👌ازدواجی #ساده با رنگ زیبای #شهدایی! 😄امروز به یک مجلس ساده و بی ریا ، کم هزینه و البته بسیار با معنویت دعوت شده بودیم. مجلس عروسی "خواهر شهید مدافع حرم #محمد_امینی" و "آقای علی‌رضا مرادی" جای شما خالی بود! حسینیه شهید حاج قاسم سلیمانی در بهشت رضای مشهد مملو از میهمانانی بود که به عشق شهدا در این محفل ساده و بی آلایش شرکت کرده بودند . ♨️تا آنجا که توانستیم ازخاطرات طنز شهدا و دفاع مقدس گفتیم. مردم کف زدند و غنچه لبخند روی لبهاشان بازشد.🙂 ✅امید که این اقدام شایسته - که هم رنگ و بوی شهدا داشت و هم بسیار شاد و بانشاط بود- و گروه های مردمی از جمله گروه پرتلاش شهدایی "جنون مجنون" و مسئولین خوب بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی آن را طراحی و اداره می کردند نقطه آغازی باشد برای ورود سیره والای شهدا به زندگی انسان های خاکی ،مثل ما، که سخت به منش نیکوی شهدا نیاز داریم! #حاج_حسین_ناظری 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer

❤️نمایی کوتاه از مراسم #ازدواج_شهدایی در گلزار شهدای بهشت رضای مشهد با اجرای روایتگری طنز #حاج_حسین_ناظری 😁 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer

✅اهدای کتاب نفیس "#مشاوره_با_شهدا" به عروس و داماد شهدایی ❤️مراسم ازدواج درحسینیه شهید حاج قاسم سلیمانی در گلزارشهدای بهشت رضای مشهد 🔑به عروس و داماد توصیه کردیم سعی کنند دعوا نکنند🙄 اما اگر بینشان شکراب شد به سیره شهدا مراجعه کنند و از تجربه های طلایی شهدا در تضمین وتداوم شیرینی زندگی خود استفاده نمایند.😌 #حاج_حسین_ناظری 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer

✅برنامه های هفته جاری #حاج_حسین_ناظری در #مشهد_مقدس ♦️#شنبه 21 آبان بعداز نماز مغرب و عشا / امام رضای 55- #مسجد_هنرمند ♦️#یکشنبه 22 آبان ساعت 16/حرم مطهرآقا امام رضا(ع) – صحن قدس -#رواق_کتاب /برنامه منبر کتاب ♦️#سه_شنبه 24 آبان بعداز نماز مغرب و عشا / قاسم آباد، ابتدای بلوار شهید فلاحی، نبش شهید فلاحی یک- #مسجد_غدیر_بابا_علی 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer

👌با رنگ و بوی #شهدا ، از زندگی هایمان #لذت ببریم! ✅کارگاه های آموزشی #مهارت_های_زندگی (به روش چند رسانه ای ) با رویکرد #سیره_شهدا 🔷مهارت #خود_آگاهی ♦️مهارت #نه_گفتن 🔷مهارت #حل_مسئله ♦️مهارت #مدیرت_زمان 🔷مهارت #کنترل_هیجانات (کنترل خشم ) ♦️پیشگیری از آسیب های اجتماعی (اعتیاد، سیگار وقلیان ،مشروبات الکلی ، ارتباط نامتعارف دختر و پسرو....) ☎️هماهنگی اجرا در سراسر کشور : 09151342012 @ravyfer (ایتا و سروش) 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/r

یاد غواصان مظلوم کربلای 4 بخیر!😢 ✅نسخه کامل این روایت را با عنوان "#رنگ_خدا " به مدت 24 دقیقه با کیفیت HD در اینجا ملاحظه بفرمایید👇 https://www.aparat.com/v/PZxry #حاج_حسین_ناظری 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer

♦️ لوکیشن (موقعیت )برنامه امروز سه شنبه 24 آبان بعداز نماز مغرب و عشا / قاسم آباد، ابتدای بلوار شهید فلاحی، نبش شهید فلاحی یک- #مسجد_غدیر_بابا_علی 👇

✅راز تاثیر کلام چیست ؟ #حاج_قاسم پاسخ می دهد! 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer

قسمت دوم 👇

✅داستان #عروس_مجنون ♦️قسمت #دوم : آن روز به هر بدبختی که بود خودم را از از مخمصه رها کردم و البته می دانستم که مادرم دست بردار نخواهد بود چراکه خوب می شناختمش! . حدسم هم درست بود و چند روز بعد دوباره سر حرفی ، باز مادرم ملتمسانه از من خواست که جواب اورا بدهم و من بازهم تونستم با لطایف الحیل خودم را از پاسخ صریح رها کنم . یک روز دم عصر بعد از این که از نانوایی نان خریده و به خانه برمی گشتم مادرم هم همزمان با من به خانه وارد شد . در آستانه در رو به من کرد و با خوشحالی پنهانی که در چهره اش موج می زد گفت : - می دونی حمید از کجا می آم؟ - از کجا مادر؟! ـ دارم از خانه آقا جواد میام . با بی میلی جواب دادم: آقا جواد ... کدوم آقا جواد ؟! -آقا جواد ...آقا جواد رو چطور نمی شناسی! همین بقال سرکوچه . با خودم گفتم حتماً حساب و کتابی داشتند و تسویه حسابی و از این جور کار ها . بنابراین گفتم : «حتماً تسویه حساب چیزی داشتین ؟» مادرم یک لحظه ایستاد و گفت : -تسویه حساب؟ نه تازه حساب باز کردم . من بیچاره ساده هم خواستم مزاحی کرده باشم گفتم : «خوب مواظب باش حسابت سنگین نشه که پرداختنش مشکله ها !» و بعدش به نشان پایان حرفم خنده مصنوعی سر دادم . مادرم با زیرکی خاصی گفت :« نخیر آقا حمید! حساب من سنگین نمی شه! این حساب شماست که سنگین میشه ، البته قربون این جور سنگینی ها !! ». کمی مکث کردم و در حالی که کفش هایم را در می آوردم گفتم : - این حرفها چیه مادر ؟ ... چه حسابی؟! چه کتابی ؟! مادرم گفت : «خودت را به اون راه نزن آقا پسر ... یعنی تو نمی دونی من واسه چی چند روزه راه خونه آقا جواد رو گز می کنم ؟» من که تازه فهمیده بودم که مادرم چند روزه به خانه آقا جواد رفت و آمد می کند با تعجب گفتم :« نه واسه چی مادر ؟ » مادر هم چادرش را سر جالباسی گذاشت و گفت : «امون از این حواس پرتی جوونای امروز» . معمای عجیبی بود که من ازهیچ چیزش سر در نمی آوردم به همین خاطر متعجبانه و پرسشگرانه پرسیدم :« مادر بالاخره می گی جریان این آقا جواد چیه یا نه ؟ منو که نصف جون کردی ! » مادر هم زیرکانه خندید و گفت : «الهی من فدای اون عروس خوشگلم برم که هنوز نیومده پسر من رو نصف جون کرده ! » #پایان قسمت دوم ادامه دارد

👌 آماده اجرا شد!👇 ✅کارگاه بصیرتی چند رسانه ای #کدام_آزادی 🎯تبیین ، تحلیل و ماهیت شعار اغتشاشات اخیر 📌محتوایی جذاب و قابل درک برای #دختران مقطع متوسطه اول و دوم ✅هماهنگی اجرا برای نیمه دوم آذر به بعد ☎️ 09151342012 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer