💐برنامه بصیرت افزایی خانواده ها
🌹بهصورت برخط(آنلاین)
🌷با سخنرانی:
دکتر شاهین فرهنگ
🌸موضوع:
خانواده موفق
⏰زمان: دوشنبه های هر هفته ( به مدت 5 جلسه)
از تاریخ 29 آبان ماه الی 27 آذرماه
از ساعت ۱۹ تا ۲۰
لطفا زمان کلاس روی لینک و ورود مهمان بزنید و شرکت کنید👇👇👇
https://online30.bellmeet.com/w/1680893326932264/khanevadeh_basirat?lang=fa
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
بیا که سوختیم ز هجر روی ماه تو... 💔
شهرمان مهمان دارد... 🌹
📣 #اطلاعیه
🔻 برنامه استقبال و تشییع کاروان اهالی بهشت در شهرستانهای اصفهان 👆
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
کتابخوانی 📚
🔴#سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت سوم)
🪴 یاد خواب دیشب افتادم..
با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به من گفت که وقت رفتن من نرسیده است!
فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار کنم و دیگر حرفی از مرگ نزنم.
🎍اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد.
🌿در آن زمان بسیار تلاش کردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم.
🌟اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است.
سالها گذشت.
🌲باید این را اضافه کنم که من یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن هستم.
🌿مدتی بعد ازدواج کردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم.
🍀یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید.
🌾حس خیلی خوبی داشتم و آرزوی شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما کجا و شهادت کجا...
🌳آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما کمرنگ شده...
🌴در همان عملیات چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت کرد.
حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دکتر رفتم ولی فایده نداشت.
🌵تا اینکه یک روز صبح احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است!
درست بود!
چشم من از مکان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدی داشتم.
🍃همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست.
🌿تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده.
🌲و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است...
پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد میدانستند اما با اصرار من قرار شد که که عمل انجام بگیرد.
🪴با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم.
🌿حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم.
تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم.
☘عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد..
پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد....
🌴احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند.
چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد.
🌾احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود.
🎍با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم.
🍁برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم.
از لحظه های کودکی تا لحظهای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت...
🍃چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را میدیدم.
🌿در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.بسیار زیبا بود.
☘او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم.
با خودم گفتم چقدر زیباست چقدر آشناست.او را کجا دیدم؟!
🍁سمت چپم را نگاه کردم.عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند..
🌾عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود.
پسر عمه ام از شهدای دوران دفاع مقدس بود.
🌿از اینکه بعد از سال ها آن ها را می دیدم بسیار خوشحال شدم.
🌱نا گهان یادم آمد جوان سمت راست را...
حدود ۲۰ الی ۲۵ سال پیش... شب قبل از از سفر مشهد...عالم خواب...حضرت عزراییل!
🌴با لبخندی به من گفت:برویم.
با تعجب گفتم کجا؟
دوباره نگاهی به اطراف انداختم.
دکتر ماسک روی صورتش را درآورد و گفت:
مریض از دست رفت، دیگر فایده ندارد.
🌲خیلی عجیب بود که دکتر جراح پشت به من قرار داشت اما من می توانستم صورتش را ببینم!
🍀می فهمیدم که در فکرش چه میگذرد و افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم میفهمیدم.
🌿از پشت در بسته لحظه ای نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد.
🎄برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود و ذکر می گفت.حتی ذهن او را می توانستم بخوانم او میگفت:
خدا کند که برادرم برگردد..
دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است.
اگر اتفاقی برایش بیفتد با بچه هایش چه کنیم...
یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچههای من چه کند!!
🪴 کمی آن طرف در یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد.
جانبازی بود که روی تخت خوابیده بود برایم دعا می کرد
قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کرده و گفته بودم که شاید برنگردم.
🌿این جانباز خالصانه می گفت:خدایا من را ببر اما اورا شفا بده. زن و بچه دارد اما من نه..
