eitaa logo
رواق
136 دنبال‌کننده
839 عکس
270 ویدیو
1 فایل
این کانال در حوزه تولید و انتشار آثار هنری از جمله شعر، داستان، مستندنویسی، هنرهای تجسمی، نقد سینمایی و ... فعالیت می‌کند. ارتباط با مدیر: @m_i_saba
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌ ‌ یک شاخه از سپیدار اندوه با آن‌که ۳۴ سال از آن کوچ آسمانی می‌گذرد، با این حال امروز وقتی در ذهنم خبر ۷ صبح روز یک‌شنبه چهارده خرداد ۶۸ و آیه «استرجاع» را با صدای آقای حیاتی مرور می‌کردم، دیدم انگار زمان سی و چهار سال است که در همان لحظه متوقف شده و دست تقدیر، هنوز گَرد یتیمی بر سر و رویمان می‌ریزد. انگار این ماییم که در لحظه‌لحظه‌های این همه سال، از میان این آتش جانسوز چون شعله‌ای سرخ، قد کشیده و ققنوس‌وار سوخته‌ایم، ولی باز لحظه‌ای دیگر، از ته‌مانده‌ی خاکستر خود، زنده گشته و باز بال و پر گشوده‌ایم! اماما ۳۴ سال است که نرگس چشم بیمارت را با گلاب اشک خود، آب می‌دهیم، ولی این دل بی‌تاب‌، آرام نمی‌گیرد. اماما در غیاب قبای عطرآگینت، ما به خنکای عبای «آسید علی» پناه برده و خاطره صدای تو را در طنین آوای گرم او شنفته و جای خالی نگاهت را در عارض موسوی‌ِ آسیدعلی سبز کرده‌ایم! ای روح پیوسته با خدا، تنها از تو بود که آموخته‌‌ایم تا در غیابت، تنها و تنها در حلقه ارادت او بنشینیم و در رکاب ولایت او برخیزیم: گفتی به غمم بنشین یا از سرِ جان برخیز فرمان برمت جانا برخیزم و بنشینم 🖊منصور ایمانی ‌ ‌ ‌@ravagh_channel ‌ ‌ ‌
برای سالروز ارتحال امام انقلاب(ره) ای پیامبر صبح بیداری، در رستخیز بهمن ای فرشته صور عظیم! ما به قامت سبز تو اقتدا کردیم، و در پیشانی بلندت آیۀ رستگاری خواندیم، و با دستان موسوی‌ات بیعت کردیم تا از موج‌خیز طوفان گذشتیم و به ساحل سرنوشتی ایمَن رسیدیم ای زلال روشن آب، ما با تو، در کرت‌های تشنه خاک، ریشه دواندیم و در قامتی سبز بالیدیم راستی ای امام غزالان! اگر تو نبودی هنوز اسبان بی‌سوارمان در برهوت زمین شیهه سرگردانی می‌کشیدند ای سالار سبزپوش ایل! ما با تو به آفتاب مشرقی ایمان سلام کردیم و به ضریح لاله‌هایمان دخیل بستیم ای امیر سفینه نجات، در طوفان طاغوت قرن! هیهات اگر چون فرزند نافرمان نوح، امان را در قله‌های ناامن دنیا بجوییم که اگر سگ اصحاب کهف باشیم از آن بِه که فرزند ناخلف نوح 🖊منصور ایمانی(صبا) @ravagh_channel ‌ ‌
