eitaa logo
مشاوره و روانشناسی (خادمیاران رضوی کرمانشاه )
274 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
125 فایل
🍀کانونهای تخصصی مشاوره و مددکاری خادمیاران رضوی(استان کرمانشاه) @ravanshenasyvamoshavereh خدمات مشاوره ای« رایگان »چهارشنبه های امام رضایی ، هماهنگی با @ghanbari_1993
مشاهده در ایتا
دانلود
یک دختر تازه ازدواج کرده بلد نبوده غذا درست کنه زنگ زده به مادر شوهرش گفته دو لیوان آب بزار جوش بیاد تا بهت بگم چکار کنی آب گذاشته جوش اومده عکس شو گرفته فرستاده واسه مادرشوهر الان مادر شوهرش هی غش می کنه هی هوش میاد کل می زنه 😜😜😜😂😂😂😂‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📃خنده در خندوانه! 🔸سلطه روانشناسی بازاری و حذف جامعه‌شناسی 🔘در این سال‌ها یکی از کلماتی که بسیار تلاش شده است که شکل دیگری به آن بدهند و معنای آن را عوض کنند، «خنده» است. در چند دهه‌‌ی اخیر روانشناسان در ایران به جایگاه ویژه‌ای رسیدند و اغلب رسانه‌های مختلف هم به شکل عجیبی از آن‌ها و جایگاهشان حمایت می‌کنند. روانشناسان در این یکی دو دهه‌ی اخیر در برنامه‌های تلویزیونی حضور فعالی داشته‌اند (آن‌ها هر روز در ساعتی مشخص با مردم صحبت می‌کنند). از طرف دیگر، در این سال‌ها برنامه‌هایی در تلویزیون ساخته شد که نهایتاً خنده را لودگی و امری فردی و خصوصی معنا می‌کرد و اساساً پدیده‌ای جمعی و انتقادی محسوب نمی‌شد. به طور مثال برنامه‌ی «خندوانه» را در نظر بگیرید. عده‌ای در محل اجرای برنامه حضور دارند و به عنوان تماشاگر از آن‌ها استفاده می‌شود. آن‌ها فقط تماشاگرند نه چیز دیگری. در واقع مشارکتی در روند بازی ندارند… کسی در آن فضا اجازه‌ ندارد کاری کند که پیش‌تر پیش‌بینی‌نشده است. خنده‌ی آن‌ها اغلب کنترل‌شده است و دستور هر لبخندی را مجری برنامه صادر می‌کند. همه‌چیز طبق برنامه پیش می‌رود. در واقع برنامه این است که بینندگان و تماشاگران حاضر در برنامه نهایتاً خود را مسئول تمام امور بدانند و باور کنند که می‌توانند بر هر چیزی غلبه کنند. آن‌ها از افراد می‌خواهند به هر شکلی که شده بخندند، چرا که روانشناسان گفته‌اند این امر افسردگی شما را کاهش می‌دهد. با این همه، باید پرسید آن‌ها که می‌خندند به چه چیزی می‌خندند؟ چرا در خنده‌ی آن‌ها هیچ امر جدی و به اصطلاح مهمی به بازی گرفته نمی‌شود؟ 🔘خنده‌ی آن‌ها بیشتر در جهت تداوم‌بخشیدن به وضعیت دهشتناک کنونی است. معمولاً تنها مسائل بی‌خطر به موضوع خنده‌ی آن‌ها تبدیل می‌شود؛ چیزهایی که خندیدن به آن‌ها کمترین هزینه را برای آن که می‌خندد دارد. در نتیجه در اینجا نه با خنده بلکه با شکلی از لودگی مواجه هستیم و هدف آن تبدیل کردن «خنده» به چیزی سرگرم‌کننده و مبتذل است که هیچ کارکردی جز دور کردن فرد از افسردگی و درد ندارد. «فرد» در اینجا گویی مرکز جهان است و توان غلبه بر هرچیزی را دارد. به عبارت دیگر، چنین برنامه‌هایی هدفی جز تولید توهم در فرد ندارند و با تولید توهم در فرد، او را به حال خود رها می‌کنند. در چنین شرایطی فرد دیگر برای سیستم و ایدئولوژی حاکم هیچ خطری ندارد و فرد به بلای جان خود تبدیل می‌شود. او خود مسئولیت کنترل خود را بر عهده می‌گیرد و سیستم با خیال راحت‌تری به کار خود ادامه می‌دهد. 