آرامش واقعي انسان در پناه ابديت و جاودانگي است.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#روانشناسان_كمال كه اغلب خود را انسانگرا و حامي جنبش استعداد بشري مينامند، با نگرش انتقادي به نظريههاي روانكاوي و رفتارگرايي، بر اين باورند كه اشكال سنّتي روانشناسي با محدود كردن ماهيت انسان و شكلگيري شخصيت او در محيط يا دوران كودكي، سلامت را نداشتن بيماري عاطفي يا ارضاي تمامي نيازها و سائقها ميدانند، حال آنكه انسان چيزي بيش از اينهاست.
آرامش واقعي انسان در پناه ابديت و جاودانگي است.
____________________
ويكتور اميل فرانكل عصبشناس، روانپزشك و روانشناس وجودگراي قرن بيستم و بنيانگذار نظريه «تحليل وجودي» (معنا درماني) است كه با نگرش مثبت به ماهيت سه بعدي انسان (جسم، روان و روح) و اصالت بخشيدن به بعد روحاني وي، تلاش ميكند نظرية نوپاي خود را كه عملاً در سالهاي اسارتش در زندانهاي «داخائو» و «آشويتز» به آزمون گذاشته وخود نيز از آن سر بلند بيرون آمده، استحكام بخشد و با تأليف كتابها و سخنرانيهاي متعدد در دانشگاههاي معتبر، اين پيام را به گوش انسانها برساند كه با داشتن معنا در زندگي ميتوانند سلامت واقعي را تجربه كنند، حتي اگر در دشوارترين شرايط قرار گيرند. وي متأثر از فيلسوفان وجودي، چون كييركگارد، شوپنهاور، هايدگر و... بر اين باور است كه محور اصلي شخصيت انسان، روح اوست و تن و روان همچون لايهاي آن را احاطه كردهاند. عناصر اساسي اين ساحت روحاني، يعني آزادي، معنويت و مسئوليت، راهنماي انسان به سوي سلامت و سعادت هستند. بنابراين، سخن از ماهيت انسان بدون در نظر گرفتن يكپارچگي و تماميت او در سه بعد جسم، روان و روح، و سخن از سلامت انسان، بدون توجه به هسته مركزي شخصيت (روح)، نيازها و عناصر اصلي ساحت روحاني، سخني گزاف خواهد بود.
فرانكل در بيان نيازهاي متعالي روحاني، از شش نياز اصيل انسان: پويايي انديشه، معناجويي، تعالي خويشتن، ابديت، دين و گروه دوستي عاطفي ياد ميكند و چارچوب شخصيت سالم را بر پايه آن بنيان مينهد. شخصيتي فراسوي بهنجاري كه در تلاش براي حصول به سطح پيشرفته كمال و تحقق استعدادهاي وجودي خويش، حداكثر استفاده را از ويژگيهاي ماهيتي خود (آزادي، مسئوليت و معنويت) ببرد.
ويكتور فرانكل از نظريهپردازان شخصيت و مؤسس نظريه معنادرماني با تأثيرپذيري از تفكر فلسفه وجودي و روانشناسي وجودي، طرحي از شخصيت سالم ارائه ميدهد كه از ديگر نظريههاي شخصيت، متمايز است. وي كه محور شخصيت سالم را توجه به نيازها و قابليتهاي ويژه ساحت روحاني انسان ميداند، تمركز بر بخش جسماني تن و روان و ارضا نيازهاي اين بخش را در سلامت، كافي ندانسته و گاه صرف تمركز بر اين جنبه از وجودِ انسان را بيماريزا ميداند. به نظر او جامعه صنعتي و رفاهزده امروزي كه با غفلت از ارزشها و برآورده ساختن نيازهاي جسماني انسان بر اوقات فراغت او افزوده است، ارمغاني جز افسردگي، اعتياد و پرخاشگري نداشته و به نوعي بيماري رواني به نام «روان نژندي وجودي» كه مشخصة آن احساس بيهودگي و پوچي كسالت آور ميباشد، منتهي شده است. راه رهايي از اين وضعيت اسفناك، بازگشت به اصل وجود انسان (ساحت روحاني) و آگاهي از موهبتهايي چون آزادي، معنويت و مسئوليت است كه در سايه اين عناصر ميتوان راه رشد و تكامل را به سلامت طي كرد. آنگاه انسان مطلوب، انساني خواهد بود كه از رهگذر اين تواناييها و ظرفيتهاي وجودي، به معنايي مناسب دست يافته، آزادانه، واكنش خويش را در برابر موقعيتهاي پيش رو انتخاب ميكند و مسئولانه نتايج اعمال و انتخابهاي خود را ميپذيرد. او از طريق وجدان با منبعي متعالي در ارتباط است كه خود را در برابر آن پاسخگو ميداند، از اينرو، از همة فرصتهاي موجود (فرصتهاي كار و خلاقيت، فرصتهاي عشق، فرصتهاي رنج) بيشترين بهرهبرداري را ميكند تا نه تنها آن موقعتيها، بلكه وجود خود را وجودي ابدي و ماندگار سازد، چرا كه آرامش واقعي انسان در پناه ابديت و جاودانگي است.