🍃ناگهان حضرت عزراییل بهم گفت:دیگر برویم..
ادامه دارد..
#کتاب
🌻
💐برنامه بصیرت افزایی خانواده ها بهصورت برخط(آنلاین)
🌷با سخنرانی:
دکتر حمید حبشی
🌸موضوع: مدیریت روابط خانواده
🕖 زمان: چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲ این جلسات به مدت 5 جلسه ادامه خواهد داشت و زمان جلسات بعدی اول هر هفته به اطلاع خواهد رسید
ساعت جلسه ۱۹ تا ۲۰
🎁همراه با مسابقه حضور و اهدای هدایا به قید قرعه به ۵ نفر
لطفا" راس ساعت شروع برنامه از طریق لینک زیر به صورت میهمان به جلسه وارد شوید👇👇👇
https://online42.bellmeet.com/room/122610/79b3fe07-476f-406f-9b8b-a1ffa8d313f2?lang=fa
#دعا
🌷ربَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا
🌱 پروردگارا، ما را زنان و فرزندانی مرحمت فرما که مایه چشم روشنی ما باشند، و ما را پیشوای اهل تقوا قرار ده.🤲
🔹(سفارش شده برای #ازدواج و تربیت نسل اسلامی این دعا در قنوت خوانده شود)
#دعا
#فرزندآوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعتماد به خدا این شکلیه👆
💠 کشیدن سیگار و ضرر زدن به بدن
🔹 #مقام_معظم_رهبری: حکم کشیدن سیگار، تابع ميزان ضرر آن است. اگر داراى ضرر قابل ملاحظهاى باشد، جایز نیست. همچنین اگر دود سیگار و قلیان، موجب اذیت و ناراحتی دیگران و یا ضرر رساندن به آنان شود، استعمالشان جايز نيست.
🔹 آیتالله #سیستانی: کشیدن سیگار، اگر موجب ضرر و زیان میشود، هر چند در آینده و اعم از اینکه آن ضرر معلوم باشد و یا گمان ضرر وجود داشته باشد، طوری که عقلاً بر سلامت شخص بیمناک باشند، حرام است و اماّ اگر ایمن از ضرر و زیان شدید باشد، هر چند بدین جهت که کمتر میکشد، مانعی ندارد.
🔹 آیتالله #مکارم: کشیدن سیگار و انواع دخانیّات، حرام است و با توجّه به این که ترک آن براى همه معتادان ممکن است، حالت اضطرار معمولاً در آن تصوّر نمىشود؛ مگر به دستور خاص طبیب آگاه، و فرقى بین افراد مبتدى و معتاد نیست.
📚 پینوشت:
الاجوبة الاستفتائات، مسئله ۱۴٠۸، استفتا از سایت آیتالله مکارم، کتاب فقه برای غرب نشینان آیتالله سیستانی، مسئله ۲۱۵
#احکام 💎
•┈┈••✾••┈┈•
کتابخوانی📚
🛑 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت ۴)
✨لازم به ذکره که بگم داستان اصلی کامل تر از این چیزیه که نوشته میشه،
ما روزمرگی های داستان رو خلاصه کردیم و به جاش قسمتهایی که راوی داستان وارد عالم قیامت میشه رو بدون کم و کاست مینویسیم چون میدونیم برای همه جذاب و جالبه.
🍀اما ادامه ماجرا:
فهمیدم که منظور ایشان مرگ من و انتقال من به آن جهان است.
🌲مکثی کردم و پسرعمه اشاره کردم و گفتم:
من آرزوی شهادت دارم سالها به دنبال شهادت بودم حالا با این وضع بروم؟!
🎍اما اصرارهای من بی فایده بود باید میرفتم.
دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند برویم.
🍀 بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم لحظهای بعد خود را همراه این دو نفر در یک بیابان دیدم.
🍀 زمان اصلا مانند اینجا نبود و در یک لحظه صدها موضوع را می فهمیدم و صدها نفر را میدیدم.