🔘فقر، رنج، نابرابری و… را ساختارها و نهادهای موجود در جامعه گسترش می‌دهند اما گفتمان حاکم از افراد می‌خواهد که بپذیرند مشکل از خود آن‌هاست و نهادهای مختلف مشکلی ندارند. جامعه‌شناسان را کنار گذاشته‌اند و از آن طرف، میدان را برای روانشناس‌ها خالی کرده‌اند تا این موضوع را به افراد ثابت کنند. مجریان برنامه‌های تلویزیونی را به کار گرفته‌اند تا به خنده شکلی خصوصی بدهند یا نهایتاً آن را ابزاری برای مبارزه با افسردگی قلمداد کنند و آن را از حوزه‌ی عمومی به خلوت افراد بکشانند. در صورتی که خنده چیزی فراتر از این مسائل است… به هر حال، صدای مسلط همه‌چیز را طبق میل خود می‌خواهد و معنای کلمات را هم بر همین مبنا تغییر می‌دهد تا راحت‌تر اهداف خود را پیش ببرد. 🔘کار اغلب برنامه‌های به اصطلاح طنز در رسانه‌های رسمی عادی جلوه دادن موقعیت‌های غیرعادی است. در صورتی که طنز و خنده ماهیتی متفاوت دارد و کار آن غیرعادی نشان دادن موقعیتی عادی است.‌ خنده اساساً ناسازگار است و فهم متعارف را به چالش می‌کشد و ما را در برابر آن قرار می‌دهد و از این طریق راه را برای دگرگونی و تغییر ایجاد می‌کند. خنده درد ما را تسکین نمی‌دهد و ما را به پذیرش شرایط موجود فرانمی‌خواند. خنده دست ما را می‌گیرد و به بیرون از موقعیتی که در آن هستیم می‌کشاند و از آن جا به ما می‌گوید: ببینید! حالا خود و واقعیت خود را تماشا کنید. از اینجاست که آدمی توان دیدن پیدا می‌کند و همین امر در واقعیت و آنچه تا آن لحظه عادی و طبیعی فرض شده بود، شکافی ایجاد می‌کند. بریده‌ای از مقاله «بگو به چه می‌خندی تا بگویم کیستی» نوشته احسام سلطانی؛ متن کامل را در لینک زیر بخوانید: https://jostarha.com/dp70 🌎جامعه‌شناسی👇 🆔 @IRANSOCIOLOGY
ابن قولویه[]در کتاب «کامل الزیارات» از امام باقر(ع) این گونه نقل می کند: «کانَ رَسُولُ الله(ص) إِذا دَخَلَ الحُسَینُ(ع) إجْتَذَبَهُ إِلَیه» هرگاه سیدالشهداء(ع) نزد رسول خاتم(ص) می آمد، حضرت تمام آغوش خود را می گشود. هرگاه سیدالشهداء(ع) نزد رسول خاتم(ص) می آمد، حضرت تمام آغوش خود را می گشود. نکته مهم این است که حضرت در هر مکانی، چه در منزل خود، چه در منزل دختر گرامی شان، چه در مسجد و حتّی در محراب، با مشاهده فرزند خود، غرق در شادی شده و او را در بغل می گرفت. در این حالت ابتدا سر فرزندش را می بوسید، سپس دست ها، صورت و لب مبارک شان را می بوسید. متذکر میشود؛ که آنچه از لحاظ رشد در دوران شیرخوارگی مهم و حساس تلقی می‌شود این است که در کودکان نسبت به فردی