eitaa logo
روابط عمومیECI
1.9هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
291 فایل
این کانال جهت اطلاع رسانی کلیه برنامه ها ،طرح ها و فعالیت های فرهنگی،قرآنی،آموزشی،سیاسی،بصیرتی،مسابقات و ..ایجاد شده است. ارسال آثار و پاسخ مسابقات: @ecimosabeghat ارتباط بامدیران کانال @modir120 @Salamhaki
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣📣📣📣برندگان ختم قرآن کریم ویژه سالروز میلاد حضرت امام علی(ع) شماره کارتهای ساعتی: 3958-4460-2597 تشکر از همه عزیزانی که در این طرح شرکت کردند.🌸💐🌹 التماس دعا🙏🙏 برندگان جهت دریافت هدایای خود به روابط عمومی مراجعه کنند.
شیرین‌ترین روز روز پنجم جمادی‌الاولی سال پنجم یا ششم هجری قمری بود؛ همان ‌روزی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای اولین بار پدر یک دختر شد. اسمش را گذاشتند «زینب»، زینت پدر. لقبش هم شد صدیقه صغری؛ دختر صدیقه کبری، دخترِ دختر پیامبر خدا. 2 حسین، آرام جانش نوزاد بود. در گهواره که قرارش می‌دادند اگر حسین علیه‌السلام از مقابل چشم‌هایش دور می‌شد، بی‌قراری می‌کرد و صدای گریه‌اش در خانه می‌پیچید. حسین علیه‌السلام را که می‌آوردند، می‌خندید و آرام می‌گرفت. بزرگ‌ که شد وقت نماز، قبل از اقامه، اول به‌صورت حسین علیه‌السلام نگاه می‌کرد و بعد قامت می‌بست. 3 راوی فدک فدک را از مادر گرفته بودند؛ به‌ جبر و ظلم. صدیقه کبری در حضور اصحاب پیامبر، خطبه‌ای خواند غرّا و فصیح که بعدها معروف شد به «خطبه فدکیه». مادر که خطبه می‌خواند، زینب سلام‌الله ‌علیها هم آنجا بود. هفت‌ساله یا کوچک‌تر. خطبه را همان ‌یک‌بار در مسجد شنید؛ وقتی مادر با صدایی که فصاحت لحن پیامبر خاتم را داشت، کلمه‌ها و عبارات طولانی را بر زبان می‌آورد. زینب سلام‌الله ‌علیها با همان ‌یک‌بار شنیدن، کل خطبه را از بَر شد. زینب سلام‌الله ‌علیها شد مهم‌ترین‌ راوی خطبه فدکیه. 4 شرط عروس عبدالله، پسرعموی زینب سلام‌الله ‌علیها بود. امیرالمؤمنین، عبدالله را به نیکی می‌شناخت که وقتی به خواستگاری زینب سلام‌الله ‌علیها آمد، مولا به دامادی قبولش کرد. وقتی امیر علیه‌السلام می‌خواست خطبه عقد را میان عبدالله و زینبش بخواند، شرط زینب سلام‌الله ‌علیها را به او گفت. شرط این بود: «زینب از حسین جدا نشود. هر وقت زینب خواست با برادرش حسین راهی سفر شود او را منع نکن». عبدالله می‌دانست حسین، جانِ زینب است. همه می‌دانستند. سرش را پایین انداخت، لبخندی زد و پذیرفت. زینبِ علی شد همسر عبدالله‌بن‌جعفر‌بن‌ابوطالب. 5 همپای برادر هم خانه‌ای داشت بی‌کم‌ و کسر، هم کنیز داشت، هم غلامان خانه عبدالله هرلحظه گوش‌به‌فرمان او بودند. هر آنچه از اسباب زندگی و لوازم آرامش که نیاز بود زینب سلام‌الله ‌علیها به‌وفور در خانه عبدالله داشت. با همه این‌ها، برادر که خبر داد وقت رفتن رسیده لحظه‌ای مردد نشد، تعلل نکرد، خانه و زندگی و دنیا را گذاشت پشت سر و چشم دوخت به حسین علیه‌السلام که مقابل او بود. برادر قصد مکه داشت که در مدینه دیگر جانش در امان نبود. شب بیست‌ و هشتم رجب بود که زینب سلام‌الله ‌علیها، همراه حسین علیه‌السلام، از مدینه راهی خانه خدا شد، آماده برای همه آنچه از جدش رسول خدا و پدر و مادرش درباره حسین علیه‌السلام به او توصیه شده بود. 6 آخرین ‌حج از همان ‌روز اول، از همان ‌سوم شعبان که به مکه رسیده بودند خوب می‌دانستند جان حسین علیه‌السلام، اینجا هم در امان نیست و سربازان و سرداران یزید، حرمت خانه خدا را هم نمی‌فهمند. دستشان اگر برسد خون حسین علیه‌السلام را