🔴 #نقش_پرهیز_در_همسرداری
💠 وقتی #پزشک برای بیمار، دارو تجویز میکند به او گوشزد میکند مهمتر از استعمال دارو نخوردنِ خوراکیهایی است که به پیشرفت بیماری کمک میکند. اگر بیمار بهترین داروها را استفاده کند امّا از برخی کارهایی که حال او را بدتر میکند #پرهیز نکند نمیتوان از داروها انتظار بهبودی و سلامتی برای بیمار داشت.
💠 گاه زن و مرد در زندگی مشترک به حق ادّعا دارند که #وظایف خود را در همسرداری و رسیدگی به همسر انجام میدهند امّا باز شاهد تشنّج، اختلاف و یا #سرد بودن روابط هستند.
💠 بعد از ریشهیابی مشاهده میشود که زن و مرد در حدّ معقولی، وظایف #اثباتی خود را انجام میدهند مثل خانهداری، خرید مایحتاج منزل، کمک به یکدیگر، رابطه با خانوادهی یکدیگر، تمکین جنسی، همفکری و ... امّا #مشکل اینجاست که در امر پرهیز و ترک برخی رفتارهای مخرّب که نقش ویروس دارند موفّق نبودهاند.
💠 #شناخت این ویروسها بسیار ضروری است مثل اطاعت نکردن از شوهر و چشم نگفتن به وی، بیاحترامی و بددهنی کردن به زن، جلوی دیگران آبروی یکدیگر را بردن، #منفینگری و سوءظن به یکدیگر، رفتار پلیسی، مچگیری، مقایسه کردن همسر با دیگران، کینه، انتقامجویی و ... که همهی اینها نقش #مارهای بازی مار و پله را داشته و تلاش همسرداری شما را به هدر میدهد.
💠 شرط اساسی و اصلی بهبود فضای زندگی، #حذف ویروسهای مخرّب است.
4_6001160895630148365.mp3
زمان:
حجم:
3.51M
🔊فایل صوتی #کوتاه
🔰هدفت را با امام (ع) تنظیم کن🔰
@Panahian_ir4_5857087656499872140.mp3
زمان:
حجم:
1.97M
🎵 غدیر سه روز است!
🔻چطور دو ماه عزاداری میکنیم، سه روز نمیتوانیم جشن بگیریم؟
فرزندتون رو زود بزرگش نکنید
از جملاتی مثل «تو دیگه بزرگ شدی!»، «خانم شدی، آقا/ مرد شدی»، «این کار بچه کوچولوهاست، تو دیگه بچه نیستی» استفاده نکنید،
چرا که او را از دنیای کودکی، به دنیای بزرگسالی می برید و کودک دیگر از خود انتظار کودکی ندارد و این در حالی است که رفتار بزرگسالانه هم خارج از حد و توان اوست؛ بنابراین اعتماد به نفسش پایین می آید.
بچه ها فقط با احساسشان زندگی می کنند اصلاً با عقل زندگی نمی کنند؛ هنر مادر این است که لحظه به لحظه بتواند نقش درک کننده ی احساس را ایفا کند.
ممکن است کودک بعد از یک مسئله دوباره دچار مسئله ی دیگری شود مثلاً به سوپر می روید و فرزندتان می گوید پفک می خوام! سرما خورده یا مشکلی داره که نباید پفک بخوره، شما مادر هستید و وظیفه دارید که نخرید، کودک هم وظیفه اش است که اعلام خشم کند چون در مقابل خواسته اش مانع به وجود آمده، شروع می کند به سماجت و بهانه گیری، حال مادری که هنر درک احساس نداشته باشد یا باج می دهد یا داد می زند و کودک را به زور می برد و کتک و ... در صورتی که هیچ کاری لازم نیست کند و قفط باید درک احساس کند، کودک را از مغازه می بریم بیرون، صورت در صورت و نگاه در نگاه، می گوییم خیلی پفک دوست داری می دونم الآن نمیتونیم بخریم خیلی عصبانی و دلخوری ولی الآن نمیشه.
کودک باید تمرین کند و یاد بگیرد که در تمام مدت زندگی به مانع برمی خورد و خشمگین می شود و باید از این خشم و این احساس عبور کند یعنی بالغ رشد کند. این مطالب را تمرین کنید اما نه به عنوان انجام وظیفه و کتابی و جزوه ای عمل نکنید؛ درک احساسات یک رابطه ی عاطفی است و شما باید برای چند لحظه زندگی را فراموش کنید و با تمام حضور در آن موقعیت قرار بگیرید. در درک احساس چشمی برای دیدن، گوشی برای شنیدن و قلبی برای ادراک داشته باشید، برای 2 دقیقه دنیا و زندگی و هرچه در آن هست را فراموش کنید پیش فرض های ذهنی مثل آبروم داره میره را برای چند لحظه کاملاً تعطیل کنید، با کودک یگانه شوید و بعد معجزه اش را ببینید.
مادری تعریف می کردند که دو فرزند دارند و یک شب منزل خواهرشان مهمان بودند، زمان برگشتن پسر بزرگ، منزل خاله اش می ماند و این خانواده با فرزند کوچکتر به منزل برگشتند، در منزل پسر کوچک از مادر می خواهد که مداد شمعی های برادرش را به او بدهد، مادر گفت نه پسرم نمی تونم چون برادرت نیست و من اجازه ندارم، پسرک شروع می کند به گریه و زاری. مادر تعریف کردند که بهش گفتم: آخ جانم چه قدر خوشگل گریه می کنی بیا یک کم آب بخور دستمال هم بهت بدم؛ این کار مادر یعنی گریه کردن حق تو است من هم همراهت هستم؛ تمسخر نمی کنیم، همراه کودکم هستم و تمام عوارض احساسی را که داری بروز می دهی را من می گیرم، تو خودت را تخلیه کن؛ به این میگن حمایت عاطفی.
مادر گفت به فرزندم اجازه دادم که هرچه دلش می خواهد گریه کند ولی من نمی توانم خواسته اش را برآورده کنم، حدود 20 دقیقه این اوضاع طول کشید و بعد پسرم آمد و گفت مامان یه فکری، زنگ بزن خونه خاله از داداش اجازه بگیر با مدادهاش! بازی کنم. مادر گفت من هم هیجان زده گفتم وای چه فکر خوبی و با هم رفتیم و تلفن کردیم و پسرم هم اجازه داد که با مدادهایش بازی کند.
یک بار هم جلوی خود من (استاد) در یک اتاق بازی، یک لگو پرت شد و خورد توی سر یک دختر بچه، او هم شروع کرد به شیون و گریه! پدر رفت جلو و دختر را بغل کرد و گفت: عیبی نداره چیزی نشده خوب میشی! دختر هم صدایش را بالا برد و بلندتر گریه کرد، رفتم جلو و به آن پدر گفتم اجازه بدید من دخالت کنم، نشستم پیش دختربچه و گفتم چی شده عزیزم؟ گفت: لگو خورد توی سرم. دستم را گذاشتم روی سرم و گفتم آخ! و حالت قیافه ام هم را دردآلود کردم و گفتم آخ آخ چه دردی داره کجای لگو خورد تیزی اش یا پهنی اش؟ گفت: تیزی اش. گفتم: وای تیزی اش که اگه بخوره که دل آدم غش می ره خیلی درد می گیره! دختر بچه گریه اش تمام شد و رفت؛ پدرش گفت اگر با چشم خودم ندیده بودم محال بود باور کنم! گفتم: خوب همینه! این بچه فقط می خواست بگه که شما بفهمید که من چه دردی دارم آنوقت شما هی می گویید که عیب نداره! (ادامه دارد...)
🔴 #سبک_همسرداری_بزرگان
💠 علامه جعفری در برخورد با #همسر، جایگاه علمی و اجتماعی خویش را فراموش میکرد و هیچگاه سختی و مشکلات مربوط به کارهای خویش را با خود به خانه نمیآورد. اگر هم #خسته بود، به سخنان همسرش خوب گوش میداد و اظهارات معقول و منطقی را میپذیرفت و از کوششهای همسرش مدام در مناسبتهای مقتضی #قدردانی میکرد.
💠 فرزند آن فیلسوف فقید، به خاطرهای از دوران کودکی خود اشاره و میکند؛ میگوید: به یاد دارم روزی در منزل، سوء تفاهم جزئی بین #استاد و مادرم پیش آمد و عباراتی بین آنان رد و بدل شد. پس از گذشت مدّت زمانی، وقتی استاد عازم رفتن به بیرون منزل بود، با نهایت #فروتنی جلو آمد و دست مادرم را بوسید و عذرخواهی کرد.
📙مجلهطوبی، اسفند ۱۳۸۴، شماره۳