دیگر نوعی احساس اطمینان ایجاد می‌شود. کودکانی که از لحاظ پرورش تجارب رضایت بخشی داشته‌اند، این اولین مرحله رشد را با موفقیت می‌گذرانند. اظهار می‌کند که کیفیت روابط با مراقبین در کودکی منجر به فعال شدن و راه‌اندازی الگوهای فرد می‌شود و تصویرهای روابط اجتماعی بزرگسالی را فراهم می‌سازد. مدل‌های فعال ساز درونی همان طرحواره‌های ذهنی هستند و عبارتند از انتظار فرد خاصی نسبت به خود این انتظارات تصاویر ذهنی هستند که براساس انواع تعاملات مکرری که فرد دارد ایجاد می‌شوند. نوباوگان به افراد آشنای متعددی دلبسته می‌شوند نه فقط به مادران، بلکه به پدران، خواهر- برادرها، پدربزرگ و مادربزرگ‌ها و پرستاران، گرچه بالبی (۱۹۶۹) امکان دلبستگی‌های متعدد را در نظریه مطرح کرد، اما باور داشت که نوباوگان تمایل دارند رفتارهای دلبستگی خود را به سمت یک نفر هدایت کنند، به ویژه زمانی که رنجور هستند. اگرچه ممکن است کودک به اشخاص متعددی دلبسته شود اما برای دلبستگی خود سلسله مراتبی دارد. به نظر بالبی اشتباه است که فکر کنید که یک کودک خردسال در مورد شخص دلبسته خود سردرگم است و هیچ گونه دلبستگی محکمی با یک فرد خاص ندارد بلکه کودک در اغلب اوقات به یک فرد اصلی دلبستگی عمیق دارد و در غیاب او احساس دلتنگی بیشتری می‌کند و جدایی از افرادی را که کمتر به آن‌ها دلبسته است راحت‌تر از شخص اصلی تحمل می‌کند. : مراقبت توام با عاطفه پدرها از کودک مانند مادرها موجب دلبستگی ایمن می‌شود و هرچه پدرها وقت بیشتری با بچه‌ها سپری کنند، این تاثیر نیرومندتر می‌شود. مادرها وقت بیشتری صرف مراقبت جسمانی و ابراز محبت می‌کنند. @ravanshenasyvamoshavereh دلبستگی ایمن: افرادی که دلبستگی ایمن دارند با جملات زیر موافق می‌باشند: «برای من تقریباً آسان است با دیگران رابطه عاطفی برقرار کنم» «من می‌توانم به راحتی دیگران را دوست داشته باشم واجازه بدهم آن‌ها هم دوست داشته باشند» «من نگران این نیستم که تنها بمانم یا دیگران مرا نپذیرند» این دلبستگی اغلب ناشی از وجود تعاملات گرم و مثبت و پاسخ‌دهنده قبلی با فرد مورد دلبستگی (مادر) می‌باشد. افرادی که دلبستگی ایمن دارند، نسبت به خودشان و شخص مورد علاقه‌شان مثبت فکر می‌کنند. آن‌ها نسبت به روابط بین فردی‌شان نیز نگاه مثبتی دارند. آن‌ها اغلب از روابط خود احساس رضایت و خشنودی می‌کنند. افراد دلبسته ایمن هم در روابط صمیمانه و هم در روابط مستقل خود احساس راحتی می‌کنند اکثر اوقات می‌خواهند تعادلی بین صمیمیت و استقلال در روابط خود برقرار کنند. افرادی که سبک‌های دلبستگی ایمن دارند اغلب از روابط خود احساس رضایت بیشتری می‌کنند. سبک‌های دلبستگی ایمن منجر به ارتباط زنده‌تر خود ابرازگری صمیمانه‌تر می‌شوند که رضایت‌مندی ارتباط را افزایش می‌دهد. افرادی که سبک‌های دلبستگی‌ ایمن دارند روابط بلندمدت‌تری دارند و نسبت به دیگران متعهدتر هستند. این