eitaa logo
رواق
136 دنبال‌کننده
839 عکس
270 ویدیو
1 فایل
این کانال در حوزه تولید و انتشار آثار هنری از جمله شعر، داستان، مستندنویسی، هنرهای تجسمی، نقد سینمایی و ... فعالیت می‌کند. ارتباط با مدیر: @m_i_saba
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹آفتاب یازدهم 🔸از پای سفره‌های حــــسن‌های اهل بیت عــــالَم اگر زنند بــــفرما، نــــمی روم... ‌ 🔹میلاد با سعادت پدر بزرگوار امام زمان(عج)، حضرت حسن عسکری (ع) مبارک باد... ‌ ‌ ‌🔹ارسالی از: جناب سیدصدیق ذکی‌پور عضو فرهیخته رواق ‌ ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌ ‌
🔹ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست 🔹منزل آن مه عاشق‌کش عیار کجاست ‌(حافظ) ‌ ‌ ‌ ‌ ‌@ravagh_channel ‌ ‌
🔹قافله شوق 🔸راهیان نور 🔹یادآوری خاطره زمان جنگ 🔸لبنیات یعنی بادمجان و خیار و گوجه فرنگی بعد از دیدن قرارگاه کربلا، یاد یکی از خاطرات خودم در زمان جنگ افتادم که خواندنی است؛ پیش از ظهر یکی از روزهای تابستان سال ۶۰ از مرخصی برگشته بودم اهواز‌. رفتم مقر گردان تا اسلحه و تجهیزات انفرادی‌ام را تحویل بگیرم. مقر واحد، نزدیکی‌های اهواز، توی نخلستانی کنار روستای متروکه‌ای بود. از دور دیدم چهل پنجاه نفر نیروی تازه نفس، زیر آلاچیق بزرگی نشسته‌اند و فرمانده دسته، برایشان جلسۀ توجیهی گذاشته. روال بود قبل از این که نیروها را به خط اعزام کنند، مسائل حفاظتی و بهداشتی و غذائی را برایشان توجیه می‌کردند. فرمانده لهجۀ ایلیاتی غلیظی داشت. از لای نخلها رفتم نزدیکشان، کنار ماشین تدارکات گوش وایستادم که اگر توی صحبتش گافی داد، برای بچه‌های خط مقدم سوغاتی ببرم! تابستان بود و فرمانده جوان داشت راجع به گرمای خوزستان و حساسیت غذائی حرف می‌زد. نیروهای تازه‌نفس سه چهار نفرشان که از اوضاع خط پرسیدند، دیدم لهجه‌ها داد می‌زند: «آذربایجان اوشاقی‌یَم». سردسته که از گرما کلافه بود، با بی‌حوصله‌گی گفت: اوضاع خط رو خودتان می‌رید می‌بینید، بذارید حرفام تموم بشه! هنوز توصیه‌اش راجع به خورد و خوراک بود: «بازم می‌گم، اینجا خوزستانه، هواش داغه، خیلی مواظب سلامتی‌تان باشید. شهر که می‌رید هر غذائی نخورید. یادتان باشه با غذا، ترشی و دوغ و ماست بخورید که میکروب کُشه! اما لب به لبنیات نزنید، خطرناکه!» چنان خنده‌ام گرفت که داشتم از فشار می‌ترکیدم. گفتم این چی داره میگه؟ مگه لبنیات، جزء صیفی‌جات و جغول بغوله؟! دستم را گذاشتم روی دهانم که خنده‌ام را نشنود. پروندهٔ خرابی پیشش داشتم و از دستم شاکی بود. توی نیروهای جدید پچ‌پچ افتاده بود و از خنده پیچ و تاب می‌خوردند. شانۀ بعضیها بدجوری می‌لرزید؛ یعنی چه که ماست و دوغ بخورید، ولی لب به لبنیات نزنید؟! اینها بچۀ آذربایجان‌اند. یعنی فرزند ماست و پنیر و لور و دوغ. یک کلام یعنی فرزند لبنیات. به چهره‌ سخنران که نگاه کردم، دیدم خودش هم فهمیده چه گافی داده! هوا شرجی بود و عرق از سر و رویش می‌ریخت. عرقش را با دستمال جیبی‌اش گرفت و با صدای بلندی به نیروها تشر زد: «نخندید! آهای با توأم نخند! منظورم از لبنیات، گوجه فرنگی و خیار و بادمجان و این چیزاست!». بچه‌های آذری دیگر نمی‌توانستند خودشان را نگه دارند. غش و ریسه می‌رفتند و به هم تنه می‌زدند. جلسه از ریخت افتاد و کسی جلودار خنده‌‌اش نبود. فرمانده از فرط عصبانیت، صدایش را توی گلو داد و سرشان فریاد زد: «شما لیاقت ندارید چیزی یاد بگیرید. برید هر غذائی که می‌خواین بخورین تا ریغتان در بیاد!». ‌ ‌ ‌ ‌ ‌🖊 راوی‌نویسنده: منصور ایمانی ‌ ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌ ‌
14.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹برنامه رادیویی: در هوای همدلی ‌‌🔸نویسنده و گوینده: منصور ایمانی 🔹اشعار: مولانای بلخی 🔹مرکز کردستان ‌‌🔸تدوین: مهدی رضائی ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌
‌ ‌ ‌🔹دعای صبح صادق ‌ ‌ 🔸‌هر گنجِ سعادت که خدا داد به حافظ 🔸از یُمنِ دعایِ شب و وِردِ سَحَری بود ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌ ‌
🔹قافله شوق 🔸سفرنامه «قافله شوق» جدیدترین اثری است که با روایتی روان و خواندنی از سفر به جبهه‌های غرب و جنوب کشور به قلم جناب آقای منصور ایمانی شاعر و نویسندهٔ گیلانی نگارش یافته و به همت انتشارات «پرنو» منتشر شده است. «قافله شوق» سفرنامه‌ای است از دیدار یادمانهای دفاع مقدس که نویسنده با نگاهی متفاوت به مسیر و مقصد و اتفاقات سفر و متفاوت با گونهٔ سفرنامه‌‌نویسی رائج در ادبیات داستانی، نگاشته و حاوی اطلاعات مفیدی درباره زوایای مختلف جنگ و وقایع آن است که خواننده را به خود جذب می‌کند و با جان و دل او سخن میگوید. ‌ ‌ 🖊راوی‌نویسنده: منصورایمانی ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌
رواق
🔹مفقودالاثر ۱۳ روزه! ‌🔸شهید بهروز محمدحسینی دقیقاً یک سال پس از ازدواج مادر و پدر جنگ تحمیلی شروع ش
🔹ادامهٔ زندگی‌نامه و خاطرات شهید بهروز محمد حسینی به قلم دخترشان ام‌البنین محمدحسینی ‌ 🔸مستند شهدای دفاع مقدس ‌ ‌ 👇 ‌
🔹۵ تیر۱۳۶۶ 🔸شهید بهروز محمدحسینی پدرم حدود ۶۰ ماه در جبهه بود و جانشین گردان امام حسین (ع) لشکر قدس گیلان را بر عهده داشت. ۵ تیر ۱۳۶۶ با همرزمانش در بازگشت از نصر ۴ داخل ماشینی بودند که باید از تپه‌ای که در تیررس دشمن بود، می‌گذشتند. راننده ظاهرا قبول نمی‌کند. پدرم ناچار پشت فرمان می‌نشیند. در حال عبور مورد اصابت خمپاره قرار می‌گیرد و پدرم شهید و بقیه زخمی می‌شوند. مادرم بعد از شهادت پدر به خاطر علاقه‌ای که به او داشت به مدت دو سال به شدت بیمار شد، که به لطف شهید بهبود یافت. 🔹رؤیا‌های صادقه من همیشه حضور پدرم را در زندگی‌ام حس می‌کنم. زمانی برادرم آقامهدی جراحی انجام داده بود و شب اول پزشکش گفته بود به هیچ عنوان نباید سرش را حرکت دهد. من گفتم خودم بیدار می‌مانم و مراقبش هستم. تمام شب بالای سرش بیدار بودم، یک‌دفعه خوابم برد. در عالم خواب پدرم را دیدم که مرا در آغوش گرفت و گفت بخواب تو خسته شدی من مراقب مهدی هستم. برای ازدواجم موقعیت‌های زیادی وجود داشت. چند بار خواب پدرم را دیدم که همسرم را می‌آورد و به من معرفی می‌کرد. او را می‌شناختم ولی او جزو خواستگار‌ها نبود. حتی یک شب حلقه‌ای آورد و داد دست همسرم و به او فهماند که به من بدهد. فردای آن روز یکی از همکاران پدرم از طرف خانواده‌اش تماس گرفت و قرار خواستگاری گذاشت. مادرم در جریان خواب من بود و متعجب مانده بود. ‌ ‌ ‌ ‌ ‌🖊راوی‌نویسنده: ام‌البنین محمدحسینی، دختر شهید، از مسؤلین آموزش و پرورش گیلان، مستندپژوه دفاع مقدس، نویسنده خاطرات شهدای جنگ تحمیلی و مدافعین حرم و عضو فرهیخته رواق@ravagh_channel ‌ ‌ ‌
هدایت شده از دیباج
کوثــر نـــور «مرغ دلم راهی قم می‌شود‌ در حرم امن تو گم می‌شود عمه سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک کوثر نوری به کویر قمی آب حیات دل این مردمی عمه سادات بگو کیستی؟ فاطمه یا زینب ثانیستی؟ از سفر کرب و بلا آمدی؟ یا که به دنبال رضا آمدی؟ من چه کنم شعله داغ تو را درد و غم شاهچراغ تو را کاش شبی مست حضورم کنی باخبر از وقت ظهورم کنی» @Deebaj
‌ ‌ ‌🔹دعای صبح صادق ‌ ‌ 🔸‌هر گنجِ سعادت که خدا داد به حافظ 🔸از یُمنِ دعایِ شب و وِردِ سَحَری بود ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌ ‌
‌ ‌از دلم با گُل آن روضه سلامی برسان گو براتی ز کرم، بهر غلامی برسان قصه‌ام بحر طویل است، ملولش منما به طبیب دل ما، خُرده‌کلامی برسان ✍️منصور ایمانی(صبا) ‌ https://eitaa.com/joinchat/691798023C0216686926 ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌🔹اقتباس از: کانال «مفاخر گیلان» به مدیریت حجة‌الاسلام عزیزی عضو فاضل و فرهیخته رواق ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌ ‌