eitaa logo
کانال رسمی شهید رسول خلیلی
2.2هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
کانال رسمی « ❤️‌‌شهید رسول خلیلی❤️» مدافع حرم حضرت زینب سلام الله متولد:20-9-1365تهران شهادت:27-8/آبان-1392=14محرم آرمیده در بهشت زهرا،قطعه 53-ردیف 87/الف ❌کپی مطالب کانال باذکرمنبع ونام شهیدرسول خلیلی وآی دی کانال جایز است ارتباط: @ShahidRasoulkhalili69
مشاهده در ایتا
دانلود
رسول بچه خیلی آرامی بود از همان دوران کودکی مومن و بااعتقاد بود به مسایل نظامی علاقه زیادی نشان میداد لباس پاسدارها را به تن میکرد یادم میاید که یک لباس خلبانی برایش دوخته بودم که میپوشید و بسیار آن را دوست میداشت. ✍🏽نقل از مادر شهید 🆔 @Rasoulkhalili
 🔹بسم رب الشهدا و الصدیقین🔹 🔻 ‍ 🔵‍ فرقی نمی کنه مسئول من کی باشه... یک روز مرا به عنوان مسئول معرفی کردند. وقتی این خبر را به او رساندند حرف قشنگی به زبان آورد. گفت: " من می خوام کار کنم، فرقی نمی کنه مسئول من کی باشه! " این حرف رسول البته راست بود و طی مدتی که با من کار می کرد، واقعا بود و با در میدان حضور پیدا می کرد. 🔺 نقل از همکار شهید 🆔 @Rasoulkhalili
16.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•°♡🥀♡°• مسیر نگاهت من را از تمام دل بستگی های دنیایی ام دور می کند... و مهتاب لبخندت مرا به آسمان نزدیک تر ✨️ شهید مدافع حرم 🍃 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🆔 @Rasoulkhalili
 🔹بسم رب الشهدا و الصدیقین🔹 🔻 ‍ 🔵‍ فرقی نمی کنه مسئول من کی باشه... یک روز مرا به عنوان مسئول معرفی کردند. وقتی این خبر را به او رساندند حرف قشنگی به زبان آورد. گفت: " من می خوام کار کنم، فرقی نمی کنه مسئول من کی باشه! " این حرف رسول البته راست بود و طی مدتی که با من کار می کرد، واقعا بود و با در میدان حضور پیدا می کرد. 🔺 نقل از همکار شهید 🆔 @Rasoulkhalili
شهید مدافع حرم شهید رسول خلیلی: خدایا می‌دانم که کم‌کاری از من است. خدایا می‌دانم که من بی‌توجهم. خدایا می‌دانم که من بی‌همّتم. خدایا می‌دانم که من قلب امام زمان را رنجانده‌ام. امّا خود می‌گویی که به سمت من بازآیید. آمده‌ام خدا کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم. شهید مدافع حرم🕊🌹 🆔 @Rasoulkhalili
 🔹بسم رب الشهدا و الصدیقین🔹 🔻 ‍ 🔵‍ فرقی نمی کنه مسئول من کی باشه... یک روز مرا به عنوان مسئول معرفی کردند. وقتی این خبر را به او رساندند حرف قشنگی به زبان آورد. گفت: " من می خوام کار کنم، فرقی نمی کنه مسئول من کی باشه! " این حرف رسول البته راست بود و طی مدتی که با من کار می کرد، واقعا بود و با در میدان حضور پیدا می کرد. 🔺 نقل از همکار شهید 🆔 @Rasoulkhalili
رسول بچه خیلی آرامی بود از همان دوران کودکی مومن و بااعتقاد بود به مسایل نظامی علاقه زیادی نشان میداد لباس پاسدارها را به تن میکرد یادم میاید که یک لباس خلبانی برایش دوخته بودم که میپوشید و بسیار آن را دوست میداشت. ✍🏽نقل از مادر شهید 🆔 @Rasoulkhalili
 🔹بسم رب الشهدا و الصدیقین🔹 🔻 ‍ 🔵‍ فرقی نمی کنه مسئول من کی باشه... یک روز مرا به عنوان مسئول معرفی کردند. وقتی این خبر را به او رساندند حرف قشنگی به زبان آورد. گفت: " من می خوام کار کنم، فرقی نمی کنه مسئول من کی باشه! " این حرف رسول البته راست بود و طی مدتی که با من کار می کرد، واقعا بود و با در میدان حضور پیدا می کرد. 🔺 نقل از همکار شهید 🆔 @Rasoulkhalili
🔸دو دوست ، دو همکار ، دو پاسدار و دو شهید و ‍ 💥من فقط یک حاجت دارم 👌ماه رمضان آخر نمی دانم شب بیست و سوم بود یا شب نوزدهم. رفتیم خانه مادرش افطاری، گفتیم شب احیا است سریع برگردیم که به مراسم برسیم، میخواستیم خداحافظی کنیم رفت آشپرخانه گفت: مامان من یک حاجت فقط آن هم  بزرگ دارم امشب باید حاجتم را از خدا بگیری. آن لحظه متوجه نشدم منظورش آرزوی است ولی پَکر شدم، بعد مادرش گفت انشاءالله خیر است، حالا حاجتت چیست؟ گفت: شما دعا کنید انشاءالله خیر است، شب قدری حاجت من را حتماً بگیری، بعد در راه سربه سر من می گذاشت که از آن حال و هوا بیرون بیاورد. 🌷 یک هفته بعد شهید شد.  🆔 @Rasoulkhalili
‍ 🔶🔸بسم رب الشهدا و الصدیقین🔷🔹 سال ۹۲ فرمانده ی حوزه بودم. رسول اومده بود پیشم برای محل کارمون چند تا مورد رو هماهنگ کنیم. بچه ها زنگ زدند گفتند (که از بسیجی های پایگاهمون بود) در شاه عبدالعظیم(ع)، با اراذل درگیر شده و سرباز ناجا رو که ظاهرا از آنها دفاع کرده بوده زده! و بعد بچه های ناجا سجاد رو بردن بازداشتگاه... با رسول رفتیم میدون هادی ساعی شهرری؛ مرکز کلانتری اونجا بود. کارت شناسایی نشون دادم و رفتم داخل. کارهای مربوط به سجاد رو انجام دادیم، رضایت اون سرباز رو هم گرفتیم و خدا رو شکر از بازداشتگاه درش آوردیم. سجاد داشت کارهای ترخیص رو انجام میداد و قبل از اینکه بیاد، منو رسول برگشتیم. بعد از دو سه ماه از اون جریان، رسول شهید شد... به سجاد گفتم که برای آزادیت از کلانتری، با اون شهید اومده بودیم... بخاطر این موضوع یه قرابت خاصی پیدا کرده بود با رسول... همیشه میومد سر مزارش؛ میگفت: "این شهید برای وساطت من اومده بوده میشه بازم منو وساطت کنه..." همیشه بهم میگفت؛ تا اینکه خودشم به شهید ملحق شد... روحشون شاد 🔺نقل از دوست و همکار شهیدان و به مناسبت تاریخ شهادت ۱۳۹۵/۷/۷ 🆔 @Rasoulkhalili
 🔹بسم رب الشهدا و الصدیقین🔹 🔻 ‍ 🔵‍ فرقی نمی کنه مسئول من کی باشه... یک روز مرا به عنوان مسئول معرفی کردند. وقتی این خبر را به او رساندند حرف قشنگی به زبان آورد. گفت: " من می خوام کار کنم، فرقی نمی کنه مسئول من کی باشه! " این حرف رسول البته راست بود و طی مدتی که با من کار می کرد، واقعا بود و با در میدان حضور پیدا می کرد. 🔺 نقل از همکار شهید 🆔 @Rasoulkhalili
23.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تشییع پیکر رسول از مقبرة الشهداء سریع خودمو رسوندم به ماشین... یه دفعه روح الله رو با خانمش دیدم گفت: جا داری منم بیام بهشت زهراء (س) ؟ با خانمم هستم گفتم: آره داداش... با خانمش اومدن جلو نشستن! جاشون یکم تنگ شد ناراحت شدم... روح الله گفت: خبر نداشتم رسول شهید شده موبایل هم نداشتم تو دانشکده بودم یکی از بچه ها گفت شهید شده... منم که به اسم میشناختمش زیاد دقت نکردم رفتم آشپزخونه دانشکده غذا بگیرم یهو عکس رسول رو دیدم رو دیوار غذا خوری...رعشه افتاد به بدنم ، بغض کردم...میخواستم بشینم زمین گریه کنم یاد بار آخری افتادم که من و رسول و صابر افطاری اومدیم خونتون چقدر اون شب خوش گذشت... من که پشت فرمون بودم برگشتم نگاهش کردم... وقتی داشت اینارو میگفت خودشو نگه داشته بود گریه نکنه جلو بقیه... روح الله خیلی رسول رو دوست داشت بارها میومد پیشم میگفت : "فلانی سفارش منو بکن رسول بهم کار خنثی سازی بمب یاد بده" گفتم: داداش این همه کار بلد تو تشکیلات هست برو پیش اونا گفت: "میخوام از رسول کار یاد بگیرم ..." 📚به نقل از دوست صمیمی شهیدان و روح الله انقدر رسول رو دوست داشت آخرش هم همسایه ش شد. 🆔 @Rasoulkhalili