#با_کاروان_اسرا
⑬ معرة النعمان
🔻 چون حاملان سر به «معرة النعمان» رسیدند، اهالی آنجا به آنان خدمت کرده و خوراک و نوشیدنی در اختیار آنان قرار دادند و پاسی از روز را در آنجا ماندند و از آنجا رهسپار «شیزر» شدند.
⑭ شیزر
✧↫ چون به «شیزر» رسیدند، پیرمردی گفت: این سر که به آنان همراه است، سر حسین بن علی ؏ است. اهالی آنجا با هم سوگند خوردند که به هیچ روی، آنان را به منطقه خود راه ندهند، لذا آنان بدون آنکه در آنجا توقف کنند، به حرکت خود ادامه دادند تا به «کفر طالب» رسیدند.
⑮ کفر طالب
◥✧ اهالی آنجا نیز درها را به روی آنان بستند و حاملان آن سر مقدس، هر چه از آنان آب طلب کردند، گفتند: به شما آب نمیدهیم، چرا که حسین ؏ و اصحاب او را تشنه شهید کردهاید.
⑯ سیبور
پیرمردی از هواداران عثمان، مردان «سیبور» را گرد آورده و گفت: زینهار! فتنه مکنید، راه دهید تا مانند دیگر شهرها از اینجا بگذرند!
❥✦ جوانان امتناع کردند، پل ارتباطی آن منطقه را خراب کردند و سلاح بر گرفته آماه جنگ شدند. از طرفین تنی چند کشته شدند. ام کلثوم علیها السلام دعا نمود که خداوند ارزاق آنها را ارزان و آبشان را گوارا سازد و شر ستمگران را از آنان باز دارد.
از امام سجاد ؏ نقل شده که اشعاری را در «سیبور» خوانده است که از آن جمله این بیت است:
آل پیامبر بر شتران بی جهاز سوار شوند، و آل مروان سوار بر مرکبهای نجیب شوند ؟¹
⑰ حماة
از «سیبور» رهسپار «حماة» شدند، در آنجا نیز دروازهها را بر روی آنان بستند و از ورودشان به آنجا جلوگیری کردند.²
📚 منابع:
۱. الدمعة الساکبة ۵/۶۷
۲. قمقام زخار ۵۴۷
••●✦✧✦✧✦●••
و در این مسیر...
امان از سر برافراشتهی علی اصغر
و امان از دل رُبـابـــــ...
😭😭😭😭😭
باز چشمش بہ ڪہ افتاد...
ڪہ غَش ڪرد رباب؟
باز هم آمـده ایـن حرمله ى وا مانده
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
😭😭😭😭😭
#الهی_بحق_زینب_الکبری
#عجل_لولیک_الفرج
#با_کاروان_اسرا
⑱ حمص
❥✦ والی حمص را از ورود خود آگاه ساختند و از او خواستند تا به «حمص» وارد شوند، ولی در آنجا نیز با مقاومت مردم روبرو شدند، و با پرتاب سنگ از آنان پذیرایی کردند تا تنی چند از مأموران را کشتند. آنان مسیر خود را تغییر دادند تا از دروازه شرقی شهر در آیند! آن دروازه را نیز بستند و گفتند: «لا کفر بعد ایمان و لا ضلال بعد هدی» هرگز اجازه نخواهیم داد که سر مبارک امام ؏ را وارد این شهر کنید، و حاملان آن سر مقدس ار از آنجا دور کردند
⑲ بعلبک
✧↫ چون حاملان سر مقدس امام ؏ به «بلعبک» رسیدند، والی آنجا را از ورود خود باخبر ساختند، و او اهالی آنجا را به پیشواز فرستاد در حالی که پرچمهایی را با خود حمل میکردند و فرزندان خود را به تماشای اسیران آورده بودند!¹
💠 و در بحار آمده است که: ام کلثوم ؏ گفت: «خداوند عمران و آبادانی آنها را نابود و آب آنها را شیرین نگرداند و دست ستمگران را از سر آنها کوتاه نکند».
