eitaa logo
روابط،عمومی عقیدتی سیاسی پلیس آگاهی فاتب
285 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
گر بر سر فتنه بر نجوشی مردی.. ور تیغ زبانها بنیوشی مردی.. ای ذره که در راه هوا می کوشی.. در راه خدا اگر بکوشی مردی.. حکیم باباافضل
مشاهده در ایتا
دانلود
آیه40🌹 ازسوره آل عمران 🌹 قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتِي عاقِرٌ قالَ كَذلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ ما يَشاءُ (زكريّا) گفت: پروردگارا! چگونه براى من پسرى خواهد بود، در حالى كه به پيرىِ رسيده‌ام و همسرم نازاست؟! (خداوند) فرمود: اين چنين خداوند هر چه را بخواهد انجام مى‌دهد. آیه40🌹 ازسوره آل عمران 🌹 قالَ= گفت رَبِّ =پروردگارا أَنَّى =چگونه يَكُونُ =خواهد بود لِي=برای من غُلامٌ =پسری وَ قَدْ=حال آنکه به راستی بَلَغَنِيَ =فرارسیده است مرا الْكِبَرُ =پیری وَ امْرَأَتِي =وزنم عاقِرٌ=نازاست قالَ =گفت كَذلِكَ =اینچنین اللَّهُ =الله يَفْعَلُ= می کند ما=آنچه يَشاءُ=خواهد
آیه36🌹ازسوره آل عمران 🌹 فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى‌ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‌ وَ إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ‌ پس چون فرزند را به دنيا آورد گفت: پروردگارا! من دختر زاده‌ام- در حالى كه خداوند به آنچه او زاده داناتر است و پسر مانند دختر نيست- و من نامش را مريم ناميدم و من او و فرزندانش را از (شرّ) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار مى‌دهم آیه36🌹ازسوره آل عمران 🌹 فَلَمَّا =پس آنگاه که وَضَعَتْها=بزاد اورا قالَتْ=گفت رَبِّ=پروردگارا إِنِّي=همانا من وَضَعْتُها=زادم اورا أُنْثى‌=دختر وَ اللَّهُ=والله أَعْلَمُ=داناتر است بِما=به آنچه وَضَعَتْ=او زاییده بود وَ لَيْسَ=ونیست الذَّكَرُ=آن پسر که اومی خواست كَالْأُنْثى‌=مانند این دختر وَ إِنِّي=و همانا من سَمَّيْتُها =نامیدم اورا مَرْيَمَ=مریم وَ إِنِّي= وهمانا من أُعِيذُها بِكَ=درپناه تو قرار می دهم او وَ ذُرِّيَّتَها = وفرزندانش را مِنَ=از الشَّيْطانِ=شيطان الرَّجِيمِ‌=رانده شده
هرگاه به درستي تبيين شوند، راهگشاي شرايط دشوار زندگي جمعي خواهند بود. صلح امام حسن(ع) يكي از بزنگاه‌هاي تاريخي است كه مشحون از راهبردهاي عملي با پشتوانه اعتقادي براي شرايط حساس و بحراني جامعه مسلمين است. در اين مانور هوشمندانه امام حسن مجتبي(ع) با روشن‌بيني در شرايط فشار راهي به چشم‌اندازهاي پيش رو براي رسالت نبوي گشود. آيت‌الله شهيد دكتر بهشتي به عنوان يك تربيت يافته مكتب اهل بيت(ع)، مناسبت 28 صفر را دستمايه قرار داده و در جمع دانشجويان و ايرانيان مقيم آلمان در سال‌هاي حضور در مركز اسلامي هامبورگ (49-44) به تبيين صلح امام حسن(ع) پرداخته و با نگاهي نو به تحليل اين رخداد تاريخي نشسته است. در ابتداي سخن نكاتي پيرامون رحلت پيامبر(ص) و موضوع جانشيني آن حضرت آمده است كه در نوع خود از طراوت و