eitaa logo
مشاوره و روانشناسی (خادمیاران رضوی کرمانشاه )
273 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
127 فایل
🍀کانونهای تخصصی مشاوره و مددکاری خادمیاران رضوی(استان کرمانشاه) @ravanshenasyvamoshavereh خدمات مشاوره ای« رایگان »چهارشنبه های امام رضایی ، هماهنگی با @ghanbari_1993
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ فرآیند ارزش گذاری شخصی/ از دیدگاه راجرز 📋 راجرز، از ارگانیزم تعریف خاصی دارد که آن را در بخش مربوط به خود-پنداره توضیح خواهیم داد. فعلا اشاره می‌کنیم که راجرز یک (رویکرد ارگانیزمی) اقتباس می‌کند، رویکردی که ارگانیزم انسان را یک موجود کلی و چند بعدی در نظر می‌گیرد، به این معنا که نمی‌توان جنبه های فیزیکی، روانی، و معنوی آن را از هم جدا کرد، مگر با روش‌های مصنوعی. 🔹به اعتقاد راجرز، در انسان مکانیزمی وجود دارد که تمایل به شکوفایی برای افتادن در مسیر درست را راه اندازی می‌کند. این مکانیسم، فرایند ارزیابی ارگانیزمی، یا (فرآید ارزش گذاری شخصی، organismic valuing process) یا فرایند ارزش دهی به تجربه های شخصی، نامیده می‌شود. یعنی فرد بعضی تجربه ها را به صورت تجربه های خوب، خنثی، یا بد ارزش گذاری می‌کند. 🔻 هدف از فرایند ارزش گذاری شخصی، ارزیابی تجربه های شخصی، از لحاظ پتانسیلهای کوتاه مدت و بلند مدت برای کمک به فرد در جهت دستیابی به عزت نفس است. تجربه هایی که با هدف مورد نظر(تقویت عزت نفس) همخوانی دارند، مثبت و آنهایی که با تقویت عزت نفس مغایرت دارند، منفی ارزیابی می‌شوند. مثلاً، فرد تصمیم میگیرد که ، دیگر مواد مخدر مصرف نکند، حتی زمانی که فشار گروه ادامه دارد. تصمیم گیری به توقف استعمال مواد مخدر، بر سنجش فرآیند ارزش گذاری شخصی استوار است که، طبق آن، مورد پذیرش قرار گرفتن از طرف دوستان، یک موفقیت موقتی است و تحت تأثیر مواد مخدر قرار گرفتن، خطرات زیادی دارد (مثلاً، دستگیر و مجازات شدن). ♻️ راجرز معتقد بود که اگر به افراد، برای خیر و شر، حق انتخاب داده شود، افرادی که از لحاظ هیجانی سالم هستند و از لحاظ خود - آگاهی در سطح بالایی قرار دارند، همیشه گزینه هایی را انتخاب خواهند کرد که ارتقا دهندهٔ تمایل به خود - شکوفایی ارزیابی می شوند. ▪️به عقیدهٔ راجرز، نوزادان و کودکان خردسال با محیط تعامل می کنند و از خود و از دنیای اطراف، برداشتهایی به دست می آورند. 🔸با این فرآیند، آنها متوجه می شوند که کدام تجربه ها لذت بخشی است و کدامها لذت بخش نیست. بعد از مدتی، کودکان میتوانند متوجه شوند که تجربه های لذت بخش به رشد و نمو آنها کمک می کنند، در حالی که تجربه های ناخوشایند مانع رشد و نمو آنها می شوند. در کودکان، فرآیند مستمری به وجود می آید که، بر اساس آن، می توانند دربارهٔ ارزش تجربه های مختلف، قضاوت کنند. این قضاوت ارزشی بر اسناد و شواهدی استوار است که از حواس پنجگانه به دست می آید. راجرز این فرآیند را organismic Valuing prOCeSS می نامید (چون در نظریهٔ راجرز، OrganiSm با PerSOn مترادف است، به جای اصطلاح «فرآیند ارزش گذاری ارگانیزمی »، اصطلاح «فرآیند ارزش گذاری شخصی» را قرار داده ایم). @ravanshenasyvamoshavereh
