eitaa logo
🕊 شـهیـدانــه 🕊
312 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
101 فایل
[به یاد تمام شهدا ،شهیدانه ای به نام شهید مدافع حرم محمدحسن(رسول) خلیلی] 🌸متولد:1365/9/20 تهران 🌸شهادت: 1392/8/27سوریه 🌸مزار: گلزارشهدای بهشت زهرا، قطعه 53،ردیف87 کپی مطالب آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
🎊🎈🎊🎈🎊🎈🎊🎈 ۸ شهریور سالروز ولادت 🎈 ❤️/ گر چه تولد اصلی تو است که مردان با شهادت زنده می شوند ... /❤️ 🎈 🎂 🎈🎈 ═▩ஜ••🍃🌼🍃••ஜ▩═ @rasooll_khalili ═▩ஜ••🍃🌼🍃••ஜ▩═
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علی جان تولدت مبارک چند روزه که خیلی کلافه بودم دلم خیلی برات تنگ شده چقدر انتظار کشیدم برای به دنیا آمدنت و حالا باید انتظار بکشم برای آمدنت انگار تقدیر من همش انتظار کشیدن برای تو است. به دنیا آمدی بزرگ شدی مدرسه رفتی قد کشیدی دانشگاه رفتی سپاه رفتی داماد کردم بعد پدر شدی و حالا ثمره زندگیمو تمام وجودم و یک دانه پسرم و به دست بی بی سپردم. علی جان دلم برات یک ذره شده. اون مهربانی_ات_بشم ۱۳۶۹/۷/۱۰ ۱۳۹۴/۱۰/۲۳ ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
. آفتاب روز شانزدهم رمقی نداشت، داشت نرم نرمک زلف شانه میزد وخرده موهای طلاییش از لای دندانه های شانه به دشت و بیابان میریخت که بیسیم خش خش کنان به صدا درآمد. عمار به اذن الله حرکت کنید... . گفت: نگران به عمار گفتم: عمار آفتاب زده!! . عمار بی نگرانی گفت: ما هم میزنیم رویِ آفتاب رو کم میکنیم. و شانه انداخت به لابلای موهای بلند و پریشانش، مثل کسی که بخواهد عروسی برود. . . بعد از چهار سال هنوز دشت پر است از صدای تیر و گلوله‌ی نابهنگام. هنوز سینه دشت با فریادِ "حاج عمار استشهد" به آشوب میافتد. چهار سال است که مهتابی، روی خورشید را کم کرده. چهار سال است که... . . . چهار ساله پر کشیدی، تولدت مبارک رفیق تولدت مبارک عمار هر داغ حسرت تو کم از آفتاب نیست؛ عمر شب فراق چرا کم نمی شود؟ قاصد تسلی دل عاشق نمی دهد شوق حرم به قبله نما کم نمی شود تیغ شهادت است دل گرم را علاج این تشنگی به آب بقا کم نمی شود سیری ز وصل نیست دل بیقرار را از کاه، حرص کاهربا کم نمی شود... . . . ═▩ஜ••❤️••ஜ▩═ @rasooll_khalili ═▩ஜ••❤️••ஜ▩═
السلام علیک ایهاالشهید✋ سرصبح⛅️و سلامی... به شهیدی که زاد روز میلادش است...❤️ چه سلام دلنشینی بشود..😍 ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
امروز نه فقط تولد تو بلکه سرآغاز زندگی تمام آنانیست که بار دیگر با تو متولد شدند پس تولدمان مبارک...🎊 #رفیق_همیشه_همراهم #تولدت_مبارک ═▩ஜ••🍃❤🍃••ஜ▩═ @rasooll_khalili ═▩ஜ••🍃❤🍃••ஜ▩═
143.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈 🔹سحر با صدای مامان بیدار شدم ,قبل از اینکه آبی به دست و صورتم بزنم ;مامان گفت: "رسول بیا اینجا ". نگاه کردم دیدم پشت پنجره پذیرایی ایستاده. گفتم :" چی شده ؟" دستی روی بخار شیشه کشید ,چراغ روشن وسط حیاط را به من نشان داد و گفت :" نگاه کن داره برف می آد .درست مثل روزی که تو به دنیا اومدی ". _من که بیست آذر به دنیا اومدم . _بله ,اذان صبح روز بیست آذر ,درست روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام . آن زمان ما کیان شهر ,در شهرک جمهوری زندگی می کردیم ;نیمه های شب بود که رفتیم بیمارستان نجمیه .