eitaa logo
روابط عمومی انتظامی زنجان
331 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
﷽وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ شهادت یعنی،متفاوت به آخر برسیم و گرنه،مرگ پایان همه قصه‌هاست . ✅ امام خامنه‌ای: حوزه فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت دارد ارتباط با ادمین کانال @Admin_R_O_E_Zanjan
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 کارمند مجازی یک شرکت آمریکایی در تهران دستگیر شد! ساعتی ۳ دلار برای پیاده روی نیمه عریان در خیابان 🔹 یکی از دستمزدهای او برای مانور بی حجابی طی یک ماه حدود ۵۰ میلیون تومان بوده است. این فرد به وجود افراد اجاره ای برای گردش بدون حجاب با موتور یا ایستادن در ورودی متروها اعتراف کرده! ✍️https://eitaa.com/ravabetomomizanjan
💢 توی این اوضاع قاراش میش خبر تولید "موتور هواپیما" حالمونو خوب کرد دمتون گرم جوونای باغیرت 🔹 https://eitaa.com/ravabetomomizanjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانم افسانه بایگان، از واکنش شیطان، درباره نون به نرخ روز خور بودن بعضی بنده‌ها برامون حرف نمی‌زنید؟ https://eitaa.com/ravabetomomizanjan https://eitaa.com/ravabetomomizanjan
✍️ رمان 💠 دستش را پیش آورد و تمام تلاشش را می‌کرد بدون هیچ برخوردی بین دستان‌مان، زنجیر را به آرامی از مچم باز کند و همزمان زمزمه کرد :«ببخشید اونطوری می‌کشیدم‌تون، فرصت زیادی نداشتیم و باید زودتر از منطقه می‌رفتیم. هر لحظه ممکن بود تو کمین‌شون بیفتیم!» بی‌آنکه دستانم را لمس کند، حرارت سرانگشتش را حس می‌کردم و از لحن و نگاهش می‌چکید. 💠 آخرین دور زنجیر را هم گشود و تازه هر دو دیدیم از فشار زنجیر، دستم خراش افتاده و آستین روپوش سفیدم شده است که آینه چشمانش از اشک درخشید و صدایش لرزید :«!» همین یک کلمه آخر بود و او می‌دانست همان یک ساعتی که با همه قدرت مرا دنبال خودش می‌کشید، دستانم را بریده که نفسش گرفت :«حلالم کنید، فقط می‌خواستم زودتر از اون نجات‌تون بدم.» 💠 اینهمه مظلومیتم رگ را بریده و هنوز نگاه نجس آن به چشمش خنجر می‌زد که بوی خون در کلامش پیچید :«همین روزا دستور آغاز عملیات رو میده، والله انتقام همه مردم رو از این نامسلمونا می‌گیریم!» جانم را با مردانگی‌اش نجات داده و نمی‌خواستم بیش از این خجالت بکشد که خون آستینم را با کف دست دیگرم پوشاندم و او استخوانی در گلویش مانده بود که با دلواپسی سفارش کرد :«حتما این دوست‌تون مورد اعتماده که خواستید بیارم‌تون اینجا! اما جاسوسای همه جا هستن، پس خواهش می‌کنم نذارید کسی بفهمه چه اتفاقی براتون افتاده!» 💠 برای ادای جمله آخر خجالت می‌کشید که با نگاهش روی دستان کبودم دنبال کلمه می‌گشت و حرف آخر را به سختی زد :«بهتره نذارید کسی بدونه کی شما رو اورده !» منظورش را نفهمیدم و او دیگر حرفی برای گفتن نداشت که با چشمان سر به زیرش، مرا به سپرد و گفت :«شما بفرمایید، من همینجا می‌مونم تا برید تو خونه. چند دقیقه هم صبر می‌کنم که اگه مشکلی بود برگردید!» 💠 او حرف می‌زد و زیر سرانگشت مهربانی‌اش تار و پود دلم می‌لرزید که سه سال در محاصره فقط وحشی‌گری را دیده بودم و جوانمری او مرهم همه درد‌های مانده بر دلم می‌شد. دستم به سمت دستگیره رفت و پایم برای رفتن به خانه نورالهدی پیش نمی‌رفت که با اکراه در را گشودم و ناگزیر از ماشین پیاده شدم. 💠 زنگ خانه را زدم و هنوز این در و دیوار برایم بوی می‌داد که شیشه دلم، دوباره در هم شکست. یک نگاهم به زنگ در بود تا کسی پاسخم را بدهد و یک نگاهم به او که از پشت فرمان همچنان مراقبم بود تا صدای نورالهدی به گوشم رسید :«بله؟» بیش از سه سال بود با بهترین رفیق دوران دانشگاهم قطع رابطه کرده و حالا اینهمه بی‌کسی مرا تا پشت خانه‌اش کشانده بود که پاسخ دادم :«منم، آمال!» 💠 نمی‌دانم از شنیدن نامم چه حالی شد که بلافاصله خودش را پشت در رساند و همین ظاهر خرابم، حالش را به هم ریخت. تک و تنها در شب با روپوش خاکی پرستاری، چشمانی که از گریه ورم کرده و دستانی که کبود و زخمی شده بود. با نگاه حیرانش در سرتاپای شکسته‌ام دنبال دلیلی می‌گشت و تنهایی از صورتم می‌بارید که مثل جانش در آغوشم کشید. 