داستان لوط ۴
شیطان کاملا بر رفتار مردم شهر سدوم مسلط شده بود و عقل و چشم و گوششان در اثر این گناه، دیگر کارایی نداشت. حضرت لوط انذارشان میداد و میگفت: «ای قوم! من در سرزمین بسیار دوری بودم که فرشته جبرائیل، خبر بدعت و زشتکاریتان را از سوی خداوند به من رساند! این چه گناه تازهای است که در میانتان رائج شده؟ شما به سنت الهی متعرض شده و به خود و همسرانتان ستم کردهاید و در نتیجه ریشه ازدیاد نسلهای فردایتان قطع خواهد شد! شما سنت حاکم بر نظم آفرینش را به هم زده و راه شنیع و شیطانیِ تازهای بنا نهادهاید. ترک کنید این عمل ابلیسپسند را که سرانجام قهر و خشم پروردگار را به جان خواهید خرید و بلا و قهر خدا که نازل شود، از روی زمین نابود خواهید شد!». قوم لوط نه تنها به انذارهای پیامبرشان گوش نمیدادند، بلکه او و اهل بیتش را به پیوستن به این جنبش ملعون فرا میخواندند. در شهر چو انداختند که خانواده لوط از ما نبوده و با جماعت همرنگ نمیشوند. پس باید رسوا و از قوم طرد شوند. مردم وقتی دیدند لوط دعوتشان را نمیپذیرد، بهترین دفاع را حمله دیدند و آنها را به عقبماندگی، خشکمغزی و مخالف آزادی جنسی متهم کردند. این تبلیغات بالاخره روی زن لوط که ایمان ضعیفتری داشت، اثر گذاشت و او مخفیانه به جنبش همجنسبازان و گیسبریدهگان پیوست. البته جو شهر آنچنان علیه لوط سنگین بود که نه تنها کسی جرأت پیوستن به راه و رسم لوط را نداشت، بلکه یک نفر از لوط جدا شد و به گنهکاران پیوست!
ادامه دارد...
🖊 کاظم آمد
#همجنسگرایان #گیس_بریدگان
@manamadam2
______________
@ravagh_channel