eitaa logo
رواق
136 دنبال‌کننده
839 عکس
270 ویدیو
1 فایل
این کانال در حوزه تولید و انتشار آثار هنری از جمله شعر، داستان، مستندنویسی، هنرهای تجسمی، نقد سینمایی و ... فعالیت می‌کند. ارتباط با مدیر: @m_i_saba
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 به مناسب روز جهانی میراث فرهنگی نگاهش از میان ماترک پدر بیشتر از همه به چند تا درختی بود که روی خانه‌ خودشان و کوچه و حیاط همسایه، سایه انداخته بود. روزی یکی دو بار به سراغ‌شان می‌رفت، آب‌شان می‌داد و همان‌طور که زیرشان نشسته بود، توی دلش با تک‌تک درختها حرف می‌زد. حالا چه می‌گفت، خدا آگاه‌ست. البته به خانه پدری هم دل‌بستگی داشت و با مادربزرگ و خانواده خودش آنجا زندگی می‌کرد، اما نگاهش به آن چند تا درخت، چیز دیگری می‌گفت. رفقا که علتش را پرسیده بودند، گفته بود: «این خانه را یکی از بناهای محلی برای ما ساخته، ولی این درخت‌ها را پدرم با دست‌های خودش کاشته بود!». بعد لبخندی زد و گفت: «چه کنیم دیگه، میراث فرهنگی ما هم همین چند تا درخته!». حالا اگر دایره فرهنگ یا میراث فرهنگی را وسیع‌تر بگیریم، دیگر چیزی از آدم‌ها نمی‌ماند که داخل این دایره نباشد، حتی غریزی‌ترین بخش حیاتش. چون حیات غریزی انسان هم مبنا و معیار فرهنگی دارد؛ مثل خورد و خواب، زاد و ولد و از این قبیل. با این حساب چادرنماز گُل‌گُلی مادر و گهواره مشترک بچه‌ها و دفترچه یادداشت‌های پدر با عینک دسته‌شکسته‌ش هم جزء ماترک فرهنگی ماست. حالا زبان و ادبیات، دین، هنر، فلسفه و علم بماند که این‌ها جای خاص خودشان را دارند. 🖊 منصور ایمانی ‌ ‌@ravagh_channel ‌ ‌
هجران تو دلگیر تر از جمعه غروب است.... علی باقرزاده ‌
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 همه باید بینوایان بخوانند ✍ روایت بازدید سه ساعته رهبر انقلاب از سی و چهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران 🔹 در غرفه سوم و بازدید از نشر هرمس هم موضوعی که بحث را گُل انداخت، رمان بود. مدیر نشر اولین اثری که به آقا معرفی کرد ترجمه جدید «بینوایان» ویکتور هوگو بود. احتمالا از علاقه رهبر انقلاب به هوگو مطلع بود که در ادامه بعضی عناوین دیگر جناب هوگو را معرفی کرد. آقا هم موضوع را ادامه دادند؛ رو به حلقه افراد نزدیک خود کردند و گفتند: «یک کتاب خوبی دارد ویکتور هوگو [به نام] داستان یک جنایت! آن هم خیلی خوب است.» اینجا هم یاد موضع بعضی مدعیان افتادم در نگاه منفی‌ به رمان و طرد آن. احتمالاً برایشان جالب باشد که یک فقیه و مرجع تقلید چنین نگاهی به رمان دارد. 🔹 جالب‌تر اینکه همین فقیه و مرجع تقلید، یک نویسنده خارجی را «حکیم» توصیف کنند به همان معنایی که مسلمانان واژه حکیم را معنادار می‌کنند و دوباره جالب‌تر اینکه همین فقیه و مرجع تقلید این صحبت‌ها را در دیدار با دست‌اندکاران برگزاری هفته «دفاع مقدس» بیان کرده باشند: « ویکتورهوگو یک حکیم است. ویکتور هوگو یک نویسنده‌ی معمولی نیست. واقعاً به همان معنایی که ما مسلمانان «حکیم» را استعمال می‌کنیم و به‌کار می‌بریم، یک حکیم است و بهترین حرفهایش را در «بینوایان» زده است. «بینوایان» هم یک کتاب حکمت است و به اعتقاد من، همه باید «بینوایان» را بخوانند.» ۱۳۷۲/۰۶/۲۹ همه باید بینوایان را بخوانیم. 🔍 ادامه را بخوانید👇 https://khl.ink/f/52829
