eitaa logo
روش سنتیِ تحصیل علوم حوزوی
2.4هزار دنبال‌کننده
413 عکس
59 ویدیو
65 فایل
ارتباط با ما در ایتا: 🆔 @almoftagher آدرس کانال آرشیو دروس در ایتا: 🆔 https://eitaa.com/raveshsonnati2 آدرس کانال آرشیو دروس در تلگرام: 🆔 https://t.me/raveshsonnati2 آدرس وبلاگ برای دانلود صوت‌های درسی: 🆔 http://raveshsonnati.blog.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
النّکتة العاشرة: التّنافر قد یکون فی المفرد والکلمة کما قیل بوجوده في «العهعخ» لِنَبْتٍ أو شَجَرةٍ و«الهَقْعَة» لأَنْجُمٍ، وقد یکون فی المرکب والکلام کما قیل بوجوده في قول حبیب: کریم مَتی أمدحْهُ أمدحْهُ والوری مَعي وإذا ما لمتُه لمتُه وَحْدِي ولیس کلُّ ثِقلٍ موجباً للتّنافر بل ما بلغ مبلغاً یشمئزّ منه طبع أهل اللسان ولایقبله ذَوقُهم؛ ولا ینحصر السبب في تحقّق التّنافر في قُرب المخارج أو بُعدها وإن کان له دخلٌ فیه بل العلةُ فیه اجتماعُ حروفٍ مخصوصةٍ أو ألفاظٍ معیّنةٍ ذاتِ خواصَّ وصِفاتٍ في اللفظ توجبه؛ ویکشف عنه الذوق السلیم کما سبق. توضیح: تنافر گاهی در لفظ مفرد و کلمه است و گاهی در لفظ مرکّب و کلام. اول مانند «عهعخ» (به معنای گیاهی یا درختی) و «هقعة» (نام چند ستارۀ نزدیک به هم) که تلفظشان حتی بر زبان عرب نیز سنگین است چنانکه گفته شده است و دوم مانند تکرار «أمدحْهُ» در شعر حبیب بن أوس (که در متن بالا آمده است) که اگر چه خود «أمدحْه» سنگینی واژه اش به حدّ تنافر نرسیده است، ولی به سبب تکرارش در کلام سبب تنافر آن شده است. دو نکتۀ مهم: 1. چنانکه از مطالب پیشین روشن شد، هر ثقل و سنگینی ای موجب تنافر نیست، بلکه آن ثقلی تنافرآور است که به حدّ نفرت غالب اهل زبان و ناخوشایندی ایشان از کاربرد آن برسد و طبعشان پس زده و ذوقشان آن را نپذیرد. 2. سبب تامّ پدیدآمدن تنافر در لفظی، نزدیکی یا دوری حروف آن در مخرج نیست، اگر چه این نیز بی تأثیر نیست؛ بلکه سبب تامّ آن گردآمدن حروف خاص یا واژگان مخصوص با خواص و صفات ویژه در تلفّظ است که موجب آن حد از سنگینی می شود و این، ذوق سلیم است که از آن پرده بر می دارد، چنانکه گذشت. 📚📚📚 (برای توضیح و تفصیل نگ: مطوّل ص 17 و 20 و شروح و حواشی آن و برای توضیح دو واژۀ «العهعخ» و«الهَقْعَة» و شعر مذکور نگ: العین نوشتۀ خلیل بن احمد فراهیدی، ج 2، ص 274 و المُخَصَّص نوشتۀ ابن سِیْدَة، ج 2، ص 369 و تاج العروس من جواهر القاموس نوشتۀ زَبِیدی، ج4، ص 295 و الطّراز الأوّل والکناز لما علیه من لغة العَرَب المُعَوَّل نوشتۀ سید علیخان حسنی حسینی شیرازی مدنی، ج 5، ص 154 والعمدة فی محاسن الشعر وآدابه نوشتۀ ابوعلی قیروانی ازدی، ج2، ص 264. ) @raveshsonnati
النّکتة الحادیة عشرة: ثاني الأمرین اللَّذَین یُخِلّانِ بفَصاحة اللّفظ هي الغَرابة وهي کون اللفظ غیرَ معهودِ الاستعمال ومأنوسِ الاستخدام بینهم من أجْلِ خَلَلٍ إمّا في النّظم وإمّا في المَعنی؛ فهي قسمان: غرابةُ النّظم - ولیست إلا في المرکّب والکلام - فتُسمَّی عندهم بالتعقید اللفظيّ؛ وغرابة المعنی وهي قد تکون في المفرد والکلمة؛ وقد تکون في المرکَّب والکلام؛ ویسمّی حینئذٍ عندهم بالتعقید المعنويّ. توضیح: دومین امری که به فصاحت لفظ آسیب می زند، غرابت است و آن عبارت است از اینکه لفظی – چه مفرد آن و چه ساختار و اسلوب مرکّب آن – استعمال و کاربردش میان غالب اهل زبان معهود و معروف نباشد و این نامعهودی یا به خاطر وجود چینش نامنظم واژگان کلام است که دانشمندان علوم بلاغی از آن به تعقید لفظی یاد می کنند یا به سبب وجود معنای ناشناخته و غریب است که گاهی این غرابت در مفرد و کلمه است و گاهی در مرکّب و کلام که به غرابت ساختاری معنوی کلام می انجامد و دانشمندان بلاغی این نوع اخیر را تعقید معنوی نام نهاده اند. 📚📚(برای تعریف اصطلاحات و مثالها نگ: مطوّل ص 18 و 21 و 22 و شروح و حواشی آن و سایر کتب بلاغی). دو نکتۀ مهم: 1. از دید ما - به دلائلی - تعقید لفظی و معنوی مناسب است تحت عنوان غرابت قرار گیرد نه به عنوان آسیب زنی مستقل. 2. نقد باقی آنچه از مخلات به فصاحت و آسیب رسانان به آن شمرده اند در نکات بعدی خواهد آمد إن شاء الله. @raveshsonnati
النّکتة الثّانیة عشرة: الإِفصاح بکسر الهمزة غیر الفَصاحة فإنَّ الإفصاح هو النّطق بکلام فصیح والفصاحة هي ملکة ذلک النّطق. توضیح: اِفصاح مصدر «أَفْصَحَ یُفْصِحُ» به معنای «فصیح و شیوا سخن گفتن» است که با یکبار هم حاصل می شود، ولی فَصاحة مصدر «فَصُحَ یَفْصُحُ» به معنای «فصیح و شیواسخن شدن» است که عادتاً جز با تکرار و تمرین بسیار زیاد حاصل نمی شود، از این رو دانشمندان علم بلاغت آن را به «ملکه ای نفسانی – یعنی حالت ثابت و راسخی در نفس – که توان فصیح سخن گفتن یا نوشتن را در هر شرایطی و به هر شکلی به گوینده یا نویسنده می دهد» تعریف کرده اند. (نگ: تاج العروس من جواهر القاموس نوشتۀ زَبِیدی، ج 4، ص 154 و 155 و المطوّل نوشتۀ تفتازانی، ص 24) @raveshsonnati
🔹مفتقرا متاب رو از در او بهیچ سو 🔹زانکه مس وجود را فضه او طلا کند 🌹سالروز ولادت دختر نبوت، همسر ولایت، مادر امامت، حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها و روز زن بر شما مبارک باد. 👉 @raveshsonnati