✨ چون علی بن الحسین ؏ این کلمات را شنید، گریست و فرمود:
«این، همان زمان است که شگفتیهایش از نظر بزرگان پایانپذیر نیست و مصائب آن نامشخص است؛ ای کاش میدانستم که مشغلههای زمان تا به کجا ما را به دنبال خود میکشاند و میبینی که ما او را به خود نمیکشانیم؛ ما را بر شتران عریان و بی جهاز در هر شهر و دیاری میگردانند و کسانی از دنبال، دارندگان مهار شتران را حمایت میکنند ؛ گویا ما در میان آنان چون اسیران رومیان و گویا آنچه را پیامبر بیان فرموده است، نادرست بود!، وای بر شما، نسبت به رسول خدا کفران پیشه کردید و شمایان به گم کرده راهی میمانید که راهها را نمیشناسد»²
📚منابع:
۱. قمقام زخار ۵۵۰
۲. بحار الانوار ۴۵/۱۲۶
آهـ...
اے قافله سالار زینب
از روے نیزه ســایہات افتاده بر سرم
ممنونم اے حسین کہ در فکر خواهرے
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
😭😭😭😭😭
#الهی_بحق_زینب_الکبری
#عجل_لولیک_الفرج
#با_کاروان_اسرا
⑳ شــــــام
و امـــــان از شــــــام
😭😭😭😭😭
🔻 به هرحال اهل بیت رسول اکرم (ص) را همراه سرهای نورانی و پاک به طرف «دمشق» آوردند، چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند.
✨ ام کلثوم ؏، شمر لعنة الله علیه را صدا زد و فرمود: ما را از دروازهای وارد دمشق کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محملها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (ص) نگاه نکنند.
🔥 شمر ملعون کاملا" بر خلاف خواست ام کلثوم ؏ عمل کرد و کاروان اهل بیت ؏ را در روز اول ماه صفر¹ از دروازه ساعات که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند - وارد شهر دمشق کرد، و اهل بیت عصمت ؏ و سرهای مقدس را در این دروازه نگاه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه میدارند، نگاه داشت.²
😭 در بعضی از نقلها آمده است که: اهل بیت ؏ را سه روز در این دروازه نگاه داشتند.
📚 منابع:
۱. مقتل الحسین مقرم ۳۴۸
۲. الملهوف ۷۳
••●✦✧✦✧✦●••
امان از شام...
امــــان...
😭😭😭😭😭
هر چه بوده مطرب و رقاصه اینجا آمده
شادمانی میکنند در پیش چشمان تـرم
بی حیـــایی داد میزد با اجازه یا امیر
با خودم آن دختر شیرین زبان را میبرم
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
😭😭😭😭😭
#الهی_بحق_زینب_الکبری
#عجل_لولیک_الفرج
#با_کاروان_اسرا
✨ در روایتی امام سجاد ؏ به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
↯🔥↯🔥↯
➊ ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله میکردند و کعب نیزه به ما میزدند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
➋ سرهای شهدا را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند، سر پدرم ؏ و سر عمویم عباس ؏ را در برابر چشم عمّه هایم زینب و ام کلثوم ؏ نگه داشتند، و سر برادرم علی اکبر ؏ و پسر عمویم قاسم ؏ را در برابر چشم سکینه ؏ و فاطمه ؏ (خواهرانم) میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم ستوران قرار میگرفت.
➌ زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما میریختند، آتش به عمامهام افتاد، چون دستهایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم...
➍ از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز، ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: ای مردم بکشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند.
➎ ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانهی یهود و نصاری عبور دادند و به آنها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق و ... کشتند و خانههای آنها را ویران ساختند، امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید...
➏ ما را به بازار برده فروشان برده و خواستند بجای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت.
➐ ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، روزها را از گرما و شبها از سرما آرامش نداشتیم...
📚 سوگنامه آل محمد، ص ۴۵۹
امان از داغ دل سیــد الساجدین
😭😭😭😭😭
با تازیـانـهات بدنم را کبــــود کن
امّا دگر به عمّهی من حرفِ بد نزن
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
😭😭😭😭😭
#الهی_بحق_زینب_الکبری
#عجل_لولیک_الفرج
#با_کاروان_اسرا
◾️اسیران را در حالیکه با طناب به هم بسته بودند، وارد مجلس کردند.¹
در این هنگام فاطمه بنت الحسین ؏ گفت: ای یزید شایسته است دختران رسول خدا (ص) اسیر باشند؟ در این هنگام حاضران و اهل خانه یزید گریستند.²
🔻 یزید در حضور اسیران سر امام ؏ را در ظرف طلا گذاشته و با چوب دستی به آن میزد.³
وقتی سکینه و فاطمه دختران امام حسین ؏ این موضوع را دیدند چنان فریاد زدند که زنان یزید و دختران معاویه صدا به شیون و زاری بلند کردند.⁴
✨ در روایتی از امام رضا ؏ آمده یزید سر امام ؏ را در تشتی گذاشت و بر روی آن میز غذا نهاد آنگاه با یارانش سرگرم غذا و شراب خوردن شد، سپس میز بازی شطرنج را روی آن تشت گذاشته و با یارانش به بازی شطرنج مشغول شد. وی هنگامیکه از همبازیانش میبرد، جام شراب را گرفته مینوشید و تهمانده آن را در کنار تشت که سر بریده امام ؏ در آن بود بر زمین میریخت.۵
🔥 گویا در این مجلس است که یک مرد شامی به خود اجازه میدهد و این جسارت بزرگ را میکند. دختر امام حسین ؏ به نام فاطمه را از یزید به کنیزی میخواهد و با پاسخ تند دختر امام و خانم زینب سلام الله علیهما روبرو میشود.