همین موقع سحر بود که پرستار گفت :"خانم افراز چقدر نوزادت خوش قدمه .بیا ببین اولین برف زمستانی داره همه جا رو سفیدپوش می کنه". در دلم گفتم :"تو این همه چشم به راهی,برف زودتر اومده که همه جا رو برای به دنیا اومدن بچه من زیبا کنه ". آن سحر تا اذان صبح صبوری کردم .چشم هایم را با امید به لطف خدا روی هم گذاشتم. وقتی چشم هایم را باز کردم ,خاله ات صورتم را بوسید ,گفت :"چشمت روشن, پسرت به دنیا اومد".نگاهت که کردم ,دیدم سیاهی چشم های تو قشنگ تر از سفیدی برف است . دلم می خواست مثل روح الله یک اسم خاص و زیبا داشته باشی.خیلی اسم رسول را دوست داشتم ;چون روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام به دنیا آمده بودی ,اسمت را در شناسنامه محمد حسن گذاشتیم ;اما در خانه رسول صدایت می کردیم . 📚 🎊 💥کپی با ذکـر صلوات و نام شهیــدرســول خلیـلی و آی دی کانال جایز است. 🆔 @Rasoulkhalili ═▩ஜ••🍃❤🍃••ஜ▩═ @rasooll_khalili ═▩ஜ••🍃❤🍃••ஜ▩═
تو آمدي كه به ما بگويي... زندگي بدون شهادت رياضت تدريجي است براي رسيدن به مرگ فردا تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی می برم که ... تو خلق شده ای تا راه را به ما نشان دهی. #۱ اردیبهشت سالروز تولد ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺 ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🕊 شـهیـدانــه 🕊
طرح جدید به مناسبت تولد شهید محمود رادمهر🍃🌹 ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🍃مدافعان حرم که راهشان است و در آن شکی نیست، اما حرفم با مردمی است که را ذکر لب کرده اند و خودشان تماشاچی میدان شده اند. . 🍃خواب ِغفلت و منطقمان را بیخیال کرده است. برای حسین سینه می زنیم اما نمیدانم پاسخم به اینکه آیا حسین وار می کنیم یا نه چیست ؟🥺 . 🍃شب اگر کربلا بودیم و در تاریکی شب، امام می فرمود هرکس میخواهد می تواند برگردد. نمیدانم چه می کردیم!!😥 . 🍃مدافعان حرم، یارانی هستند که به پای ماندند و حال برای دفاع از حرم خواهرش گویان راهی می شوند. از جمله است که پرستوی دلش در هیئت حسین بال و پر گرفت.وقتی روضه و بازار را شنید، کوچ کرد سوی حرم و بال هایش را نذر دفاع از حرم بی بی کرد🌹 . 🍃 دلی که با ارباب خو بگیرد، نمی تواند را تنها بگذارد. از محمود فقط مژده شهادتش آمد و پناهگاهِ پیکرِشهدا، جسمش را در آغوش گرفت. خانطومان نمی توانست از محمود دل بکند که سالها پیکرش را میزبان بود🌺 . 🍃حال، بعد از ۵ سال به حرمت بیقراری های مادرش، برای چشم های منتظر همسرش و فرزندانش، برای هوشیاری دلهای به خواب رفته و به قول خودش برای برگشت❣ . 🍃 با آمدنش، دل ها زیر و رو شد. بغض ها شکست و ها، روح خسته از گناه را شست. توبه کردند و ها، تشنه تر شدند برای اما آن ها که خود را به خواب ِ غفلت زده و قصد بیداری ندارند تیر طعنه هایشان بر داغدار خانواده شهدا می نشیند. کاش اگر نیستیم، نمک روی زخم نباشیم😓 . راستی پرستوی به خانه برگشته❤️ . ✍نویسنده : . 🌺به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد : ۳ آذر ۱۳۵۹ . 📅تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵.خانطومان . 📅تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : مازندران، ساری ، آرامگاه مجدالدین .
