👈 #خلیفه_و_اعرابی 8
❇️ ماجرای مرد و زن را مخلصی
باز میجوید درون مخلصی
ماجرای مرد و زن افتاد نقل
آن مثال نفس خود میدان و عقل
این زن و مردی که نفسست و خرد
نیک بایستست بهر نیک و بد
وین دو بایسته درین خاکیسرا
روز و شب در جنگ و اندر ماجرا
زن همیخواهد حویج خانگاه
یعنی آب رو و نان و خوان و جاه
نفس همچون زن پی چارهگری
گاه خاکی گاه جوید سروری
عقل خود زین فکرها آگاه نیست
در دماغش جز غم الله نیست
گرچه سر قصه این دانهست و دام
صورت قصه شنو اکنون تمام
گر بیان معنوی کافی شدی
خلق عالم عاطل و باطل بدی
گر محبت فکرت و معنیستی
صورت روزه و نمازت نیستی
هدیههای دوستان با همدگر
نیست اندر دوستی الا صور
تا گواهی داده باشد هدیهها
بر محبتهای مضمر در خفا
زانک احسانهای ظاهر شاهدند
بر محبتهای سر ای ارجمند
شاهدت گه راست باشد گه دروغ
مست گاهی از می و گاهی ز دوغ
دوغ خورده مستیی پیدا کند
های هوی و سرگرانیها کند
آن مرایی در صیام و در صلاست
تا گمان آید که او مست ولاست
حاصل افعال برونی دیگرست
تا نشان باشد بر آنچ مضمرست
یا رب این تمییز ده ما را بخواست
تا شناسیم آن نشان کژ ز راست
حس را تمییز دانی چون شود
آنک حس ینظر بنور الله بود
ور اثر نبود سبب هم مظهرست
همچو خویشی کز محبت مخبرست
نبود آنک نور حقش شد امام
مر اثر را یا سببها را غلام
یا محبت در درون شعله زند
زفت گردد وز اثر فارغ کند
حاجتش نبود پی اعلام مهر
چون محبت نور خود زد بر سپهر
هست تفصیلات تا گردد تمام
این سخن لیکن بجو تو والسلام
گرچه شد معنی درین صورت پدید
صورت از معنی قریبست و بعید
در دلالت همچو آبند و درخت
چون بماهیت روی دورند سخت
ترک ماهیات و خاصیات گو
شرح کن احوال آن دو ماهرو
#مثنوی_معنوی_126
🔅 برنامه ی #مثنوی_خوانی
#مولوی - #مثنوی_معنوی - #دفتر_اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
👈 #خلیفه_و_اعرابی 8
شرح قسمت دوم
✳️اگر مهر و محبت همان تفکر و امعان نظر به معنا باشد روزه و نماز ما فقط جنبۀ ظاهری و سمبلی از معنا میباشد.به عنوان مثال کسانی که با همدیگر دوستند بین خودشان هدیه و کادو رد و بدل میکنند تا نشان دهند که شما را دوست داریم ، و این هدیه تقدیمی نشانۀ دوستی ماست. هدایای رد و بدل شده نشان دهندۀ محبت قلبی است تا نشانهای از صمیمیت پنهان در نهانخانه دل باشد. براین اساس هدایای تقدیمی به عنوان شاهد گواهی میدهند که ای سرور ارجمند ، ما به صمیمیت تقدیم کنندۀ هدیه شهادت میدهیم و برای شما از دل وی پیغام آوردهایم. بدین ترتیب گواهی شهود ممکن است راست یا دروغ باشد همانگونه که کسی شراب نوشیده و فیالواقع سرمست است. شاهد واقعی چنین میباشد ، ولی ممکن است دیگری به جای مِیِ ناب دوغ خورده باشد ولی تظاهر به مستی نماید
دوغ خورده است و مستی ظاهری پیدا میکند و های و هوی مستانه زده و کلهاش گرم شده است (شاید منظور همان دوغ وحدتی است که درویشان دروغین میخورند و داخل دوغ هم گیاهان روانگردان میریزند و مشاعرشان مختل شده ، و مست آن دوغ میشوند) شخص ریاکار نیز نماز میخواند و روزه میگیرد تا مردمان تصورکنند که وی سرمست بادۀ ولایت خداوندی است حاصل و نتیجه اعمال ظاهری و بیرونی میبایست نشانگر افعال درونی که پنهان از دید مردم است باشد ، ولی همیشه اینطور نیست. بارخدایا به ما قدرت تشخیص عطاکن یا بین کج و راست را از یکدیگر تمیز دهیم ، و بدان و آگاه باش که قدرت تشخیص بین راست و دروغ به کسانی عطا میشود که نور خداداده داشته باشند. گویی از چشمان خداوند به حقایق امور مینگرند و دارای نور هدایتند(در احادیث و روایات آمده استکه مؤمن زیرک و داناست و به سادگی گول نمیخورد اَلمُؤمِنُ کَیِّس ، اَلمُؤمِنُ یَنظُر بِنُورِالله که در مثنوی معنوی به کَرّات این روایات مورد بحث و تفسیر قرارگرفته است. سالها دل طلب جام جم از ما میکرد - آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد ، گفتم این جام جهان بین به تو کِی داد حکیم - گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد ، حافظ در مثل آمده استکه دُم خروس را قبول کنیم یا قسم حضرت عباس را ضربالمثل ولذا صاحبدل و هدایت یافته از نور الهی به ندرت در تشخیص خود اشتباه میکند 0 لعنت به کاسبی که مشتری خود را نشناسد ( ضربالمثل ) ای کبک خوش خرام کجا میروی بایست - غّره مشو که گربۀ حافظ نماز کرد ( حافظ ) در بحث روایتی این بیت آوردهاند که مرد زاهدی گربهای داشت که پشت سر زاهد میایستاد ، گوئی که نماز میخوانَد و حضرت حافظ به این داستان اشاره میکند.