النّکتة الثّالثة عشرة: قالوا: ممّا یخلّ بفصاحة المفرد مخالَفة القیاس اللغويّ کالماه في الماء وکالأجلل في الأجلّ. أقول: یرد علیه أنّ مثل هذا یُعدّ غلطا لا غیرفصیح فإنّ المقسم للفصیح وغیره کما أشرنا إلیه هو الصحیح والکلام المشتمل علی مثله مشتمل علی الغلط وإن کان فی نفسه مع قطع النظر عن هذا فصیحا حسنا؛ نعم لامضایقة فی تسمیة الکلام المشتمل علی الغلط الإفرادی غیرَ فصیح. توضیح: از اموری که دانشمندان علوم بلاغی جزء مخلات به فصاحت واژه شمرده اند، مخالفت با قاعده و قیاس لغوی (در مقابل عقلی و شرعی) است و مقصود از آن، صِرفا مخالفت قواعد صرفی نیست، بلکه مخالفت با استعمالی است که مورد رضایت واضع است چه مخالف قاعده صرفی نیز باشد مانند: اَجْلَل که بر خلاف قاعده ادغام نشده است و درست آن اَجَلّ است و چه مخالف قاعده صرفی نباشد مانند: ماه در واژۀ ماء (به معنای آب) که اصلش به دلیل جمعش «میاه» ماه بوده است. ولی از دید ما چنانکه گذشت، مخالفت با قیاس لغوی به تفسیری که گذشت، سبب غلط و نادرستی واژه می شود نه غیر فصیح بودن آن و به بیانی دیگر: واژۀ فصیح نمی تواند غلط باشد، چون فصاحت یک مرتبه بالاتر از صحّت و درستی است و مقسم فصیح و غیر فصیح واژۀ درست است نه هر واژه ای. بلی، مانعی نیست که کلام مشتمل بر چنین چیزی را که غلط است، غیر فصیح دانست. @raveshsonnati
✔️ آیه الله گلپایگانی می‌فرمودند: 🔹هر وقت حس می‌کنم طلبه ها درس نمی‌خوانند تب می‌کنم! 🔹ایشان اولین نفری بودند که در سال تحصیلی حوزه، درس را شروع می‌کردند و آخرین کسی بودند که درس را تعطیل می‌کردند. 🔹در سال ۶۴ که زمین خوردند و پای ایشان شکست و در تهران عمل کردند مدتی نمی‌توانستند درس بروند ولی با همان پای شکسته در منزل، روی تخت می‌نشستند و همین‌ جا درس را مطرح می کردند چون توان رفتن به مسجد را نداشتند! 📚خبرگزاری حوزه، گفتگو با سید محمد باقر گلپایگانی، ۹۹/۴/۱. 👉 @raveshsonnati
النّکتة الرّابعة عشرة: عدَّ بعضُهُم ممّا یُخلُّ بفَصاحة اللفظ الکَراهةَ في السَّمع. ویرد علیه أنّ هذا راجع إلی التنافر أو الغرابة فإنّ المنشأ للکراهة إما أمر یرجع إلی اللفظ وحروفه ذاتا أو صفة أو حرکاته و هو الأول وإما أمر یرجع إلی معنی اللفظ وکونه غیر مأنوس الاستعمال ومعهود الدوران وهو الثانی وإلّا فلا وجه لإخلالها. نعم، قد لایحسن استعمال ما یستکره سمعه بلا تنافر أو غرابة فی مقام کقولنا بالفارسیّة: «خر» لکنّه یخلّ حینئذ بالبلاغة لا الفصاحة فتفطّن. توضیح: برخی از دانشمندان علوم بلاغی کراهت در سمع یعنی ناخوشایندی در شنیدن واژه را از مخلّات و آسیب زنان به فصاحت لفظ شمرده اند؛ زیرا چنانکه گوش، از شنیدن آواهای ناجور و ناکوک بیزار است، از شنیدن برخی واژگان نیز بیزار است و خوشش نمی آید؛ مانند واژۀ «جِرِشّی» (جرشّا) به معنای نفْس و روح در عربی و واژۀ «خَر» به معنای آن حیوان دراز گوش در فارسی. ایراد این دیدگاه این است که این مورد یا به تنافر بر می گردد یا به غرابت؛ زیرا منشأ کراهت در سمع یا ویژگی ای است که لفظ یا حروف یا حرکاتش باز می گردد که همان تنافر است یا ویژگی ای است که به معنای واژه و اینکه کاربردش نامأنوس است بر می گردد که همان غرابت است. بله، گاهی ممکن است انسان از کاربرد واژه ای خوشش نیاید به این خاطر که کاربرد آن در آن مقام خاص، زیبنده نیست مانند کاربرد واژۀ «خر» در برخی مقامات خطابی ولی این امر سبب اخلال به بلاغت خواهد بود نه فصاحت. @raveshsonnati
روش سنتیِ تحصیل علوم حوزوی
#النکت_المهدویّة_البلاغیّة النّکتة الأولی(۱) عن رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم: "الْمَهْدِی
در پُست پیشین، گفته شد که پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف طاووس بهشتیان خواندند و گفته شد که این نوع بیان یا بیانی تشبیهی است و یا در دل خود تشبیهی نهفته دارد. در هر صورت، حضرت مهدی به طاووس تشبیه شده است، آن هم نه هر طاووسی بلکه طاووس بهشتیان. حال پرسش این است که وجه شبه چیست؟ برای فهم خوب وجه شبه لازم است که دو طرف تشبیه یعنی مشبّه و مشبّه به را خوب شناخت. وصف مشبّه به (طاووس) امّا طاووس پس حیوانی است از دستۀ پرندگان که به زیبایی و الوان رنگارنگش معروف و مشهور است. حضرت علی علیه السّلام در خطبه‌ای (خطبۀ 165 نهج البلاغة) در عظمت خلقت پرندگان به ویژه عجایب خلقت طاووس مطالبی را فرموده است که ترجمۀ آن عبارت است: «و از شگفت‏‌ترين مرغان، طاووس است كه آن را در استوارترين شكل ايجاد كرد، و رنگهايش را در نيكوترين مرحله نظام داد، با بالى كه قلم‌هاى آن را به هم پيوست، و دمى كه آن را دراز و كشيده گردانيد. چون به جانب طاووس ماده رود آن را باز كند، به طورى كه بر سرش سايه اندازد، گويى بادبان كشتی‌اى است از منطقه دارين كه كشتيبان آن را از جاى خود می‌گرداند. به رنگش می‌نازد، و به نازش می‌خرامد ... . انگار می‌کنى قلم‏هاى بال طاووس ميله‌‏هاى چنگكى است ساخته شده از نقره، و آنچه از دايره‏‌هاى عجيب (زرد و سبز) بر بالها روييده گردنبندهاى طلاى ناب و پاره‏‌هاى زبرجد است. اگر بالش را به آنچه از زمين می‌رويد تشبيه كنى میگويى: دسته گلى است كه از شكوفه‏‌هاى بهاران چيده شده. و اگر آن را به جامه‌‏ها مثل بزنى همچون حلّه‏‌هايى است پر از نقش و نگار، و يا جامه‏‌هاى خوش منظر يمنى. و اگر آن را به زينت و زيور تشبيه كنى مانند نگين‏‌هاى رنگارنگى است كه ميان نقره مرصّع به جواهر قرار داده شده. به مانند متكبّر دلشاد راه می‌رود، و هر زمان دم و بال خود را می‌نگرد از زيبايى پيراهن پر از نقش و نگارش و حمايل مرصّعش به قهقهه می‌خندد. و هرگاه به پاهاى خود چشم می‌اندازد آنچنان