eitaa logo
روابط عمومی انتظامی مازندران
379 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3.8هزار ویدیو
75 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍️ 💠 گوشی را روی زمین پرت کرد و فقط می‌کردم خاموش کرده باشد تا دیگر مصطفی ناله‌هایم را نشنود. نمی‌دانستم باز صورتم را شناختند یا همین صدای مصطفی برای مدرک جرم‌مان کافی بود که بی‌امان سرم عربده می‌کشید و بین هر عربده با لگد یا دسته اسلحه به سر و شانه من و این پیرزن می‌کوبید. 💠 دندان‌هایم را روی هم فشار می‌دادم، لب‌هایم را قفل هم کرده بودم تا دیگر ناله‌ام از گلو بالا نیاید و بیش از این عذاب نکشد، ولی لگد آخر را طوری به قفسه سینه‌ام کوبید که دلم از حال رفت، از ضرب لگدش کمرم در دیوار خرد شد و ناله‌ام در همان سینه شکست. با نگاه بی‌حالم دنبال مادر مصطفی می‌گشتم و دیدم یکی بازویش را گرفته و دنبال خودش می‌کشد. پیرزن دیگر ناله‌ای هم برایش نمانده بود که با نفس ضعیفی فقط را صدا می‌زد. 💠 کنج این خانه در گردابی از درد دست و پا می‌زدم که با دستان کثیفش ساعدم را کشید و بی‌رحمانه از جا بلندم کرد. بدنم طوری سِر شده بود که فقط دنبالش کشیده می‌شدم و خدا را به همه (علیهم-السلام) قسم می‌دادم پای مصطفی و ابوالفضل را به این مسلخ نکشاند. 💠 از فشار انگشتان درشتش دستم بی‌حس شده بود، دعا می‌کردم زودتر خلاصم کند و پیش از آنکه ابوالفضل به خانه برسد، از اینجا بروند تا دیگر حنجر برادرم زیر خنجرشان نیفتد. خیال می‌کردم می‌خواهند ما را از خانه بیرون ببرند و نمی‌دانستم برای زجرکش کردن زنان وحشی‌گری را به نهایت رسانده‌اند که از راه‌پله باریک خانه ما را مثل جنازه‌ای بالا می‌کشیدند. 💠 مادر مصطفی مقابلم روی پله زمین خورد و همچنان او را می‌کشیدند که با صورت و تمام بدنش روی هر پله کوبیده می‌شد و به گمانم دیگر جانی به تنش نبود که نفسی هم نمی‌زد. ردّ از گوشه دهانم تا روی شال سپیدم جاری بود، هنوز عطر دستان مصطفی روی صورتم مانده بود و نمی‌توانستم تصور کنم از دیدن جنازه‌ام چه زجری می‌کشد که این قطره اشک نه از درد و ترس که به همسرم از گوشه چشمم چکید. 💠 به بام خانه رسیده بودیم و تازه از آنجا دیدم محشر شده است. دود انفجار انتحاریِ دقایقی پیش هنوز در آسمان بالا می‌رفت و صدای تیراندازی و جیغ زنان از خانه‌های اطراف شنیده می‌شد. چشمم روی آشوب کوچه‌های اطراف می‌چرخید و می‌دیدم حرم (علیهاالسلام) بین دود و آتش گرفتار شده که فریاد حیوان گوشم را کر کرد. 💠 مادر مصطفی را تا لب بام برده بود، پیرزن تمام تنش می‌لرزید و او نعره می‌کشید تا بگوید مردان این خانه کجا هستند و می‌شنیدم او به جای جواب، را می‌خواند که قلبم از هم پاره شد. می‌دانستم نباید لب از لب باز کنم تا نفهمند و تنها با ضجه‌هایم التماس می‌کردم او را رها کنند. 💠 مقابل پایشان به زمین افتاده بودم، با هر دو دستم به تن سنگ زمین چنگ انداخته و طوری جیغ می‌زدم که گلویم خراش افتاد و طعم را در دهانم حس می‌کردم. از شدت گریه پلک‌هایم در هم فرو رفته بود و با همین چشمان کورم دیدم دو نفرشان شانه‌های مادر مصطفی را گرفتند و از لبه بام پرتش کردند که دیگر اختیار زبانم از دستم رفت و با همان نایی که به گلویم نمانده بوده، رو به گنبد ضجه زدم :«!» 