eitaa logo
عکس نگاشت (رسم بهشت)
150 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
155 ویدیو
15 فایل
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💡 استفاده از عکس نوشته ها 🌷بدون لینک یا 🌻با لینک کانال و نام خودتان 👌مجاز است 💡 #حلال 🌹برای رضای خدا #وقف است قربه الی الله 🌹 ادمین 👇 @ange_1991 تبلیغ و تبادل نمی کنیم ❌ به احترام شما مهمانان عزیز
مشاهده در ایتا
دانلود
🌀مردی یهودی دو دینار از پیامبر طلب داشت و از آن حضرت مطالبه کرد. 🔅پیامبر به او فرمود: فعلا چیزی ندارم که به تو بدهم. 🌀مرد یهودی در جواب گفت: من تا طلبم را از تو نگیرم دست از سرت برنمی دارم. 🔅پیامبر(ص) نیز فرمود: در این صورت من در اختیار تو هستم. 〽️و به این ترتیب نزد آن مرد یهودی نشست، پیامبر در آنجا نماز ظهر، عصر، مغرب وعشاء و صبح را خواند. یاران حضرت که متوجه داستان شده بودند مرد یهودی را تهدید نموده و ترساندند. 🔅پیامبر(ص) به یاران خود نگاه کرد و فرمود: چرا با او این گونه رفتار می‌کنید؟ 〽️یاران جواب دادند: ای رسول خدا (ص)! یهودی شما را رها نمی کند. 🔅پیامبر(ص) فرمود: من از جانب پروردگار بلند مرتبه برگزیده نشدم که به مردم ستم کنم. 🌀روز بعد مرد یهودی آمد و مسلمان شد و گفت: شهادت می‌دهم که خدایی جز الله نیست، و شهادت می‌دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده اوست! (ص) https://eitaa.com/joinchat/1324875833C4c9d5a8ec0
🔅 در روز فتح مکه، پیامبر (ص) بالای کوه صفا نشست و مردم با او بیعت می‌کردند. بزرگ وکوچک، زن و مرد پیش پیامبر می‌آمدند و با اسلام بیعت می‌کردند و شهادت می‌دادند که جز خداوند هیچ معبودی نیست و محمد بنده و فرستاده اوست. 🔅مردم گروه گروه به دین خدا وارد می‌شدند... مردی پیش پیامبر (ص) آمد و از ترس می‌لرزید. پیامبر (ص) فرمود: آرام باش! من پادشاه نیستم، من فرزند زنی از قریش هستم که گوشت دودی و خشک می‌خورد. (ص) https://eitaa.com/joinchat/1324875833C4c9d5a8ec0
🔅رسول خدا (ص) در سفری ضمن صحبت‌های خود به ذبح کردن گوسفندی فرمان داده بود. یکی گفت: ای رسول خدا (ص) ذبح کردن گوسفند با من. شخص دیگری گفت: پوست کندن آن با من. دیگری گفت: پختن آن با من. 🔅رسول خدا (ص) هم فرمود: جمع کردن هیزم با من. 🔅یاران عرض کردند: یا رسول الله! شما زحمت نکشید، ما انجام می‌دهیم. 🔅پیامبر (ص) فرمود: می‌دانم شما کار مرا انجام می‌دهید، من دوست ندارم در میان شما امتیاز داشته باشم؛ زیرا خداوند دوست ندارد بنده ای را که در میان یاران خود جدا و دارای امتیاز باشد. آنگاه برخاست و هیزم جمع کرد. (ص) https://eitaa.com/joinchat/1324875833C4c9d5a8ec0
✨شبی پیامبر (ص) در خانه همسر خود‌ام سلمه بود.‌ ام سلمه (ره) پیامبر (ص) را در جای خود نیافت، برخاست و به جستجوی او رفت، او را در انتهای خانه در حال ایستاده دید که دست هایش رو به آسمان است، گریه می‌کند و می‌فرماید: 🔅خدایا! آن شایستگی را که به من عطا کردی هرگز از من جدا مکن... خدایا هرگز به اندازه یک چشم بر هم زدن مرا به خود وامگذار... خدایا هرگز دشمن و حسود را به جهت من شاد مکن... خدایا برمگردان مرا به آن بدی که مرا از آن بدی نجات دادی... » ✨ام سلمه به گریه افتاد و به سرعت آنجا را ترک کرد. پیامبر (ص) در پی او رفت و به اوفرمود: تو چرا گریه می‌کنی؟ ✨ام سلمه جواب داد: پدر و مادرم فدایت باد، برای چه گریه نکنم با وجود آن جایگاهی که تو در نزد خدا داری؟! خداوند گناهان قبل و بعد تو را پوشانده است و مرتکب گناهی نشدی از خدا این گونه می‌خواهی: 🔅«هرگز دشمن را به جهت تو شادمان نکند، تو را برمگرداند به آن بدی که از آن بدی تو را نجات داد؛ آن شایستگی که به تو عطاکرد هرگز از تو جدا نکند؛ هرگز به یک چشم بر هم زدن تو را به خودت وامگذارد؟!» ✨پیامبر (ص) فرمود: ای‌ام سلمه! من هم در امان نیستم؛ خدا یونس بن متی را یک چشم برهم زدن به خودش واگذاشت، دیدی چه اتفاقی افتاد. (ص) https://eitaa.com/joinchat/1324875833C4c9d5a8ec0