eitaa logo
روابط عمومی انتظامی زرند
220 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
42 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کرامات حضرت رقیه سلام الله علیها آقای «سید ابراهیم دمشقی» که از محترمین و سادات عظام دمشق بود سه دختر داشت ولی پسر نداشت، شبی دختر بزرگش در عالم خواب دید که در کنار قبر حضرت «رقیه» علیها السّلام است و آن حضرت به او فرمودند: به پدرت بگو تا او به والی شام بگوید قبر و لحد مرا آب گرفته و بدن من در اذیت است آنها قبر مرا تعمیر کنند! صبح دختر از خواب بیدار شد، جریان را به «سید ابراهیم» یعنی به پدرش گفت ولی پدرش ترتیب اثری نداد. شب دوّم دختر وسطی، عین همان خوابی را که دختر بزرگ دیده بود دید و او هم به پدرش گفت که من چنین خوابی دیده‌ام. ولی در عین حال پدرشان به خاطر آنکه مبادا والی شام ترتیب اثری ندهد جریان را به او نگفت و به این خواب هم اهمیت نداد. شب سوّم دختر کوچکی، عین همان خواب را دید و هر سه نفر به پدرشان رؤیای خود را گفتند: ولی پدرشان ترتیب اثر نمی‌داد، تا آنکه شب چهارم خود آقای سید ابراهیم دمشقی حضرت «رقیه» علیها السّلام را در خواب دید آن حضرت با تندی به او فرمودند: چرا جریان را به والی نگفتی و او را از این ‌موضوع مطّلع نکردی؟ «سید ابراهیم» وحشت زده از خواب بیدار شد و صبح به خانه‌ی «والی» رفت و به او جریان خواب خودش و دخترانش را نقل کرد. «والی» دستور داد علماء شیعه و سنّی را دعوت کنند تا همه ناظر جریان باشند، سپس به آقای «سید ابراهیم دمشقی» اجازه دادند که خود او لحد را باز کند، وقتی قبر را باز کردند دیدند بدن مقدّس حضرت «رقیه» علیها السّلام صحیح و سالم است و حتّی کفن او هم نپوسیده، ولی قبر را آب گرفته و مقداری از قبر خراب شده است! مرحوم «سید ابراهیم» بدن حضرت «رقیه» علیها السّلام را از قبر بیرون آورد و در مدّت سه روز که قبر مطهّر را تعمیر می‌کردند و راه جمع شدن آب را می‌بستند بدن مقدّس آن حضرت روی زانوی آقای «سید ابراهیم» بود و فقط در اوقات نماز آن بدن مقدّس را روی تشک نظیفی می‌گذاشت و بعد فوراً آن را بر می‌داشت، آقای «سید ابراهیم» در این سه روز غذا و آب نمی‌خورد تا مبادا زیاد احتیاج به تجدید وضو پیدا کند. در این مدّت سه روز، مردم شام که منجمله من هم بودم آن بدن مقدّس را دیدیم و معتقد شدیم که این خاندان مافوق بشر عادی هستند و به آنها و دوستان آنها ایمان آوردیم. و عجیب این بود که آقای «سید ابراهیم دمشقی» با آنکه نود سال از عمرش گذشته بود و طبعاً نمی‌خواست دارای فرزند گردد خدا به برکت روی دامن گرفتن بدن مقدّس حضرت «رقیه» علیها السّلام به او پسری عنایت فرمود که اسمش «سید مصطفی» است.🕯🥀