🏴 اسرا در مدتی که در شام بودند بنابر روایتی در یک خرابه صورت زندانی نگهداری میشدند.۶
📚 منابع:
۱. لهوف، ص۲۱۳
۲. مثیر الاحزان، ص۹۹
۳. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۴
۴. کامل ابن اثیر، ج۲ص ۵۷۷
۵. عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۵
۶. نفس المهموم، ص ۵۶۸
آهـ... رقیه...
پدر نزدیک بود امشب ...
کنیز خانهای باشم...
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
😭😭😭😭😭
#الهی_بحق_زینب_الکبری
#عجل_لولیک_الفرج
#با_کاروان_اسرا
🏴 رقیه (س) در خرابه کنار حضرت زینب (س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفتوآمد هستند، پرسید: «عمه جان! اینان کجا میروند؟» حضرت زینب(س) فرمود: «عزیزم، اینها به خانههایشان میروند.»
🍂 پرسید: «عمه! مگر ما خانه نداریم؟»، فرمودند: «چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است»، تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد ... طفل به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت.
🌙 پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانهجویی نمود، بهگونهای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.
◾️ خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا (ع) را میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند.
🍂 سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا (ع) را دید، سر را برداشت و در آغوش کشید. بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و نالهاش بلندتر شد، گفت: «پدر جان، چهکسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان، چهکسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان، «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چهکسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان، یتیم به چهکسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان، کاش خاک را بالش زیر سرم قرار میدادم، ولی محاسنت را خضابشده به خونت نمیدیدم».
😭 دختر خردسال حسین (ع) آنقدر شیرینزبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی بهسراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
📚 نفس المهموم، ص ۴۵۶
من را ببخش اگر که...
لـُ لـُ لـُ.. لُکنت زبان گـِ گـِ گـِ گرفتم
آ آ آ آخر شـِ شـِ شـِ شکسته دستی...
دَ دَ دَ دندان شیریم را...
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
😭😭😭😭😭
#الهی_بحق_زینب_الکبری
#عجل_لولیک_الفرج
#با_کاروان_اسرا
آغاز خطبه حضرت زینب علیهاسلام:
🔻 پس از آنکه یزید چوب به لب و دندان حسین ؏ زد و اشعار کفرآمیزی خواند، زینب س به پا خواست و این خطبه را ایراد فرمود:
✨ به نام خداوند بخشنده و مهربان. خداوند جهانیان را حمد و سپاس میگویم و بر پیامبر اسلام و خاندان او درود می فرستم. خداوند متعال حقیقت را نیکو بازگو فرمود، آنجا که در قرآن بیان داشت: « کار کسانی که زشتکاری و گناه انجام دادهاند، به جایی رسید که آیات خدا را دروغ شمردند و آنها را به مسخره گرفتند.»
💠 آری؛ کلام خدا راست و عین حقیقت است.
⁉️ یزید! از این که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتهای و ما را همانند اسیران کافر به این شهر و آن شهر کشاندهای، گمان کردی که ما نزد خدا خوار و پست شدیم و تو در پیشگاه او منزلت یافتی؟
با این تصور خام و باطل، باد به غبغب انداختهای و با نگاه غرورآمیز و نخوت بار به اطراف خود مینگری، در حالیکه شادمانی از اینکه دنیایت آباد شده و بر وفق مرادت است و مقام و منصبی را که حق ما خاندان رسول اکرم (ص) است، در دست گرفتهای؟!!!