فرياد می‌کشد كه معلوم می‌شود دادخواهى می‌کند، و به دردى واقعى گواهى می‌دهد، زيرا پايش مانند پاى خروس دو رگه باريك و تيره است، و از ساق استخوان پايش خارى پنهان برآمده. در جاى تاج خود كاكلى سبز و مزيّن به نقش دارد. محل برآمدن گردنش مانند لوله ابريق كشيده و بلند است. جاى فرورفتگى گردن تا شكمش چون رنگ نيلى يمنى سبز سير است، يا چون قطعه ديبايى است كه آينه صاف و درخشنده‌‏اى بر روى آن نشانده باشند، گويا چادرى سياه به خود پيچيده، و از برّاقى گمان می‌رود كه رنگ سبز خوش نمايى با آن در آميخته است. در شكاف گوشش خطّى است مانند سر قلم، و سپيد چون گل بابونه، كه اين سپيدى در ميان رنگ سياه اطرافش می‌درخشد، كمتر رنگى است كه نمونه آن در اين حيوان به كار گرفته نشده، و به خاطر صيقلى و برّاقى زياد و درخشش و حسنش آن رنگ را بهتر جلوه داده. و به مانند شكوفه‏‌هاى پراكنده است كه باران‌هاى بهارى و آفتاب با حرارت هنوز آن را نپروريده. گاهى از پر خود بيرون می‌آيد، و از پيراهنش برهنه می‌گردد، پرها پشت سر هم می‌ريزند، دوباره پى در پى می‌رويند، مانند برگ درختان كه در پاييز فرو می‌ريزند، سپس رشد كرده به هم می‌پيوندند تا بار ديگر به صورت اوّل باز گردند. پر جديد در رنگ آميزى مانند دفعه اول است، و هر رنگى در جاى سابقش قرار می‌گيرد. چون به دقّت در مويى از موهاى پر طاووس نظر كنى يك بار سرخ رنگ، و بار ديگر سبز زبرجدى، و مرتبه ديگر زرد طلايى نشان می‌دهد. پس چگونه فكرهاى ژرف‏بين، و عقول با ذوق خلقت عجيب اين حيوان را درك كند، و چسان توصيف وصف كنندگان وصفش را به نظم آورد، با آنكه كوچكترين اجزايش انديشه‏‌هاى ژرف‏بين را از درك عاجز نموده و زبان وصف كنندگان را ناتوان كرده است؟!» پاک است خداوندى كه عقلها را از توصيف مخلوقى چون طاووس مبهوت و مقهور نموده با اينكه آن را چنان در برابر چشم‌ها جلا داده كه آن را محدود به حد معيّن و پديد آمده و با اندام تركيب يافته و رنگ آميزى شده درک كرده‏‌اند، و زبانها را از بيان كيفيت آن در ناتوانى نشانده، و آنها را از شرح وصف اين حيوان به عرصه عجز كشيده است. (نهج البلاغه به ترجمۀ استاد انصاریان ص 150 – 152). 👇👇👇
روش سنتیِ تحصیل علوم حوزوی
#النکت_المهدویّة_البلاغیّة در پُست پیشین، گفته شد که پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله حضرت مهدی عجّ
به قول شاعر عرب زبان: سبحان مَنْ مِنْ خَلقِهِ الطّاوُسُ طَيْرٌ على أشْكاله رَئيسٌ‏ كأنّه في نَقْشِهِ عَرُوسٌ‏ في الرِّيشِ منهُ رُكِّبَتْ فُلُوسٌ‏ تُشْرِقُ في داراتِهِ شُمُوسٌ‏ في الرّأس منه شَجَرٌ مَغْروسٌ‏ كأنَّهُ بَنَفْسَجٌ يَمِيسُ‏ أو هُو رَهْوُ حَرَمٍ يَبِيسُ‏ و به قول سعدی: شَجَر مقل در بیابانها نرسد هرگز آفتی به برش رطب از شاهدی و شیرینی سنگها می زنند بر شجرش بلبل اندر قفس نمی‌ماند سالها، جز به علت هنرش زاغ ملعون از آن خسیس‌ترست که فرستند باز بر اثرش وز لطافت که هست در طاووس کودکان می‌کنند بال و پرش که شنیدی ز دوستان خدای که نیامد مصیبتی به سرش؟ هر بهشتی که در جهان خداست دوزخی کرده‌اند بر گذرش 👉 @raveshsonnati
💥فَرهَنگ۟‌نویسی دَر صَدسالگی ✔️ جويا جهانبخش 🔹فَقیه و مُحَدِّثِ نامی، شَی۟خ فَخرالدّینِ طُرَی۟حی (۹۷۹ ـ ۱۰۸۵ هـ.ق.)، عُمری دراز یافته و بیش از صَد سال زیسته است؛ و جالِبِ تَوَجُّه۟، این است که وی، تألیفِ مَجْمَعُ البَحرَی۟ن را که از نافِع۟‌تَرین و شایِع۟‌تَرین آثارِ اوست و هَنوز هَم ـ با هَمۀ کاستیهایِش ـ مُتَداوَل۟‌تَرین فَرهَنگِ ویژۀ مُتونِ حَدیثی دَر حوزه‌هایِ شیعی به شُمار می‌رَوَد، به سالِ ۱۰۷۹ هـ.ق. به پایان بُرده است؛ یَعنی دَر صَدسالگی. 🔹اَنجامۀ تألیفِ کتاب، از این قَرار است: 🔸« تَمّ هٰذا الكتاب ـ بعَونِ الله وَ حُسنِ تَوفيقهِ ـ عَلىٰ يَدِ مُؤَلِّفه، تُرابِ أَقدامِ المؤمنين، فَخرالدّين ولدِ مُحَمَّد علي طُرَيح النَّجَفي، في يومِ الثّلاثاء، سادسِ شَهر رَجَب، في سنة تسعٍ وَ سَبعين بعدَ الأل۟ف الهِجريَّة، علىٰ مُشَرِّفها الصَّلاة وَ التَّحيَّة، حامِدًا مُصلِّيًّا مُسَلِّمًا ...». 📚 (مَجْمَعُ البَحرَی۟ن وَ مَط۟لَعُ النُّیِّرَی۟ن، الشَّی۟خ فَخ۟رُالدّین الطُّرَی۟حیّ، نَسق وَ تَحقیق: قِسم الدِّراسات الإِسلامیَّة ـ مُؤَسَّسَة البِعثَة، ط: ۱، طهران: مُؤَسَّسَة البِعثَة، ۱۴۱۴ هـ.ق.، ۳ / ۲۰۰۲). 🔹بَداعَتِ کارِ طُرَی۟حی، آنگاه نمودی دوچَندان می‌یابَد که فَرایاد آریم:  تا عَصرِ خودِ ما نیز "عالِمـ"ـانی که عُمرهایِ دِراز یافته‌اند، اَندَکشُمار نَبوده‌اند؛ لیک بسیاری از ایشان در سالهایِ پَس از هَشتادسالِگی، از تَگاپوهایِ جِدّیِ عِلمی و قَلَمی بَرکنار بوده و حَتّیٰ دَر صورَتِ بَرخورداری از سَلامَتِ جِسمانیِ نِسبی، بیشتر به عنوانِ مَنشَإِ بَرَکاتِ روحانی و أَنفاسِ مُتَبَرِّک مَلحوظ گَردیده‌اند و أَغلَب رَغبَت و هِمَّتی دَر کارهایِ "عالِمـ"ـانۀ سازَندۀ نوآوَرانه نَداشته‌ و دَر تگ‌وپوی۟‌هایِ عِلمیِ مُبدِعانه مُساهَمَت نَکَرده‌ و چُنین مُساهَمَتها را جِدّی نگرفته‌اند؛ وَ اللهُ وَلیُّ التَّوفیق.  📆 يكشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۷:۰۰ 👉 @raveshsonnati
⚫️انا لله و انا الیه راجعون 👉 @raveshsonnati
4_6037287338730589386.pdf
290.6K
🔹زندگینامه کوتاه مرحوم آیه الله صافی گلپایگانی ✔️ به قلم آیه الله سبحانی 📚 لمحات فی الکتاب والحدیث 👉 @raveshsonnati
روش سنتیِ تحصیل علوم حوزوی
#ویژه ⚫️انا لله و انا الیه راجعون 👉 @raveshsonnati