تازگي برخوردار است. اين متن از سوي بنياد حفظ و نشر آثار شهيد آيت‌الله دكتر بهشتي در اختيار صفحه انديشه روزنامه ايران قرار گرفته است كه براي نخستين بار منتشر مي‌شود. گفتنی است که مکتوب حاضر، ‌بخشی مختصر از سخنرانی تفصیلی شهید بهشتی است. روز 28 صفر، در ميان مردم شيعه 12 امامي يكي از روزهاي پراحترام است. درباره وفات پيغمبر اكرم‌(ص) از نظر تاريخي بسياري از مورخين و محدثين مخصوصاً برادران اهل سنت ما روز دوازدهم ماه ربيع الاول را روز وفات پيغمبر اكرم‌(ص) نقل كرده‌اند و به خاطر داريد كه همين عده عموماً همان روز دوازدهم را هم روز تولد پيغمبر اكرم‌(ص) صلوات‌الله و سلامه عليه مي‌دانند، بنابراين طبق نقل اين دسته از مورخين و محدثين روز تولد و روز وفات پيغمبر‌(ص) يكي است؛ دوازدهم ربيع الاول. گروهي ديگر از جمله بيشتر مورخين و علمايي هستند كه روز بيست و هشتم ماه صفر را روز وفات پيغمبر اكرم‌(ص) مي‌دانند و برخي از مورخين روز دوم ماه ربيع الاول و برخي روز بيست و هشتم ماه ربيع الاول را [ذكر كرده‌اند]. ولي آنچه كه مورد عمل است روز بيست و هشتم [صفر] در ميان اكثريت شيعه و روز دوازدهم [ربيع‌الاول] در ميان اكثريت برادران اهل سنت [است]. در روز وفات پيغمبر اكرم‌(ص) حوادث گوناگوني در مدينه رخ داده است و من از آن مي‌گذرم. ولي آن گوشه‌اي را كه عرض مي‌كنم اين است كه بلافاصله بعد از وفات پيغمبر، علي(ع) و عباس (عموي پيامبر) و گروهي از بني‌هاشم از خويشان پيغمبر و گروهي از صحابه پيغمبر رفتند سراغ غسل و دفن پيغمبر‌(ص) و در همان موقع هم عده‌اي از مردان برجسته مدينه رفتند سراغ تعيين تكليف زمامداري امت اسلام بعد از پيغمبر اكرم‌(ص). به اين نكته توجه شود كه از مجموعه كلماتي كه از علي بن ابي طالب‌(ع) در نهج‌البلاغه و در جاهاي ديگر نقل شده اين به دست مي‌آيد كه علي‌(ع) اين عمل افراد برجسته مدينه را كه به فكر تعيين تكليف مسأله زمامداري امت اسلام بعد از وفات پيغمبر اسلام‌(ص) بودند تأييد و حتي قدرداني و ستايش كرد. اعتراض علي(ع) و دوستان علي اين بود كه چرا برخلاف آنچه پيغمبر اكرم‌(ص) فرموده بود در آن جلسه عمومي علي(ع) به اين مقام تعيين نشد و با او بيعت نشد. اين را از اين نظر مي‌گويم كه بسياري از آقايان اهل منبر را شنيده‌ام كه در اين روزها به صورت انتقاد و خرده‌گيري مي‌گويند كه بله، مسلمانان جنازه پيغمبر‌(ص) را گذاشتند و رفتند سراغ مسأله حكومت. اين انتقاد بسيار نابجا و بسيار خطرناك است. براي اين‌كه از نظر تعاليم اسلام روشن كردن تكليف مسأله زمامداري و اداره امت اسلام يك واجب فوري قطعي بوده و شركت در مراسم غسل و كفن و دفن پيغمبر‌(ص) هم يك واجب قطعي است. بايد گروهي به اين واجب بپردازند و آن چند نفري كه مي‌توانند اين كار را انجام دهند و بقيه به آن كار ديگر بپردازند. اين نوع تعبيرها از توجه ريشه دار مردم به اهميت مسأله حكومت و زمامداري امت و تأثير عجيب آن بر سرنوشت دين و دنياي مردم مسلمان كم مي‌كند و مي‌كاهد و اين خطر بزرگي