اگر نشانهای وجود نداشته باشد و هدیهای هم درکار نباشد ، سبب کار خودش را میکند. مانند خویشاوندی که محبت قلبی خویشاوندی را درمییابد زمانیکه نور الهی در ضمیر انسان شعلهور شود استوار باقی خواهد ماند و فارغ از هرگونه اثری میشود و مهر و محبت را بدون واسطه ادراک میکنی و نیازی به اظهار مهر و محبت و اعلام آن نداری زیرا که محبت فینفسه پدید آمده و خود به افلاک نورافشانی خواهد کرد. (آن را که عیان است چه حاجت به بیان است ، ضربالمثل) بیان این مطالب نیازمند تفصیلات بیشتری است و دراین مقال نمیگنجد ، ولذا میگوئیم اَلسَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُه و ختم کلام
آن کسیکه میخواهد از طریق صورت به معنا دست یابد حقیقت امر را درنمییابد .چراکه میان آن دو هم قرابت و نزدیکی وجود دارد و هم دوری ، هم نزدیک است و هم دور (میان ماه من تا ماه گردون - تفاوت از زمین تا آسمان است ، ضربالمثل ) فیالمثل آب و درخت اگر به عنوان اثر و نشانه چیزی تلقی شود به منزلۀ صورت شیئ خواهد بود ولی اگر بخواهی به ماهیت پی ببری آن دو از هم دورند (بين آب و درخت رابطة خويشاوندي (سبب دور) وجود دارد، وقتي رد درخت را مي گيري در مي يابي كه آب مايه رشد و حيات او شده است) علیایحال قصد آن استکه دیگر فعلاً از ماهیت و خاصیت سخنی نگوئیم و بقیه داستان زن و شوهر عرب بادیه نشین را بیان نمائیم.
شرح #مثنوی_معنوی_126
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
👈 #خلیفه_و_اعرابی 8
شرح قسمت اول
✳️(ای سالک طریق به داستان مرد عرب و همسرش بازمیگردیم. خلاصه داستان آن بود که مرد عرب بادیهنشین با هسمر خود درخصوص فضیلت قناعت گفتگو میکرد و همسر آن فضیلت را انکار مینمود.
سپس کار به مشاجره و منازعه کشید. مرد تهدید کرد که خانه و زندگی را ترک میکنم و تو را در خانه تنها میگذارم. همسر شروع به گریه و زاری کرد و گریهها اثر خود را به جای گذارد و مرد تسلیم خواسته همسر گردید و گفت قناعت را کنار میگذارم و در کسب مال خواهم کوشید، امّا نیک بنگر که داستان فعلاً در شش یا هفت سطر خلاصه میشود، ولی مطابق مثنوی حدود 360 بیت را شامل میشود و داستان هنوز هم ادامه دارد.
ماجرای آن مرد عرب بادیه نشین و همسرش بطور خلاصه اینست که میخواهیم بگوئیم که غرض ما از بیان داستان بیان تفاوتهای نفس و عقل است تا بتوانیم درک کنیم عقل چه میگوید، نفس چه میگوید.
زن داستان ما نقش نفس را ایفاء میکند و مرد عرب سمبل عقل است تا تفاوت میان آن دو را دریابی. در این دنیای خاکی نفس و عقل شب و روز مشغول مبارزه بایکدیگرند.
زن در تلاش استکه حوائج و نیازهای روزمرّۀ زندگی نظیر آب و نان و غذای بدن و همچنین جاه و مال و منال را تهیه کند و تدبیر امور میکند. به هر دری میزند که نیازها را برآورده نماید چه از طریق خاکی شدن و التماس کردن به این و آن و یا از طریق برتری جوئی و سروری پیداکردن باشد. امّا مرد که سمبل آن دراین داستان عقل است کاری به این کارها ندارد و فکر و ذکرش فقط و فقط در خداجوئی خلاصه شده است. زن غم خانه و زندگی دارد ، مرد غم آخرت میخورد. الغرض سِرّ قصۀ ما دانه و دام استکه به صورت داستان درآمده است ، ولذا بقیه داستان را بیان میکنیم. علیایحال اگر معنویتی حاکم بر جهان شود هیچگونه جنگ و نزاعی نباشد و عالم عاطل و باطل میگردد.
👈ادامه دارد ....
شرح #مثنوی_معنوی_126
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2