جناب ثقة الإسلام کلینی «أعلی الله مقامه الشّریف» در کتاب شریف کافی ج 1 ص 38 بابی را گشوده است به نام «باب فَقْد العلماء» و در آن باب شش حدیث روایت کرده است که یکی از آن احادیث که سندش نیز صحیح و معتبر است این حدیث است که امام صادق «علیه السّلام» فرمودند: «إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ الْفَقِيهُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‏ءٌ». یعنی: «هر وقت مؤمن فقیهی بمیرد، شکافی در اسلام واقع می شود که هیچ چیز آن را نمی پوشاند (و آن ضایعه را جبران نمی کند)». مطالبی پیرامون حدیث در چند فصل تقدیم می شود: فصل اول در معنای ثلم ۱. ابن فارس در معجم مقاییس اللغة ج 1 ص 384 گفته است: الثاء واللام والميم أصلٌ واحد، وهو تَشَرُّم يقَع فى طَرَف الشئ، كالثُّلْمة تكون فى طَرَف الإِناء. وقد يسمَّى الخَلَل أيضاً ثُلْمة وإن لم يكن فى الطَّرَف. وإناءٌ مُنْثَلمٌ‏ و مُتَثَلِّمٌ‏. ۲. زمخشری نیز در أساس البلاغة ص 76 گفته است: ثلَمْتُ‏ الحائطَ ثَلْماً و ثلّمْتُهُ‏، وحائط مثلوم‏ ومُثلَّم‏، وقد انْثَلَمَ‏ وتَثَلّم‏، وفيه‏ ثُلْمَةٌ وثُلَم‏، وحوضٌ ونُؤيٌ‏ أَثْلَمُ‏، وقد ثَلِمَ‏ ثَلَماً؛ و يقال: في السيف‏ ثَلْم‏، وفي الإناء ثَلَم.‏ ۳. زَبیدی نیز در تاج العروس ج 16 ص 87 نیز گفته است: ثَلَمَ‏ الإناءَ و السَّيْفَ و نَحْوَهُ، كضَرَبَ و فَرِحَ‏، يَثْلِمُهُ‏ و يَثْلَمُهُ‏ ثَلْماً، وثَلَّمَهُ‏ بالتَّشْديدِ، فانْثَلَمَ‏ وتَثَلَّمَ‏، أَي‏ كَسَرَ حَرْفَهُ فانْكَسَرَ. قالَ ابنُ السِّكِّيت: في الإناءِ ثَلْم‏ إذا انْكَسَرَ مِن شَفَتِه شي‏ءٌ. والثُّلْمَةُ، بالضمِ: فُرْجَةُ المَكْسورِ والمَهْدومِ‏، وهو المَوْضِعُ الذي قد انْثَلَم‏، والجَمْعُ‏ ثُلَمٌ‏. وفي الصِّحاحِ: الثُّلْمَةُ: الخَلَلُ في الحائِطِ وغيرِه. وفي الحَدِيْث‏: «نَهَىَ أَنْ يُشْرَب مِن‏ ثُلْمةِ القَدَحِ».أَي: مَوْضِع الكَسْر، أَي لأَنَّه لا يَتَماسَكُ عليها فَمُ الشارِبِ و رُبَّما انْصَبَّ الماءُ على ثَوْبِهِ و بَدَنِه، وقيلَ: لأَنَّ مَوْضِعَها لا ينالَهُ التَّنْظيفُ التامُّ إذا غُسِلَ الإِناءُ. وقد جاءَ في الحَدِيْث‏: «أَنَّه مَقْعَدُ الشَّيْطان» ولعلَّه أَرادَ عَدَمَ النَّظافَةِ. والثَّلَمُ‏، محرَّكةً: أَنْ‏ يَنْثَلِمَ‏ جَرْفُ‏ (حرف) الوادِي‏، أَي يَنْهارُ وكذَلِكَ هو في النُّؤْي والحَوْضِ ... وممّا يُسْتدْركُ عليه: وحَوْضٌ‏ أَثْلَمُ‏: قد كُسِرَ جانِبُه. و ثُلِمَ‏ في مالِهِ، كعُنِيَ، إذا ذَهَبَ منه شي‏ءٌ، وهو مجازٌ. ويقالُ: هذا ممَّا يَكْلِمُ الدِّين ويَثْلِمُ‏ اليَقِيْن. وموتُ فلانٍ‏ ثُلْمَةٌ في الإسْلامِ لا تُسَدُّ، وهو مجازٌ. چکیده و نتیجه بحث اگر چیزی شکسته شده باشد یا خراب شده باشد و شکاف و رخنه ای بردارد، به آن شکاف و رخنه «ثُلْمة» گویند چه در گوشه و کنار آن چیز باشد یا نه. به شکاف و سوراخ دیوار نیز ثُلْمة گویند. بنا بر این ثُلمة اسم است نه مصدر و مصدر آن «ثَلْم» است و فعل آن آنچنان که از بیشتر کتب لغت به دست می آید، متعدّی است از باب ضرب «ثَلَمَه یَثْلِمُهُ» و از باب فرح «ثَلِمَهُ یَثْلَمُهُ» به معنای «آن را شکافدار کرد و در آن رخنه ایجاد کرد». البتّه از برخی کتب لغت مانند أساس البلاغۀ زمخشری به دست می آید که از باب فرح لازم است. 👉 @raveshsonnati
روش سنتیِ تحصیل علوم حوزوی
#شرح_حدیث جناب ثقة الإسلام کلینی «أعلی الله مقامه الشّریف» در کتاب شریف کافی ج 1 ص 38 بابی را گشوده
(۲) فصل دوم در ضبط و اعراب دو واژۀ «ثلم» و «ثلمة» در اینکه ضبط و اعراب دو واژۀ «ثلم» و «ثلمة» چیست، احتمالاتی (دست کم نه احتمال) گفته شده است: 1. «ثلم» به صیغۀ مجهول و «ثلمة» بر وزن لقمة نائب فاعل آن و «في الإسلام» نیز متعلّق به «ثُلِمَ». ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ. 2. «ثلم» به صیغۀ مجهول و «ثلمة» بر وزن نفخة مصدر و بناء مرّة به معنای یک شکافی و نائب فاعل آن مثل «جَدَّ جدُّهُ» و «في الإسلام» نیز متعلّق به «ثُلِمَ». ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثَلْمَةٌ. 3. «ثلم» به صیغۀ مجهول و«في الإسلام» نائب فاعل آن و «ثلمة» بر وزن لقمة مفعول مطلق آن. ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةً. 4. «ثلم» به صیغۀ مجهول و«في الإسلام» نائب فاعل آن و «ثلمة» بر وزن نفخة مصدر و بناء مرّة به معنای یک شکافی و مفعول مطلق آن. ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثَلْمَةً. 5. «ثلم» به صیغۀ معلوم از باب فرِح از فعل لازم و «ثلمة» بر وزن لقمة فاعل آن و «في الإسلام» نیز متعلّق به «ثَلِمَ». ثَلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ. 6. «ثلم» به صیغۀ معلوم از باب فرِح از فعل لازم و «ثلمة» بر وزن نفخة مصدر و بناء مرّة به معنای یک شکافی مفعول مطلق آن و «في الإسلام» نیز متعلّق به «ثَلِمَ». ثَلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثَلْمَةً. 7. «ثلم» به صیغۀ معلوم از باب فرِح از فعل لازم و «ثلمة» بر وزن نفخة مصدر و بناء مرّة به معنای یک شکافی فاعل آن مثل «جَدَّ جدُّهُ» و «في الإسلام» نیز متعلّق به «ثَلِمَ». ثَلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثَلْمَةٌ. 8. «ثلم» به صیغۀ معلوم از باب ضرب از فعل متعدّی و ضمیر فاعلی آن راجع به «الموت» مفهوم از فعل «مات» در عبارت پیشین و «ثلمة» بر وزن لقمة مفعول مطلق آن و «في الإسلام» نیز متعلّق به «ثَلَمَ». ثَلَمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةً. 9. «ثلم» به صیغۀ معلوم از باب ضرب از فعل متعدّی و ضمیر فاعلی آن راجع به «الموت» مفهوم از فعل «مات» در عبارت پیشین و «ثلمة» بر وزن نفخة مصدر و بناء مرّة به معنای یک شکافی مفعول مطلق آن و «في الإسلام» نیز متعلّق به «ثَلَمَ». ثَلَمَ فِي الْإِسْلَامِ ثَلْمَةً. احتمالات دیگری نیز مطرح است که نیازی به طرحشان نیست. (نگ: الشافي في شرح الكافي نوشتۀ ملا خليل قزوينی، ج‏1، ص 335). از دید ما از میان همۀ این احتمالات، ابتدا احتمال اول و سپس احتمال دوم متعیّن یا راجح یا ارجح است. ادامه دارد .‌.. @raveshsonnati