143.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈 🔹سحر با صدای مامان بیدار شدم ,قبل از اینکه آبی به دست و صورتم بزنم ;مامان گفت: "رسول بیا اینجا ". نگاه کردم دیدم پشت پنجره پذیرایی ایستاده. گفتم :" چی شده ؟" دستی روی بخار شیشه کشید ,چراغ روشن وسط حیاط را به من نشان داد و گفت :" نگاه کن داره برف می آد .درست مثل روزی که تو به دنیا اومدی ". _من که بیست آذر به دنیا اومدم . _بله ,اذان صبح روز بیست آذر ,درست روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام . آن زمان ما کیان شهر ,در شهرک جمهوری زندگی می کردیم ;نیمه های شب بود که رفتیم بیمارستان نجمیه .همین موقع سحر بود که پرستار گفت :"خانم افراز چقدر نوزادت خوش قدمه .بیا ببین اولین برف زمستانی داره همه جا رو سفیدپوش می کنه". در دلم گفتم :"تو این همه چشم به راهی,برف زودتر اومده که همه جا رو برای به دنیا اومدن بچه من زیبا کنه ". آن سحر تا اذان صبح صبوری کردم .چشم هایم را با امید به لطف خدا روی هم گذاشتم. وقتی چشم هایم را باز کردم ,خاله ات صورتم را بوسید ,گفت :"چشمت روشن, پسرت به دنیا اومد".نگاهت که کردم ,دیدم سیاهی چشم های تو قشنگ تر از سفیدی برف است . دلم می خواست مثل روح الله یک اسم خاص و زیبا داشته باشی.خیلی اسم رسول را دوست داشتم ;چون روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام به دنیا آمده بودی ,اسمت را در شناسنامه محمد حسن گذاشتیم ;اما در خانه رسول صدایت می کردیم . 📚 🎊 💥کپی با ذکـر صلوات و نام شهیــدرســول خلیـلی و آی دی کانال جایز است. 🆔 @Rasoulkhalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
امروز نه فقط تولد تو بلکه سرآغاز زندگی تمام آنانیست که بار دیگر با تو متولد شدند پس تولدمان مبارک...🎊 ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
بسم رب الزینب (س)🌸🍃 ✍ خاطره شهید انگشترهایی که براخودش تهیه میکرد معمولا بارکاب های خوبی بود، اما یکی دوماه بیشتر در انگشتش نمیدیدی. هرکدام از دوستانش که خوشش می امد به او می بخشید. در مورد لباس هایش هم همینطور بود، لباسی که امانت میداد، محال بود پس بگیرد. برای عروسی دوستانش که می رفت محال بودکه دست خالی برود، مقید بودکه حتما هدیه ای تهیه کند ودوستان دیگرش را هم مجاب میکردکه باهم یا یک سکه طلا بخرند یا پاکت پولی را هدیه بدهند. میگفت اول زندگیشان هست باید کمکشان کنیم...!!! 🔺 راوی: مادر بزرگوار تولـد؛ زیباتـریـن اتفاق زندگی‌ست امّـا زیباتـر از آن ، این‌ است کہ زندگـی با تولـد آغـاز و با شهادت تمام شود. 🌷🍃 ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🎈 🔹سحر با صدای مامان بیدار شدم ,قبل از اینکه آبی به دست و صورتم بزنم ;مامان گفت: "رسول بیا اینجا ". نگاه کردم دیدم پشت پنجره پذیرایی ایستاده. گفتم :" چی شده ؟" دستی روی بخار شیشه کشید ,چراغ روشن وسط حیاط را به من نشان داد و گفت :" نگاه کن داره برف می آد .درست مثل روزی که تو به دنیا اومدی ". _من که بیست آذر به دنیا اومدم . _بله ,اذان صبح روز بیست آذر ,درست روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام . آن زمان ما کیان شهر ,در شهرک جمهوری زندگی می کردیم ;نیمه های شب بود که رفتیم بیمارستان نجمیه .همین موقع سحر بود که پرستار گفت :"خانم افراز چقدر نوزادت خوش قدمه .بیا ببین اولین برف زمستانی داره همه جا رو سفیدپوش می کنه". در دلم گفتم :"تو این همه چشم به راهی,برف زودتر اومده که همه جا رو برای به دنیا اومدن بچه من زیبا کنه ". آن سحر تا اذان صبح صبوری کردم .چشم هایم را با امید به لطف خدا روی هم گذاشتم. وقتی چشم هایم را باز کردم ,خاله ات صورتم را بوسید ,گفت :"چشمت روشن, پسرت به دنیا اومد".نگاهت که کردم ,دیدم سیاهی چشم های تو قشنگ تر از سفیدی برف است . دلم می خواست مثل روح الله یک اسم خاص و زیبا داشته باشی.خیلی اسم رسول را دوست داشتم ;چون روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام به دنیا آمده بودی ,اسمت را در شناسنامه محمد حسن گذاشتیم ;اما در خانه رسول صدایت می کردیم . 📚 🎊 💥کپی با ذکـر صلوات و نام شهیــدرســول خلیـلی و آی دی کانال جایز است. 🆔 @Rasoulkhalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