است براي مردم. در سال چهلم هجرت، بعد از شهادت حضرت علي(ع) [مسلمانان] به عنوان خليفه [جانشين] پيغمبر‌(ص) و زمامدار مسلمين با امام حسن مجتبي‌(ع) بيعت كردند. مورخين از قول جناد بن علي بكهام مي‌نويسند در همان روزهاي نيمه ماه رمضان، اواسط ماه رمضان بعد از جنگ صفين و بعد از غائله خوارج نهروان يك ارتش چهل هزار نفري مصمم براي جنگ تا پاي كشته شدن با معاويه و سپاه معاويه، با علي(ع) بيعت كرده بودند. قرار بود در همان روزها اين سپاه مصمم و متشكل براي خاتمه دادن به كار معاويه ياغي در شام حركت كند. در همين موقع مسأله ترور و كشته شدن ناگهاني حضرت علي(ع) به دست ابن ملجم مرادي در مسجد صورت گرفت. بعد از شهادت حضرت، سران اين سپاه و سران كوفه كه پايتخت بود چون سيستم كار بعد از پيغمبر اكرم‌(ص) در مورد تعيين حكومت اين‌گونه شده بود كه ارباب حل و عقد يعني سرجنبان‌هاي پايتخت، حاكم و فرمانروا و زمامدار مسلمين را معين مي‌كردند، بعد از شهادت علي(ع) پايتخت كشور اسلام، صرف‌نظر از قسمت شام و توابع آن،
كوفه بود. اين بود كه سرجنبان‌هاي كوفه آمدند با امام مجتبي‌(ع) فرزند بزرگ علي(ع) به عنوان فرمانرواي اسلام و مسلمين بيعت كردند و اين سپاه چهل هزار نفري هم كماكان آماده حركت براي جنگ با سپاه ياغي شام بود. امام مجتبي‌(ع) در همان سال چهلم با اين سپاه حركت كرد. يكي از شخصيت‌هاي بسيار برجسته از نظر فرماندهي و همچنين از نظر اداره و كياست مرد برجسته‌اي در عصر خودش به شمار مي‌آمد قيس بن سعد بن عباده است او که از ارادتمندان و مخلصين علي‌بن‌ابي‌طالب‌(ع) بود. در دوران چهار سال و چند ماه زمامداري علي فداكاري‌های بسیار كرده است. بعد از شهادت امام علي(ع) جزو كساني بود كه با امام مجتبي‌(ع) به عنوان امام و فرماندار و زمامدار امت اسلام بيعت كرد. امام مجتبي‌(ع) قيس را با دوازده هزار نفر از اين سپاه چهل هزار نفري به عنوان ستون جلوي سپاه جلوتر فرستاد. خود امام هم با بقيه سپاه حركت كرد. از كوفه آمد تا مدائن. در مدائن سپاه اتراق كرده بود براي اين‌كه روز بعد حركت كند. عمال معاويه در كار حسن بن علي(ع). يكي از عمال معاويه شب هنگام ناگهان فرياد زد آي مردم! قيس بن سعد بن عباده كشته شده است، كوچ كنيد. حركت كنيد. اين عده بيست و هشت هزار نفري بدون اين‌كه به فرمانده درجه اول يعني امام مجتبي‌(ع) مراجعه كنند، بپرسند آيا اين حرف درست بود؟ غلط بود؟ یک مرتبه به هیجان درآمدند و همه از جا تکان خوردند. امام مجتبي‌(ع) از آنجا به خانه فرماندار مدائن وارد شد تا به وضع سروساماني دهد. بلافاصله بعد از به وجود آمدن اين صحنه غير‌عادي، نامه‌اي از طرف معاويه به امام مجتبي‌(ع) رسيد و آن حضرت را به صلح دعوت كرد. در ماه ربيع‌الاول يا ربيع‌الاخر يا جمادي الاول سال چهل و يكم يعني بعد از پنج ماه يا هفت ماه از شهادت اميرمومنان، امام مجتبي‌(ع) ناچار با معاويه صلح كرد. از سال چهل و يكم تا سال پنجاهم را امام مجتبي‌(ع) بعد از قرارداد صلح از كوفه به مدينه آمد و اين مدت