eitaa logo
روابط عمومی پلیس استان قم
3.8هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
39 فایل
کانال رسمی روابط عمومی انتظامی استان قم در راستای جهاد تبیین و اطلاع رسانی در خصوص اقدامات و عملکرد انتظامی استان قم آدرس فرماندهی انتظامی استان قم https://maps.app.goo.gl/bnUkrtAYrRQ7hQpTA ارتباط با خادم کانال https://eitaa.com/aghedati_qom
مشاهده در ایتا
دانلود
عفاف ریشه حجاب است و حجاب بیمه عفاف است.
حجاب، فرهنگ ایرانی است. اینو من نمیگم کتیبه های تخت جمشید میگن
👆👏👏😍👏👏👆 👌دخترم حجاب من و تو، کوبنده تر از خون شهید است💔
🔴 قوانین واحد های صنفی در موضوع حجاب
حضور بانوان با حجاب کامل در نمایشگاه جهیزیه عروس واقع در محل دایمی نمایشگاههای بین المللی در قم 🌹👏👏
✍️ رمان 💠 پس از صبح دوباره در چادر درمانی مستقر شدیم و دست خودم نبود که با معاینه هر بیمار ، کاسه دلم از غم ترک می‌خورد و تلاش می‌کردم با خوش‌زبانی و مهربانی، لکه گناه نکرده را از دامنم بشویم مبادا گمان کنند به نیت شومی به آمده‌ایم. هر چه آفتاب بلندتر می‌شد، هوای زیر چادر بیشتر می‌گرفت و باز کارمان راحت‌تر از مردانی بود که به هجوم آب رفته و با کیسه‌های شن و گِل و لودر تلاش می‌کردند مانع پیشروی آب شوند. 💠 نورالهدی به هر بهانه‌ای شده، مرتب به دیدن ابوزینب می‌رفت و هر بار با شور و هیجان گزارش می‌داد که جوانان در کنار جوانان ، مردانه مقابل آب ایستاده و راه سیل را سد کرده‌اند. نزدیک ظهر شده بود، دیگر آفتاب درست در مغز چادر می‌خورد و نفسم را گرفته بود که صدای مردی از پشت چادر بلند شد. 💠 نورالهدی برای گرفتن از چادر بیرون رفته و باید خودم پاسخ می‌دادم که روسری‌ام را مرتب کردم، دکمه پایین روپوش سفیدم را که باز شده بود، بستم و از چادر بیرون رفتم. مرد جوانی از نیروهای ایران کودکی دو ساله را در آغوشش گرفته و تا چشمش به من افتاد، سراسیمه خواهش کرد :«میشه یه نگاه به این بچه بکنید؟ تب داره! مادرش مریضه، نتونست بیاد، من اوردمش!» 💠 به نظرم از عرب‌های خوزستان بود که به خوبی حرف می‌زد و دلواپس حال کودک مدام سوال پیچم می‌کرد :«مادرش می‌ترسه عفونت کرده باشه، عفونت کرده؟ شما ببینید تب داره؟ می‌تونید معاینه‌اش کنید؟» صورت گندمگونش زیر تیغ آفتاب خط افتاده بود، پیشانی‌اش خیس عرق شده و به‌قدری نگران بود که امان نمی‌داد حرفی بزنم. 💠 دست به پیشانی کودک گرفتم تا دمای بدنش را بسنجم، صورت کوچکش از تب سرخ شده بود و بین دستان جوان سپاهی با بی‌تابی گریه می‌کرد. باید هر چه سریع‌تر سِرم می‌زدم که چادر را بالا گرفتم و گفتم :«بیاید تو!» پشت سرم وارد چادر شد، کودک را روی تخت قرار داد و مقابلم کمر راست کرد که مستقیم نگاهش کردم و پرسیدم :«آب آلوده خورده؟» و پیش از آنکه پاسخم را بدهد، حسی در نگاهم شکست. 💠 بی‌اراده محو چشمانش شده و او پریشانی چشمانم را نمی‌دید که فکری کرد و مردد پاسخ نمی‌داد :«نمی‌دونم، الان از جلو چادرشون رد می‌شدم، مادرش گفت بیارمش اینجا.» دستانم به سوزن سِرم می‌لرزید و او برابر دیدگانم بی‌خبر از حال خرابم با همین لحن کلامش می‌کرد :«حالا شما هر کاری صلاح می‌دونید انجام بدید، من میرم از مادرش می‌پرسم.» 💠 و نمی‌دانست سه سال رؤیای دیدارش را حتی به خواب هم نمی‌دیدم که دیگر منتظر پاسخم نماند و به سرعت از چادر بیرون رفت. گریه کودک همه جا را گرفته و من توانی برای پرستاری‌اش نداشتم که بالای سرش زانو زده بودم و دیگر نه فقط دستانم که همه بدنم می‌لرزید. 💠 دو روز پیش در بیمارستان دلتنگ دیدارش شدم، دیروز به پاس محبت بی‌منتش راهی شدم و امروز پس از سه سال دوباره در آینه چشمانم جان گرفته و حالا نمی‌دانستم کجا رفته که میان چادر نفسم بند آمده بود. با بی‌قراری به سر و صورت کودک دست می‌کشیدم تا آرامَش کنم و می‌ترسیدم با این انگشتان لرزان به دستش سوزن بزنم که مثل چشمان بیمار او به گریه افتادم. 💠 دیدن نگاه آرام و صورت مهربانش، همه حجم ترس و آن شب را به دلم کشانده و تنها کار خودش بود تا آرامم کند، مثل همان شب! در خلوت این چادر و در گرمایی که بیش از آتش‌بازی آفتاب از آتش او به دلم افتاده بود، همه اضطراب آن روزها به خاطرم آمده و فقط حس حضور و حمایتش را می‌خواستم که دوباره برگشت...