🌴آن زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده اما احساس خیلی خوبی داشتم از آن درد شدید راحت شده بودم شرایط خیلی عالی بود.
🌿در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه با ما هستند حالا داشتم این دو را می دیدم.
چقدر زیبا و دوست داشتنی بودند،دوست داشتم همیشه با آنها باشم
🌿در وسط یک بیابان خشک و بی آب و علف حرکت می کردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم. روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم.
🌳به اطراف نگاه کردم سمت چپ من در دوردست ها چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه می دیدم سراب نبود،شعله های آتش بود.
حرارتش را از دور احساس میکردم.
🍀به سمت راست خیره شدم در دوردستها یک باغ بزرگ و زیبا چیزی شبیه جنگل های شمال ایران پیدا بود نسیم خنکی از آن سو احساس میکردم.
🌱 به شخص پشت میز سلام کردم با ادب جواب داد.
منتظر بودم می خواستم ببینم چه کار دارد.
🌳 آن دو جوان که در کنار من بودند عکس العملی نشان ندادند.
اما همان جوان پشت میز، یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد و به آن کتاب اشاره کرد و گفت:
کتاب خودت هست بخوان امروز برای حسابرسی،هم اینکه خودت آن را ببینی کافی است.
🎍 چقدر این جمله آشنا بود.در یکی از جلسات قرآن استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: "اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا"
🌲نگاهی به اطراف کردم و کتاب را باز کردم:
☘بالای سمت چپ صفحه اول
با خط درشت نوشته شده بود:
۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز
🔆از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شما است.
شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدید.
🌿در ذهنم بود که این تاریخ یک سال از ۱۵ سال قمری کمتر است، اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم.
🌱 قبل از آن و در صفحه سمت راست اعمال خوب زیادی نوشته شده بود:
از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و...
🌿پرسیدم: اینها چیست؟
گفت اینها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام داده ای. همه این کارهای خوب برایت حفظ شده است.
🌴 قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم،جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد و گفت نمازهایت خوب و مورد قبول است،برای همین وارد بقیه اعمال می شویم.
🌳 یاد حدیثی افتادم که پیامبر فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرد نماز های پنجگانه است و اولین چیزی که از کارهای آنان به سوی خدا بالا می رود نماز های پنجگانه است و نخستین چیزی که درباره آن از امتم حسابرسی می شود نماز های پنجگانه میباشد.
☘من قبل از بلوغ نمازم را شروع کرده بودم و با تشویق های پدر و مادرم همیشه در مسجد حضور داشتم.کمتر روزی پیش میآمد که نماز صبحم قضا شود.
🌵اگر یک روز خدای نکرده نماز صبحم قضا میشد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شکر همیشه اهمیت می دادم.
🌿 وقتی آن ملک؛ یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه رفت، یاد حدیثی افتادم که معصومین علیه السلام فرمودند:
🪴 اولین چیزی که مورد محاسبه قرار می گیرد نماز است.اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول می شود و اگر نماز رد شود...
🌾خوشحال شدم به صفحه اول کتاب نگاه کردم، از همان روز بلوغ تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها حتی ذره ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده بودند.
تازه فهمیدم که فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره یعنی چی!
🍃هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم آنها جدی جدی نوشته بودند.
ادامه دارد..
#کتاب
🌻🌻
#فرزندپروری
💭✍ اگه دنبال ساختن یه رابطه ایدهآل و یه رفاقت موندگار با بچهت میگردی، خیلی دنبال خریدن اسباب بازیهای گرون قیمت و تفریحات خاص و لاکچری نباش!
📌 بهجاش از امروز یه وقتی بذار و تو اوقات کنار هم بودنتون...
🔶فرصت شد، یه زمانهایی با هم بزنید بیرون و پایه کارهای پرهیجانش باش.
🔷تا میتونی و بلدی، براش از داستانهای واقعی تعریف کن.
🔶وقتی داره از علائقش حرف میزنه، با ذوق و شوق بهش گوش کن و واکنش نشون بده.