را در مدينه زندگي مي‌كرد اما همين زندگي اين‌گونه امام مجتبي‌(ع) در مدينه براي معاويه قابل تحمل نبود. سرانجام در سال پنجاهم هجرت معاويه امام مجتبي‌(ع) را مسموم كرد و حضرت مجتبي‌(ع) در هفتم يا بيست و هشتم ماه صفر در اثر سم رحلت فرمود. و اما نكته‌اي كه درباره امام مجتبي‌(ع) لازم است همه ما بدانيم مسأله صلح امام مجتبي‌(ع) و روش خاصي است كه امام مجتبي‌(ع) در اين دوره از زندگي از سال چهلم تا سال پنجاهم هجرت داشت. اين را عرض كنم كه روي هم بايد دو مطلب را به استناد مدارك تاريخي قبول كرد. يكي اين‌كه از نظر اخلاق،‌ نرمش و آرامش در خلق و خوي امام مجتبي‌(ع) بيشتر به چشم مي‌خورد. اما به اين نكته هم بايد اشاره كرد كه امام مجتبي‌(ع) در طول تاريخ براي كشته شدن و مرگ آماده بود و از مرگ نمي‌ترسيد،‌ اين را هم بايد قبول كرد در صلح امام مجتبي‌(ع) آن روحيه صلح‌طلبي و آرامش‌طلبي به چشم مي‌خورد اما ترس از مرگ به چشم نمي‌خورد. من روي فهميدن اين نكته بسيار تكيه دارم براي اين‌كه مكرر ديده‌ام كه بعضي‌ها در اين باره سؤال مي‌كنند كه ميان اين دو برادر و اين دو فرزند بزرگوار رسول خدا‌(ص) و علي مرتضي (امام مجتبي و حضرت سيدالشهدا) مثل اين‌كه خيلي فرق است. اين‌ها خيال كرده‌اند امام مجتبي‌(ع) مي‌ترسيد از اين‌كه كشته بشود و برای این که جان خود را نگه دارد با معاویه صلح کرد. حقاً اين فكر غير منصفانه است. براي اين‌كه اين قسمت از متن خوب روشن بشود اين قسمت را باز از ابن اثير نقل مي‌كنم. ابن اثير در كامل مي‌گويد: بعد از اين‌كه امام مجتبي‌(ع) به خانه مسعود ثقفي،‌ فرماندار مدائن رفت و بعد از اين‌كه نامه معاويه آمد و آن حضرت را دعوت به صلح كرد، امام مجتبي‌(ع) مردم را دعوت كرد و با آن‌ها اين‌طور سخن گفت: ابن اثير مي‌گويد: امام مجتبي‌(ع) به پا خاست ابتدا حمد و ثناي الهي بجا آورد، بعد فرمود اي مردم! ما در مقابل سپاه شام هيچ وقت حالت تسليم به خودمان نخواهيم گرفت. در اين كه بايد با معاويه و دستگاه بيدادگر و فاسد و هرزه او مبارزه و جنگ كرد هيچ ترديدي نداريم. اما وااسفا! امروز آن سلامت فكري و سلامت ايماني و سلامت روحي پير شده و به جاي آن عداوت‌ها و دشمني‌هاي داخلي و اختلافات داخلي صف يكپارچه مبارزه‌كنندگان با معاويه را پراكنده كرده. امروز من مي‌بينم شما مردم دو دسته‌ايد. هر دو دسته براي كشته‌هاي خودتان احساسات به خرج مي‌دهيد، يك دسته نشسته‌ايد و مراسم سوگواري كشته‌هاي صفين را به پا مي‌كنيد. گريه مي‌كنيد كه واي پسرم! واي برادرم!‌ واي پدرم! واي عمويم!‌ واي شوهرم در جنگ كشته شد و ديگر قدرت روحي نداريد كه به ميدان جنگ بياييد. دسته ديگر براي كشته‌شدگان جنگ نهروان عزا گرفته‌ايد و اين دسته از من كه فرزند علي‌(ع) هستم و در زمان فرمانروايي علي‌(ع) و به فرمان علي‌(ع) خوارج نهروان كشته شدند مي‌خواهيد از من و سپاه من انتقام بگيريد. من با چنين مردم و چنين سپاهي چگونه بروم با معاو