زائر خرداد می‌خواست حرف بزند، ولی دهانش باز نمی‌شد. چنان بغض داشت که انگار جگرگوشه‌اش را از دست داده بود. نه تحملِ دل‌کندن از سفر را داشت و نه جرأت می‌کرد پیش رئیس برای رفتن با مسوولِ اعزام چانه‌ بزند. شاید پیش خودش فکر می‌کرد: «آقای رئیس ناراحت می‌شود، اصلا نیروی خدماتی را چه به این حرف‌ها!». تا قبل از آمدن رئیس، همه داشتند راجع به سفر حرف می‌زدند و او هم با حسرت به دهان‌شان نگاه می‌کرد. اما همین که چشم همکاران به رئیس افتاد، ساکت شدند و نگاه‌ها را به همکار خدماتی‌ دوختند که مثل آدم‌های عزیز از دست داده ماتم گرفته بود. رئیس وقتی به آنها رسید و سکوت‌ ناگهانی‌شان را دید، فهمید که حضورش این سکوت سنگین را به جمع‌ تحمیل کرده و آبدارچی هم حال و روزش با بقیه فرق می‌کند. بعد از چند لحظه یکی‌شان سکوت را شکست و گفت: «آقای رئیس داشتیم درباره اعزام هفته بعد حرف می‌زدیم که شما تشریف آوردید!». رئیس نگاهی به نیروی خدماتی انداخت و پرسید: «اعزام که ناراحتی ندارد، مگر چیزی پیش آمده؟». طرف بغضش را پایین داد و گفت: «آقای رئیس من نذر کردم هر سال در سالگرد ارتحال حضرت امام(ره)، به مرقدشان مشرف بشوم. توی این بیست و چند سال هم هر سال، خودم را به تهران رسانده‌ام!». رئیس شگفت‌زده گفت: «خب امسال هم برو! این که ناراحتی نداره!». موافقت رئیس را که شنید، بغضش ترکید و اشکش راه افتاد. گریه عشاق امام(ره) تماشایی است، اما این گریه چیز دیگری می‌گفت و حرف دیگری داشت. آخر او از برادران اهل تسنن ما بود. بی‌خبران از حال عاشقانِ امام، خاصه عاشقی از قبیله اهل تسنن، درک درستی از این نوع عاشقی ندارند. اشکش را با آستینش گرفت و در حالی که سرش پایین بود، به آقای رئیس گفت: «سهمیه اداره پر شده و هر چه اصرار می‌کنم، می‌گویند جا نداریم. رئیس گفت: «شما به جای من بروید، من خودم را یک جوری می‌رسانم!». نیروی خدماتی دیگر آن آدم چند دقیقه پیش نبود. طوری ذوق‌ کرده بود و اشک می‌ریخت که انگار خودش را کنار مرقد امام(ره) می‌دید و داشت پنجره ضریح را زیارت می‌کرد. «کاک‌خالد» سنندجی دیگر غصه سفر نداشت! 🖊 منصور ایمانی ‌ @ravagh_channel ‌ ‌
🔹بسم الله و له الحمد 🔸انقلاب الهی حضرت آیه‌الله شاه‌آبادی فرموند: «بنده سال ۱۳۴۰ به‌دستان مبارک حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه ) معمم شده‌ام و در جلسه‌ای که معمم شدم، رهبر معظم انقلاب هم حضور داشتند. ایشان افاضه فرمودند: در سال ۹۴ بنده در جلسه خصوصی محضر رهبر معظم انقلاب بودم. حضرت آقا فرمود: «آقای شاه‌آبادی مراسم عمامه‌گزاری‌تان را به‌یاد دارید؟». عرض کردم بله فرمود: «شما که از محضر امام(ره) بعد از معمم شدن خارج شدید، امام به من فرمود: آقای خامنه‌ای یک شب (دهه بیست شمسی ) در محضر استادم آیت‌الله‌العظمی میرزا محمد علی شاه‌آبادی بودم. ایشان فرمود : آقاروح‌الله امشب به مدد جدتان حضرت امام موسی کاظم (علیه افضل الصلوات و التحیات و البرکات) دریچه‌ای از غیب به روی شما باز خواهم کرد. بعد تصرفی فرمودند: و من دیدم که قیام کردم، تبعید شدم، برگشتم، انقلاب پیروز شد، جنگ شد، حتی نخل‌هایی که بر اثر اصابت گلوله‌های توپ و تانک سرشان قطع شده بود را دیدم و بعد فوت خودم را!!! 🔹بعد استادم فرمود: انقلاب تو فراز و فرود زیاد خواهد داشت تا برسد به‌دست صاحب اصلی خودش(صلوات الله علیه) و فرمود آقا روح‌الله این‌ها امانت پیش خودت باشد تا بعد از مرگ من. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ‌ ‌ 🔸هنر روایت ‌ ‌ 🔹ارسالی: جناب بابایی عضو ولائی رواق ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌ ‌
