🔰#شهیدان_زندهاند
🛑🌷خاطرهای دلنشین از مادر گرانقدر شهید والامقام شهید مهدی عبیری
«به شدت مریض بودم و پهلوی چپم شدیداً درد داشت. دکترها هم تشخیص درستی ندادند. بچهها پیشنهاد کردند که برای معالجه به تهران برویم. اما هر چه کوشش کردند تحت خالی گیر نیامد.
من هم شدیداً درد داشتم و مستأصل شده بودم. به پسر شهیدم مهدی متوسل شدم. شب با همان لباس بسیجی به دیدنم آمد و گفت مادر آمدم تورا به دکتر ببرم.
ناگهان خودم را در جایی یافتم و مهدی کسی را معرفی کرد که ایشان دکتر است.
دکتر پرسید کجایت درد میکند مادر؟
پهلوی چپم را نشان دادم. دستی از شانه چپ تا پهلویم کشید و گفت خوب شدی.
بیدار که شدم دردم آرام گرفته بود. بچهها از تهران تماس گرفتند که بالاخره بیمارستان و تخت بستری را پیدا کردیم آماده باش که به دکتر برویم. گفتم: من خوبم، دیشب مهدی مرا به دکتر برد!»
➖مختصری درباره شهید:
نام پدر: تقی
تولد: روستای آستانه ۱۳۴۴/۰۶/۳۰
شغل: دانشجوی تربیت معلم
مسئولیت: فرمانده دسته پیاده
🕊شهادت: شلمچه ۱۳۶۵/۱۰/۲۵ کربلای۵، اصابت ترکش به کتف
#رسم_ایستادگی
✍️روایت جانفشانی سه هزار شهید استان سمنان
@rasme_istadegiii
#کنگره_بزرگداشت_سه_هزار_شهید_استان_سمنان