‍ ‍ ✅ تمایل به خود-شکوفایی/از دیدگاه راجرز 📋 راجرز معتقد است که در همه انسانها یک تمایل بنیادی وجود دارد: تمایل به شکوفایی خود واقعی (ارگانیزم)، حفظ آن، و تقویت عزت نفس. انگیزه پشت پرده تمایل به بهتر ساختن خود، تمایل به شکوفایی است. 🔹تمایل به شکوفایی، رشد تک تک جنبه های اجتماعی، معنوی، عقلانی، و توانایی های فیزیکی و ذهنی فرد را، در جهت افزایش آزادی و استقلال، از طریق خود-آگاهی، موجب می‌شود. مثلا، زنی که دایما از شوهرش کتک می‌خورد و با انواع بدرفتاری های وی مواجه می‌شود، می‌تواند بر زندگی خود کنترل بیشتری اعمال کند. برای اینکار، می‌تواند یک مهارت شغلی جدید، (جنبه شغلی شخص)؛ و یک اعتماد به نفس بیشتر، به منظور تصمیم گیری برای تنهایی زندگی کردن(توانایی ذهنی)، به دست آورد. ⭕️این نوع تغییرات باعث می‌شوند که او بتواند به کند وکاو در پتانسیل‌هایش برای رشد شخصی بپردازد و آنها را توسعه دهد. نگاه به گذشته و جست‌و‌جوی علل یا راه حل های مشکلات گذشته، زیاد به او کمک نخواهد کرد. 🔻راجرز، مطالعه خود درباره طبیعت انسان را با شخصیت های رنجور آغاز کرد. او تلاش می‌کرد، در شخصیت کسانی که برای مشاوره یا روان‌درمانی می‌آمدند، تغییراتی را بوجود آورد و، به همین دلیل، توانایی های بالقوه آنها را مورد کندوکاو قرار میداد. راجرز متوجه شد که وقتی جلوی افراد گرفته می‌شود و آنها اجازه نمی‌یابند تا به کسی تبدیل شوند که واقعا هستند، به مشکلات روانی دچار می‌شوند. 🔹به عقیده راجرز، همه موجودات زنده(ارگانیزم‌ها) فعال هستند و به طور تدریجی تلاش می‌کنند تا خودشان را محفوظ نگه‌دارند، تقویت کنند، و بچه به وجود آورند. این کار مهمترین ویژگی زندگی و، همچنین، مهمترین ویژگی انگیزه های انسانی است. او تمایل را actualizing tendency می‌نامید. یعنی، تمایل، انگیزه یا سایق برای به فعل درآوردن تواناییهای بالقوه، یا تمایل به شکوفایی @ravanshenasyvamoshavereh
‍ ‍ ✅ شخص-شخصیت/ تجربه ذهنی 📋 تجربه ذهنی به روش منحصر به فرد تک تک انسان‌ها در نگرش به رویدادهای دنیا به تجربه های حاصل از آنها اشاره می‌کند. به عقیده راجرز، همه انسانها در یک دنیای ذهنی شخصی(subjective word) زندگی می‌کنند که تنها برای خودشان شناخته شده است و هیچ کس دیگری نمی‌توانند آن را به طور کامل بشناسد. دنیای ذهنی است که رفتار افراد را تعیین می‌کند(نه دنیای فیزیکی). 🔸راجرز روی نقش تجربه ها در شخصیت تاکید می‌کند. او، تا اندازه ای، تحت تاثیر دو روانشناس به نامهای combs , snygg ، مفهوم میدان پایداری (phenomenal field)، و همچنین تحت تاثیر روانشناسان اگزیستانسیال، میدان پدیداری یا میدان ادراکی را چنین تعریف می‌کند: کل رویدادهایی که، در هر لحظه از زمان، در محیط فرد به وقوع می‌پیوندند و این پتانسیل را دارند که وارد آگاهی شوند. 🔹همچنین، تجربه، به محرک‌هایی گفته می‌شود که شخص را تحریک می‌کنند و فرقی نمی‌کند که این محرکها در داخل آگاهی باشند یا نباشند(فرد از آنها آگاهی داشته باشد یا نداشته باشد.) 🔸در حالت ایده آل، شخصی باید به روی تجربه باز باشد و احساسات خود را کاملا تجربه کند. اگر فرد، در واقع، the self، با تجربه همخوانی یا مطابقت داشته باشد، تجربه های بالقوه، به هنگام سمبولیزه (symbolized) شدن، وارد آگاهی فرد خواهند شد و قسمتی از میدان پایداری او را تشکیل خواهند داد. 🔹سمبولهایی که به صورت وسیله نقلیه وارد عمل می‌شوند تا تجربه های فرد را در آگاهی جای دهند، معمولا کلمات هستند. اما راجرز اعتقاد داشت که، علاوه بر کلمات، تصاویر ذهنی بصری یا سمعی نیز می‌توانند نماد یا سمبل باشند. 