📜🌿معرفیِ مختصرِ شهید مدافع وطن محمدحسین حدادیان.
صحبتهای پدرِ محمدحسین حدادیان در مورد فرزندش: محمدحسین متولد سال ۱۳۷۴ و دانشجوی علوم سیاسی بود.
او از ۷ سالگی عضو بسیج بود و در مسجد فعالیت میکرد.
وی با بیانِ اینکه``محمدحسین دنیای نبود و به دنیا تعلق نداشت``، گفت که محمدحسین پیرو خط ولیّ فقیه بود و تمامِ مستحبات و واجباتِ شرعی و دینی را انجام میداد.
در بسیج هم بسیار فعال بود و خالصانه به انقلاب و مردم خدمت میکرد.
و در بسیج بسیار خوب رشد کرد.
پسرم در خطّ رهبری بود و غیر از خط رهبری هیچ خطی را قبول نداشت و خدا را شاکریم که تا لحظهٔ مرگش با ولیّ فقیه بود.
آقا محمدحسین اسفند ۹۶در خیابان پاسداران گلستان هفتم توسط دراویش داعشی به شهادت رسید...
رفیق گفت یکی چشمش را تخلیه کردن یکی جمجمه اشو و یکی پهلوشو....
مادرش میگفت:وقتی دست به چشم فرزندم در معراج شهدا گذاشتم خون از چشمانش سرازیر شد
اما مادرش خوشحال بود که فرزندش شهید شده😍و همیشه میگفت گریم فقط برای فرزند اباعبدالله بود ...
حاج محمود کریمی براش در تشییع پیکرش خواند
مادرش میگفت وقتی تو قبر پسرمو گذاشتن زیر سرش ی متکا گذاشتن میگفت قبر محمدحسین همه جاش سبز بود
وقتی متکا رو میزارن باز شروع میکنه از چشم محمدحسین خون بیاد😭😭
مادرش به اقا کریمی میگه نوحه اربا اربا بخون...میگه سختتون میشه حاج خانم ... میگه مگه امام حسین سختی نکشید...
آقا محمدحسین حتی سوریه ام رفت ولی خوب اونجا شهید نشدن قسمت بود در تهران خودمون شهید بشن😭😔
آقا محمدحسین وقتی زیارت عاشورا میخوند به نیابت از هریک شهید میخوند
یکی از اون زیارتایی که خوند به اسم آقا رسول بود.❤️
یازده شد عددِ ماه ودلـ💚ـم
#بی تاباست..😞
ڪہ ازاین روز بہ بعد
قافلہ
#بےارباباست..🖐
#یاثاراللّـہ♥️
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🕙قرارشبانه ساعت 22 🕙
دعـــــــــــای فـــــــــــرج
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
🌸 دعای فرج ساعت22هرشب🌸
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🕊 شـهیـدانــه 🕊
🌙سحر یازدهم... ✍ کویری بودم تشنه؛ که بارش باران نگاه تو، سیرابم کرد. ❄️ جنس نگاه تو، از جنس سحره
🌙سحر دوازدهم....
✍ دوازدهمین، بزم عاشقی مان رسید؛ دلبرم
دوازده، عدد عاشقی من است.
من از چشمان دوازدهمین تجلی تو در زمین، روي ماهت را شناخته ام، و راه نور را یافته ام.
❄️دلبر دردانه من؛
همه اعداد، در زمینِ تو، یک طرف...
#منتظر_ترین عدد زمین و آسمانت، یک طرف.
❄️چه رازی در آن ریخته ای، که هر بار به زبانم سرازیر میشود؛ غم همه عالم را به یکباره در جانم می ریزد!
👆دوازده سحر است، که آغوش گشوده ای به روی من، تا کمی درد تنهایی ام را التیام ببخشی.
اما اله بی همتای من؛
درد من، با یکی دو سحر، دوا نمی شود...
من، گمشده ای دارم که آیینه تمام قد تو، در زمین است.