کنار خانه کعبه می‌ریزند. روزها در هراس از بی‌حرمتی به جان حسین علیه‌السلام در حرم امن الهی می‌گذشت، از هجرت گریزی نبود. هشتم ذی‌الحجه. یوم‌الترویه. حسین علیه‌السلام حج آخر را به ‌پایان‌ نبرده، رو سوی عراق کرد. جعفر دل‌نگران زینب سلام‌الله ‌علیها بود. تقلا کرد امام را از سفر منصرف کند. تلاش‌ها افاقه‌ای نکرد. این راه رفتنی بود و جعفر نمی‌توانست همراه زینب سلام‌الله‌ علیها راهی شود. پسرانش، علی، عون و جعفر را به همراه زینب سلام‌الله ‌علیها فرستاد تا چشم از مادر برندارند. زینب سلام‌الله ‌علیها هم چشم از حسین علیه‌السلام برنمی‌داشت. 7 از حسین جدا نمی‌شوم کاروان آماده حرکت بود. زینب سلام‌الله ‌علیها، نشسته در کجاوه، گوش‌به‌فرمان حسین علیه‌السلام برای راهی ‌شدن. ابن‌ عباس رفت سمت امام: «یا حسین! اگر خودت مجبور به رفتنی، لااقل زن‌ها را با خودت نبر». زینب سلام‌الله ‌علیها صدایش را شنید. سر از کجاوه بیرون آورد و گفت: «ابن عباس! می‌خواهی من را از برادرم، حسین، جدا کنی؟! من و جدایی از حسین؟ هرگز!» 8 شب آخر جنگ آغاز شده بود. سپاه عمرسعد، راه را بر حسین علیه‌السلام و یارانش بسته بودند. شب آخر بود، فرصتی که عباس‌بن‌علی علیه‌السلام برای برادر و سپاهش گرفته بود تا در آخرین‌ شب عمر، فارغ از جنگ، عبادت کنند. «جون»، غلام امام حسین، داشت شمشیر حضرت را صیقل می‌داد و تعمیر می‌کرد. امام، حوالی او بیرون از خیمه، نشسته بود و آرام، اشعاری را زمزمه می‌کرد: یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق و الاصیل... ای روزگار! اُف بر تو باد با این ‌دوستی‌ات! چقدر هر صبح و شب، دوستانت را به کشتن می‌دهی... حسین علیه‌السلام، سه ‌بار این ‌شعر را تکرار کرد. زینب سلام‌الله ‌علیها راز شعر برادر را فهمید. علی‌بن‌الحسین علیه‌السلام، فرزند ارشد امام حسین هم آنجا بود. گریه راه گلویش را بست. بغضش را فرستاد پشت چشم‌ها و هیچ نگفت. زینب سلام‌الله ‌علیها اما تاب نیاورد. از جا بلند شد؛ سنگین‌تر از کوهی که
غم بر آن آوار شده باشد. خودش را رساند به برادر: «وامصیبتا... کاش مُرده بودم. امروز انگار مادرم فاطمه، پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفته‌اند. ای جانشین گذشتگان و ای پناه بازماندگان، ای اباعبدالله، پدر و مادرم به فدایت، خودت را آماده شهادت کرده‌ای. جانم به فدایت...» حسین علیه‌السلام، به چشم‌های خیس خواهر نگاه کرد. دلداری‌اش داد: «خواهر جانم! قَسَمت می‌دهم که در عزای من، گریبان پاره نکنی و صورت نخراشی و وقتی شهید شدم، شیون نکنی». زینب سلام‌الله‌ علیها با صدای حسین علیه‌السلام آرام شد؛ مثل همه‌روزه‌ای دیگر عمر. امام حسین، او را برد کنار امام سجاد علیه‌السلام. خاطرش که از آرامش او جمع شد، برگشت به دل تاریک بیابان، کنار یارانی که تا صبح صدای راز و نیاز و عبادت آن‌ها از خیمه‌ها بلند بود. بزرگ‌ترین ‌داغ زینب سلام‌الله ‌علیها در مدینه هم ساکت نماند. مدام خطبه می‌خواند و روشنگری می‌کرد و از آنچه در کربلا بر آن‌ها رفته بود، حرف می‌زد. آن‌قدر گفت تا مردم را علیه یزید شوراند. دست‌آخر حاکم مدینه تصمیم گرفت زینب سلام‌الله ‌علیها را تبعید کند. صدیقه صغری به شام سفر کرد و آنجا بیمار شد تا آخر، با قلبی که سنگین‌ترین ‌داغ جهان را تاب آورده بود، با قلبی که بزرگ‌ترین ‌امتحان الهی را از سر گذرانده بود، از دنیا رفت؛ راضیه مرضیه. منبع: سایت نوجوانان رهبر
