هدایت شده از دیباج
📌در گوشه کنار خانه، کودکان و نوجوانان دختر و پسری هم بودند که همچون کبک، سر در برف سرد و کشنده فن آوری برده و از آنچه پیرامونشان میگذشت، فارغ بودند.
📌پدربزرگ و مادربزرگ اما، اندوهگین به تماشای این تصویر تراژدیک نشسته و گاهی به چشمهای هم خیره میشدند و آه میکشیدند.
📌آن دو، با دریایی از تجربه و کوهی از خاطره میتوانستند هیبت سکوت را در هم شکنند و به جای سکوت، فضا را با نغمه دلربای سخنشان، به گلستان بدل کنند.
📌اما چه میشد کرد؟ به گفته «امیل کوندرا»، تعداد قابل توجهی از انسانها، تمایل عجیبی به چیزها و افکار و رفتار سطحی و مبتذل دارند.
📌او به پدیده ای با عنوان «جذابیت انکارناپذیر ابتذال» اشاره میکند که هواداران بسیاری دارد.
📌موسیقیها و فیلمها و داستانها و تصاویر فرومایه و مبتذل، همواره طرفدارانی دارد و شمار این طرفداران در دوران سیطره فناوریهای نوین و گسترش شبکه های اجتماعی، افزایشی چشمگیر یافته است.
📌برخی ابتذال را تولید، عرضه و از آن کسب سود میکنند و برخی همواره عطش تقاضای آن را دارند و اینگونه است که همیشه موازنه میان عرضه و تقاضای ابتذال برقرار است.
📌دیگر کسی ارزش گوهرهای سفته تجربه و مرواریدهای غلطان دانش بزرگترها را نمیداند.
📌دیگر کسی سعدی، حافظ، شاهنامه، مثنوی و... نمیخواند و یا به تماشای اثری هنری نمینشیند.
#ابتذال
#فرهنگ
#روزمرگی
#عرضه_و_تقاضا
#فناوری
#سعدی
#حافظ
#مثنوی
@Deebaj
🔹عیارات فرهنگی؛ نشانههای زندهگی
مدتی از ماجرا میگذرد؛
🔸شاعر جوان به خاطر اینکه به مجموعه شعرِ مصوّرش مجوز نداده بودند، گلایه داشت. دفترش را امانت گرفتم که ببینم مشکل چیست؟ شعر را برای گروه سنی «الف» گفته بود. قصه شعر گفتگوی ذهنی دخترک سهچهار سالهای بود که مادرش برای خرید رفته بود بیرون و او که دلتنگ مادر بود، در خیالش از دو تا هم کلاسیاش میخواهد تا به خانهشان بیایند و او را از تنهایی در بیاورند. اما مانع اصلی مجوز چاپ، تنهایی و دلتنگی دخترکِ شعرش نبود، بلکه نقاشیهایی بود که طرّاح برای شعر کشیده بود. طراح، دخترک سهچهار سالهای را عین عروسخانم ملوسی درآورده بود که با سه تا دختر جوان سربرهنه، توی اتاقی کنار هم نشسته بودند و مثلا داشتند بازی میکردند. نقاش، هر چه رنگ و لعاب داشت، روی لب و لوچه و لُپ عروسکخانم و دختران بالغ مالیده بود تا آنها را به زعم خودش خوشگلتر کرده باشد. دیدم گیر صدور مجوز همینجاست؛ طراح دانسته یا ندانسته، یکی از عیارات و نشانههای فرهنگی سرزمین مادریاش را نادیده گرفته بود. از شاعر جوان پرسیدم خانموالده در قید حیاتند؟ از سؤالم تعجب کرد و گفت: «بله که در قید حیاتند، چهطور مگه؟!». گفتم صبر کنید! مادربزرگتان چهطور، ایشان هم زندهاند؟ با بیحوصلهگی جواب داد: «عجب سؤالایی میپرسید! خیر، به رحمت خدا رفتهن! اینها را برای چه میخواهید؟!». گفتم الآن عرض میکنم. پرسیدم ظاهر و نوع پوشش مادر و مادربزرگتان را به خاطر دارید؟ در جوابم بیحوصلهتر از قبل گفت: «بله که به خاطر دارم، میخواین قسم بخورم؟!». گفتم خب درست شد! حالا برید ظاهر این عروسک مامانیِ کوچولو و سر و صورت دخترخانمهایِ دفتر شعرت را با پوشش و آرایش ظاهری مادربزرگ و مادرتان مقایسه کنید و ببیند هیچ شباهتی با هم دارند؟! به احتمال زیاد نباید داشته باشند! به طراّح بگو همان تنپوش جده و مادرت را برای این عروسک و دختران بالغ بدوزد و به تن و بالایشان کند، با همان چهرهٔ ساده و ارگانیکشان! بعد ببین کسی میتواند مجوز چاپ شعرت را صادر نکند؟! خوشبختانه جوان فهیمی بود. این را با لبخند متین و سکوتش به من فهماند. مدتی بعد دیدمش و سراغ مجوز را ازش گرفتم. گفت: «از اداره مربوطه پرسیدم، اونها هم حرف شما را میزدند!»
🔹حالا بعد از پاک کردن رنگ و لعاب از چهرهٔ دخترک و دخترانِ نقاشیهای شعرش، بدون ذرهای نگرانی، چشم به راه رسیدن مجوز چاپ شعرش بود!
🖊منصور ایمانی
#زندگی #فرهنگ #علائم_فرهنگی
@ravagh_channel
هدایت شده از دیباج
✅دیباج ۱۳۱
🔶قنـــد پـارســـی
🖊علیرضا مکتبدار
🔹فارسی، شهدی است که کام جان را شیرین می کند.
🔹فارسی، نغمهای است که بر گوش جان خوش مینشیند.
🔹فارسی، نوری است که گوشههای تاریک دنیا را نور میبخشد.
🔹فارسی، روحی است که کالبد بیرمق انسان خسته از روزمرگیهای کشنده را جانی دوباره میبخشد.
🔶فارسی، زبان نیست، جان است.
🔹شوربختانه، در عصر گسترش و خوشاقبالی رسانههای اجتماعی که بسیاری از معیارهای زبان در نگارش را نادیده و بههیچ میانگارند، زبان پارسی به فراموشخانه ذهنهای شیفتهٔ زرقوبرقهای فناورانه، عقب رانده شده است.
🔹کاش میشد با استفاده از ظرفیتهای هوش مصنوعی، راه را بر کاربست واژگان بیگانه و یا اشتباه، دستکم در برنامههای کاربردی بومی، سد کرد تا پریچهره فارسی، دیگربار جمال خویش را به جهانیان بنُماید و چارسوی گیتی را درنوردیده، جانها را دوباره شیفته خود کند.
#زبان_فارسی
#فرهنگ
#هند
#قند
#هوش_مصنوعی
@Deebaj