من بدون او، راه آغوش تو را هزار بار گم کرده ام.
❄️چاره ای نمی کنی؟
یک اذنِ بيگاه تو، تمام آوارگی هزار ساله او را، و تمام درد غریبِ سینه مرا، به یکباره درمان می کند.
❄️دوازدهمین سحر ضیافتت، پُر است از بوی نرگسین پیراهن یوسفم، که سالهاست همه اهل زمین را، به حیرت وا داشته است.
❣مـــرا، به لمس نگاهش، اجابت کن...خدا
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
#صبحونه
با روزه مرا صبور ڪن👌
بسم اللـہ
از خاطر من
عبـ💫ـور ڪن
بسم اللـہ😌
افطار و سحر تـ💚ـو را
تبسم ڪردم
ای جـانِ جهانـ🌏ـ
ظـہـور ڪن😊
بسم اللـہ🖐
#دوازدهمینروزعاشقے
#عجللولیڪالفرج🙏
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
تقویم قمری خبر از روز دوازدهم میدهد
نگاهم به روی عددِ دوازده خیره ماند
قلمم با بغضی خیس
ڪنارِ عدد دوازده نوشت
ای ڪاش روزی دوازدهمین امامِ مان هم بیاید😔
سلام دوازهمین امامِ من...
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🌸✨🌸✨
✨🌸✨
🌸✨
✨
🔸#دعای_عهد 🔸
✨بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـ✨
🌸 اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ
🌸 اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
🌸 اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ
.
🌸 أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.
🌸 اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْه
🌸ِ اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.
🌸 اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ،
🌸 وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ
🌸 اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
✨ اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
✨اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
✨اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
#العجلمولا
#مولایم_العجل
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
شهیدحاج کاظم نجفی رستگار
با پیروزی انقلاب و آغاز غائله کردستان، همراه بانیروهای شهید چمران راهی کردستان شد و آموزشهای چریکی را درآنجا فراگرفت و پس از بازگشت ازکردستان به سپاه پیوست
با تبحر بالایی که داشت توسط حاج احمد متوسلیان ابتدا فرماندهی یکی از گردانهای تیپ محمدرسولالله و سپس مسئولیت واحد عملیات تیپ را در پادگان توحید برعهده گرفت
اواخر سال۶٠ بود که حاج کاظم طی مأموریتی جهت توانمندسازی نیروهای حزبالله بعنوان فرمانده گردان به جنوب لبنان اعزام شد
در مهرماه۶۱ ازدواج کرد و چند روز بعد به جبهه رفت
سرانجام پس از چندین حضور مداوم در جبهه و شرکت و فرماندهی در عملیاتهای والفجرمقدماتی، والفجر١، والفجر٢، والفجر۴ و خیبر،
٢۵اسفند۶٣ و درجریان عملیات بدر، هنگام اذان ظهر در شرق دجله و منطقه هورالهویزه درحال شناسایی منطقه، همراه با تعدادی از فرماندهان تیپ سیدالشهدا به درجه رفیع شهادت نائل آمد
پیکر این فرمانده شهید پس از ۱۳سال در هورالهویزه تفحص و در قطعه٢۴ بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد
ماجرای کرامت شهید رستگار به مادرش هم بسیار شنیدنی است، گویا شبی مادرش خواب او را میبیند که در عالم رویا به مادر میگوید:
"مادر، من در بهشت جایم خوب است، چیزی نمیخواهی از اینجا برایت بفرستم؟"
مادر به او میگوید: "پسرم چیزی از تو نمیخواهم فقط...
جلسه قرآن که میروم، همه قرآن میخوانند و من نمیتوانم بخوانم و از این موضوع خجالت میکشم"
شهید رستگار به مادرش میگوید:"نماز صبحت را که خواندی قرآن را بردار و بخوان"
مادر پس از نماز یاد آن خواب و حرف پسرش میافتد، قرآن را برمیدارد و به راحتی مشغول خواندن میشود