💠 با دستانم خودم را روی زمین تا لب بام کشاندم، به دیوار چنگ انداختم تا کف کوچه را ببینم و پیش از آنکه پیکر غرق به خون مادر مصطفی را ببینم چند نفری طوری از پشت شانه‌ام را کشیدند که حس کردم کتفم از جا کنده شد. با همین یک کلمه، ایرانی و بودنم را با هم فهمیده بودند و نمی‌دانستند با این غنیمت قیمتی چه کنند که دورم له له می‌زدند. 💠 بین پاها و پوتین‌هایشان در خودم مچاله شده و همچنان (علیهاالسلام) را با ناله صدا می‌زدم، دلم می‌خواست زودتر جانم را بگیرند و آن‌ها تازه طعمه ابوجعده را پیدا کرده بودند که دوباره عکسی را در موبایل به هم نشان می‌دادند و یکی خرناس کشید :«ابوجعده چقدر براش میده؟» و دیگری اعتراض کرد :«برا چی بدیمش دست ابوجعده؟ می‌دونی میشه باهاش چندتا مبادله کرد؟» و او برای تحویل من به ابوجعده کیسه دوخته بود که اعتراض رفیقش را به تمسخر گرفت :«بابام اسیره یا برادرم که فکر مبادله باشم؟ خودش می‌دونه با اون ۴۸ تا ایرانی چجوری آدماشو مبادله کنه!» 💠 به سمت صورتم خم شد، چانه‌ام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه می‌لرزید که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد :«فکر نمی‌کردم جاسوس زن داشته باشه!»...
💠 برای شفای همه بیماران صلوات ╭┅┅┅┅┅❀🔻❀┅┅┅┅┅╮      eitaa.com/aghidatitonekabon    splus.ir/aghiatitoneksbon ╰┅┅┅┅┅❀🔺️❀┅┅┅┅┅╯
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 اعتماد به خدا امام علی علیه‌السلام: 🍃 إِلَهِي إِنْ كَانَتِ اَلْخَطَايَا قَدْ أَسْقَطَتْنِي لَدَيْكَ فَاصْفَحْ عَنِّي بِحُسْنِ تَوَكُّلِي عَلَيْكَ . 🌱 خداوندا اگر خطاهايم مرا نزد تو پست و خوار گردانيده، به‌واسطه حسن اعتمادم به تو از من عفو كن. 📖 فرازی از مناجات شعبانیه 🗓۱۴۰۳/۱۲/۰۸ 📎 📎 📎 ╭┅┅┅┅┅❀🔻❀┅┅┅┅┅╮      eitaa.com/aghidatitonekabon    splus.ir/aghiatitoneksbon ╰┅┅┅┅┅❀🔺️❀┅┅┅┅┅╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔰قالَ أميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السّلام عَلَيْکُمْ فی شَهْرِ رَمَضانَ بِکثْرَةِ الإسْتِغْفارِ وَ الدُّعاءِ ، فَأمَّا الدُّعاءُ فَيَدْفَعُ الْبَلاءَ عَنْکمْ ، وَ أمَّا الإسْتِغْفارُ فَتُمْحی بِهِ ذُنُوبُکمْ 👈بر شما باد که در ماه رمضان زياد دعا و استغفار کنيد که دعا بلا را از شما دور می سازد و استغفار گناهان شما را پاک می گرداند 📚وسائل الشيعة باب ١٨ ، حدیث ۱۳۴۷۸ کافی ج۴ ص۸۸ لطفا با لينک انتشار دهید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2444559284Ca2e7f48e91 عقیدتی سیاسی ف.ا شهرستان عباس آباد