⚠️ 🌸 ﺍﺯ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﺩﻭﻻﺑﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ چگونه خواهد بود⁉️ ﻣﺜﺎﻝ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺯﺩﻧﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: 🌸ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺪﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ. 🔹ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ. 🔰ﭘﺴﺮﺍﻭﻝ؛ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺪﺭ ﺳﻮﺀﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﻢ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﺷﺮﺍﺭﺕ! 🔰ﭘﺴﺮﺩﻭﻡ؛ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﭘﺴﺮ ﺍﻭﻝ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ ﻭ ﺷﺮﺍﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ! 🔰ﭘﺴﺮﺳﻮﻡ؛ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﻮد! 🔰ﭘﺴﺮ ﭼﻬﺎﺭﻡ؛ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﭘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺐ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﯿﺎﻣﺪﻥ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺴﺖ؛ 🔹ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ. ﭘﺲ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﻢ ﭘﺪﺭ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﻣﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ، ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺁﻣﺪن ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺖ. 🔴ﺁﺭﯼ؛ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎن. 🔻ﻋﺪهﺍﯼ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ..! 🔻ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺻﻼ ﺁﻗﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﺸﻐﻮﻟﯿﻢ..! 🔻ﻋﺪﻩﺍﯼ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺴﺖ ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ..! ✨عده‌ای هم از هیچ کاری برای رضایت ولی امرشان دریغ نمی‌کنند... 👌ما از کدام گروه هستیم؟😔😔 🆔 http://Eitaa.com/ravabeteci اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤲اوقات شرعی اصفهان 🗓 دوشنبه 11 اسفند 1399 🌺 17 رجب 1442 🕌 اذان صبح 05:11 🌅طلوع آفتاب 06:31 🕌اذان ظهر 12:16 🌄 غروب آفتاب 18:01 🕌اذان مغرب 18:18 🕛 نیمه شب شرعی 23:35
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از روابط عمومیECI
🙏با حضور کارشناس برجسته خانواده 👈 از قم ❤️ویژه زوجین❤️ 👌 موضوع: نقش ایثار و گذشت و مهر و محبت در روابط زوجین و زندگی 👌زمان: دوشنبه ۱۱اسفندماه، ساعت۱۹ الی ۲۰ پرسش و پاسخ در موضوعات: ✅ ✅توجه:برای ورود به برنامه حتما باید از مرورگر کروم بروز استفاده کنید. 🙏برای شرکت در جلسه حتما با عنوان میهمان و درج شماره کارت ساعتی در زمان مقرر به آدرس زیر وارد شوید. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://www.skyroom.online/ch/m1290497680/ravabeteci 👌در پایان برنامه بین شرکت کنندگان قرعه کشی شده و به تعدادی از حاضرین هدایایی اهداء خواهد شد. http://eitaa.com/ravabeteci
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌👏ضمن تشکر از همه عزیزانی که در برنامه خانواده ولایی امشب حضور داشتند شماره کارتهای ساعتی زیر در قرعه کشی حضور برنده شدند:👇👇👇👇🌸🌺🌸🌼🌼🌸🌺 ۲۳۴۰،۱۷۶۸،۸۵۲،۲۴۲۰وآقای احسان فروزنده🌺 برندگان عزیز جهت دریافت هدیه🎁 خود هفته آینده به دفتر روابط عمومی مراجعه کنند. http://eitaa.com/ravabeteci