🔸 از نظر راجرز، تمییز بین تجربه و آگاهی بسیار مهم است. همانطور که گفتیم، در نظریه او، (تجربه، experience)، عبارت است از همه هیجانات، افکار و ادراکاتی که، در هر لحظه از زمان روی می‌دهند و امکان دارد که آنها را به‌طور هوشیار در نظر بگیرد. 🔹 آگاهی یعنی ادراک هشیار تجربه ها. از آنجا که هر انسانی برای ادراک تجربه ها، روش منحصر به فرد دارد، واکنشها در مقابل واقعیتهای شخصی نیز منحصر به فرد خواهند بود. مثلا، یک نفر شغلش را از دست می‌دهد و با اضطراب و افسردگی به آن واکنش نشان می‌دهد، زیرا آن را از دست دادن امنیت فکری و آرامش خاطر ادراک می‌کند. نفر دیگری نیز شغلش را از دست می‌دهد ولی آن را فرصتی برای امتحان شغلهای جدید می‌داند و با خوش‌بینی با رویداد مواجه می‌شود. به این ترتیب، از زاویه پدیدار شناسی، مهم این است که بدانیم فرد به رویداد پیش آمده چگونه می‌نگرد، ماهیت خود رویداد زیاد اهمیت ندارد. @ravanshenasyvamoshavereh
mehrazin Psychologist: 🔷🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔷 مهم‌ترین مکاتب فکری در روان‌شناسی ⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬ پس از آن که روان‌شناسی به عنوان یک علم جداگانه از دل و بیرون آمد، بحث درباره چگونگی تشریح و توصیف و انسان نیز آغاز شد. نخستین مکتب فکری در روان‌شناسی، «ساختارگرایی» بود که توسط ویلهلم ووندت، بنیان‌گذار نخستین آزمایشگاه روان‌شناسی، ارائه گردید. تقریباً بلافاصله پس از آن، سایر نظریه‌ها نیز مطرح شدند و هر کدام موافقان و مخالفانی یافتند. در برابر در زیر، به برخی از در روان‌شناسی که بر دانش و درک ما از این رشته تاثیرگذار بوده‌اند اشاره شده است: 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 1⃣ مکتب فکری روان‌شناسی است و بر شکستن فرایندهای ذهنی به پایه‌ای‌ترین مؤلفه‌ها تمرکز دارد. مهم‌ترین متفکران ساختارگرا، و بوده‌اند. کارکردگرایی در واکنش به نظریه ساختارگرایی شکل گرفت و به شدّت تحت تاثیر کارهای ویلیام جیمز است. مهم‌ترین متفکران کارکردگرا، و بوده‌اند. 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻 2⃣ رفتارگرایی در طول دهه 1950، مکتب فکری مسلّط بود. رفتارگرایی که بر پایه کارهای متفکرانی چون ، و قرار دارد، کلیه رفتارهای انسان را توسط علل و عوامل محیطی، به جای نیروها و عوامل درونی، قابل توضیح و تشریح می‌داند. رفتارگرایی بر رفتار مشاهده‌پذیر تمرکز دارد. نظریه‌های یادگیری از جمله شرطی‌شدن کلاسیک و شرطی‌سازی عامل، مورد پژوهش‌های گسترده‌ای قرار گرفته‌اند. 🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻 3⃣ بنیان‌گذار رویکرد روان‌کاوانه بود. این مکتب فکری بر تاثیر ذهن ناهشیار یا ناخودآگاه بر رفتار انسان تاکید دارد. فروید عقیده داشت که ذهن انسان از سه عنصر نهاد، خود و فراخود تشکیل شده است. از دیگر متفکران معروف این مکتب فکری می‌توان -فروید، و را نام برد. 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻 4⃣ این مکتب فکری در پاسخ به روان‌کاوی و رفتارگرایی به وجود آمده است. روان‌شناسی انسان‌گرایانه بر خلاف آن دو، بر اراده آزاد انسان، رشد شخصی و خودشکوفایی تمرکز دارد. مهمترین متفکران انسان‌گرا و هستند. 