14.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠‏تجربه‌گر مرگ: دیدم که بالاترین درجه، برای کسانی بود که امام زمانشان را یاری کرده‌ بودند. دوستانی که این پیام رو دیدید، از امروز: 🔸 بعد هر اذان صلوات برای امام زمان علیه‌السلام 🔸بعد هر نماز صلوات برای امام زمان علیه السلام 🔸صبح سلام به آقا 🔸صبح دعای عهد که کلا ۵ دقیقه میشه بعدش چی میشه ؟ آقا دعات می‌کنه آقا شفاعت می‌کنه آقا جان نظری کن، نگاهی فقط برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان علیه السلام صلوات 🗓۱۴۰۴/۰۲/۱۰ 📎 📎 📎 📎 📎 ╭┅┅┅┅┅❀🔻❀┅┅┅┅┅╮      eitaa.com/aghidatitonekabon    splus.ir/aghiatitoneksbon ╰┅┅┅┅┅❀🔺️❀┅┅┅┅┅╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠📹 ارتباط با امام زمان(عج) 🗓۱۴۰۴/۰۲/۱۱ 📎 📎 📎 📎 📎 ╭┅┅┅┅┅❀🔻❀┅┅┅┅┅╮      eitaa.com/aghidatitonekabon    splus.ir/aghiatitoneksbon ╰┅┅┅┅┅❀🔺️❀┅┅┅┅┅╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💠برگزاری مراسم و قرائت زیارت عاشورا در جمع پرشور کارکنان کادر و وظیفه 🗓۱۴۰۴/۰۲/۱۱ 📎 📎 📎 📎 📎 ╭┅┅┅┅┅❀🔻❀┅┅┅┅┅╮      eitaa.com/aghidatitonekabon    splus.ir/aghiatitoneksbon ╰┅┅┅┅┅❀🔺️❀┅┅┅┅┅╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
. ♻️ یک سال از این خداحافظی گذشت مایهٔ غرورِ خداحافظ پروژه‌هایِ افتتاحی خداحافظ جمعه‌هایِ بی‌خواب خداحافظ دکترِ سلیم‌النفس‌ها خداحافظ مظلومِ هلهلهٔ بی‌وطن‌ها خداحافظ سفرهای پی‌در‌پیِ استانی خداحافظ پیشانیِ بوسهٔ حاج‌ قاسم خداحافظ «تمجید»هایِ آقا خداحافظ جشن‌های احیایِ کارگاه‌ها خداحافظ «اتّقواالله»هایِ حین خداحافظ زبانِ بی‌لکنتِ از خداحافظ سفرهای عادی‌شدهٔ خداحافظ «ما دنبال دوتا رأی حلال‌ایم» خداحافظ سربازِ احیاگرِ له‌شدهٔ ما خداحافظ «من دردِ را چشیده‌ام» خداحافظ استقبال‌هایِ چشم‌گیر خداحافظ ماشین‌هایِ بدون شیشه‌دودی خداحافظ مخاطبِ و کنایه‌ها نامردها خداحافظ دعای کارگر‌های کارخانه‌هایِ احیایی خداحافظ حینِ خدمت؛ نه پشتِ میز خداحافظ «برای این طلبهٔ خدمتگزار کنید» خداحافظ عبا و قبایِ خاکی بین سیل و زلزله‌ها خداحافظ سیبْلِ تمسخرِ شش‌کلاسی‌هایِ نامرد خداحافظ سیبْلِ توهین‌ها، طعنه‌ها و تهمت‌ها خداحافظ سکوتِ مردانهٔ مقابل تخریب‌های خداحافظ مخاطب پیرمردی که گفت «خدا پدرت رو بیامرزه» خداحافظ «ماشین رو نگه دارید، مگه نمی‌بینید وایستادن» خداحافظ شجاعتِ قدم‌های اقای و مواضعِ صریحِ شیعه‌گری خداحافظ «من تا تمامِ مشکلات حل نشود، به سفرهای استانی خواهم آمد» حالا مخالفین راحت‌تر تخریبت می‌کنند و تو راحت‌تر می‌کنی! خداحافظ آقاسید ابراهیم! 😭 🏷واسطه یادآوری خدماتش باشیم به دیگران ارسال کنید🌹 🖇پیوند: 👈 کانال برای توجه
💠‌♨️حضرت ‌پیغام ‌دادند در قنوت برای من کنید... 🔸سال‌های متمادی در قنوت عارف واصل آیت‌الله بهاءالدینی آیات نورانی قرآن ودعاهای مرسوم را می‌شنیدیم، تااینکه ناگهان دعای قنوت ایشان تغییر کرد و در قنوت نمازشان برای حضرت مهدی علیه‌السّلام این دعا را می‌خواندند: 💠"اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا"💠 روزی در محضر آقا از تغییر رویه ایشان در دعای قنوت پرسیدیم. آیت‌الله بهاءالدینی به یک جمله بسنده کردند: «حضرت پیغام دادند در قنوت برای من دعا کنید.» 📚انس با مهدی(علیه السلام) ص۸۴ 🗓۱۴۰۴/۰۲/۲۶ 📎 📎 ╭┅┅┅┅┅❀🔻❀┅┅┅┅┅╮      eitaa.com/aghidatitonekabon    splus.ir/aghiatitoneksbon ╰┅┅┅┅┅❀🔺️❀┅┅┅┅┅╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