🔷بازی مخصوص خودتون رو درست کنید، چیزای دوتایی خاطرهانگیز.
🔶از احساساتت بهش بگو، گفتن از حس و حال و هیجانها به تقویت هوش هیجانیش کمک میکنه.
🔷یه وقتهایی دوتایی با هم تازهها رو امتحان کنید. از غذای تازه بگیر، تا رفتن به جاهای جدید و ناشناخته.
🔶یه الگوی ورزشی بذارید جلوتون (مثلا از تلویزیون، گوشی، لپ تاپ) و با هم حرکات ورزشی رو تمرین کنید.
🔷یه قلم کاغذ و کلی مداد رنگی بذارید جلوی چشمتون، دوتایی شروع کنید به کشیدن و یه اثر هنری دو نفره خلق کنید.
🔶بابهانه و بیبهانه و به طرز زیرپوستی و غیرمشروط بهش توجه کن، بغلش کن، ماچش کن و بگو که چقدر دوستش داری...
🔷به آلبوم عکسها و خاطراتتون زیاد سر بزنید.
🔶حالا که رفتی سراغ عکسها، از داستانهای گذشته براش بگو، از اینکه پشت هر عکس چه خاطره خوبی خوابیده (غیبت نکنیدا، از خوبیها بگید، تو ذهن بچه حک میشه).
🔷درباره زمانی که بچهتر بود باهاش صحبت کن و از بچگیهاش بگو.
🔶پایه خرابکاریهای غیرآسیبزاش باش و بذار کنارت امنیت داشته باشه (مثلا دستش خورد و آب ریخت زمین، سرش داد نزن، رفتار درست رو نشونش بده).
🔷واسه هر نیازش، حساس، در دسترس و فوری پاسخگو باش که حس نکنه تنهاست، طرد شده یا تو دنیا نمیشه به کسی تکیه کرد.
🔶نترسونش، تهدید به ترکش نکن، اضطراب و ترس شدید به جونش ننداز، "بزرگ میشه یادش نمیره، بلکه تبدیل به نوع دیگهای از ترس و اضطرابها" میشه.
🔷بذار خودش کارهاش رو بکنه، حتی اگه خرابکاری میکنه. تا زمانی که آسیب جدی به خودش نزده، ولش کن بذار بره جلو و هربار که خرابکاری کرد و هیجاناتش اومد بالا آغوشت رو باز کن بپره تو اون نقطه امن زندگی...
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
💚 می گویند هر وقت خواستی پارچهای بخری؛ آنرا در دستت مچاله كن و بعد رهايش كن،اگر چروك برنداشت، جنس خوبی دارد.
آدمها، نیز همينطورند!!آدمهايی كه بر اثر فشارها، و مشكلات، اخلاق، و رفتارشان عوض میشود، و «چروك» بر میدارند!!
اينها جنس خوبی ندارند، و برای رفاقت، معاشرت، مشارکت، ازدواج و اعطای مسئولیت به ایشان،به هیچ وجه «گزینهٔ مناسبی» نخواهند بود.
💚
💚
╾────┄┈•𖢻•┈┄────╼
📌 تا بهحال با یک قربانیِ #جنگ_شناختی روبرو شدهاید؟!
👈 چنین افرادی معمولا اینگونه فکر میکنند:
🔸 در همهی انتخاباتهای ایران تقلّب صورت میگیرد!
🔹 مسئولین میخواهند اینترنت را ببندند!
🔸 ایران، جهنّم است و خارج، بهشت!
🔹 همهی انتخاباتهای کشور، نمادین است و افراد از قبل انتخاب شدهاند!
🔸 صداوسیما همهچیز را سانسور میکند!
🔹 هر چیزی که رسانههای داخلی میگویند، دروغ است و هرچه رسانههای بیگانه میگویند درست است!
🔸 همهی مسئولین دزدند!
🔹 اسلام با تمام لذّتها مخالف است!