💠 سرم روی شانه نورالهدی مانده و نگاهم دنبال اتومبیل او بود که به راه افتاد و مقابل چشمانم از کوچه بیرون رفت. یک ساعت کشید تا با نفس‌های بریده و چشمانی که بی‌بهانه می‌بارید برای نورالهدی بگویم چه بر سرم آمده و او فقط از شنیدن آنچه من دیده بودم، همه تن و بدنش می‌لرزید. 💠 کمکم کرد تا دست و صورتم را بشویم، برایم لباس تمیز آورد و با همان مهربانی همیشگی خیالم را تخت کرد :«ابوزینب خونه نیس، راحت باش عزیزم!» آخرین بار با قهر از او جدا شده و نمی‌خواست به رخم بکشد که بی‌ریا به فدایم می‌رفت :«فدات بشم آمال! این سال‌ها همش دلم برات شور می‌زد که تو چه بلایی سرت اومده! خدا رو شکر می‌کنم که سالمی عزیزدلم!» 💠 دختران کوچکش همان کنج اتاق خوابیده و او خودش بود که موبایلش را به سمتم گرفت و خانه را به یاد حال خرابم آورد :«یه زنگ بزن به مامانت!» دلم برای آغوش مادر و سایه پدرم پر می‌کشید و نمی‌دانستم از کجا شروع کنم که در تمام طول تماس، من گریه می‌کردم و آن‌ها ناز اشک‌هایم را می‌کشیدند. 💠 از اینکه از زندان فلوجه رها شده بودم، پس از ماه‌ها می‌خندیدند و من دلواپس‌شان بودم که می‌ترسیدم پیش از آزادی شهر در خرابه‌های فلوجه دفن شوند که تا ارتباط‌مان قطع شد، جانم تمام شد... https://eitaa.com/ravabetomomizanjan
ماموران با رفع نقص فنی خودرو به روستا ی "آزاد سفلی" اعزام شدند// سازش و مصالحه در محل؛ نتیجه این ماموریت   گروه استان ها- زنجان – فرمانده انتظامی شهرستان زنجان در خصوص تاخیر واحد گشتی در رسیدگی به ماموریت 110 روستای آزاد سفلی، نقص فنی خودرو گشت در راه عزیمت به این روستا را علت اصلی این تاخیرعنوان کرد. به گزارش پایگاه خبری پلیس،  سرهنگ "مرسلی" فرمانده انتظامی شهرستان زنجان  در تشریح این خبر گفت: در خصوص تاخیر اعزام واحد گشت به ماموریت 110 درگیری در روستای "آزاد سفلی"، نقص فنی خودرو گشت انتظامی علت اصلی این تاخیر بوده است. وی در این راستا به تعدد ماموریت های قبل از وصول خبر درگیری روستای آزاد سفلی اشاره کرد و گفت: افسر گشت در ساعت دریافت خبر در انتهای حوزه استحفاظی خود در حال بررسی مورد ماموریتی دیگری بوده است. این مقام انتظامی در پایان ضمن اشاره به انجام ماموریت اظهار داشت: ماموران نهایتا پس از رفع نقص و عیب خودرو به محل مراجعه و با مداخله همکار انتظامی صورتجلسه تنظیم و جلب رضایت طرفین و با درج نتیجه " سازش و مصالحه در محل" به پایان رساندند.  پلیس زنجان در پیام رسان سروش :👇 🆔 https://splus.ir/policezanjan پلیس زنجان در پیام رسان تلگرام :👇 🆔https://t.me/police_zanjan1 پلیس زنجان در پیام رسان روبیکا :👇 🆔https://rubika.ir/Police_Zanjan پلیس زنجان در پیام رسان ایتا:👇 🆔 eitaa.com/Police_Zanjan پلیس زنجان در اینستاگرام :👇 🆔http://instagram.com/police__zanjan
یکی نوشته بود:👈 این روزها با حضور زنان بی روسری شهر زیبا شده بود! 👇کسی جوابش را داد؛ همچنان که برای لاشخوران، لاشه رها شده زیباست! برای مگسان، زباله ها زیباست! برای دزدان، شهر بدون پلیس زیباست! برای چشم چرانان نیز، زنان برهنه مفت، زیبا به نظر می رسد 👌💯
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺دستگیری مامور قلابی ۱۱۰ 🔹به هشدارهای رییس پلیس پایتخت توجه کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 پشت هر زن بی حجاب یا بد حجابی، یک مرد بی غیرتی است. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند : "لَعَنَ اللهُ مَن لا یَغارُ" خدا لعنت کند مردی را که غیرت ندارد.!! https://eitaa.com/rvbtomomipolice
19.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | چاقو تو رو نکُشت حمیدرضا 😔🔪 🔺روایت متفاوت از لحظه شهادت (لطفا تا انتها ببینید و منتشر کنید) @rvbtomomipolice
30.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین گفت‌وگو با همسر و دختر حمیدرضا الداغی: «اگر واقعا دنبال حقیقت هستید فیلم (درگیری) را چند بار ببینید؛ آیا رد می‌شدین مثل بقیه؟ خودتون رو بگذارین جای حمید، آیا چاقو رو که دیدین فرار می‌کردین؟ هر وقت به این نتیجه رسیدین که مثل حمید وارد می‌شدین، اون وقت اسم خودتون رو بگذارید مرد» @rvbtomomipolice
24.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 تلخ ترین لحظه 🔻 فرمانده دلمون به حضورت گرمه 🔸 صبح امروز در راستای تجلیل از مقام شامخ شهداء هئیت رئيسه انتظامی استان سیستان و بلوچستان با خانواده در شهرستان زابل دیدار و از آنان دلجویی کرد @rvbtomomipolice