مقام معظم رهبری(مدظله العالی): امام خمینی ودیعه خدا،حجت حق و نشانه عظمت الهی بود.
شهید مدافع وطن حسن پاینده دختران گلم هیچ موقع احترام به بزرگتر ازجمله مادرتان را فراموش نکنید و همیشه نیز سعی کنید حجاب خود را حفظ نمایید و تا جایی که دستتان میرسد افراد ضعیف و مستمند را کمک و یاری کنید. سروان حسن پاینده شامگاه جمعه ۴ آبان‌ماه در هنگام گشت‌زنی در نزدیکی بوستان دانشجوی رشت، حوالی ساعت ۲۳:۱۹ در درگیری با جمعی از اراذل و اوباش از ناحیه گردن و دست مورد ضربات متعدد چاقو قرار گرفته و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
💠پرسش: آیا در غارت خیمه های سید الشهدا (ع) حتی روسری های زنان اهل بیت هم به غارت رفت؟ یعنی نعوذ بالله حریم رسول خدا (ص) بدون حجاب در شهرها گردانده شدند؟ 💠پاسخ: پس از شهادت امام حسین (ع)دشمن به خیام اهل بیت حمله کردند و لباس های آن ها را به یغما بردند. اما این به معنای مکشوفه شدن سر نبود بلکه حجاب متشکل از چند پارچه از جمله چادر، مقنعه، نقاب و ... بود، دشمن حجاب اول را برداشت و صورت های آنان مکشوفه شد. «سید بن طاووس» در «لهوف» نحوه انتقال اسرا را چنین نقل می نماید: «سپس اهل و عیالی را که از امام حسین (ع) باقی مانده بودند حرکت داد. زنان را بر شتران بی جهاز سوار کرد. زنان در میان دشمنان با صورت های باز بودند، در صورتی که آنان امانت های بهترین پیامبران بودند.(1) در «امالی» نوشته «شیخ صدوق» نیز کیفیت ورود خاندان رسالت به دمشق چنین توصیف گردیده: «چون به شام رسیدیم روز روشن زنان و اسیران را صورت های باز وارد کردند.(2) 🌑آن چه که از رفتار و سخنان حضرت زینب (ع) و دیگر زنان اهل بیت (ع) بر می آید آن است که در این جریان تنها چادر رویین و یا نقاب از صورت زنان برداشته شده، نه این‌ که سرهای زنان برهنه شده باشد؛ ازاین‌رو می بینیم حضرت زینب (ع) و دیگر زنان اهل بیت (ع) در سخنان خود از بیرون بودن موی سر خود شکایتی نکرده اند بلکه از این‌ که صورت هایشان پوشیده نبوده و مانند دیگر زنان در سراپرده قرار نداشتند اظهار نارضایتی شدید می نمودند. به عنوان نمونه حضرت زینب (س) خطاب به یزید می فرماید: « ای پسر کسانی که جدّمان (پیامبر(ص)) اسیرشان کرد و سپس آن ها را آزاد نمود، آیا از عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را پشت پرده بنشانی و دختران رسول خدا (ص) را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی، پوشش و حاجب آنان را بدرّی و روی آنان را بگشایی تا دشمنان آنان را از شهری به شهری ببرند و بومی و غریب چشم به آن ها دوزند و نزدیک و دور، شریف و پست، چهره آن ها را بنگرند.(3) 🌑بنابراین با توجه به مجموع آن چه گفته شد معلوم می شود زنان و دختران مانند حضرت زینب (س) پس از واقعه عاشورا حجاب و پوشش داشته اند و نهایت مطلبی که می توان در مورد زنان اسیر گفت این است که پس از واقعه عاشورا «مکشفة الوجوه» بودند یعنی صورت آنان باز بود و این‌ که می بینیم در برخی از نقل ها آمده که زنان، سرهایشان پوشیده نبود به معنی بیرون بودن موهای آن ها نبوده بلکه این سخن به خاطر نداشتن چادر رویین از سوی زنان اهل بیت (ع) اظهار گردیده است. پی نوشت‌ ها: 1. سيد ابن طاوس‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، جهان‏، تهران‏، 1348 ش‏، چاپ اوّل‏، ص143 2. شیخ صدوق، امالی، کتابچی، تهران، 1376ش، چاپ ششم، ص166 3. شیخ طبرسى، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ‏مرتضی، مشهد، 1403ق، چاپ اول، ج2، ص308.۸