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻 5⃣ روان‌شناسی گشتالت بر پایه این ایده است که ما چیزها را به صورت یک کلّ یکنواخت تجربه می‌کنیم. این رویکرد به روان‌شناسی ابتدا در آلمان و اتریش و در خلال قرن نوزدهم در پاسخ به رویکرد جزئی‌نگر ساختارگرایی پدید آمد. این متفکران به جای شکستن افکار و رفتار به کوچکترین عناصر، عقیده دارند که باید کلّ تجربه را مورد نظر قرار داد. به عقیده آن‌ها، کلّ بزرگتر از مجموع اجزا است. * گشتالت یک اصطلاح آلمانی است که معادل‌های متعدد از جمله فرم، شکل‌بندی، هیئت و کلّ برای آن پیشنهاد شده است. 🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 6⃣ روان‌شناسی شناخت، شاخه‌ای از روان‌شناسی است که به مطالعه فرایندهای ذهنی شامل چگونگی تفکر، ادراک، به یادآوردن و یادگیری می‌پردازد. این شاخه از روان‌شناسی، به عنوان بخشی از حوزه بزرگتر علوم شناختی، با سایر رشته‌ها مانند علم اعصاب، فلسفه و زبان‌شناسی ارتباط دارد. یکی از تأثیرگذارترین نظریه‌های این مکتب فکری، نظریه مراحل رشد شناختی است که توسط ارائه شده است. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 @ravanshenasyvamoshavereh
4⃣ نظریه راجرز به اعتقاد نظریه پردازان انسان گرا از جمله ، انسان‌های سالم که او آن‌ها را افراد خودشکوفا می‌نامید، دارای پنج ویژگی مهم هستند: 1. آگاهی از همه تجربه‌ها: فرد سالم با قرار گرفتن در معرض هر تجربه جدیدی، اجازه می‌دهد تمام اطلاعات مهم موجود در موقعیت، به سوی او روان شوند و به اقدامی که بهترین پاسخ به رویداد جاری است، اعتماد می‌کند. چنین آدمی مجبور نیست درباره تصمیم‌گیری تأمل کند، بلکه بهترین تصمیمی را می‌گیرد که حاصل عدم تحریف یا عدم انکار اطلاعات مربوط به زندگی فعلی او است. گشودگی برابر تجربه، بیانگر فردی است که عمدتاً در زمان حال زندگی می‌کند؛ او نه اطلاعات مربوط به گذشته را پردازش می‌کند و نه اطلاعاتی را که به زمان حال مربوط است دور می‌ریزد. 2. توانایی زندگی کردن پر بار در هر لحظه: هر لحظه و تجربه‌ای که می‌تواند با خود بیاورد، تازه و جدید است. هیچ گونه انعطاف ناپذیری و خشکی وجود ندارد. هیچ گونه سازمان یا ساختار سفت و سخت بر تجربه شخص تحمیل نمی‌شود. 3. اعتماد به ارگانیسم فرد: یعنی اعتماد داشتن به احساس کردن واکنش‌های شخص به جای هدایت شدن به وسیله قضاوت‌های دیگران یا به وسیله یک هنجار اجتماعی یا حتی به وسیله قضاوت‌های عقلانی. 4. احساس آزادی: افراد خودشکوفا و سالم احساس آزادی اصیلی دارند تا به هر جهتی که میل دارند حرکت کنند و بدون ممانعت و بازداری دست به انتخاب بزنند. 5. خلاقیت، یعنی زندگی کردن خلاق و سازگار در شرایط متغیر محیطی: همراه با این خلاقیت، یک احساس خودانگیختگی وجود دارد. شخص می‌تواند به طور انعطاف پذیری با تجربه‌ها و چالش‌های تازه سازگار شود و آن‌ها را بیابد. او نیاز به قابل پیش بینی بودن، امنیت یا حالتی عاری از تنش ندارد. (شولتز، 1368: 170) 🔺▪️🔺▪️🔺▪️🔺▪️🔺▪️🔺 5⃣ نظریه مزلو برای افراد خودشکوفا که از نظر او بهترین و سالم‌ترین افراد هستند و البته شمار آن‌ها به اندازه یک درصد از کل جامعه یا کمتر است، خصوصیات زیر را برمی شمارد: 1. ادراک بسیار کارآمد از واقعیت؛ 2. پذیرش خود، دیگران و طبیعت به طور کلی؛ 3. خودانگیختگی، سادگی و طبیعی بودن؛ 4. تمرکز روی مشکلات به جای تمرکز روی خود؛ 5. نیاز به استقلال و داشتن حریم خصوصی؛ 