افراد از رابطه بین‌ فردی خود بیشتر احساس رضایت می‌کنند و همین احساس رضایت موجب می‌شود تا رابطه خود را بیشتر ادامه دهند. افرادی که از راهکارهای ایمن استفاده می‌کنند تفکرات مثبت در آن‌ها رشد می‌کند و در نتیجه می‌توانند خاطرات مثبتی از اشخاص و حوادث در ذهن خود حفظ کنند؛ پاسخ‌های مثبت موجب می‌شوند تا افراد به مسائل دشوارتر و موقعیت‌های نگران کننده بعدی، با خلاقیت بیشتری پاسخ دهند. @ravanshenasyvamoshavereh
سوال: 🔰چرا به وجود آمدن رابطي عاشقانه بين دو انسان از به وجود آمدن رابطه عاشقانه و معنوي انسان با خدا خيلي آسان تر و عادي تر است؟ با آن که مي دانيم چقدر خدا عاشق ماست و اين همه به ما نعمت داده؟!! ✍️️پاسخ: ✅چون ما مادي هستيم و ارتباط برقرار کردنِ دو انسان مادي با يکديگر ساده است. افرادي که ظرفيت وجودي و معنويات را در خودشان گسترش نداده اند، ارتباط با عالم معنويات برايشان سخت است و نمی توانند باطن اعمال را به سادگی مشاهده کنند. ما خداوند را به چشم نمی بینیم و خیلی اوقات مهر و لطف او را هم در امور مادی به وضوح نمی توانیم مشاهده کنیم. تقويت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولياي معصومين عليهم السلام قبل از هرچیز با شناخت و معرفت حاصل می شود. پس در ابتدا باید سطح معرفت خود را نسبت به حق تعالی بالا برد. هنگام صحبت كردن با فردي بزرگوار و داراي مقامات عالي، اگر انسان نسبت به او شناخت نداشته باشد، نه تنها از هم صحبتي با او لذت نمي برد، بلكه ممکن است حتی ادب حضور و هم كلامي با او را نيز رعايت نكند. ما هرگز از یک شیء مجهول لذت نمی بریم و تا آن را نشناسیم نمی توانیم بدان ابراز علاقه یا نفرت کنیم. پس هر چه معرفت و آگاهیمان به امری بیشتر شود نفرت یا محبت ما نسبت به آن بیشتر خواهد شد. با این حساب ما هر چه معبود را بهتر و بیشتر بشناسیم و با صفات رحمانیت و رحیمیت و نعمت بخشی او آشنا شویم، محبت او، و به تبع محبت، ارتباط با او در ما بیشتر می شود. و زمانی که محبت بیشتر شد، باید این محبت را با عمل کردن به دستورات، ارتقا داد. کساني که دلشان با خداوند پيوند دارد و محو جمال و جلال خداي متعال هستند و با قلب شان به او اقبال مي نمايند, ايشان بهترين لذت برندگان از عبادت و نيازگويي با خداي هستي هستند. در بحث روش تحصیل محبت خداوند، علاوه بر عنوان محبت، به عنوان عبادت و اطاعت و معرفت نیز باید توجه نمود؛ زیرا این سه عنوان (معرفت، محبت و عبادت) كاملاً به هم مربوطند و محبت ریشه در معرفت و عبادت دارد. گاهى محبت معلول معرفت است و گاهى علت آن و همچنین، محبت گاهى علت عبادت است و گاهى معلول آن. بنابراین براى روشن شدن بحث لازم است روابط این سه عنوان مورد بررسى قرار گیرد تا دقیقا آشكار شود كه جایگاه محبت در كجا است و عوامل و اسباب تحصیل و تحریک آن كدام است. 🌎مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