👈 اگر چنین خیال باطلی در تو پیدا شده، لحظهای بیندیش! مگر تو فراموش کردهای کلام خدا را که میفرماید:«آنان گمان نکنند که مهلت یافتن خیر و سعادتشان است. نه تنها به نفعشان نیست، بلکه برای آن است که بر گناهان خود بیافزایند و برای آنان عذاب ذلت آمیز ابدی در پیش است»
📚 منابع:
لهوف، ص ۲۱۵
جا دارد اگر فلکــــ کنون گریه کند
با زخم دل و ســوز درون گریه کند
تو زینبی و مهدی زهرا شب و روز
از بهر اسارتــــ تو خـون گریه کند
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
😭😭😭😭😭
#الهی_بحق_زینب_الکبری
#عجل_لولیک_الفرج
#با_کاروان_اسرا
ادامه خطبه حضرت زینب (س)
اشاره به منزلت خاندان پیامبر:
🔻 ای فرزندان بردگان آزاد شده! آیا عدالت این است که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده جای دهی، ولی دختران پیامبر خدا را در میان نامحرمان به اسارت بگیری؟ زنان و کنیزان خود را پوشیده نگاه داری، ولی خاندان رسالت را با دشمنانشان در شهرها و آبادیها بگردانی تا بادیه نشینان، خویشان و غریبهها و اراذل و اشراف آنان را ببینند؛ در حالی که کسی از مردان آنان همراهشان نیست و سرپرست و حمایت کنندهای ندارند؟!
⁉️ چگونه امید خیر میتوان داشت از فرزند کسی که میخواست با دهان خود جگر پاکان را ببلعد و گوشت و خون او از شهیدان اسلام روییده است؟!
⁉️ چگونه میتوان انتظار کوتاه آمدن از کسی داشت که همواره با بغض و دشمنی و کینه و عداوت به خاندان ما نگریسته است؟!
🔥 یزید! این جنایات بزرگ را انجام دادهای، آنگاه نشستهای و بی آنکه خود را گناهکار بدانی یا جنایات خود را بزرگ بشماری، با خود ندا سر میدهی که ای کاش پدران من حضور داشتند و از سر شادمانی و سرور فریاد بر میآوردند و میگفتند: « ای یزید! دست مریزاد»؟ این جمله جسارت آمیز را میگویی، در حالی که با چوبدستی بر دندانهای مبارک سید جوانان بهشتی میکوبی؛
زهی بیشرمی و بیحیایی! چگونه چنین یاوهسرایی نکنی؟
👈 تو بودی که زخمهای گذشته را شکافتی و دست خود را به خون پیامبر آغشته ساختی و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب نسل جدید را خاموش نمودی و اکنون پدران خود (نسل شرک و بت پرستی) را ندا میدهی و گمان داری که با آنان سخن میگویی.
🔥 به زودی خودت به جمع آنان ملحق میگردی و در آن جایگاه، عذابی ابدی در انتظار توست که آرزو میکنی ای کاش دستم شکسته و زبانم لال میشد و هرگز چنین کارهای ناشایستی را انجام نمیدادم.
📚 لهوف، ص ۲۱۶
بر حنجر خون، نواے عشقی زینبــــ
دلداه و جـان فـداے عشقی زینبــــ
در بهت سکوت کوفه، در ظلمت شام
پیغــامبـر خـــداے عشقی زینبــــ
#الهی_بحق_زینب_الکبری
#عجل_لولیک_الفرج
#با_کاروان_اسرا
ادامه خطبه حضرت زینب (س)
اشاره به عاقبت یزید در محشر،
و مقام بلند شهیدان نزد خداوند:
✨ پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما بگیر و از آنان که بر ما ظلم کردند، انتقام بکش و آتش غضب را بر کسانی که خون ما و حامیان ما را ریختند، فرو فرست.
👈 یزید! بدان که با این جنایت هولناک، پوست خود را شکافتی و با این عمل وحشیانهات، گوشت خود را پاره کردی. به زودی در عرصه محشر به محضر رسول الله (ص) کشانده خواهی شد در حالی که بار سنگینی از مسئولیت ریختن خون فرزندان او و هتک حرمت خاندان و پارههای تنش را بر دوش داری. آن روز همان روزی است که خداوند همه پراکندهها را یکجا جمع مینماید و حق هر حقداری را به صاحبش باز میگرداند.
« گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدهاند، مردگانند؛ بلکه زندهاند و نزد پروردگار خود، روزی میخورند.»
🔥 ای یزید! برای تو همان بس که خدا در کارت داوری کند و پیامبر دشمنت باشد و جبرئیل نیز از او حمایت کند. به زودی آنان که تو را حمایت کردند و بر این جایگاه نشاندند و بر گرده مسلمانان سوار نمودند، درخواهند یافت چه ستمگری را انتخاب نمودند. به زودی درخواهید یافت که کدامیک از شما بدبختتر و پستتر از همگان هستید.
🔻 ای فرزند معاویه! اگرچه سختیها و پیشامدها و فشار روزگار، مرا در شرایطی قرار داد که مجبور شدم با تو حرف بزنم، اما تو را کوچکتر از آن مقام ظاهریات می بینم و بسیار توبیخ و سرزنش میکنم. چگونه سرزنش نکنم در حالی که چشمها در فراق دوستان، گریان و دلها در فراق عزیزان، سوزان است.
📚 لهوف، ص ۲۱۸
دستـم بگیــر تا که بیفتم به پــای تو
بانو... تمـــام ایل و تبارم فــدای تو
#کربلا_در_کربلا_می_ماند...
#اگر_زینب_نبود
#الهی_بحق_زینب_الکبری
#عجل_لولیک_الفرج
رستگاران :
#با_کاروان_اسرا
پایان خطبه حیدری حضرت زینب (س)
🔻 آه! چه شگفت انگیز است که مردان بزرگ حزب خدا به دست شیطان کشته شوند! دستان جنایتکار شما، به خون ما خاندان پیامبر آغشته شده است و دهانتان از گوشت ما پر و مالامال است. آری! راستی جای شرم نیست که آن بدنهای پاک و پاکیزه روی زمین بمانند و گرگهای بیابان به سراغ آنها بروند و تو مغرور و سرمست، بر اریکهی قدرت تکیه زنی و به خود ببالی؟
🔥 ای پسر ابوسفیان! اگرچه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمردهای و به آن میبالی، طولی نمیکشد که مجبور میگردی غرامت و تاوان آن را پس دهی. البته در روزی که هیچ نوع اندوخته نیک و مفیدی همراه نداشته باشی و مجبور باشی به تنهایی سزای اعمال خود را بچشی. « و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمیورزد.» ما از بیدادگریهای تو، به پیشگاه او شکایت میبریم؛ و او تنها پناهگاه و امید ماست.
👈 یزید! هر آنچه میخواهی مکر و فریب و سعی خود را به کار گیر، ولی بدان که هر چه تلاش و مکر به کارگیری، باز هرگز توان آن را نداری که ذکر خیر ما را از یادها بیرون ببری. هرگز قدرت نداری که وحی ما را نابود و ذکر ما را خاموش سازی و به آرزوی پلید و دیرینه خود نایل شوی. سعی و تلاش تو هرگز نخواهد توانست ننگ و عار اعمالت را از دامنت پاک سازد.
هرگز! هرگز! آگاه باش که عقل تو بسیار ناتوان، و دوران زندگی و عیشت به سرعت از بینرفتنی و جمع تو رو به زوال و پریشانی است. روزی فرا می رسد که منادی حق فریاد بر میآورد: «لعنت خدا بر ستمکاران و بیدادگران باد!»
💠 اکنون من نیز حمد خدا را میگویم که سر آغاز زندگی دودمان ما را با سعادت و آمرزش قرین ساخت و پایان زندگی ما را با شهادت سرشار از رحمت به پایان برد.
✨ از خداوند متعال میخواهم ثواب و فضل خویش را بر شهیدان تکمیل فرماید و اجر و مزد آنان را افزون سازد و امانتداری و جانشینی ما را از آنان به ترتیب خوب و نیکو قرار دهد؛ زیرا خداوند بخشنده و مهربان است. او تنها پناهگاه و امید ما و نیکوکارترین و بهترین وکیل و مدافع حق ماست.»
📚 لهوف، ص ۲۲۰
گفتم: كه كاخ مستیتان پــايدار نيست
مردم... لباس خاكی ما خندهدار نيست
مردان ما به نيزه و در كوچههای شهر
گرداندن زنــان حــرم افتخـــار نيست
ای بزدلان! ز بـــام به ما سنگ میزنيد
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
😭😭😭😭😭
#الهی_بحق_زینب_الکبری
#عجل_لولیک_الفرج