✔️ استاد علی مومنی 🏴شهادت جانسوز حضرت امام علی بن محمد الهادی تسلیت باد.🏴 🔰امام هادی "علیه السلام" فرمود: 🔅 اَلمَقادیرُ تُریکَ مَا لَمْ یَخطُرْ بِبالِکَ 🔅 تقدیرها، آنچه را که بر دلت خطور نمی کرد، نشانت می دهد.📚 ( بحارالانوار، ج ۷۵،ص۳۶۹) ✍🏻امام هادی "علیه السلام" در این حدیث شریف و بسیار پر معنی، هشدار می دهد که تدبیر و برنامه ریزی خود را همیشگی و پایدار و محقق الوقوع ندانید؛چه بسا تقدیر الهی چنان برنامه ریزی ها را به هم می زند که به فکر و خیال هیچ کس خطور نمی کند؛نه اینکه تدبیر و تقدیر و برنامه ریزی نداشته باشید بلکه به تدبیرتان اعتماد نکنید چون آگاهی ما انسان ها از علل‌ و عوامل و اسباب و اسرار جهان خیلی اندک است چنانچه خداوند متعال می فرماید:  🔅وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا 🔅 📚( اسراء آیه ۸۵) ✍🏻در زمان خودمان دیدیم که قبل از کرونا چه تصمیم ها و برنامه ریزی های شخصی و گروهی، بلکه جهانی در ابعاد مختلف اقتصادی و سیاسی و نظامی و علمی و فرهنگی گرفته شده بود که با شيوع کرونا همه شان بهم ریخت و بشر پرادعا با این همه تجهیزات شگفت انگیز پزشکی، اسیر و گرفتار یک ویروس نامحسوس گشت و این یک امتحان الهی و اثر وضعی و عکس العمل ظلم و فساد و گناه و معصیت و یک عامل هشدار باش و بیدارگر از خواب عمیق غفلت بود تا بشر بداند که:جهان را خالقی باشد خدا نام. 🔰در تقدیر و سنت الهی این است که ظلم و خیانت و گناه و معصیت، دامن حاکمان ستمگر و صاحبان قدرت و ثروت و پست و مقام را ناگهان خواهد گرفت. 💠دیدی که خون ناحق پروانه، شمع  را   💠چندان امان نداد که شب را سحر کند. 💢چون : چوپ خدا صدا ندارد گر بخورد دوا ندارد 🔅إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ 🔅 همانا قهر و مجازات پروردگارت شديد است. 📚( بروج آیه ۱۲) ✍🏻کسی که ایمان مستقر و توکل مستمر و غنای نفس و نيت صادق و عمل خالص داشته باشد، تدبیر و اراده و اختیار خود را به دست معبود می دهد و زمام امورش را تسلیم وی می نماید و راضی به رضای او می گردد. 💠من اختیار خود را تسلیم عشق کردم 💠همچون زمام اشتر بر دست ساربانان این دعا را زیاد بخوانیم، 🔅إِلَهِی أَغْنِنِی بِتَدْبِیرِکَ لِی عَنْ تَدْبِیرِی وَ بِاخْتِیَارِکَ عَنِ اخْتِیَارِی 🔅 خدایا! مرا با تکیه بر تدبیرت از تدبیر خودم بی نیاز گردان و به اختیارت از اختیارم غنی کن. 📚( دعای عرفه ) 💠افکن این تدبیر خود را پیش دوست 💠گرچه تدبیرت هم از تدبیر اوست. 🔅اللهم عجل لولیک الفرج🔅 👉 @fatemiyeh_alyasin 👉 @raveshsonnati
(۳) ادامه فصل دوم شرح حدیث امّا احتمال اینکه ثلم فعل معلوم لازم یا متعدی باشد و ثلمة بر وزن نفخة باشد (چه مرفوع و چه منصوب) یا بر وزن لقمه و مفعول مطلق باشد، احتمالاتی هستند مرجوح. شواهد دو احتمال نخست عبارتند از: 1. چنانکه از اساس البلاغة و تاج العروس گذشت، این فعل وقتی با حرف جرّ «في» می آید، غالبا مجهول است و با واژۀ «ثلمة» با تاء بر وزن لقمة یا نفخة هم نشین است نه «ثلم» بدون تاء. «وفيه‏ ثُلْمَةٌ وثُلَمٌ‏»، «ثُلِمَ‏ في مالِهِ، كعُنِيَ، إذا ذَهَبَ منه شي‏ءٌ»، «موتُ فلانٍ‏ ثُلْمَةٌ في الإسْلامِ لا تُسَدُّ». 2. در آیۀ 13 حاقّه آمده است: «فَإِذا نُفِخَ‏ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ واحِدَةٌ» که از لحاظ ترکیب عین عبارت مورد نظر است، از این جهت مؤیّد احتمال اول و دوم است. 3. در برخی روایات شبیه این حدیث چنین آمده است: «انْثَلَمَ ... ثُلْمَةٌ» و روشن است که انثلم چون فعل باب انفعال است و لازم و برای مطاوعه است، با ثلم مجهولی تناسب داشته و لازم است که ثلمة فاعل آن باشد چه بر وزن لقمة باشد یا نفخة. امّا روایات: «إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ انْثَلَمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا تُسَدُّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» (الخصال شیخ صدوق، ج 2، ص 504) و «إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ انْثَلَمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا تَنْسَدُّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» (إرشاد القلوب إلى الصواب ديلمی، ج 1، ص 164). 