eitaa logo
روابط عمومی خراسان رضوی
355 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
5هزار ویدیو
50 فایل
خرسندیم با ما همراهید🌹🙏🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تجارت نامشروع لیدرهای اپوزیسیون به روایت یک سلطنت طلب؛ 📌 تلویزیون های خارجی از این آدمک‌های کوچولو، با تبلیغاتی شبیه شستشوی مغزی، از این منشوری‌های بدون شخصیت، بدون وزن، بدون جایگاه و کاسب‌کار، چهره‌های سیاسی درست کردند.
تئو لانگ در کتاب تفاوت زنان و مردان می نویسد: بهتر است بجای جمله "مرد باش" که برای آرام کردن کسی که از درد می نالد بکار می بریم، بگوییم "زن باش'"! زن‌ها سختی ها و ناملایمات زندگی را ده برابر بهتر از مردان تحمل و مدیریت میکنند. زنان به سبب اینکه از نظر حس لامسه حساس‌ترند درد را شدیدتر درک می کنند. یک زن هنگام زایمان 57 واحد درد را تحمل میکند که چیزی در حدود شکستن 20 استخوان مرد به شکل همزمان است که برای یک مرد غیرقابل تحمل است! اما چرا تحمل درد برای زنان راحت تر است؟! زیرا طبیعتِ زنان برای آماده سازی و پرورش بوجود آمده است.
⭕️استفاده استراتژیک آنکارا از جنگ اوکراین/ صادرات ترکیه به روسیه ۱۴ برابر ایران است 🔹طبق آمارها، تا قبل از شروع جنگ روسیه-اوکراین حجم صادرات ترکیه به روسیه ۷ تا ۱۰ برابر صادرات کشورمان به روسیه بوده اما پس از شروع جنگ، این مقدار به ۱۴ برابر صادرات ایران رسیده است. 🔹نبود راهبرد در صادرات، صدور اقلام کم کیفیت و عدم شناخت و مطالعه بازار روسیه از دلایل عقب ماندگی صادرات ایران به روسیه است که کارشناسان عنوان می کنند. حتی جلالی در سال های قبل از صادر کنندگان خواسته بود که از صدور اقلام کم کیفیت خودداری کنند. 🔹همچنین کارشناسان تاکید دارند که فرصت های لجستیکی و ترانزیتی ایران در حد «فرصت» و «ظرفیت» قرار دارد و بالفعل کردن این ظرفیت بالقوه مهم است.
💑 راهکارهای کلیدی برای رابطه بهتر با خانواده همسر 🔸آقا و خانم عزیز یادتون باشه با مهربونی سخت‌ترین دل‌ها هم نرم می‌شه. از هر موقعیتی برای نشون دادن محبت‌تون به خانواده همسرتون استفاده کنید. به اونا نشون بدید که شما هم مثل فرزندشون نگرانشون هستید.
🌹بخشی از وصیتنامه شهید تازه شناسایی شده شهید ‎جانی بت اوشانا ♦️این سطور را در لحظه‌های قبل از حرکت برای بازپس‌گیری حق و خاک کشورمان به سوی دشمن متجاوز مینویسم ...
🔺مجتمع تجاری «اُپال» پلمب شد 🔹مجتمع تجاری اپال در تهران علی‌رغم دریافت تذکرات متعدد درخصوص کشف حجاب به‌علت تمکین‌نکردن به هشدارها پلمب شد.