يه و دستگاه او بجنگم؟ الان به شما اعلام مي‌كنم كه معاويه ما را به راهي دعوت كرده است (من دوست دارم اين جمله خوب در مغز همه بماند) معاويه ما را دعوت كرده است به چيزي كه نه براي او عزت دنياست و نه در آن عدل و انصاف و دادگري است، اما اگر شما مرد مرگ هستيد،‌ اگر از مرگ نمي‌ترسيد،‌ بياييد همين فردا به جنگ معاويه خواهيم رفت و (البته اين مطلب را اضافه مي‌كنم كه) اگر شما نمي‌ترسيد ما پس مي‌زنيم اين پيشنهاد معاويه را و اين پيشنهاد معاويه را برمي‌گردانيم و محاكمه ميان خود و او را به خدا و لبه تيغ شمشيرها واگذار مي‌كنيم و اما اگر دلتان براي زندگي و ادامه دادن چند روزه ديگر زندگي مي‌لرزد و اگر سر جان خودتان مي‌ترسيد ناچار بايد قبول كنيد پيشنهاد صلح را. اين بيان صريح امام مجتبي‌(ع) است در برابر پيشنهاد صلح معاويه. حالا قضاوت بفرماييد اين عبارت صريح و كوتاه و قاطع را، آيا امام مجتبي‌(ع) از مرگ مي‌هراسيد كه چنين سخن مي‌گفت يا اين سخنان پيشوايي است كه از مرگ هراسي ندارد؟! ابن اثير نقل مي‌كند به محض اين‌كه سخن امام مجتبي‌(ع) تمام شد از اطراف مردم فرياد برآوردند البقيه، البقيه!‌ نه،‌ ته مانده كار را بايد نگه داشت أمضأصلح، صلح را امضا كن. اين بود شرايط خاص امام مجتبي‌(ع) هنگام پيشنهاد صلح معاويه. ملاحظه مي‌فرماييد امام مجتبي‌(ع) آماده است براي جانبازي و براي شهادت. مورخين شركت امام مجتبي‌(ع) را در چندين جنگ حتي در زمان عمربن خطاب نقل مي‌كنند. در آن زمان خود علي(ع) در جنگ‌ها شركت مي‌كرد. اما امام مجتبي‌(ع) با چه جنگ كند و چه جور جنگ كند؟ چه جور مبارزه كند كه امكان يك مبارزه مسلح جدي طبق محاسبات صحيح اجتماعي براي امام مجتبي‌(ع) فراهم نبود. وقتي امكان اين‌گونه مبارزه فراهم نبود امام مجتبي‌(ع) تصميم گرفت يك نوع مبارزه آرام با معاويه شروع كند. مبارزه آرام امام مجتبي‌(ع) اين بود كه تا امام مجتبي‌(ع) زنده بود در سرتاسر بلاد اسلامي شخصيت‌هاي برجسته‌اي وجود داشتند كه با انتقادات صريح خودشان تا حدود معين، 5 درصد،‌ 10 درصد و 20 درصد جلوي حكومت مستبد و خودكامه معاويه را مي‌گرفتند. امام مجتبي‌(ع) براي اين‌كه اين مقدار از مبارزه را در ميان مسلمان‌ها زنده نگه دارد و براي اين‌كه بي‌جهت مبارزه شديد بي‌اثر را دنبال نكند صلح با معاويه را پذيرفت. اگر امام مجتبي‌(ع) ساخته بود كه ديگر مسموم كردن نمي‌خواست. شهادت امام مجتبي‌(ع) بهترين دليل قاطع است براي اين‌كه امام مجتبي‌(ع) سازشكاري را با معاويه در پيش نگرفت و روش خاص از مبارزه را در پيش گرفت. اين است كه در مورد اين 10 سال زندگي امام مجتبي‌(ع) توجه به اين كه ائمه شيعه هميشه پرچمدار حق و حقيقت و‌ عدالت بوده‌اند بايد كاملاً ميان همه ما توجه به اين نكته زنده بماند و توجه داشته باشيم كه نه تنها حضرت سيدالشهدا حسين بن علي(ع)، قيام كننده عليه ناحق و انحراف و ظلم و ستم بود بلكه همه ائمه شيعه قيام كننده عليه انحراف و ستم بودند منتها هر كدام روشي متناسب با زمان و امكانات اصلي خود و روشي متناسب با حريف خود انتخاب كرده بودند.