@mehrazinravanshenas
#شهید_آوینی :
زندگی انسان تمثیل آن مسافریست که از خانه موقت و ناپایدار به سوی مستقر ابدی خویش بار می بندد . پس اگر این خانه ها خانه های مجازی اند و ما مسافران در کوچ، دیگر چه جای دل بستن و حسرت بردن
#شهدا #معنای_زندگی
https://eitaa.com/rsvanshenas
آرامش واقعي انسان در پناه ابديت و جاودانگي است.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#روانشناسان_كمال كه اغلب خود را انسانگرا و حامي جنبش استعداد بشري مينامند، با نگرش انتقادي به نظريههاي روانكاوي و رفتارگرايي، بر اين باورند كه اشكال سنّتي روانشناسي با محدود كردن ماهيت انسان و شكلگيري شخصيت او در محيط يا دوران كودكي، سلامت را نداشتن بيماري عاطفي يا ارضاي تمامي نيازها و سائقها ميدانند، حال آنكه انسان چيزي بيش از اينهاست.
آرامش واقعي انسان در پناه ابديت و جاودانگي است.
________________
ويكتور اميل فرانكل عصبشناس، روانپزشك و روانشناس وجودگراي قرن بيستم و بنيانگذار نظريه «تحليل وجودي» (معنا درماني) است كه با نگرش مثبت به ماهيت سه بعدي انسان (جسم، روان و روح) و اصالت بخشيدن به بعد روحاني وي، تلاش ميكند نظرية نوپاي خود را كه عملاً در سالهاي اسارتش در زندانهاي «داخائو» و «آشويتز» به آزمون گذاشته وخود نيز از آن سر بلند بيرون آمده، استحكام بخشد و با تأليف كتابها و سخنرانيهاي متعدد در دانشگاههاي معتبر، اين پيام را به گوش انسانها برساند كه با داشتن معنا در زندگي ميتوانند سلامت واقعي را تجربه كنند، حتي اگر در دشوارترين شرايط قرار گيرند. وي متأثر از فيلسوفان وجودي، چون كييركگارد، شوپنهاور، هايدگر و... بر اين باور است كه محور اصلي شخصيت انسان، روح اوست و تن و روان همچون لايهاي آن را احاطه كردهاند. عناصر اساسي اين ساحت روحاني، يعني آزادي، معنويت و مسئوليت، راهنماي انسان به سوي سلامت و سعادت هستند. بنابراين، سخن از ماهيت انسان بدون در نظر گرفتن يكپارچگي و تماميت او در سه بعد جسم، روان و روح، و سخن از سلامت انسان، بدون توجه به هسته مركزي شخصيت (روح)، نيازها و عناصر اصلي ساحت روحاني، سخني گزاف خواهد بود.
فرانكل در بيان نيازهاي متعالي روحاني، از شش نياز اصيل انسان: پويايي انديشه، معناجويي، تعالي خويشتن، ابديت، دين و گروه دوستي عاطفي ياد ميكند و چارچوب شخصيت سالم را بر پايه آن بنيان مينهد. شخصيتي فراسوي بهنجاري كه در تلاش براي حصول به سطح پيشرفته كمال و تحقق استعدادهاي وجودي خويش، حداكثر استفاده را از ويژگيهاي ماهيتي خود (آزادي، مسئوليت و معنويت) ببرد.
ويكتور فرانكل از نظريهپردازان شخصيت و مؤسس نظريه معنادرماني با تأثيرپذيري از تفكر فلسفه وجودي و روانشناسي وجودي، طرحي از شخصيت سالم ارائه ميدهد كه از ديگر نظريههاي شخصيت، متمايز است. وي كه محور شخصيت سالم را توجه به نيازها و قابليتهاي ويژه ساحت روحاني انسان ميداند، تمركز بر بخش جسماني تن و روان و ارضا نيازهاي اين بخش را در سلامت، كافي ندانسته و گاه صرف تمركز بر اين جنبه از وجودِ انسان را بيماريزا ميداند. به نظر او جامعه صنعتي و رفاهزده امروزي كه با غفلت از ارزشها و برآورده ساختن نيازهاي جسماني انسان بر اوقات فراغت او افزوده است، ارمغاني جز افسردگي، اعتياد و پرخاشگري نداشته و به نوعي بيماري رواني به نام «روان نژندي وجودي» كه مشخصة آن احساس بيهودگي و پوچي كسالت آور ميباشد، منتهي شده است. راه رهايي از اين وضعيت اسفناك، بازگشت به اصل وجود انسان (ساحت روحاني) و آگاهي از موهبتهايي چون آزادي، معنويت و مسئوليت است كه در سايه اين عناصر ميتوان راه رشد و تكامل را به سلامت طي كرد. آنگاه انسان مطلوب، انساني خواهد بود كه از رهگذر اين تواناييها و ظرفيتهاي وجودي، به معنايي مناسب دست يافته، آزادانه، واكنش خويش را در برابر موقعيتهاي پيش رو انتخاب ميكند و مسئولانه نتايج اعمال و انتخابهاي خود را ميپذيرد. او از طريق وجدان با منبعي متعالي در ارتباط است كه خود را در برابر آن پاسخگو ميداند، از اينرو، از همة فرصتهاي موجود (فرصتهاي كار و خلاقيت، فرصتهاي عشق، فرصتهاي رنج) بيشترين بهرهبرداري را ميكند تا نه تنها آن موقعتيها، بلكه وجود خود را وجودي ابدي و ماندگار سازد، چرا كه آرامش واقعي انسان در پناه ابديت و جاودانگي است.
@mehrazinravanshenas
#شهید_آوینی :
زندگی انسان تمثیل آن مسافریست که از خانه موقت و ناپایدار به سوی مستقر ابدی خویش بار می بندد . پس اگر این خانه ها خانه های مجازی اند و ما مسافران در کوچ، دیگر چه جای دل بستن و حسرت بردن
#شهدا #معنای_زندگی
https://eitaa.com/rsvanshenas
https://chat.whatsapp.com/KOKQ2EVLsew947xmwXOufx