✍️ رمان 💠 مجازات توهین به مقدسات، شلیک گلوله به سر بود، حتی ظن جاسوسی برای دولت به قیمت بریدن سر یا بستن مواد منفجره به گردن تمام می‌شد و مکافات بعضی گناهان پرتاب از ارتفاع بود که تنها در یک نوبت پنج جوان را از ساختمانی بلند به کف خیابان اصلی پرت کردند. دیگر همه فهمیده بودند خنجر داعشی‌ها حنجره و را با هم می‌بُرد و مردم باید از شهر فرار می‌کردند که تازه مصیبت شروع شد. 💠 حلقه محاصره ارتش برای حمله به فلوجه هر روز تنگ‌تر می‌شد و نمی‌خواست سپر انسانی‌اش را به همین راحتی از دست بدهد که راه‌های خروج فلوجه را بست و مردم در شهر زندانی شدند. آذوقه در شهر تمام شده و خوراک بسیاری از خانواده‌ها تنها یک وعده آب و خرمای خراب بود. امکانات بیمارستانی به کمترین حد رسیده و همین حداقل‌ها تنها باید در اختیار بیماران و مجروحان داعشی قرار می‌گرفت. 💠 اگر پزشکی برای رفتن به منطقه جنگی داعش با ارتش، تعلل می‌کرد می‌شد و ما مجبور بودیم زیر سایه اینهمه وحشت در بیمارستان کار کنیم که حتی نافرمانی نگاهمان را با گلوله پاسخ می‌دادند. تلوزیون، موبایل و سایر وسایل ارتباطی را از دست مردم گرفته و باز به همین زنده بودن قانع بودیم تا سه سال بعد که از وحشت آنچه اتفاق افتاد دیگر از زندگی سیر شدیم. 💠 روزی که سه مادر را به جرم مخالفت با پیوستن فرزندان‌شان به داعش، به کشیدند و از آن سخت‌تر روزی که چهار زن و نه کودک را که تلاش می‌کردند از فلوجه به سمت ارتش و نیروهای مردمی فرار کنند، در قفسی آهنی زنده‌زنده سوزاندند. همه این جنایات در برابر چشم مردم به سادگی صورت می‌گرفت و تصویرش به تمام دنیا مخابره می‌شد، در حالیکه ما حتی از ارتباط با دیگر شهرهای محروم بودیم. 💠 دیگر هوای فلوجه حتی برای نفس کشیدن هم سنگین شده و هر روز آرزوی مرگ می‌کردم که نه طاقت تعرض و نه توان زنده در آتش سوختن را داشتم. پدر و مادرم هر روز التماس می‌کردند سر کارم حاضر نشوم و می‌دانستم مجازات غیبتم در بیمارستان، خنجر و قفس آتش است که زیر آواری از ترس و وحشت و پشت روبنده در بیمارستان جان می‌کندم تا دوباره به خانه برگردم. 💠 ایام رسیده و زیر چکمه داعش دیگر عیدی برایمان نمانده بود. روزها بود به مرگ خودم راضی شده و نمی‌دانستم نصیبم زجرکش شدن است که همان روز یکی از نیروهای پلیس مذهبی داعش به قصد تفتیش به بیمارستان آمده و من بی‌خبر و بدون روبنده بالای سر بیماری بودم که وارد اتاق شد. چهره کریهش، داعشی بودنش را فریاد می‌زد و فرصت نداد روبنده‌ام را پایین بیندازم که سرم عربده کشید :«از خدا نمی‌ترسی صورتت رو نمی‌پوشونی؟» 💠 بند به بند انگشتانم از ترس به لرزه افتاده بود، با همان لرزش دست بلافاصله روبنده‌ام را پایین کشیدم و همان یک لحظه، زیبایی صورتم چشم هیزش را گرفته بود که نگاهش از شکاف روبنده میخ چشمانم شد. در مسیرِ در ایستاده و راه فرارم را بسته بود، به التماس می‌کردم راهی برایم بگشاید و قسمت نبود که کلتش را به سمتم گرفت و به همین جرم، بی‌رحمانه حکمم را خواند :«باید ببرمت پیش والی !» 💠 با پنچه نگاهش به چشمانم چنگ می‌زد و نمی‌خواستم به چنگال والی فلوجه بیفتم که معصومانه التماسش کردم :«به خدا من فقط یه لحظه روبنده رو برداشتم، می‌خواستم مریض رو معاینه کنم...» و رحمی به دل سنگش نبود که امانم نداد حرفم تمام شود و وحشیانه نعره کشید :«خفه شو بنده ! حکم تو رو والی فلوجه تعیین می‌کنه!» 💠 پیرزن بیمار از هول داعشی روی تخت می‌لرزید و من قدم‌هایم به زمین قفل شده بود که از شدت وحشت به گریه افتادم. اتاق بیمارستان با همه بزرگی‌اش برایم مثل قبر شده و او با همین کلت و زنجیری که از جیبش بیرون می‌کشید، قلبم شده بود که به سمتم حمله کرد. 💠 میان گریه دست و پا می‌زدم رهایم کند، مقابل پایش روی زمین چمباته زده بودم تا دستش به دستانم نرسد و او مثل حیوانی به جانم افتاده بود تا آخر هر دو دستم را با زنجیر بست و از جا بلندم کرد. مقابل چشم همکاران و بیمارانی که وحشتزده تماشایم می‌کردند، در طول راهروی بیمارستان دنبالش کشیده می‌شدم، ضجه می‌زدم تا کسی به فریادم برسد و همه از ترس هیولای داعشی فقط نگاه‌مان می‌کردند تا از بیمارستان خارج شدیم...
💠دادسرا برای ۳ نفر از متهمین پرونده شهادت آرمان علی‌وردی اتهام محاربه صادر کرد 🔸ستایشی:دادسرا برای ۳ نفر از متهمین پرونده شهادت آرمان علی‌وردی اتهام محاربه از طریق استفاده و تمسک به سلاح سرد برای ارتکاب قتل و همچنین اقدام علیه امنیت کشور که منجر به شهادت طلبه بسیجی و مامور حافظ امنیت شهروندان شد، صادر کرد. 🔹۵ متهم دیگر به اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور متهم شدند.