بی‌تکلفی در سیره معصومین پیامبراکرم(ص) بی‌تکلف بودند و راحت حرف‌ خود را می‌زدند و در سخنانشان از کلمات قصار استفاده نمی‌کردند. واین‌گونه رفتارها در حالات پیامبر بسیار بوده است. امام صادق(ع)می‌فرمایند:"المتکلف ظاهره ریا و باطنه نفاق "آدم هایی که دنبال کلاس گذاشتن و تکلف هستند عاقب ذلیل و خوار می‌شوند. انسان هایی که ساده هستند و بی‌تکلف و بی‌تعارف سخن می‌گویند موفق هستند. شخصی نزد امیرالمومنین آمدند و از ایشان سوال کردند درباره‌ی اینکه اگر چیزی در دلمان نباشد و آن سخن را بیان کند حکم این سخن چیست؟ امیرالمومنین گفتنتد این سخن دروغ است. حرف­هایی مثل اینکه منزل ما هم تشریف بیاورید خوشحال می‌شویم. اگر واقعا خوشحال می‌شوید این حرف را بگویید اگر توانایی ندارید بگویید نمی‌توانم. شخصی امیرالمومنین را دعوت کردند و ایشان فرمودند دوست ندارم که به خانه‌ی ‌شما بیایم و شما به زحمت بیفتید اگر واقعا به زحمت می‌افتید نمی‌آیم و دفعه دیگر می‌آیم. یکی از بزرگترین مشکلات در کشور ما و بین مسئولین کشور ما تکلف است. دلسوزی وحرص پیامبر نسبت به سعادت امت خویش دومین خصوصیت عبدبودن پیامبر، حرص برسعادت دیگران بوده‌است "طه، ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏"(سوره طه/ ۱-۲) طه ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی. "حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ"(سوره توبه-۱۲۸) نشانه­ی واقعی بندگی ما این هست که ما باید نسبت به رشد و سعادت دیگران حریص باشیم. حضرت موسی درحال چوپانی بودند و تابستان بود که یکدفعه یکی از گوسفندها از گله فرار می‌کند حضرت موسی هم به دنبال این گوسفند می‌رود. تا جایی که گوسفند به هنگام عصر در بالای یک تپه بلاخره این گوسفند را می‌گیرند و آن گوسفند را نوازش می‌کنند و می‌بوسند و در روایت داریم که با این گوسفند صحبت می‌کنند و دلجویی کردند (از من ترسیدی. ببخشید من تو را خسته کردم که این همه راه را آمدی و خسته شدی‌. از من ترسیدی؟). بعدا که حضرت موسی به نبوت رسیدند خداوند به ایشان فرمودند که می‌دانی چرا من تو را به پیامبری برگزیدم؟ چون دلت برای آن گوسفند سوخت و برای آن دلسوزی کردی و نشان دادی که به این مقام رسیده‌ای که نبی بشوی و این نشانه نبوت توست. دل‌سوزی برای یک گوسفند. پیامبر فرمودند که در روز قیامت همه‌ی مردم و همه‌ی ‌پیامبران می‌گویند: (نفسی نفسی) من تنها کسی هستم که در صحرای محشر می‌گویم (امتی امتی). حریص بودند واقعا برای امت خود دلسوزی می‌کردند. پیامبر مثل پدر بودند برای امت خود. وقتی پدری ببیند که فرزندانش به جهنم می‌روند واقعا می‌سوزد. نسبت به سعادت امت خود حریص بودند. در روایت داریم علت اینکه پیامبر به عبادت های خود تاکید داشتند به‌خاطر این بوده است که امت دارند کوتاهی می‌کنند و به‌خودشان فشار وارد می‌کردند. مثل مادری که وقتی می‌بیند فرزندش در یک موضوعی کوتاهی می‌کند، سعی می‌کند فرزندش را از یک طریقی نجات بدهد. پیامبر مثل مادری دلسوزی بودند. تنها خواسته‌ی پیامبر از ما *پیامبر فقط یک خواسته از امت داشتند. در آخرین سال­های زندگی پیامبر عده‌ای از پیامبر سوال کردند که ای پیامبر ما چه‌ چیزی را به شما بدهیم، به ‌خاطر این‌همه دلسوزی و خوبی که در حق ما کردید؟ در همین لحظه قرآن نازل شد و پیامبر فرمودند: من چیزی از شما نمی­خواهم. اجر من را خدا می‌دهد، فقط من یک چیز از شما می‌خواهم "قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى" (سوره شوری-۲۳) پیامبران قبل از رسول اکرم(ص) از امت خود درخواستی نداشتند و تنها رسول اکرم (ص) از امت خود این درخواست را داشتند.* این درخواست پیامبر نفعی برای ایشان نداشتند. با قربی(نزدیکان) من متصل باشید و مراقب آن‌ها باشید مثل آن‌ها باشید. مثل قربی من باشید. این خواسته به نفع پیامبر نبود. مثل این هست که شما از استاد خودتان می‌پرسید شما چه خواسته‌ای از من دارید؟ نمره خوب معدل خیلی بالا، مدرک دکترا را بگیری. موفقیت­های تو را ببینم. و از دیدن آن‌ها لذت می‌برم. مودت ما به اهل‌ بیت فایده‌ای برای اهل‌بیت ندارد، بلکه باعث رشد ما می‌شود. خواسته پیامبر از ما شبیه حضرت علی و حضرت زهرا شدن است . مودت شبیه اهل بیت شدن است. ریشه کلمه مودت (وَدَد‌َ) است یعنی وُد (میخ) فرزندان من بشوید