4. هم نشینی ثلم متعدّی با ثلمة مفعولی در برخی روایات که برخی از احتمالات دهگانه از جمله احتمال اول و دوم را تقویت می کند. امّا روایات: «الْحُسَيْنُ بْنُ زَيْدٍ قَالَ: رَأَيْتُ عَمِّي عُمَرَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ يَشْرِطُ عَلَى مَنِ ابْتَاعَ صَدَقَاتِ‏ عَلِيٍّ أَنْ يَثْلِمَ فِي الْحَائِطِ كَذَا وَ َذَا ثُلْمَةً وَلَا يَمْنَعَ مَنْ دَخَلَهُ يَأْكُلُ مِنْهُ‏» (الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد شیخ مفید، ج 2، ص 170 و 171)، «... وَ لَا ثُلْمَةٍ فِي الْإِسْلَامِ ثَلَمْنَاهَا ...» (اللهوف (الملهوف) على قتلى الطفوف، ص202) 5. تقدّم «ثلمة» بر «في الإسلام» در روایت: ‏«إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ بَكَتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ بِقَاعُ الْأَرْضِ الَّتِي كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَيْهَا وَ أَبْوَابُ السَّمَاءِ الَّتِي كَانَ يُصْعَدُ أَعْمَالُهُ فِيهَا وَ ثُلِمَ‏ ثُلْمَةٌ فِي الْإِسْلَامِ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‏ءٌ لِأَنَّ الْمُؤْمِنِينَ حُصُونُ الْإِسْلَامِ كَحُصُونِ سُورِ الْمَدِينَةِ لَهَا» (الکافی، ج 3، ص 254) که احتمال فاعل بودن «ثلمة» در حدیث مورد بحث را تقویت می کند. نتیجه بحث بنا بر این، ظاهرا فعل «ثلم» در حدیث فعلی است مجهول و ثلمة نیز نائب فاعل آن است و ظاهرا ثلمة نیز بر وزن لقمة است نه بر وزن نفخة اگر چه آن نیز محتمل است ولی مدلول آن که وحدت است بعید و دور از محتوای حدیث است بر خلاف آیۀ نفخ. فافهم. 👉 @raveshsonnati
💥نذر قرآن در صورت شعر گفتن در غیر مدح اهل بیت علیهم السلام ✔️ علامه سید محسن امین عاملی 🔹نوشته‌ای در یکی از مخطوطات کتب مرحوم علامه سید محسن امین عاملی به خط ایشان که در آن نذر کرده است اگر ۴ بیت در غیر مدح اهل بیت علیهم السلام بگوید یک جزء قرآن بخواند: 🔹قد أوجبت على نفسي نذراً أن أقرأ عن كل أربعة أبيات أنظمها في غير مدح الأئمة عليهم السلام جزء قرآن ، إلا ما سنح في الخاطر من غير قصد نية ولا إثبات. 🔹ووقع ذلك ليلة الحادي عشر من ذي الحجة سنة 1304 هـ . 🔹محرره الأقل محسن أمين الحسيني . انتهى 📌مركز الفقيه العاملي لإحياء التراث - حاريص - جبل عامل 👉 @raveshsonnati
💠میلاد پر برکت امام محمد تقی جواد "علیه السلام" مبارک باد.💠 💢امام جواد "علیه السلام" فرمود: 🔅ثَلاثٌ یَبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ الله، کَثْرَةُ الاْسْتِغْفارِ، وَخَفْض الْجْانِبِ، وَ کَثْرَة الصَّدَقَة🔅 📚( بحارالانوار ج ۷۵ ص ۸۱) سه چیز، سبب رسیدن به مقام رضوان الهی است که بالاتر از آن مقامی نیست (و رضوان من الله اکبر؛ توبه آیه ۷۲) ١- زیاد استغفارکردن از گناهان. 🔰" حقیقت استغفار " ✍🏻 استغفار عبارت است از یک تحول و انقلاب عمیق روحی و پشیمانی، تصمیم جدی بر بازنگشتن به‌ گناه، پرداخت حقوق مردم و  انجام حقوق واجب الهی. 🔰آثار و فواید و برکات استغفار در آیات و روایات به قدری زیاد است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:   🔸۱ - مغفرت و آمرزش خداوند. 🔸۲- شکست شیطان و خنثی شدن وسوسه های او. 🔸۳- پاک شدن زنگار دل و نورانی شدن آن. 🔸۴- افزایش روزی و ثروت و ادای قرض و بدهی. 🔸۵ - رفع مشکلات روحی مانند غم، اندوه، غصه، نگرانی، اضطراب دلهره و هراس (مَن کثر همومه فلیُکثر من الاستغفار). 🔸۶- افزایش اولاد و بچه دار شدن. 🔸۷ - نزول باران و رفع خشکسالی. 🔸۸ - استجابت دعاها. 🔸۹ - نجات از عذاب الهی و انواع بلاها و مصیبت ها مانند سیل، زلزله طوفان، جنگ و بیماری های خطرناک مثل کرونا و امیدوار بودن به فضل و رحمت و محبت الهی. 🔸۱۰- وصول و بلوغ به مقام رضوان الهی که بالاترین و بزرگترین مقام بهشتیان می باشد. ( وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ ‌ أَكْبَرُ؛ توبه ۷۲ ) ۲ - دومین عامل که موجب رسیدن به مقام رضوان می شود تواضع است. ✍🏻 راجع به تواضع تذکر این نکته کافی است که تواضع و فروتنی از نشانه های برجسته شخصیت انسان می باشد چنانکه تکبر و خود خواهی نشانه حقارت و ذلت نفس است. 💐عیب است بزرگ بر شمردن خود را 💐وز جمله خلق بر کشیدن خود را 💐از مردمک دیده بباید آموخت 💐دیدن همه کس را و ندیدن خود را ۳ - سومین عامل برای وصول به مقام رضوان،  دادن صدقه زیاد  است؛ یعنی غیر از انجام صدقه واجب مثل خمس و زکات، صدقه مستحبی و احسان و انفاق - طبق روایت - کمر شیطان را می شکند و در بعضی روایات رفع گرفتاری از یک نفر مانند عبادت ۹ هزار سال معرفی شده است. 📚(بحارالانوار ج ۷۱ ص ۳۱۵) ➖مخصوصا در ماه رجب زیاد استغفار کردن و صدقه دادن بسیار سفارش شده است. ✍🏻استاد علی مومنی ارموی 🔅اللهم عجل لولیک الفرج🔅 👉 @fatemiyeh_alyasin 👉 @raveshsonnati
روش سنتیِ تحصیل علوم حوزوی
#شرح_حدیث (۳) ادامه فصل دوم شرح حدیث امّا احتمال اینکه ثلم فعل معلوم لازم یا متعدی باشد و ثلمة بر
(۴) فصل سوم در شرح اجمالی محتوای حدیث در این حدیث شریف چنان شأن و منزلتی برای مؤمن فقیه بیان شده است که برای هیچ غیر معصومی بیان نشده است و این، نیست جز به این دلیل که مؤمن فقیه جا پای پیامبران و اوصیاء گذاشته و رسالت ایشان را دنبال می کند. مؤمن فقیه یعنی انسان مسلمان با ایمانی که دغدغۀ دین و شریعت دارد و معالم شریعت و دین را به خوبی فهمیده و تشنگان حقیقت را از آن سیراب می کند و در مقابل شبهات علمی و معنوی ملحدان و بی دینان همچون دژی مستحکم است. یکی از صناعات زیبایی که در این حدیث شریف به کار رفته است، صناعت استعاره است؛ چرا که این حدیث مشتمل بر استعارۀ مکنیّه و تخییلیّه است. جناب ملا صالح مازندرانی در شرح کافی ج 2 ص 101 در تقریر این استعاره گفته است: «الثُّلْمة بالضمّ فُرْجةُ المهدوم والمكسور والخَلَل الواقع في الحائط وغيره؛ و فيه استعارة مكنيّة وتخييليّة لتشبيه الاسلام بالبناء كما في قوله عليه السّلام «بُنِيَ الاسلامُ على خمسٍ» وإثبات الثلمة له ووقوع الثلمة في الإسلام بموت الفقيه ظاهر لأنّ الاسلام مجموع العقائد الحقّة العقليّة والقوانين الكليّة الشرعيّة والعالم بها والحافظ لها بالبراهين والدّافع عنها شبه المنكرين هو الفقيه الرّبّاني فاذا مات وقع فيها ثلمة يتوجّه إليها خيول أوهام الضالّين المضلّين ويدخلونها بلا مانع ولا دافع ويفعلون ما يريدون فيتغيّر بذلك تلك القواعد والقوانين آنا فآنا وينثلم شيئا فشيئا إلى أن يندرس بالكلّية». @raveshsonnati