🔹امام خمینی و لباس‌شستن روزی با امام در حال‌‎ ‌‏رفتن به درس مرحوم آقای شاه‌آبادی بودیم. زمستان بسیار سردی بود. از کنار‌‎ ‌‏مدرسه حجتیه عبور می‌کردیم که دیدیم خانمی کنار رودخانه نشسته و دارد پارچه و‌‎ ‌‏کهنه می‌شوید. نمی‌دانم مال خودش بود یا برای جایی کلفتی می‌کرد. یخ ‌‏رودخانه را می‌شکست و کهنه می‌شست، بعد دستش را با بخار دهانش گرم می‌کرد و دوباره مشغول می‌شد. امام قدری به او نگاه کرد و به من‌‎ ‌‏فرمود: «شما بروید، من بعد می‌آیم». عرض کردم کاری دارید؟ اگر امری هست‌‎ ‌‏بفرمایید. گفتند: «نه، شما بروید». خودشان ایستادند و به کمک آن خانم، لباسها را شستند و کنار گذاشتند. چیزی هم یادداشت کردند که معلوم شد نشانی آن خانم مستمند را گرفته بودند. هرچه از ایشان پرسیدم قضیه چه بود، فرمودند: «چیزی‌‎ ‌‏نبود». بعدا پی بردم که به آن خانم گفته‌اند: «شما بیایید منزل، می‌گویم آب را گرم‌‎ ‌‏کنند و با آب گرم لباس بشویید، خود من هم کمک‌تان می‌کنم. دیگر اینجا نیایید!». ‌ 🔹منبع: کتاب برداشت‌هایی از سیره امام خمینی (ره)، غلام‌علی رجایی ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹جشن غیرقابل پخش! ‌ 🔸اینجا عراق است و این جشن فارغ‌التحصیلی دانشجویان دختر عراقی است! از آنجا که در نظر غرب‌زده‌ها در دانشگاه‌های کشور، اساسا دانشگاه بدون اختلاط دختر و پسر، راندمان تحصیل و نشاط را کاهش می‌دهد و حجاب خصوصا چادر، ضعف قوه در آقایان، کاهش میزان نیتراتِ بی‌غیرتی و.... می‌باشد، لذا انتشار چنین تصاویری ممنوع و هرگونه صحبت درباره آن نشانه «املیسم»!!! است. ‌ 🔹اما دیدگاه نجات‌بخش حضرت امام(ره) ‌🔸در خصوص دانشگاه ‏‏همت کنند به این‌که دانشگاه را یک مرکزی درست کنند که مرکز‏‎ ‎‏علم و تهذیب باشد، که همۀ تخصصها در خدمت خود کشور باشد‏، ‎‏نه این‌که متخصص بشود و با آن تخصصش ما را به دامن امریکا‏‎ ‎‏بکشد. متخصص بشود و با آن تخصصش به کشور ما ضربه وارد‏‎ ‎‏کند. هر چه ‌متخصص‌تر، بدتر! ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ 🔹ارسالی از: عضو فرهیختهٔ رواق و صاحب چندین هنر فاخر از جمله داستان‌نویسی، طراحی، نقاشی و گرافیک جناب آقای کاظم آمد. پیش از این داستانهای قرآنی این هنرمند قرآن‌پژوه در رواق منتشر شده است: داستان انبیای الهی حضرات نوح، لوط و موسی ‌ ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌ ‌