثانیه =باهوش
45ثانیه =متوسط
🌹برای دیدن پاسخ تست 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/119144468C60e0f80e3c