eitaa logo
🌹روابط عمومی ف.انتظامی کردستان 🌹
458 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
9هزار ویدیو
37 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹 توجه به نماز 🌷(شهید درویش احمد کیا دلبری)🌷 (راوی: محمد احمد کیا دلبری، برادر شهید) 🔸سخت بیمار بود از تب می­سوخت. تب مالت حسابی اورا از پا انداخته بود، نه تنها تونایی ایستادن نداشت بلکه به سختی در بستر می­نشست. صدای اذان به گوش رسید از مادر آب طلب کرد تا وضو بگیرد، حاضر نبود نمازش قضا شود. وضو گرفت و نماز را در بستر به حالت نشسته خواند.🔸 📔حکم شرعی📔 ✍️ مسئله: همه مراجع تقلید: در هیچ حالتى تکلیف نماز از شخص مکّلف ساقط نمى‏ شود. اگر نمى ‏تواند ایستاده نماز بگذارد، باید نشسته بخواند واگر نشسته نمى ‏تواند، خوابیده و به پهلوى راست رو به قبله بخواند. اگر به پهلوى راست نمى‏ تواند، به پهلوى چپ بخواند. در غیر این صورت به پشت بخوابد، به طورى که کف پاى او رو به قبله باشد. حتى در اتوبوس یا هواپیما اگر وقت نماز تنگ باشد، باید در حد مقدور نسبت به قبله و رکوع و سجود اقدام کند.  تبصره: بانوان در ایامی که عذر شرعی دارند از این حکم استثناء شده اند.
🔹🔹🔹 🔹🔹🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🌹🌹 توجه به وظیفه خود در محیط ناسالم 🌷(شهید عباس بابایی)🌷 یک­سال بعد از عروسی­مان یکی از رفیق­های عباس ما را به منزلش دعوت کرد. وقتی رفتیم، دیدیم اوضاع خیلی خراب است و مجلس زننده ای است! عباس نتوانست تحمل کند و از آنجا آمدیم بیرون. خانه که رسیدیم شروع کرد به گریه کردن. نماز می­خواند خودش را سرزنش می­کرد. قرائت قرآن می­کرد و… این در حالی بود که خیلی از دوستانش آن شب در مجلس ماندند و توجهی به رضایت خداوند نکردند؛ ولی عباس باز هم نشان داد قهرمان میدان مبارزه با نفس اماره است. 💠💠 📔حکم شرعی📔 ✍️ سؤال: شرکت کردن در عروسی هایی که در آن رقص و لهو و لعب صورت می گیرد و امر به معروف و نهی از منکر هم فایده ای ندارد، چه حکمی دارد؟ پاسخ : همه مراجع تقلید: شرکت در چنین مجالسی که باعث گوش‏ دادن به موسیقی حرام و یا تأیید گناه می گردد، جایز نیست. 💠💠 📚منابع: کتاب علمدار آسمان، ص٣٧، کتاب امر به معروف
🔰خاطراه ای خواندنی ازعشق وعلاقه شهید محمدمردانی به امام رضا(ع) 🌹محمد مردانی تنها فرزند خانواده و تولدش همزمان با تولد امام رضا(ع) بود. از کودکی عاشق امام رضا بود. حالا دیگر جوان شده و روزهایی است که دیگر برای چندمین بار به جبهه اعزام می‌شود . لب پله ایستاده بود و داشت بندهای پوتینش را می‌بست؛ به عزیز خانم نگاهی کرد و گفت: «ای کاش قبل از اعزامم یک بار دیگر می‌رفتیم پابوس امام رضا(ع) ؛ نمی‌دانی چقدر دلتنگ امام رضام.» گوشه چادر گل‌گلی عزیز خانم را بوسید و با او خداحافظی کرد و رفت. پشت در آقاجان ایستاده بود و یک کاسه سفالی دستش بود، پر از آب و گل‌های یاس. آقاجون را محکم بغل کرد. در گوشش گفت آقاجون دلم خیلی برایت تنگ می‌شود. راستی دوست داشتم قبل از اعزام یک بار دیگر با هم می‌رفتیم پابوس امام رضا. عیب ندارد. انشاله می‌روم و برمی‌گردم با هم می‌رویم. خلاصه شب عملیات هر کسی که محمد را بغل می‌کرد این جمله را از او می‌شنید که دلم برای امام رضا خیلی تنگ شده. محمد همان شب در عملیاتی در کردستان به شهادت رسید. عزیز خانم می‌گوید در اتاق نشسته بودم و نماز می‌خواندم، تازه نمازم تمام شده بود که صدای زنگ را که شنیدم بند دلم پاره شد، دویدم جلوی در، دو تا از دوستان محمد بودند گفتند حاج خانم پسرت شهید شده اگر می‌خواهی ببینیش بیا معراج شهدا. فردا صبح همه رفتیم معراج شهدا ولی شهیدی که پیش رویمان بود محمد نبود. به مسئول معراج گفتم، آقا این شهید پسر من نیست. همه تعجب کردند. مسئول معراج شروع کرد به اینور و آنور بی‌سیم زدن و نگران، ناراحت، چند دقیقه بعد آمد جلو عزیز خانم و آقاجون ایستاد؛ سرش را انداخت پایین و گفت: حاج خانم و حاج آقا شرمنده‌ام. راستش یک اشتباهی شده، پسر شما اشتباهی با گردان علی‌ابن موسی الرضا با شهدای آن‌ها رفته به مشهد مقدس. تو را خدا من را ببخشید. اشتباه شده. آقاجون بغض گلویش را گرفت اما به روی خودش نیاورد. رو کرد به مسئول معراج گفت نه پسرم، هیچ اشتباهی نشده؛ پسر من قبل از این که به منطقه برود دوست داشت که حتماً زائر امام رضا باشد. مدت‌ها گذشت رفتند پسرشان را به شهرشان برگردانند. دیدند محمد مردانی در وصیتش نوشته اگر برایتان امکان دارد من را در شهر مشهد و در جوار سلطان علی بن موسی الرضا دفن کنید. آقاجون می‌گوید آن‌جا بود که تازه فهمیدم این عشق یک عشق دو طرفه است.