روش سنتیِ تحصیل علوم حوزوی
#شرح_حدیث (۴) فصل سوم در شرح اجمالی محتوای حدیث در این حدیث شریف چنان شأن و منزلتی برای مؤمن فقیه
(۵) ادامه فصل سوم در شرح اجمالی محتوای حدیث شبهه و پرسش در این حدیث می فرماید که ضایعۀ مرگ چنین مؤمنی جبران ناپذیر است و هیچ چیزی آن شکاف را پر نمی کند، در حالیکه فقیه مؤمن دیگری می تواند آن را جبران و پر کند؟! پاسخ به قرینۀ تناسب حکم و موضوع و مناسبت صدر و ذیل حدیث، مقصود چیزی غیر از مؤمن فقیه دیگری است. مؤیّد این برداشت روایت دیگری است که می فرماید: «الْعَالِمُ أَفْضَلُ مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْمُجَاهِدِ وَإِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ‏ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا إِلَّا خَلَفٌ‏ مِنْهُ‏». (منیة المرید شهید ثانی ص 109). جناب ملا صدرا نیز در پاسخ به این پرسش گفته است: «وهاهنا اشكال وهو أنه اذا مات فقيه يحتمل أنْ يوجد بدله فقيه واحد أو أكثر أفضل منه يسدّ به الخلل الواقع فى الاسلام، ويمكن دفعه بأنَّ المراد باللام فى المؤمن الفقيه الجنس، وقد ثبت أنَّ ارتفاع الطبيعة برفع جميع أفرادها فكذا حكم الموت لأنَّه عدم». (شرح ملا صدرا بر اصول کافی، ج 2، ص 148). در نقد پاسخ وی جناب ملا صالح مازندرانی گفته است: «فان قلت: يجوز أن يوجد بدلا لمن مات فقيه آخر يسدّ الثلمة؟ قلت: الثلمة الحاصلة بموت الفقيه الّتي هي عين موته في الحقيقة لأنّه كان حصنا للاسلام وأهله لا يسدّها شي‏ء قطعا بل لا يمكن سدّها أبدا ولو وجد فقيه آخر كان حصنا آخر غير الحصن المهدوم، وقيل في الجواب عنه: اللّام في المؤمن الفقيه للجنس وقد ثبت أنّ رفع الجنس موجب لرفع جميع أفراده فكذا حكم الموت لأنّه عدم و فيه نظر، لأنّ المقصود من الحديث بيان وقوع الثلمة بموت كلّ واحد من أفراد المؤمن الفقيه لا بموت مجموع الفقهاء. فليتأمّل». جناب ملا خلیل قزوینی در کتاب الشافي في شرح الكافي، ج 1، ص 334 نیز در پاسخ به این اشکال گفته است: «لا یسدّها شَيْ‏ءٌ: أي: شي‏ء من غير جنس المؤمن الفقيه، فلا يرد أنّه يمكن أن يوجد بدله فقيه أو أكثر مساوٍ له بل أفضل، فيسدّ به الخلل. ويمكن دفعه أيضاً بأن يُقال: من يأتي بدله قلّما يتّصل فقهه بموته؛ لأنّ الفقه لا يحصل إلّا في سنين‏، وسدّ خلل الحصن بحيث لا يحصل فساد إنّما يكون لو اتّصل بالثلم، وبأن يُقال: الذي مات لو لم يمت كان مع من حدث، فيقوى محفوظهُ من‏ الإسلام بحصون متعدّدة، فبموته يزول حصن من الحصون لا يقوم مقامه شي‏ء، فإنّ الفقهاء حصون كما يجي‏ء في ثالث الباب». 👉 @raveshsonnati
إن یك یجعل لله البنون وتعالی الله عما یصفون فولید البیت أحری أن یکون لولی البیت حقا ولدا لا عزیر لا ولا ابن مریم 👉 @raveshsonnati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جناب علامه محقق محمد بهاءالدین اصفهانی ملقب به فاضل هندی در کتاب شریف اللآلي العبقريّة في شرح العينيّة الحميريّة ص ۳۱۶ فرموده است: «عليّ» اسم أمير المؤمنين صلوات الله عليه وهو اسم شقّه اللّه تعالى من اسمه. ۱. روى الصدوق أبو جعفر ابن بابويه رضوان الله عليه في كتاب «معاني الأخبار» بسنده عن عبد اللّه بن الفضل الهاشمي عن جعفر بن محمد عن أبيه عن جدّه صلوات الله عليهم قال: كان رسول الله صلى‌الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلم ذات يوم جالساً وعنده عليّ وفاطمة والحسن والحسين صلوات اللّه عليهم فقال: والّذي بَعَثني بالحقّ بَشيراً ما على وجه الأرض خلقٌ أحبّ إلى اللّه عزّ وجلّ ولا أكرم عليه منّا؛ إنّ اللّه تبارك وتعالى شقَّ لي اسماً من أسمائه فهو محمود وأنا محمّد؛ وشقّ لك يا عليّ اسماً من أسمائه، فهو العليّ الأعلى وأنت عليّ؛ وشقّ لك يا حسن اسماً من أسمائه، فهو المحسن وأنت حسن؛ وشقَّ لك يا حسين اسماً من أسمائه، فهو ذو الإحسان وأنت حسين؛ وشقَّ لكِ يا فاطمة اسماً من أسمائه، فهو الفاطر وأنتِ فاطمة. ثمّ قال صلى‌الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلم: الّلهمّ إنّي أُشهدك أنّي سلمٌ لمن سالمهم، وحرب لمن حاربهم، ومحبٌّ لمن أحبّهم، ومبغضٌ لمن أبغضهم، وعدوٌّ لمن عاداهم، ووليٌّ لمن والاهم لأنّهم منّي وأنا منهم. ۲. وروى أيضاً فيه و في «علل الشرائع» بإسناده عن أبي ذر رضي الله عنه، عن رسول الله صلى‌الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلم في حديث طويل: وجعل فيَّ النبوّة والبركة، وجعل في عليّ الفصاحة والفروسيّة؛ وشقّ لنا اسمين من أسمائه فذو العرش محمود وأنا محمّد؛ واللّه الأعلى وهذا عليّ. ۳. وروى أيضاً فيهما بإسناده عن ابن مسعود قال: قال رسول الله صلى‌الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلم لعلي بن أبي طالب عليه‌السلام: لمّا خلق اللّه ـ عزّ و جلّ ذكره ـ آدم ونفخ فيه من روحه؛ وأسْجَدَ له ملائكته؛ وأسكنه جنّته؛ وزوّجه حوّاء أمته فرفع طرفه نحو العرش، فإذا هو بخمسة سطور مكتوبات، قال آدم: يا ربّ مَن هؤلاء؟ قال اللّه عزّ وجلّ له: هؤلاء الذين إذا شُفّع بهم إلىَّ خلقي شفّعتهم. فقال آدم : يا ربّ بقدرهم عندك ما اسمهم؟ قال: أمّا الأوّل فأنا المحمود وهو محمّد؛ والثاني: فأنا العالي وهو عليّ؛ والثالث: فأنا الفاطر وهي فاطمة؛ والرّابع: فأنا المحسن وهو الحسن؛ والخامس: فأنا ذو الإحسان وهذا الحسين ، كلّ محمد اللّه عزّوجلّ. إلى غير ذلك من الأخبار الناطقة بهذا الاشتقاق وهي من الكثرة بمكان. ثمّ إنّ الصدوق روى في الكتابين عن جابر بن يزيد الجعفي رحمه‌الله أنّه قال: اختلف النّاس من أهل المعرفة لِمَ سُمِّي عليّ علياً: ۱) فقالت طائفة: لَم يُسمّ أحد من ولد آدم قبله بهذا الاسم في العرب ولا في العجم إلاّ أن يكون الرجل من العرب يقول ابني هذا عليّ يريد من العلو لا أنّه اسمه وانّما سمّى به الناس بعده و في وقته. ۲) وقالت طائفة: سمّي عليّ عليّاً لعلوّه على كلّ من بارزه. ۳) وقالت طائفة: سمّي عليٌّ عليّاً ؛ لأنّ داره في الجنان تعلو حتى تحاذي منازل الأنبياء. (وليس نبي تعلو منزلته منزلة غيره) ۴) وقالت طائفة: سمّي عليّ عليّاً؛ لأنّه علا ظهر رسول اللّه صلى‌الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلم بقدميه طاعة للّه عزّوجلّ ولم يَعْلُ أحد على ظهر نبيّ غيره عند حطّ الأصنام من سطح مكة. ۵) وقالت طائفة: إنّما سمّي عليّ علياً؛ لأنّه زُوّج في أعلى السّموات ولم يُزَوَّج أحد من خلق الله في ذلك الموضع غيره. ۶) وقال طائفة: إنّما سمّي علي عليّاً؛ لأنّه كان أعلى الناس علماً بعد رسول الله صلى‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلم. 👉 @raveshsonnati
4_5910993305700664178.mp3
2.98M
⚫️ روضه شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها ✔️ حجت الاسلام میرزامحمدی ▪️یک نیم روز و آن همه داغ ای امام صبر ▪️پیغمبری به سختی تو امتحان نداشت 👉 @raveshsonnati
روش سنتیِ تحصیل علوم حوزوی
#اطلاع_رسانی 💥صوت دروس خارج آیة الله العظمی میلانی قدس سره 🔹طلابی که علاقمند هستند با مکتب فقهی مر
💥اطلاع رسانی 🔹پیش از این لینک دروس خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی سید محمد هادی میلانی در کانال ارائه شد. 🔹اکنون به همت موسسه آیت الله میلانی این دروس به تفکیک هر درس و هر مبحث به صورت بسیار دقیق آماده بهره برداری طلاب و پژوهشگران شده، و در یک کانال تلگرامی به تدریج بارگذاری می‌شود. 🔹امید است مورد استفاده دوستداران شناخت مبانی فقهی مدرسه محقق اصفهانی قرار گیرد. 🔹لینک کانال👇👇👇 📌https://t.me/almilani_lectures 👉 @raveshsonnati
🏴 شهادت جانگداز حضرت امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد. 🏴 ✍🏻 استاد علی مومنی "ارزش و قیمت انسان" ➖امام موسی کاظم "علیه السلام" فرمود: 🔅إنَّ أعظَمَ النّاسِ قَدَراً الَّذِی لایَرَی الدُّنیا لِنَفسِه خَطَرا، اما إنَّ أبدانَکُم لَیس لَها ثَمَنٌ إلّا الجَّنه، فَلا تَبِیعُوها بِغِیرِها🔅 به راستی که با ارزش‌ترین مردم کسی است که دنیا را برای خودش ارزش و قيمت و بها نداند، بدانید ارزش و بهای تن شما، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید. 📚( اصول کافی ج ۱ ص ۲۲ ) ✍🏻 انسان دارای مراتب و ابعاد وجودی است؛ از بدن و جسم گرفته تا مرتبه و بُعد بی نهایت به جهت روح الهی که به انسان دمیده شده {وَ نفَختُ فیه مِن روحی، حجر آیه ۲۹} لذا به بی‌نهایت متصل است. ➖امام صادق "علیه السلام" فرمود: همانا شدت اتصال روح مؤمن به روح خدا از شدت اتصال شعاع خورشید به آن شدیدتر است. 📚(اصول کافی ج ۲ ص ۱۶۶) ✍🏻 و به خاطر همین عظمت، فرشتگان در برابر او سجده کردند و خداوندِ احسن الخالقین، او را احسن المخلوقین و گل سر سبد مخلوقات معرفی نمود و تاج خلیفه اللهی و کرامت و شرافت را بر سرش نهاد. 💐 که ای بلند نظر شاهباز سدره نشین 💐 نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است ✍🏻 با توجه به این گوهر بی نظیر و سرمایه گرانقدر، امام کاظم علیه السلام می فرماید بهشت بهای بدنتان است و آن را به کمتر از بهشت نفروشید ولی ارزش و بهای روحتان، مشاهده تجلیّات انوار ربانی و لذت های روحانی و رضوان الهی {و رضوان من الله اکبر} و جنت الذات {فادخلی جنتی} و حضور در محضر انبيا و اوصیا و اولیا مخصوصا در محضر صاحب بهشت بودن {فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر} است. ✍🏻 اگر کسی توجه داشته باشد که از چنین گوهر و شخصیت بی مانندی برخوردار است به هیچ وجه خودش را آلوده به مظاهر و متاع قلیل دنیا نمی کند، اگر همه دنیا را به او بدهند حاضر نمی شود مرتکب دروغ و خیانت و ظلم و گناه و معصیت شود بلکه همواره مواظب عقل و قلب و رفتار و کردار و گفتار خودش می شود تا این امانت الهی را پاک و پاکیزه به صاحب اصلیش که خداوند متعال است تحویل دهد. 💐 این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست 💐 روزی رُخش ببینم و تسلیم وی کنم ✍🏻 تمامی بدبختی های بشر در اثر عدم توجه به ارزش و منزلت و شخصیت خویش است؛ امام هادی "علیه السلام" می فرماید: اگر کسی به حقارت و پستی نفس و روح مبتلا شد و ارزش و منزلت خودش را فراموش کرد از شرش در امان مباش. 📚(تحف‌العقول ص ۸۸۷) 💠 خداوند متعال توفیق درک شخصیت حقیقی و حفظ آن را به همه مان عنایت فرماید. 🔅اللهم عجل لولیک الفرج🔅 👉 @fatemiyeh_alyasin 👉 @raveshsonnati
🔹عید مبعث مبارک باد. 👉 @raveshsonnati