🔸 #شبکه_ملی_اطلاعات نباید راهاندازی شود، چون ارتباطمان با دنیا قطع میگردد!
🔹 باید سیاست را از دین جدا نمود!
🔸 برای پیشرفت و زندگی بهتر، باید به خارج ازکشور مهاجرت کرد!
🔹 این نظام دیکتاتوری است!
و ـ ـ ـ
⚠️ یکی از ثمرات سلطهی چندسال اخیر دشمن بر فضای مجازیِ کشور به وسیلهی پیامرسانهایی مثل #اینستاگرام و واتساپ، تغییر نگرش افراد و دست بردن در #شناخت مردم نسبت به محیط اطرافشان و ایجاد این نگرشهایِ ریشهدار در #اذهان عمومی و تولید افرادی شکّاک، خودکمبین، ناامید و گاردگرفته است!!
💡 و این، همان تعریف #جنگ_شناختی است که ما در آن به طور فاجعهباری آسیبپذیر هستیم و ثمرات این آسیب، کاملا عیان میباشد
#جریان_تحریف
#جنگ_شناختی
#جنگ_ترکیبی
سوالات نشريه دانشجو - پاييز 1402.pdf
310K
به اطلاع همکاران محترم (همکار دانشجو و یا فرزندان همکاران که دانشجو هستند) می رساند معاونت سیاسی به مناسبت فرا رسیدن روز دانشجو اقدام به برگزاری مسابقه سیاسی ویژه این عزیزان کرده است.
عزیزان واجدالشرایط میتوانند سوالات مسابقه را دانلود و بعد از جواب دادن به سوالات حداکثر تا روز چهارشنبه ۱۵ آذر ماه برگه مسابقه را به روابط عمومی صنعت تحویل نمایید.
💢اشغال ایران در جریان جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم به مرگ میلیونها ایران بر اثر حوادث متعدد از جمله چندین قحطی منجر شد.
این موضوع اسباب تحقیر محمدرضا پهلوی شده بود که نقطه اوجش نشست تهران سران متفقین در تهران بدون اطلاع از حکام ایران بود. محمدرضا پهلوی در بخشی از سخنرانی که کنگره انقلاب سفید در سال 1351در سالن ورزشی هفت تیر تهران داشت، این تحقیر تاریخی را در سخنرانی تلخ یادآور شد.
📛کنفرانس تهران / Tehran Conference» با اسم رمز «یوریکا / Eureka» با شرکت وینستون چرچیل، فرانکلین دلانو روزولت، و ژوزف استالین از 6 تا 9آذرماه 1322 مصادف با 28 نوامبر تا یک دسامبر 1943 به صورت سرّی و محرمانه در سفارت شوروی در تهران، پایتخت ایران برگزار شد تا سران بریتانیا، آمریکا و شوروی درباره سرنوشت جنگ جهانی دوم تصمیم گیری کنند. این کنفرانس از این جهت سرّی بود که آلمانها در صدد ترور رهبران سه کشورِ درگیر در جبهه مقابل متحدین بودند. هیتلر خود به یک افسر آلمانی به نام سرهنگ کنراد زینر مأموریت ترور را واگذار کرد. نام این عملیات را هم آلمانها «عملیات پرش بلند» نام نهادند. مهمترین توافقی که در این کنفرانس بهدست آمد، دربارهٔ گشایش جبهه در غرب اروپا بود.
➿➿➿🌱🌱🌱➖➖➖
💠نماز قضا شده در سفر
💬 سوال:
مسافری که در سفر نمازش قضا شود و بخواهد در وطن بخواند تمام است یا شکسته؟
✅ پاسخ: اگر در سفر نمازش شکسته بوده در وطن شکسته قضا کند.
💬 سوال:
نماز هایی که در وطن قضا شده اگر در سفر بخواهد قضا کند تمام است یا شکسته ؟
✅ پاسخ: باید در سفر کامل قضا کند.
📚 تحریرالوسیله ج 1 ص 227 م 6
#احکام 💎
•┈┈••✾••┈┈•