6. احساس درک تازه و مداوم؛ 7. تجربه‌های اوج یا عرفانی؛ 8. علاقه اجتماعی؛ 9. روابط بین فردی؛ 10. خلاق بودن؛ 11. ساختار منشی دمکراتیک؛ 12. مقاومت در برابر فرهنگ پذیری. (پروچاسکا، 1381: 187) از نکات قابل تأمل در نظریه او، روح اومانیستی و انسان مداری است که به عقیده مزلو در مخرج مشترک معیارهای وی وجود دارد. ساختار‌شناختی نقش اصلی را در غربال کردن، رمزگردانی، سازمان دهی و ذخیره‌سازی و بازخوانی اطلاعات دارد. اطلاعاتی که با طرح واره‌های موجود سازگار باشند، به دقت رمزگذاری می‌شوند؛ در حالی که اطلاعات ناسازگار یا مغایر با طرح واره‌ها فراموش می‌شوند. مادامی که انسان را هدف و غایت خودش بدانیم، مسلماً در یک مدار ثابت خواهیم بود و نتیجه‌اش رکود است، نه تعالی و حرکت. در حقیقت، برای تعالی و کمال انسان باید نقطه‌ای ماورای انسان و به تعبیر دقیق‌تر مافوق انسان در نظر گرفت. همچنین باید متذکر شد کمال انسان، صرفاً تکامل نفس نیست؛ بلکه عبور از نفس و گذشت از آن و سپس فنای او در عالم «بودن» است. نکته دیگر اینکه انسان به وسیله نیازها و کمبودهایی که نهایتاً راهی برای رسیدن به نیازهای بالاتر است برانگیخته نمی‌شود، بلکه انگیزش او در تمام دوران حیاتش، به وسیله جاذبه و کشش پروردگار است. در مجموع باید گفت در نظریه‌های وجودگرایی و انسان‌گرایی به نیروهای بالقوه انسان و شکوفایی آن‌ها اهمیت داده می‌شود، ولی خودشکوفایی مورد نظر تمام ابعاد والای انسان را در نظر نمی‌گیرد. 🔺▪️🔺▪️🔺▪️🔺▪️🔺▪️🔺 @ravanshenasyvamoshavereh
mehrazin Psychologist: 🔻نظریه فرد مدار (درمان مراجع محور یا مراجع مدار) --- کارل راجرز🔺 @ravanshenasyvamoshavereh 🔷 زندگینامه‌ی کارل راجرز در اوک پارک ایلینویس از توابع شیکاگو در خانواده‌ای متعصب متولد شد و تا قبل از رفتن به دانشگاه، دوستان کمی خارج از خانواده داشت. او در زمینه کشاورزی تحصیل کرد اما بعد از ازدواج با دوست دوران کودکی‌اش هلن الیوت در سال ۱۹۲۴، در حوزه علمیه الهیات ثبت نام کرد. در نهایت برای ادامه تحصیل در روان شناسی بالینی به کالج تربیت معلم کلمبیا نقل مکان کرد و در دانشگاه های اوهایو، شیکاگو و ویسکانسین به فعالیت پرداخت و درمان مراجع محور خود را براساس روانشناسی انسان‌گرا توسعه داد. در سال ۱۹۷۲ راجرز به دلیل کارهای حرفه‌ای‌اش، از سوی انجمن روانشناسی آمریکا به عنوان شایسته‌ترین فرد برای دریافت نشان مشارکت حرفه‌ای برجسته انتخاب شد. او پیش از مرگش در سال ۱۹۸۷ به پاس فعالیت‌هایش در زمینه‌ی درگیری‌های داخلی آفریقای جنوبی و ایرلند شمالی، نامزد دریافت جایزه‌ی صلح نوبل شد. (۱۹۸۷-۱۹۰۲) روانشناسی انسان‌گرا بود که با فرضیات اصلی آبراهام مازلو موافق بود اما معتقد بود که برای رشد فرد، نیاز به محیطی است که برای فرد اصیل بودن (گشودگی و خودافشاگری)، پذیرش (دیده شدن با توجه مثبت غیرمشروط) و همدلی (گوش داده شدن و فهمیده شدن) فراهم کند. بدون اینها، روابط و شخصیت‌های سالم آنگونه که باید توسعه نمی‌یابد، درست مثل درختی که بدون آب و نور خورشید رشد نمی‌کند. 🔹راجرز معتقد است که هر فرد می‌تواند به اهداف، تمایلات و خواسته‌هایش در زندگی دست یابد. وقتی این اتفاق رخ دهد، خودشکوفایی ایجاد می‌شود. این یکی از مهمترین دستاوردهای کارل راجرز در روانشناسی بود و برای دستیابی فرد به توانمندی‌هایش، تعدادی عوامل باید برآورده شوند.
