eitaa logo
روابط عمومی عقیدتی سیاسی پلیس البرز
358 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
7.6هزار ویدیو
49 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گوشه‌هایی از بازدید رهبر انقلاب از پشت صحنه فیلم سینمایی محمد رسول‌الله(ص)
منزل شهید الساعی رئیس موشکی کتائب حزب‌الله که دیرشب توسط آمریکایی‌ها به شهادت رسید این گونه شهیدانه زندگی میکنند که خداوند شهادت را پاداش میدهند
2.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهار راهکار پیامبر (ص) برای حفظ خانواده در آخرالزمان
16.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان های عبرت آموز تواضع بی‌نظیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم 🎙استاد انصاریان
🔻رئیس‌جمهور در دیدار با رهبر انقلاب؛ 🔹یقین داریم خون شهدای غزه و فلسطین، پایان رژیم صهیونیستی و نظم ناعادلانه کنونی را رقم خواهد زد.
21.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻۴۵ سالگی انقلاب اسلامی همه باهم ۲۲بهمن ماه ان شاءالله شرمنده شهداء نشویم
🔻در فوتبال که یک بازی است شکست خوردیم 🔻بنظرتون دشمنان و منافقین خود تحقیر خوشحال شدند؟ صد درصد خوشحال شدند اونها شادی و پیروزی ما را نمی خواهند 🤷‍♂ یک بازی مهم نیز در راه داریم که با زندگی اجتماعی تک تک ما در ارتباط است و آن هم انتخابات است دشمن فکر نکنیم فقط به فکر تحریم است نه آنها نیروهای خود را نیز تامین و آماده می کنند که همیشه سیستم سیاست و تصمیم گیری کشور دچار اختلال و اختلاف باشد. 🔻لطفا در انتخابات دقت کنیم و هرگز فریب دشمن را نخوریم زیرا همه ما میدانیم آن طرفی ها به فکر آرامش و آسایش ما نیستند باید خودمان تصمیم بگیریم خودمان مطالبه گر باشیم
🔻بازدید میدانی و جلسه‌ درخصوص بررسی مشکلات و نواقص جاده بهشت سکینه و ورودی و خروجی آن با حضور جانشین پلیس راه استان، رئیس راههای روستایی، فرمانده پلیس راه کمال شهر، فرمانده پلیس راه کرج قزوین، مدیر آرامستان بهشت سکینه، معاون اداره راه کرج و رییس خدمات شهر کمال شهر
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت نود و هشت 📝امداد غیبــــی♡ 🌷خاطرۀ پیش رو را مرحوم زرین‌تاج برزگر پس از بازگشت از سفر حجّ بازگو میکند و میگوید: سال۱۳۸۳ به لطف خدا همراه همسرم ؛حاج غلام علی شجاعی و برادرم حاج نعمت الله برزگر عازم سفر حج تمتع شدیم. 💛چون ضعیف الجثه و بیمار بودم، حجم جمعیت مانع آسایشم میشد و بنابراین همراه با مدیر کاروان در ساعات خلوت طواف و فرایض حج را انجام می دادیم و از اینکه نمی توانستم با همسر و برادرم مانند انسانهای عادی در صفوف زائران کعبه باشم اندوهگین بودم اماچیزی از احوالم به زبان نمی آوردم، 🌷 تازه از عرفات برگشته بودیم که مدیر کاروان اعلام کرد : فردا عید قربان است و برای رمی جمرات به«ِسرزمین منا »میرویم. با خستگی و دل شکستگی داروهایم را خوردم و ساعاتی خوابم برد 💛 در عالم رؤیا ناگهان برادرم محمد را دیدم که ایستاده و صدایم میزند: سلام آبجی زری !کجایی؟ با خوشحالی بسویش دویدم او را در آغوش کشیدم و بوسیدم. گفت: زیارت قبول . گفتم: من چون بیمارم نمی توانم همراه جمعیت زائران باشم، گفت: تو بیا من کمکت میکنم. 🌷گفتم: چه میگویی محمد !؟بیایم زیر دست و پای جماعت گم می شوم، آن وقت به جای ثواب، دردسر می سازم خندید و گفت: تو بیا من هستم و کمکت میکنم، قول شرف می دهم تو را سالم به مقصدت برگردانم، همراه با کاروان بیا و خودت اعمال را انجام بده 💛همین موقع از خواب بیدار شدم و فورا خوابم را برای همسرم بیان کردم او با خوشحالی لبخندی زد و گفت: تردید نکن... اگر محمد گفته، خب بیا ....با نگرانی خود را مهیا کردم و همراه با سیل زائران عازم رمی جمرات شدم و با موفّقیت ستون هارا سنگ زدم و با سلامتی برگشتم. 🌷همه حیران مانده بودند که چگونه این کار میسر شد ولی من حضور محمد را حس می کردم .پس از قربانی کردن با حجاج همراه شدم و بقیّۀ مناسک را خودم انجام دادم و شیرینی سفر ّتمتع را به واسطۀ برادر شهیدم چشیدم. وقتی به ایران برگشتم، آن توانی را که در مکه و مدینه داشتم از دست دادم و دوباره بیماری غلبه کرد . 💛با مراجعه به پزشک فهمیدم بیماری سرطان معده به اوج خود رسیده است. چه کسی جز محمد می توانست کمکم کند !؟ باز دست به دامانش شدم، از خواب و خوراک افتاده بودم، فقط خون بالا میآوردم و هر لحظه مرگ را جلوی چشمانم می دیدم، منتظر دعوتنامۀ برادر شهیدم بودم. 🌷همین روزها یکی از اطرافیان در رؤیایی می بیند :یک جوان با لباس روحانیت که پرچمی سیاه رنگ سر در خانۀ خواهر شهید نصب میکند. از او سؤال میکند: آقا شما کیستی؟ اینجا چه میکنی؟ جواب میدهد :من محمد برادر زرینم، آمده ام تا خواهرم را نزد خود ببرم، دیگر نمی گذارم خواهرم بیشتر از این رنج بیماری بکشد. 🌷 صبح فردا ،سراسیمه به منزل زرین رفتم خواهر شهید در بستر آرمیده بود و چشم از جهان فرو بسته بود...