دانای بی‌مدرک و اطفال خانه (۱) 🔹 روز ملی جمعیت والدۀ خدابیامرز نطق و تکیه‌کلام‌های قشنگی داشت. هر وقت که زاد و رودش را برای درس‌خواندن اندرز می‌داد، همان نطق و تکیه‌کلام‌ها را خرجشان می‌کرد. صدای قشنگ و دلنشینی هم داشت. هنوز آواز «دیلمان»۱ و «چوپانی»۲ و «گََره‌سری»۳ (لالایی‌هایش) را می‌شنوم که برای خواباندن اطفالِ شیرخوار، پای گهوارۀ تاریخی خانه می‌خواند. گهواره‌ای که قریب سی و چند سال، یازده تا شیرخواره را توی آن خواباند و بزرگ‌ کرد. سواد نداشت، عوضش نطق خوبی داشت. هم حرف‌زدنش قشنگ بود و هم حرفهای قشنگی می‌زد. بعدها که خودمان سواددار شدیم ، دانستیم استادهای دانشگاه، به این حرف‌های محلی قشنگ می‌گویند «فلکلور» و اسم آن نطق قشنگ خانم‌والده را هم گذاشته‌اند فصاحت و بلاغت. توی کتابها خواندم که به این ویژگی آدم‌های بی‌سواد و درس‌نخوانده می‌گویند «دانش شفاهی». معتقدم خیلی از مدرک‌داران ادبیات باید پیش این قبیل والده‌های دنیا زانو بزنند و «چیز» یاد بگیرند. راجع به این دانایان بی‌مدرک، باید بیشتر از اینها گفت، منتهی الآن چون بحث والدۀ خود ماست، بیش از این نباید لفت و لعاب بدهم و باید حرف را درز بگیرم. به قول عنصرالمعالی کی‌کاووس ابن وشمگیر، بر سر سخن شوم: تعدادمان زیاد بود، اگر اغراق نکنم تقریبا یک دستۀ پیاده. با پدر و مادر سیزده نفر بودیم. والده علاوه بر رُفت و روب و پخت و پز و شست و شو، مجبور بود در عین بی‌سوادی، حواسش به درس و مشق ابوعلی سیناهای آینده‌ هم باشد! یادم هست وقتی سر درس خواندن ادا درمی‌آوردیم، نطقش باز می‌شد و می‌گفت: «پدرتان از مال دنیا چیزی ندارد، سرمایۀ شما کتابی است که گذاشته‌ایم زیر بغلتان. پس بچسبید به همین کتاب تا فردا درمانده نشید!». ادامه دارد... - ۱ و ۲ و ۳: آواهای محلی زمان کشت و کار در گیلان، به عبارتی موسیقی کار و زندگی 🖊 منصور ایمانی @ravagh_channel ‌ ‌
‌ ⏹ دانای بی‌مدرک و اطفال خانه (۲) 🔹روز ملی جمعیت اولین بار که این جمله به گوشم خورد، دوم یا سوم ابتدایی بودم و عقلم حرف‌های سنگین را نمی‌کشید. پیش خودم فکر می‌کردم منظور مادرم خرید و فروش اجناس دست دوم است. آخر بعضی از بچه‌های فقرا را دیده بودم که چیزهای کهنه، مثل پاکت خالی سیمان و کتاب و روزنامه و قوطی‌های نوشابه و ظروف آلومینیومی را، از توی زباله‌ها جمع می‌کردند و می‌فروختند. وقتی می‌دیدم مادرم می‌گوید: «دار و ندارتان همین کتاب‌هاست، قدرشان را بدانید»، من در عالم بچه‌گی فکر می‌کردم منظورش این است که ما هم باید مثل آن بچه‌های کهنه‌فروش، کتاب‌‌مان