mehrazin Psychologist: 🔻رویکرد (Carl Rogers) در آغاز به یا درمانجومدار معروف بود و بعدها به تغییر یافت. راجرز نظریه اش را از تجربیات خود با درمانجویان، نه از پژوهش آزمایشگاهی، به وجود آورد. عبارت درمان فردمدار حکایت از آن دارد که توانایی تغییر دادن شخصیت و بهبود آن درون فرد قرار دارد. این فرد است نه درمانگر که چنین تغییری را هدایت می کند. 🔻ما موجودات منطقی هستیم که تحت تاثیر درک آگاهانه از خود و دنیای تجربی مان قرار داریم. راجرز برای نیروهای ناهشیار یا توجیهات فرویدی اهمیت زیادی قایل نبود. او این عقیده را نیز رد کرد که رویدادهای گذشته تاثیر کنترل کننده ای بر رفتار جاری دارند. او تاکید کرد که احساسات و هیجانات کنونی، تاثیر بیشتری بر شخصیت دارند. 🔻راجرز درمان فردمدار را با گوش کردن به گزارش های شخصی درمانجو انجام می داد. منتقدان راجرز را متهم می کنند به اینکه او عواملی را که درمانجو به صورت هشیار از آنها آگاه نبود ولی می توانستند بر رفتار تاثیر بگذارند، نادیده گرفت. امکان دارد که افراد گزارش های تجربیات ذهنی خود را تحریف کنند، برخی رویدادها را سرکوب کنند و رویدادهای دیگر را از خود در آورند تا ماهیت واقعی خویش را مخفی کنند و خود انگاره آرمانی نشان دهند. 🔻روان درمانی فرد مدار راجرز فورا محبوبیت یافت. آموزش روان کاوی سنتی به مدرک پزشکی و دوره طولانی تخصص نیاز داشت. این درمان در دنیای تجارت به عنوان روش آموزشی برای مدیران مورد استفاده قرار گرفته است. نظریه شخصیت او به خاطر تاکید آن بر خود پنداره، شهرت گسترده ای یافته است. 🔻بنا به نظر ، استاد پیشین و صاحب نام دانشگاه براندیس، روان شناسی انسانی نیروی سومی را در گستره روان شناسی آمریکا تشکیل می دهد. دو نیروی دیگر عبارتند از روانکاوی و رفتارگرایی. راجرز را می توان بخش مهمی از این « نیروی سوم» محسوب داشت. او نیز مانند مزلو معتقد بود که آدمها طبعاً گرایش به خود شکوفایی دارند. راجرز معتقد بود که انسان در اصل دارای جوهره و ماهیتی مثبت است و هیچ چیز منفی یا شومی ذاتی او نیست. به نظر راجرز در صورتی که به اجبار به ساختارهای ساخته و پرداخته اجتماعی رانده نشویم و درست همان طوری که هستیم مورد قبول و پذیرش واقع شویم، به نحوی زندگی خواهیم کرد که موجب پیشرفت خود و جامعه شویم. به نظر راجرز انسان در اصل هم به ارضای نیازهای شخصی و هم به ایجاد رابطه نزدیک و صمیمانه با دیگران نیاز دارد و خواستار هر دوی اینهاست. در مجموع چنین به نظر می رسد که دیدگاه راجرز در اصل دیدگاهی انسان گرایانه است. @ravanshenasyvamoshavereh