#خبر
🔳انهدام شبکه ارتشاء در شهرداری کمالشهر کرج
روابطعمومی سپاه استان البرز:
🔻شبکه ارتشاء در کمالشهر کرج توسط سازمان اطلاعات سپاه امام حسن مجتبی (ع) استان البرز شناسایی و متلاشی شد.
🔻تعدادی از مدیران شهرداری و برخی از اعضای شورای شهر کمالشهر کرج به اتهام ارتشاء با دستور مقام قضایی بازداشت شدهاند.
🍃🍃
🔳آزادی ۳۵۹ زندانی جرایم غیرعمد
🔻رئیس کل دادگستری استان تهران از آزادی ۳۵۹ نفر از زندانیان جرایم غیرعمد با مساعدت ستاد دیه خبر داد و در عین حال بر ضرورت بهروزرسانی بانک اطلاعاتی خیرین در استان تهران تاکید کرد.
🍃🍃
🔳در نشست هماهنگی فرماندهان و مسئولان عالیرتبه ارتش مطرح شد؛
🔻سرلشکر موسوی: نیروی هوایی ارتش همواره در راستای منویات امامین انقلاب حرکت کرده است
🔻فرمانده کل ارتش گفت: نیروی هوایی ارتش همواره به معنی واقعی کلمه، مردمی، از مردم، با مردم و در کنار مردم بوده و برای تحقق اهداف مردم در راستای منویات امامین انقلاب حرکت کرده است.
🍃🍃
🔳برف و باران در جادههای ۱۱ استان کشور
رئیس مرکز اطلاعات پلیس راهور فراجا:
🔻در حال حاضر شاهد بارش برف و باران در برخی از محورهای استانهای آذربایجان غربی، زنجان، لرستان، همدان، کردستان، کرمان و کرمانشاه هستیم.
🔻همچنین در برخی از محورهای استانهای ایلام، بوشهر ، فارس و هرمزگان نیز بارش باران گزارش شده است.
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_اول
💠 ساعت از یک بامداد میگذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمهشب رؤیایی، خانه کوچکمان از همیشه دیدنیتر بود.
روی میز شیشهای اتاق پذیرایی #هفت_سین سادهای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر #ایرانی نبود دلم میخواست حداقل به اینهمه خوشسلیقگیام توجه کند.
💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکیاش را میدیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس میشد.
میدانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمیاش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکیاش همیشه خلع سلاحم میکرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی #خبر خوندی، بسه!»
💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام #ایران نشدید، شاید ما حریف نظام #سوریه شدیم!»
لحن محکم #عربیاش وقتی در لطافت کلمات #فارسی مینشست، شنیدنیتر میشد که برای چند لحظه نیمرخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد.
💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت #العربیه باز بود و ردیف اخبار #سوریه که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این میخوای #انقلاب کنی؟» و نقشهای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«میخوام با دلستر انقلاب کنم!»
نفهمیدم چه میگوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بیمقدمه پرسید :«دلستر میخوری؟» میدانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، #شیطنت کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمیخوام!»
💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه میرفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه #مبارزه بینتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم میرسید!»
با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشهها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچهبازی فرق داره!»
💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی میدانست چه میگوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچهبازی میکردیم! فکر میکنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال #دانشجوی مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به #نظام ضربه زدیم!»
در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و #بسیجیها درافتادیم!»
💠 سپس با کف دست روی پیشانیاش کوبید و با حالتی هیجانزده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریهای #عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیالانگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق #مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!»
در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!»
💠 تیزی صدایش خماری #عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر #آرمانت قید خونوادهات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترکشون کردم!»
مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بیتوجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :«#چادرت هم بهخاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر #اغتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»...
#ادامه_دارد
#دمشق_شهر_عشق
✨﷽✨
🌴نوح نبے برا مدارای سرنوشت 🌴
⛵️بر بادبان کشتی خود یاعلے(؏)¹¹⁰ نوشت
#یا_علی
#یک_حدیث_یک_حکمت
✍ آنکه تو را #هشدار داد چون کسى است، که مژده داد. (نهجالبلاغه - حکمت 56)
🔰 برخی از ما «مژده» را #فقط خبر خوب میدانیم. کسی بگوید: برای تو فلان مبلغ، عیدی خواهند داد، فقط این را یک مژده میدانیم در حالیکه اگر فردی #خطری را به ما نشان دهد و از عواقب آن خطر ما را بترساند تا آن خطر از ما دور شود، آن شخص سود عظیمی بر ما رسانده است و مستحقِ دریافت انعام و مژدگانی است.
🚘مثال: در جادهای با ماشین رانندگی میکنیم؛ کسی ما را #خبر میدهد که، در جلو هوا خراب است و رانندگان زیادی تصادف کرده و آسیب دیدهاند و ما را میترساند تا از ادامهی راه #منصرف شویم، چنین شخصی به ما مژده داده است.
❇️ولی اکثر ما این حالت را #مژده نمیدانیم. در مسائل #دین هم، همینطور است؛ اگر کسی از بهشت خبری به ما دهد، شاد شده و به او مژدگانی میدهیم، اما اگر کسی ما را از جهنم بترساند، هیچ مژدگانی به او نداده و حتی خبر او را، خبر بدی تلقی کرده و از او فرار میکنیم؛ در حالیکه اگر کسی #ضرر و زیانی را با خبری از ما دور کند کمتر از کسی که خیری را با خبری به ما میرساند، به ما خدمت نکرده و #شایسته تقدیر و قدردانی است.
📡 درصورت ممکن برای☝️نفر ارسال نمایید.
#حکمت_۵۶
💠 #خبر | شهرهای جهانی صنایع دستی ایران را بشناسید
▪️ایران یکی از برترین کشورهای دنیا از نظر تنوع صنایع دستی است.
▫️۱۴ شهر و روستای ایران در شورای جهانی صنایع دستی به عنوان شهر جهانی انتخاب شدهاند.
▫️این صنایع دستی در سراسر دنیا شهرت دارند و حتی به کشورهای خارجی صادر میشوند و به عنوان یکی از مهمترین سوغات ایران شناخته میشوند. البته ثبت یک شهر در شورای جهانی صنایع دستی، کار سادهای نیست و شرایط و مراحلی دارد که باید طی شود.
✍️ شهرهای جهانی ثبت شده ایران که از تمامی مراحل گذشته و سربلند بیرون آمدهاند عبارتاند از:
▪️لالجین، شهر جهانی سفال
▫️تبریز، شهر جهانی فرش بافی
▪️مشهد، شهر جهانی سنگهای قیمتی
▫️سیرجان، شهر جهانی گلیم
▪️مریوان، شهر جهانی کلاش
▫️کلپورگان، شهر جهانی سفال دستساز
▪️اصفهان، شهر خلاق صنایع دستی
▫️آباده، شهر جهانی منبتکاری
▪️خراشاد، روستای جهانی توبافی
▫️میبد، شهر جهانی زیلو
▪️قاسمآباد، شهر جهانی چادرشب بافی
▫️ملایر، شهر جهانی منبتکاری
▪️شیراز، شهر جهانی صنایع دستی
✅ #زنجان_شهر_جهانی_ملیله
▫️خوی، شهر جهانی فرش طرح ماه
#ایران