را سالم نگه‌داریم و بعداً برای مخارج زندگی بفروشیم! خودم را طفل دوره‌گردی می‌دیدم که کتاب‌های کهنه را، روی دست گرفته‌ام و توی کوچه و خیابان می‌گردم و به آدم‌بزرگها التماس می‌کنم که آنها را از من بخرند! شاید قصۀ خیال‌پردازی‌های من خنده‌دار باشد، ولی باید قبول کنیم که در عالم کودکی، ماجراهایی از این هم خنده‌دارتر پیدا می‌شود، که هر کدام در ذات خود، دارای سهمی از حقیقت هستند و جان می‌دهند برای «چیز یادگرفتن». به شرط آن‌که در سطح کُمیک این ماجراها درجا نزنیم. خود من سالها بعد، وقتی آن داستان‌پردازی‌ها را، با کار و بارم مقایسه می‌کردم، به خودم می‌گفتم؛ آن دوره‌گردی و کاسبی خیالی، تا حدودی به واقعیت پیوسته و کسب و کار امروزت، توفیر چندانی با آن کاسبی کودکانه ندارد. آن سالها در خیالت، کتاب کهنه می‌فروختی تا چرخ زندگی‌ات را بچرخانی و امروز، محتوای همان کتاب‌هایی را که توی مدرسه و دانشگاه یاد گرفته‌ای، به اداره می‌فروشی و سر ماه پولش را می‌گیری. یادت باشد که تو قدر کتاب را، همین قدر دانسته‌ای که یافته‌های دیگران را حفظ کنی و امتحان بدهی و مدرک بگیری و بشوی کارمند، تا مجبور نباشی کتاب و کاغذ کهنه بفروشی. کتاب خواندن و کارمند شدن، تقریبا عیبی ندارد. به هر حال کسانی باید باشند تا ماشین هزارچرخ اداره‌جات را راه ببرند، که کار خلق‌الله راه بیفتد. خب تو هم که به مبارکی کارمند شدی، اما خوب بود گاه‌گاهی به مغزت فشار می‌آوردی و مثل بعضی جوانهای نخبه و مبدع، دو قلم به یافته‌ها و ساخته‌های گذشته‌گان اضافه می‌کردی، بلکه روح مادرت هم شادتر می‌شد. حالا از خودم می‌پرسم؛ راستی فلانی! کتاب خواندن و کارمند شدن، با کتاب دستِ دوم فروختن، دقیقا چه توفیری دارد؟! ◀️ رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا(اسرا) 🖊 منصور ایمانی @ravagh_channel ‌ ‌
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰پشت صحنه را ببینید رونمایی نزدیک است ... توانستن شعار ما نیست ، اعتقاد ماست •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 🔰فخرا در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3125936189C5b80f80440
این کانون علاوه بر فعالیتهای جهادی در حوزه عمران و آبادی، تعاون و مواسات، چندین اثر فاخر هنری در حوزه سرود و آهنگهای انقلابی تولید و منتشر کرده است.
پایان انتظار😍😍 📣📣رونمایی از نماهنگ زیبای کاری از دهه هشتادی های لنگرود امروز ساعت ۱۶:۳۰ عصر از شبکه باران
هدایت شده از مفاخر گیلان
‌ ‌از دلم با گُل آن روضه سلامی برسان گو براتی ز کرم، بهر غلامی برسان قصه‌ام بحر طویل است، ملولش منما به طبیب دل ما، خُرده‌کلامی برسان ✍️منصور ایمانی(صبا) @ravagh_channel https://eitaa.com/joinchat/691798023C0216686926
‌ ‌قم می‌روی سلام مرا هم به او بگو عرض دعا و قصه سنگ و سبو بگو با او بگو شرح پریشانی مرا اما به جان فاطمه بی‌گفتگو، بگو منصور ایمانی(صبا) ‌ @ravagh_channel